ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 19.05.2013, 19:01
«دکتر مصدق و جاودانگی او»

محمود نکوروح

به مناسبت تولد دکتر مصدق(۱)

در تاریخ معاصر ایران کمتر”دولتمداری” چون امیر کبیر و مصدق جاودانه شده‌اند که عملکردی مثبت داشتند. اولی در هر صورت “دارالفنون” را تاسیس کرد، ثانیا «خیال داشت کنستیتوسیون - قانون اساسی - بیاورد» و دومی «کنستیوسیون را در حد توان اجرا کرد، و حاکمیت ملی را با قانونمداری و ملی کردن نفت احیا نمود»، منتها به عللی که در زیر خواهد آمد هر دو ناکام ماندند.

حتی روشنفکران بازمانده از انقلاب مشروطه که غالبا انگلوفیل و یا با دیکتاتور شده بودند سر انجامی «نامیمون» یافتند. آنها که غیر از این شدند گرفتار تیغ رضاخان گردیدند تا “داور” که با یک پدرسوخته خودکشی کرد، کسیکه در برابر دکتر مصدق بیشترین دفاع را از رضاخان و سلطنت او نمود. تنها مصدق بود که گفت «در زنگبار هم کسی چنین چیزی ندیده است که نخست‌وزیر و شاه و فرمانده کل قوا یکی باشد». و عشقی و... که در برابر”دیکتاتوری” فردی مقاومت کرده کشته شدند و... چه درجامعه عقب افتاده و هرج و مرج‌هایش رضاخان را تأیید کرده و به «دیکتاتوری» پناه برده بودند، هرج و مرج‌هایی که البته «مشکوک» بود.(۲) بعد هم تقی‌زاده که در نهایت معذرت به خاطر عملکردش در امر «نفت» خواست، معذرتی که هزینه‌اش خیلی فراتر از آن بود.

او در برابر سوال معترضانه دکتر مصدق در مجلس دوره ۱۴ به خاطر امضای قرار داد نفت ۱۹۳۳ گفت «المامور و معذور»(۸). چه، در قرارداد اولیه ایران با «شرکت نفت» – تمام تاسیسات مشترک و متعلق به هردو شده بود، ولی در این قرارداد به جز تمدید آن و اضافه کردن «چند شلینگ» این امتیازها ازبین رفت.(۷) به ویژه که رضاشاه بخاطر بی‌سوادی قبلا واکنشی تمام پرونده ها را در بخاری انداخته بود. به همین خاطرتقی زاده را با تهدید و... واردبازی کرد. در حالیکه از روشنفکران برجسته مشروطه بود.

ما همیشه گرفتار “جبر جغرافیایی” به اضافه جبر تاریخی وعقب افتادگی مزمن در حوزه ی سیاست، جامعه و تاریخ بودیم که بی‌تدبیری ها ناشی از اینها بود. به خاطر جبر جغرافیایی که در چهار راه حوادث و با همسایگانی قدرتمندتر از خود بودیم. همیشه مردم از ترس فروپاشی تن به استبداد یک دیکتاتور داده‌اند. چه، حفظ مرزها همیشه در “جامعه موزاییکی” از اهمیت فوالعاده برخوردار بود. منتها مفهوم “امنیت” در دوران مدرن معنی دیگری هم می یافت، به‌رسمیت شناختن «حقوق فرد» با عدم تمرکز قدرت بر مبنای این “حقوق” که هرکس همان قدر حق دارد که در مرکز یا در”الیگارشی” قدرت است. به همین دلیل قانون “شوراهای ایالتی ولایتی ” در قانون اساسی مشروطه اهمیت ویژه می‌یابد. که هرگز بدان توجه نشد. در نتیجه «در زمان بردن رضاخان و اشغال ایران مقاومتی از سوی مردم انجام نشد» (چرچیل)(۳) حتی در نقاطی شورشهایی شد از سوی کسانی که املاکشان غصب شده بود که او با غصب زمین‌ها و باغات مردم بزرگترین «زمیندار» ایران شده بود.

در نتیجه هرحرکتی چون مشروطه و دموکراسی چنانچه شاید و باید به بار ننشست، از بستر انقلاب مشروطه دیکتاتوری وابسته رضاخانی بر می‌آید، از بستر نهضت ملی یعنی”مشروطه دوم” دیکتاتوری پسر و کودتای فواحش و اوباش با حمایت انگلیس و امریکا و....

از بستر جامعه وادبیات “بوف کور” صادق هدایت و بعد ها کتاب “کویر” شریعتی، در سیاست از فراماسونری که بخشی‌شان به جاسوسی‌ی بیگانه کشیده شدند. “شریف امامی و لژ معروف او… تا “حزب توده” که بهترین روشنفکران را به سود “اتحادشوروی استالینی” منحرف کرد. که اورا در هر صورت اسطوره نمودند در کشوری که ازابتدا در برابر قدرت شاهان همیشه به “اسطوره‌ها” پناه برده است. چون “خرد” و خودباوری حاصل فضای باز است تا جامعه خودرا می‌یابد، که «انسان ارگانیسمی است که در آزادی شکوفا می‌شود».(کانت) وگرنه برده ثروت و قدرت است.

