ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 17.09.2014, 9:34
‌حوادث منطقه و ماجراجویی‌های نظام ولایت فقیه

حسین اسدی

شرایط حاکم بر منطقه خاورمیانه کشور ما را در مرکز یکی از بحرانی‌ترین حوادث کنونی جهان قرارداده است. جنگی که میان «شیعیان» به سرکردگی ایران و «سنی مذهبان» به سرکردگی عربستان سعودی و شیخ‌نشینان خلیج فارس براه افتاده است، در کشور همسایه غربی ما عراق منجر به فاجعه‌ای شده که با وجود دولت بی‌ثباتی که با شرکت سه گروه شیعیان، سنی مذهبان، و کرد‌ها تشکیل گردیده، خطر تجزیه خاک این کشور را در بر دارد.

دول غربی و بخصوص حکومت اسرائیل (۱) با کوبیدن بر طبل کشور مستقل کردستان «در منطقه کردنشین عراق که بخش کوچکی از مناظق کردنشین درخاور نزدیک و میانه را تشکیل می‌دهد، قصد دارند با ایجاد پایگاهی دائمی برای خود دریکی از حساسترین نقطه استراتژیک منطقه، به جهت کنترل کشور‌های هم جوار ایجاد نمایند. آنان به بهانهٔ مبارزه با «دولت اسلامی» ارتش صد هزارنفره پیشمرگان کرد را با آخرین دست آورد‌های نظامی خود تجهیز نموده، و برای رودررویی‌های بعدی تعلیم می‌دهند، در صورتیکه بخوبی آگاهند که ایجاد «کشور کردستان مستقل» در عراق بدون در نظر گرفتن وضعیت کردهای ساکن ایران، ترکیه و سوریه به‌منزله گذاشتن استخوان لای زخمی است در بدن منطقه، که می‌تواند سالیان درازی منشائی برای درگیری و کشت وکشتارهای بعدی در کشور‌های هم جوار باشد.

آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا پس از اینکه توانست متحدینی برای خود دست و پا کند، در پیش روز ۱۱ سپتامبر، روزی که خاطره تلخ آن در ذهن مردم آمریکا هنوز هم بر جاست، اعلام نمود که قصد دارد در چارچوب مبارزه با تروریسم علاوه بر بمباران مواضع «دولت اسلامی» در عراق مواضع این گروه تروریستی در سوریه را نیز بمباران نموده و به شبه نظامیان معتدل مخالف اسد کمک‌های مالی و تسلیحاتی نماید.

در چنین شرایطی خامنه‌ای رهبر نظام اسلامی ایران هم، با اتکاء به شبه نظامیان مسلحی که جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل‌اش با استفاده از امکانات مالی کشور ما در گوشه و کنار منطقه بوجود آورده است، به فکر پیدا نمودن جایگاهی بر‌تر برای رژیم خود درنظام تخیلی‌اش درجهان آینده افتاده است.

او در دیداری با نمایندگان مجلس خبرگان رهبری با این باور موهوم و غلط که: «غربی‌ها در طول‌سال‌های متمادی با طرح شعارهای جذاب و فریبنده‌ای همچون «آزادی»، «دموکراسی»، «حقوق‌بشر» و «دفاع از انسان‌ها»، تلاش کردند تا برتری ارزشی نظام خود را بر سایر مناطق جهان و ادیان مختلف به ویژه دین اسلام تثبیت کنند... امروز طرح این شعار‌ها از جانب غرب به یک امر مستهجن تبدیل شده است.... مهم‌ترین عامل در تزلزل این اقتدار، برپایی یک نظام مبتنی بر تفکرات اسلامی و حرکت انقلابی در ایران، به‌عنوان یکی از مناطق به‌شدت تحت نفوذ آمریکا بود [بطوری] که این نظام در مقابل حملات گوناگون و متنوع سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی غرب، نه‌تن‌ها از بین نرفت بلکه اکنون مقتدر‌تر نیز شده است.»

او باز هم به نتیجه غلط می‌رسد که: «نظام فعلی جهانی قابل استمرار نیست و نظم جدیدی در حال شکل‌گیری است... و در چنین شرایطی ما بایستی آمادگی برای نقش‌آفرینی در نظم جدید جهانی را داشته باشیم... هدفی که رسیدن به آن جز از طریق قوی‌تر کردن کشور و استفاده از همهٔ ظرفیت‌های داخلی و خارجی امکان‌پذیر نیست... طرفداران نظام جمهوری اسلامی در منطقه عمق راهبردی ما هستند، ضمن آنکه در آمریکای لاتین و قسمت‌های مهمی از آسیا نیز، عمق راهبردی داریم که باید از آن‌ها به درستی استفاده شود.»

