ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 08.06.2014, 10:30
آزادی‌های اجتماعی و دموکراسی سیاسی

مزدک لیماکشی

.(JavaScript must be enabled to view this email address)

نیروهای اسلامی از همان ابتدای رسیدن به قدرت آزادی‌های اجتماعی که مردم طی صد سال از انقلاب مشروطیت بدین سو بدست آورده بودن را یکی پس از دیگری سرکوب نمودند. از بین‌بردن حق انتخاب پوشش از سوی خانم‌ها یکی از موارد مهم تعدی نظام اسلامی علیه حقوق مردم ایران بود. پوشش زنان از همان اول مورد پرسش واقع شد و پس از مدت کوتاهی حجاب اجباری شد و زن‌های بی‌حجاب در خیابان‌ها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.

با تسلط روحانیون بر کشور پخش موسیقی از رادیو و تلویزیون و پس از مدتی در مجامع عمومی و حتی جشن‌های عروسی که در خانه‌ها برگزار می‌شد ممنوع شد و پاسداران کمیته‌ها برای به هم ریختن شادی مردم میدان عمل بزرگی پیدا کردند. سینما و فیلم و هنر مورد پرسش قرار گرفت و روضه‌خوانی و قران‌خوانی از رادیو، تلویزیون رواج پیدا کرد، جامعه سرکوب و مردم مرعوب شدند و نوحه خوانی و مداحی‌گری همه‌گیر شد. از حضور خانم‌ها در میادین ورزشی خصوصا تماشای فوتبال با مردان جلوگیری به عمل آمد.

برای پیشبرد این امور، عقب مانده‌ترین قشرهای جامعه با صرف هزینه‌های میلیاردی به کار گرفته شدند. کشور به میدانی برای تاخت و تاز عناصر بی‌سواد و چماق‌دار تبدیل شد. حکومت به طور موقت پیروز شد که روح شادی را از جامعه بزداید.

حجاب اجباری هیچ گاه پذیرفته نشد و هر روز که گذشت کم حجابی و بی حجابی افزایش یافت هر چند حکومت از پای ننشست اما جوانان از هر روزنه ای برای ابراز نارضایتی خود سود جستند. نیاز مردم به شادی همه محاسبات حکومت اسلامی را به هم زد و موسیقی در خفا رشد کرد و هر خانه‌ای مرکزی شد برای ترویج شادی و موسیقی. شادی و انتخاب راه و روش زندگی حق هر انسان است و حکومت‌ها موظف‌اند که امکانات را برای شادی مردم و حق انتخاب مردم خصوصا جوانان فراهم سازند و مانع از گروه‌های خودسر و افراطی در به هم زدن نظم عرفی جامعه شوند. اما در ایران حکومت خود دشمن شادی مردم بوده و به گروه‌ها و دسته‌جات افراطی پول پرداخت می‌کند که مانع شادی مردم شوند.

حقوق و آزادی‌های اجتماعی و شهروندی مردم به مانند آب خوردن توسط حکومت نفی می‌شود و حقوق و آزادی‌های اولیه شهروندان محدود و جوانان سرکوب می‌شوند و حقوق بشر و حقوق مدنی شهروندان که حکومت ایران با امضای قواینن بین‌المللی موظف به اجرای آن‌هاست، زیر پا گذاشته می‌شود.

هر آخوندی به خود اجازه می‌دهد که فتوایی بر علیه مردم صادر کند و حجاب جوانان و یا این یا آن کنسرت را با توجیه مخالفت با اسلام مورد پرسش قرار دهد و کنسرت‌ها را تعطیل و مانع به اکران فیلمی شود و حتی قوانین مصوب همین حکومت را نادیده بگیرد.

حق انتخاب آزادانه پوشش، نوشیدن مشروبات، دیدن فیلمی که دوستش داری، دیدن مسابقه فوتبال دیدن و شنیدن موزیک از رادیو و تلویزیون، دیدن مسابقات در ورزشگاه‌ها از زنان گرفته شده است. حکومتی که باید در خدمت مردم و منتخب مردم باشد عملا به نیروی سرکوب تمام عیار مردم تبدیل شده است و هیچ خدایی را بنده نیست.

در کشوری که همه آزادی‌های اجتماعی مردم سلب شده بحث و گفتگو از دموکراسی شاید خیلی لوکس باشد. ملتی که نتواند آزادی‌های اجتماعی خود را از رژيم طلب کند، مجاز به انتخاب پوشش لباس دلخواه خود نباشند، خرید، فروش و نوشیدن مشروب غیرقانونی باشد، زنان اجازه نداشته باشند که به همراه مردان فوتبال ببینند، چگونه می‌خواهد به دموکراسی برسد.