در حوزه‌ی سیاست با دو کودتا روبرو شدیم که بخاطر فضای بسته با حکومت نظامیان و...عقب ماندگی جامعه و قدرت “واپسگرا” و خدایگانی نهادینه شد و انقطاع تاریخی با فضای مختنق که اجازه نداد مردم خود را یافته، بدانند گذشتگان در یکصد سال قبل چگونه به حقوق سیاسی خود دست یافتند.

در فراماسونری روشنفکر فیلسوف و...که دوره‌ای حاکم شد متاسفانه در عملکرد خود نمی‌تواند مورد نقد قرار نگیرد - که «بعد از بردن رضاخان مجلس رضاخانی که “طویله” می‌نامیدش، به دستور فروغی نخست وزیر مجلس سیزده بر جا ماند»(۴) در حالیکه آن مجلس حاصل انتخابات زمان رضاشاه و اختناق و دخالتهای ارتش و دربار بوده است و مشروعیت نداشت. ” در این زمان اعتراض های بسیار بدو شد تا انتخابات جدید انجام شود و انجام نداد، که اگر انجام شده بود تحمیل “سلطنت” بویژه سلطنت جوان بیست ساله در فضای باز بعد از جنگ دوم میسر نبود، حتی «جمهوری» در آن مقطع که به “فروغی” پیشنهاد می‌کنند می‌توانست ما را به حداقلی از توسعه و پیشرفت تا “حاکمیت مردم” برساند که از یاد رفته بود و او”جرات” نکرد.

مورد دوم. زمانیکه فروغی وزیر دارایی بوده است. سفارت انگلیس با ارائه “اسناد هزینه‌های سربازان انگلیسی در جنگ جهانی اول بعلاوه هزینه کودتای ۱۹۱۹ سید ضیا - را »طلب کرده وفروغی میپردازد، درحالیکه دکتر مصدق درزمان وزارت دارایی خود از پرداخت آن سر باز زده بود.»(۵)

مجالس بعدی هم به تبع آن “شاه – مجلس- و نخست وزیر” غالبا بهتر از مجلس سیزده نشد. اگر قانون ملی شدن نفت در مجلس شانرده تصویب شد، نقش ویژه‌ی دکتر مصدق و ظرافت او در طرح آن در آن مجلس و فرصت پیش آمده توسط جمال امامی از رجال انگلوفیل بود که “توپی” که بدامنش انداختند، او به “رقیب” که سیدضیا در دربار منتطر رای بود برنگرداند. نخست وزیری که قبلا از طرف دربار وانگلستان تعین شده بود به حاشیه راند.

او بازی نفت را با درایت با انگلستان و دربار و… به سود منافع مردم ایران ادامه داد که در هر صورت ملی شد و در آمد ایران حتی با کودتا چند برابر قبل شد. امری که با آگاهی به قوانین “ملی شدن‌ها در انگلستان” در صنایع بویژه صنایع فولاد انجام شد، تا جایی که قاضی انگلیسی به نفع ایران رای داد، و قاضی روسی زمان استالین در کشور شوراها در آن جلسه غیبت نمود. البته مصدق با انگیزه “ملی کردن” که به مردم ایران داد جامعه خفته را به حرکت واداشت.

فروغی شاهی که قوام السلطنه اورا “بچه” نامیده بود با پیشنهاد به متفقین به جای پدر نشاند در حالی که به او پیشنهاد شد “رییس جمهور” شود. ولی دکتر مصدق شاه را با همه حاشیه‌هایش مطابق قانون اساسی سالها در حاشیه نگه داشت. که “اوباید سلطنت می‌کرد نه حکومت”. همین واژه “بچه” بودن را به‌علاوه «بی‌خردی» ابوالقاسم امینی وزیر دربار بعد از فرار او در ۲۵ مرداد و کودتای اول که شکست خورد در نامه ای به مصدق “تکرار” نمود و از همکاری او با کودتاچی‌ها اظهار تأسف کرد.

به‌علاوه مصدق با ایجاد فضای باز که به رییس شهربانی‌اش می‌گوید «هرکس فحش و... به من یعنی نخست‌وزیر داد نباید مانعش شوید».(نقل به مضمون) آزادی بیان و نوشتار در مطبوعات را که رکن چهارم مشروطه بود حتی در قانون “مطبوعات” تامین نمود که در آن ملحوظ بود “هرکس خواندن و نوشتن می‌داند حق روزنامه و مجله و انتشار کتاب دارد”.