ملت ایران که تا کنون بهای گزافی بابت تحقق رۆیا‌های مالیخولیائی برقراری یک امپراطوری شیعه به رهبری خمینی و خامنه‌ای پرداخته است برای رسیدن به هدف جدیدی که خامنه‌ای در ذهن علیل خود تعقیب می‌نماید، از این پس و تا زمانی هم که سایهٔ شوم این نظام برمملکت ماست، مجبور خواهد گردید مخارج تقویت و کسترش «ظرفیت خارجی» بیشتر نطام ولایت فقیه را تحمل نماید. و این درحالی که به گفتهٔ وزیر اقتصاد دولت «تدبیر و امید»: «زندگی و معیشت مردم در حال حاضر در وضعیت خطیری قرار دارد»، و وزیر کار کابینه این دولت هم از خطر جدی بمب ۱۰ میلیون بیکار در کشور و اینکه «اگر کاری نکنیم تعداد بیکاران در سال ۱۴۰۰ به ۱۰ میلیون نفر خواهد رسید» صحبت می‌کند. آقای روحانی نیز هر گونه رودربایستی و تعارفی را کنار گذاشه و اوضاع عمومی مملکت را چنین تشریح می‌نماید: «این افتخار نیست که در کشوری [ایران] بخش بزرگی از مردم آن نیازمند بوده یا به تعبیری دیگر زیر خط فقر زندگی کنند و برای تامین مواد غذایی اساسی نیاز به واردات داشته باشیم.... و در همین کشور عده‌ای به نام اینکه باید در برابر ابرقدرت‌ها بایستیم جیب و اموال مردم را غارت کنند».

سران نظام جمهوری اسلامی که از ابتدای تآسیس نظام خود بدون توجه به گرفتارهای مردم ایران، مملکت ما را به هتلی رایگان (all inclusive) برای گروه‌های خشونت‌طلب شیعه تبدیل نموده‌اند. بازهم وضعیت حاکم برکشور را نادیده گرفته، علاوه بر تحمیل مخارج سنگینی که تاکنون صرف گروهای مزدور خود درلبنان و فلسطین نموده و می‌نمایند، اکنون با درخدمت گرفتن تمام امکانات کشور به دفاع از رژیم دیکتاتوری اسد در سوریه بر خاسته‌اند، که با در نظر گرفتن تصمیمات اخیر آقای اوباما ممکن است به رو در رو شدن مستقیم با آمریکا در این کشور بیانجامد. سران نظام حتی به این هم قناعت نه نموده و هرروز کشور را به سوی ماجرا جویی جدیدتری سوق می‌دهند.

به گزارش تارنمای «العربیه» هم اکنون ایران به صورت مستقیم به درگیری‌های عراق کشانده شده است. این تارنما که ویدیویی از رقص، پایکوبی و اعلام شادی قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران پس از کسب پیروزی‌هایی در شهرک آمرلی و منطقه سلیمان بیک در عراق را به نمایش گذاشته است. گزارش می‌دهد که قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران که بخش عملیاتی سپاه پاسداران در خارج از کشور را بعهده دارد، در حوادث اخیر عراق عملا فرماندهی شبه نظامیان شیعه در این کشور را هم که در ایران آموزش دیده و از این کشور کمک‌های مالی و تسلیحاتی در یافت می‌کنند (سازمان بدر، عصائب اهل حق، گردان‌های حزب الله و پیروان مقتدی صدر) بدست گرفته است. و به ظاهر ایران قصد دارد از این شبه نظامیان شیعه، نیروی مسلحی را تحت فرماندهی مستقیم خود پایه ریزد، تا هر آنگاه که لازم باشد بتوانند بصورت مستقیم در امور داخلی عراق اعمال نفوذ و دخالت نماید.

ماجراجویی‌های خامنه‌ای پایان‌ناپذیر است او با کمک به شیعیان «الحوثی» در یمن و شیعیان استان نفت‌خیز القطیف در شرق عربستان سعودی، تحریک آنان علیه دولت‌های مرکزی، جبهه جدیدی در گوشه‌ای دیگری از منطقه باز نموده است. و عملا‌‌ همان راهی را پیش گرفته است که خمینی نیز در ابتدای انقلاب و در ارتباط با عراق دنبال نمود. راه خطرناکی که منجر به جنگی خانمان‌سوز میان دو کشور تبدیل گردید، جنگی که بیش از یک ملیون نفر کشته از دو طرف بجای گذاشت، و میلیارد‌ها دلار خسارت بدو کشور وارد نمود.