در نظام دین‌سالار جمهوری اسلامی رسیدن به دموکراسی از راه آزادی‌های اجتماعی می‌گذرد. آن روز که موسیقی از هر نوعش از تلویزیون پخش شود مردم در پوشش خود آزاد باشند. مشروبات به جای فروش زیرمیزی توسط باندهای حکومتی، در مشروب‌فروشی‌های مجاز به فروش برسد و مالیاتش صرف بهبود زندگی اقشار کم‌درآمد شود روز آغاز  برای دموکراسی است.

منطق لنگ حکومت در آن چه ارزش‌های اسلامی می‌خواند آن قدر آشکار است که هر بچه مدرسه‌ای می‌فهمد که باید ارزش‌های بالاتری در جامعه وجود داشته باشد. وقتی حکومتی‌ها حق مردان برای گرفتن چهار زن و ده‌ها صیغه را بر اساس قانون و شرع به‌رسمیت می‌شناسند و همین حکومت زنان را به خاطر پایین بودن روسری سرکوب می‌کند، عمق فاجعه ارزشی حکومت فقها را نشان می‌دهد.

نظام اسلامی شاد بودن، شیک و زیبا پوشیدن، کراوات زدن، ریش تراشیدن و ... را ناهنجاری می‌نامد. موسیقی و رقص را لهو و لعب می‌خواند و خوانندگان، رقاصان و موسیقی‌نوازان را فاسد. حکومت داعیه حفظ دین و اصول دینی را دارد و با هر آن چه که اصول و فروع دین حکومتی را مورد پرسش قرار می‌دهد با چماق و سرکوب و زندان پاسخ می‌دهد. حکومت داعیه دفاع از منافع ملی ایران را ندارد و مهم برایش نه ملت ایران و آینده آن و شادی مردم، بلکه حفظ به اصطلاح دین با آن تعبیری را دارد که خودشان می‌پسندند.

در دیکتاتوری‌های کمونیستی هر چند آزادی وجود نداشت اما حکومت در زمینه آزادی پوشش، نوشش و موسیقی در سطح معینی مخالفتی نمی‌کند. در جمهوری اسلامی به مانند دیکتاتوری‌های کمونیستی هم آزادی عقیده، آزادی مذهبی، آزادی اندیشه و کلا آزادی سیاسی و حقوق بشر سرکوب می‌گردد و افزون بر آن از آزادی‌های فردی و اجتماعی خبری نیست. در واقع دیکتاتوری مذهبی از جنبه شدت و حدت آن در همه زمینه‌ها از دیکتاتوری‌های کمونیستی وحشتناک تر است.

تلاش ۳۴ ساله حکومت برای تحمیل پوشش خاص به زنان از طریق گشت ارشاد، گسیل نیروهای انتظامی برای دزدی دیش‌های ماهواره‌ای از پشت بام خانه‌ها و سرکوبگری نیروهای حراست در دانشگاه‌ها و استخدام ده‌ها هزار آخوند در مدارس برای آموزش مذهبی و تبلیغات شبانه روزی رادیو و تلویزیون‌ها ی تحت امر ولی فقیه نتیجه ای در بر نداشته است.

اکنون جوانان در اعتراض به حجاب اجباری زیر نام «آزادی‌های یواشکی» در مقیاس بزرگی رژیم را به چالش می‌کشند و گروه‌های هپی در یوتیوب جهانی می‌شوند و موسیقی در اکثریت خانواده‌ها جا بازکرده است. میلیون‌ها نفر در سراسر کشور با نوشیدن شراب  به ارزش‌های رژیم نه می‌گویند و اکثریت مردم ایران دیگر به صدا و سیمای ولی فقیه نگاه نمی‌کنند.

اگر رژيم برای یک روز گشت ارشاد را از خبابان‌ها بر چیند و نیروهای انتظامی برای مردم مزاحمت ایجاد نکند برای همه گان بیشتر معلوم خواهد شد که مردم چه می‌خواهند و به چه ارزش‌هایی به معنی واقعی باور دارند.

اکنون آزادی‌های اجتماعی تبدیل به یک خواست عمومی، خصوصا زنان و جوانان تبدیل شده است.

دفاع همه نیروهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از آزادی‌های اجتماعی می‌تواند گام اولی باشد در راستای دموکراسی سیاسی و در واقع دموکراسی اجتماعی و دموکراسی سیاسی مکمل یکدیگرند و گروه‌هایی که به دموکراسی اجتماعی باوری ندارند عملا برای توسعه دموکراسی سیاسی هم اهمیت کمتری قایل هستند.