او از اول با برنامه آمد، برنامه او “ملی شدن نفت و قانون انتخابات” بود که تابحال به سود دیکتاتوری بود. حتی درانتخابات دوره‌ی “هفدهم” که متوجه شد که ارتش و دربار دخالت می‌کنند نیمه کاره تعطیل کرد. و مجلس با استعفای اکثر نمایندگان “۴۰” نفر که از اکثریت افتاد به رای مردم “رفراندوم” رجوع نمود. سی نفر دیگر که باقی ماندند بعدها معلوم شد “هر کدام یکصد هزار تومان رشوه گرفته بوده‌اند” (کتاب اسناد سخن میگویند - ترجمه دکتر رجایی) صدهزار تومانی که به پول امروز می‌شود در حدود “یکصد میلیون”.

در مورد پیشنهاد بانک بین‌المللی که بسیاری به نقد او پرداخته باید توجه داشت که اولا غرامت را بعنوان عدم النفع “منافع از دست رفته برای مدت قرارداد شرکت نفت” انگلستان میخواست(۶) که ملی شده بود. بااینحال دکتر از بانک خواست “ابتدا مبلغ آنرا تعیین کنند” تا بعدها بانک که تحت نفوذ نفتی‌ها و انگلستان بود هرچه می‌خواهد مبلغ آنرا تعیین نکند. حتی در نهایت خواست مطابق “ملی کردن نفت در مکزیک، درحدود هشتصد میلیون دلار ” ایران غرامت به پردازد که پذیرفته نشد.

دوم – قرار داد نباید بگونه ای باشد که “اصل ملی شدن نفت لوث شود” که درآن شرایط که درانگلستان چرچیل از محافظه کاران نخست وزیر ودرآمریکا آیزنهاور از جمهوری خواهان حاکم بودند.

مطابق نظر “مک گی” کارشناس نفتی و عضو وزارت خارجه امریکا که مصدق نظر او را جویا شد، گفت «با این حکومتهای فعلی غیرممکن است، چه می‌خواستند بعداز همه حرفها کارشناسان انگلیسی بازگشته و خود به تنهایی چون قبل از ملی شدن آبادان را اداره کنند».

درحالیکه “برای دکتر مصدق اصل حاکمیت ملی بود که نباید از دست می‌رفت”. (در گفتگوی دکتر با مهندس حسیبی در زندان بعد از کودتا)

در ضمن امر دیگری که او را از دیگران برجسته می‌کرد «درک شرایط» بود که یکبار  «….رحیمیان» در مجلس پشنهاد ملی شدن را داد مصدق آنرا رد کرد، و بعد که اوبه مصدق اعتراض کرد گفت آنزمان وقتش نبود، چه ما هنوز دراشغال بودیم وطرح آن در آن وقت درمجلس تحت تأثیر شرایط و...دراقلیت قرار میگرفت وآنوقت قراداد الحاقی که مورد نظر انگلستان بود تصویب میشد ».

آنچه او را جاودانه نمود آن بود که در نظر و عمل «دارای نوعی اخلاق سیاسی بود که به آنچه گفته بود تا حد توان و حتی بیشتر عمل نمود» چه، سیاست در مجموع «فضیلت بوده و است»(ارسطو) ولی ما پیوسته گرفتار دولتمداران بی‌فضیلت «بی‌اخلاق» هستیم و بودیم، امری که حاصلش ادامه قانون گریزی، بی‌اخلاقی و فساد و تهمت و افترا می‌باشد.

پانوشت‌ها

۱- دریغم آمد که از تولد این «قهرمان» تاریخی یادی نشود، متأسفانه هنوز بعدازیک قرن نیاز به قهرمان داریم.
۲- از غلامحسین میرزا صالح مورخ در ماهنامه «آینده نو».
۳- از کتاب «طوفان , نزدیک می‌شود» چرچیل نخست وزیر زماان جنگ دوم انگلیس
۴- حسین راضی از نهضت خداپرستان سوسیالیست
۵- خاطرات از کتاب “فولاد قلب” محمد اسلامی
۶- از کتاب “رویدادها وداوری ها” حجازی -از نیروی سوم
۷- از کتاب «برنامه جامع ملی شدن نفت» از احمد خلیل‌اله مقدم – از حزب ایران – در ضمن در جلسه‌های هفتگی جمعه‌ها یکبار دکتر صدیقی وزیر کشور او گفت «من به دکتر مصدق گفتم «بدجوری به تقی زاده اعتراض کردی» اوبا خنده جواب داد «اگر نمی‌کردم او این سخن را نمی‌گفت و نفت ملی نمی‌شد». چه انگلیس‌ها مدعی بودند دولت ایران این قرار داد را بسته است، در حالیکه دولت در کشور مشروطه معنای خاص خود را داشت نه آمرانه و دیکتاتور.
۸- من دراین جلسه‌ها گاهی شرکت میکردم.ن