در ژانویه سال گذشته مقامات یمن اعلام نمودند که یک کشتی حامل سلاح‌های سنگین و موشک‌‌های زمین به هوا را توقیف نموده‌اند و احتمال می‌دهند که ایران این تسلیحات را برای شورشیان شیعه «الحوثی» ارسال کرده باشد. با توجه به حساسیت این منطقه، و با توجه به اینکه هم اکنون نظامیان آمریکایی هم با استفاده از پهپاد در این در گیری‌ها دخیل هستند، اگر نظام ولی فقیه از مداخله در امور داخلی یمن، و تحریک و کمک به شیعیان استان نفت‌خیز القطیف در عربستان سعودی دست بر ندارد، و سریعا بدان خاتمه ندهد، خطر این وجود دارد که پای دیگر کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای به صحنه این در گیری‌ها بازگردد، و جنگ داخلی یمن به جنگ تمام عیاری در منطقه‌ای تبدیل شود.

در سطح داخلی رئیس جمهوری که آورده بودند تا به عوام‌فریبی‌ها و سیاست‌های دشمن‌تراشی دولت احمدی‌نژاد خاتمه دهد، اعمال «دیپلماسی اعتدال» را به عنوان تک‌خال برنامه‌های دولت خود و به عنوان رمز رهگشای همه مشکلات دیگر در کشور در ابتدای کار خود اعلام نمود. قدم‌های اولیه او نیز دلالت بر این داشت که وی قصد دارد حداقل در سطح جهانی عملکردی غیر از روش‌های دولت احمدی‌نژاد در پیش گیرد. او توانست باب مذاکره دیپلماتیک با کشور‌های اروپایی را بگشاید، تابوی منع مذاکره با آمریکا را بشکند، به سیاستهای نگاه به شرق و تحریک دولت‌ها و افکار عمومی کشورهای غربی و دشمن تراشی‌های بیهوده دولت احمدی‌نژاد هم تا اندازه‌ای خاتمه دهد.

کوبیدن بی‌امان خامنه‌ای بر طبل «مضر و بیهوده» بودن هر گونه مذاکراه‌ای با آمریکا و دخالتهای او (مذاکرات تلفنی رو حانی با اوباما و بی‌جا خواندن آن از طرف خامنه‌ای، دادن اجازه محدود به تیم ایرانی در مذاکره با آمریکا که فقط مذاکره در موضوع هسته‌ای را مجاز اعلام نمود، کنترل مستقیم روند مذاکرات هسته‌ای و تعیین خطوط قرمز غیرقابل قبول برای رسیدن به یک توافق) اما باعث شدند تا آقای روحانی مرتبا از آنچه که قبلا اعلام کرده بود عقب نشیند، و نتیجه‌ای را هم که می‌توانست از «دیپلماسی اعتدال»اش بدست آورد، به قدری نا‌روشن و مغشوش گردد، که حتی یکی از جدی‌ترین حامیان دولت او آقای زیبا کلام هم برای درک آن، خود را مجبور ببیند به دامن رمالان پناه برد.

آقای زیباکلام در روزنامه شرق قضاوت خود از عملکرد دیپلماسی دولت آقای روحانی و نتایج بدست آمده از آن را بدین شکل بیان می‌دارد: «ظاهرا در دستگاه دیپلماسی ما، قرارداد و عهد و میثاق‌های بین‌المللی همچون موجودات زنده، یک جسم دارند و یک «روح». دیپلماسی ما به‌ویژه پیرامون مذاکرات «ژنو» و اینکه دقیقا چه چیزی تعهد آمریکایی‌ها وغربی‌هاست و چه مواردی را ما متعهد شده‌ایم، آنقدر پیچیده شده که به نظر می‌رسد باید برویم برای «احضار ارواح».»

او اکنون به قول آقای نوری‌زاد بدین پی برده است که: « «نه» گفتن به بیت مکرم عواقب خوفناکی دارد. و اساساً آدمهایی مثل مصطفی‌پور محمدی برای این به کابینهٔ او تزریق شده‌اند که دست‌های خونینشان را مدام و مستمر نشان روحانی بدهند. اما این را نیز می‌دانم که: شما وقتی از بلندای اختیار و حق و قانون و مردم فرود آمدی، و خودت را به ریسمان بیت بند کردی، از این به بعد درست به‌‌ همان جاهایی داخل می‌شوی که سرانگشتان بیت فرودت می‌آورد. و از مکانهایی خارج می‌شوی که‌‌ همان دست‌های مکرم بیرونت می‌کشند. و این، یعنی گامهای لرزانی که یک رییس جمهور را با همهٔ بخت و اقبال مردمی‌اش از جا بلند می‌کند، و در قاب کوچک و محقری جا می‌دهد، و بر یکی از دیوارهای بیت می‌خکش می‌زند. برای عبرت و تماشای مردمی هاج و واج که قرارشان بر یک رنگی بوده و نه رنگ آمیزی».

آقای روحانی هم اکنون چنان به دیوارهای بیت خامنه‌ای میخ کوب شده است، که حتی اگر هم بخواهد دیگر توان انجام کار مثبتی در زمینه مناسبات بین‌المللی را ندارد.

دولت آمریکا و دولت‌های همراه با آن باز دست به‌‌ همان خطا‌هایی می‌زنند که حکومت بوش مرتکب آن گردید. آنان بدون بر خورد به پایمال شدن حقوق حقه مردم فلسطین، بدون بر خورد به محرومیت مادی و معنوی ساکنان این بخش از جهان، بدون بر خورد به عملکرد حاکمین مستبد در منطقه، مبارزه با تروریسم را (اگر بهانه‌ای بیش نباشد) فقط در این می‌بینند، که پایگاه یک گروه تروریستی که در شرایط کنونی نقش بر جسته‌ای در میان سایر گروه‌های خشونت طلب اسلامی پیدا نموده است را بمباران نمایند، رهبران آن را به قتل رسانند، و از این طریق به خیال خود از امکان انجام عملیات تروریستی علیه مردم خود و جهانیان جلوگیری نمایند. مثل اینکه فراموش کرده‌اند که هنوز دیری نگذشته است، که به بهانه نابودی گروه القاعده به رهبری بن لادن که در آن زمان دارای چنین نقشی بر جسته‌ای بود، کشور افغانستان را سال‌های سال بمباران کردند، اوضاع داخلی کشور پاکستان را دچار آشفتکی نمودند، و هزاران نفر از مردم بی‌گناه را در این دو کشور از طریق بمباران‌ها و لشکر کشی‌های خود به قتل رساندند، بن لادن را کشتند، تا از دل آن گروهی به مراتب قسی قلب‌تر و خشن‌تر از آن بنام داعش بوجود آید. هنوز هم آنان نمی‌خواهند قبول کنند که وجود چنین گروهایی معلولی از استبداد حاکم برمنطقه ماست.

به عنوان مثال در ایران بایستی کودتایی علیه دولت ملی مصدق با شرکت مستقیم آمریکا و انگلیس انجام می‌گرفت، روند دموکراسی در این کشور قطع می‌گردید، محمد رضا شاه پهلوی دو باره می‌آمد و بساط دیکتاتوری ۲۵ ساله خود را براه می‌انداخت، تا با سرکوب بی‌رحمانه نیروهای ملی و دموکرات جاده صاف‌کن حکومتی شود، که رهبر آن خمینی با تکیه برافکار مرتجع خود تخم نظام ضد انسانی ولایت مطلقه فقیه را در بدنه کشور کهنسال ایران، و فکر ایجاد امپراطوری مذهبی شیعه را با استفاده از راه اندازی گروه‌های مزدور در منطقه را بکارد. تخم خشم و نفرتی که خمینی و نظامش کاشته‌اند، و پروسه‌ای را که او از این طرق براه انداخته است، با تمام جنایاتی که این گروه‌ها تاکنون انجام داده‌اند هنوز خاتمه نیافته و بایستی بازهم منتظر عملیات وحشیانه‌تری بود (بریدن سر افراد بی‌گناه و انتشار ویدئو آن در اینترنت).

آقای کسینجر درست می‌گفت اگر به این گفته خود که: «من ایران را مشکل بزرگ‌تری از داعش می‌دانم. داعش گروهی متشکل از ماجراجویان نظامی با یک ایدئولوژی تهاجمی است. داعش اگر بخواهد تبدیل به یک واقعیت دائمی استراتژیک شود باید سرزمین‌های بیشتری را تحت سلطه خود گرفته و آن‌ها را حفظ کند. از نظر من مقابله با گروهی چون داعش بسیار قابل کنترل‌تر از درگیری با کشوری چون ایران است.»

بجای لفظ ایران عبارت نظام ولایت فقیه در ایران را بکار برده بود، و اضافه می‌نمود که گروه‌هایی هم چون داعش گروه‌هایی هستند که فقط در محیط‌های مناسب قابلیت بازتولید دارند، و تا زمانی که علل و محیط مناسب (استبداد حاکم) برای رشد آنان فراهم است، معلوم نیست که آنچه را که از خود بجای می‌گذارند خطرناک‌تر از خود آنان نباشد. واگر او اضافه می‌نمود که گر چه نظام حاکم بر ایران یکی از بزرگ‌ترین حامیان تروریسم در منطقه است، حکومت‌های مستبد دیگر منطقه و حکومت اسرائیل هم کمتر از آن به رشد چنین گروه‌هایی کمک نمی‌کنند.

حسین اسدی
۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴

..........................
۱) حسین اسدی، «خلافت امت واحده» و «ام القرای» اسلام
http://hakemiatmeli.blogspot.de/2014/08/blog-post.html#more