ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 16.05.2013, 9:15
هاشمی و انتخابات

آرش کمانگیر

نام‌نویسی ‌هاشمی رفسنجانی همزمان با نام نویسی مشایی فضا را چنان عوض نمود که نشان داد تا چه اندازه زمینه داشته است. “نگاهی به روزنامه‌های شرق و اعتماد و آرمان و مردمسالاری و... در پی آن دیگرشدن “فضا” امیدوارانه و... همه اینها نشان داد جامعه ساکت زیاد هم ساکت نبوده است. بر خلاف آنکه بسیاری ناامید شده و... که منتظر بوده‌اند تا کسی پیدا شود شاید ما را از مخمصه “اتمی” که حق مسلم ماست “مدبرانه” نجات دهد، تا تحریم و پی‌آمدهایش باگرانی و تورم و... که ارزش اینهمه مشکل در کشور نفتی را دارد؟

انتخابات آزاد هم حق مسلم ماست و قانون اساسی تا تغییرات در آن هم به‌همچنین و... که بیش از همه “حاکمیت” آنرا رعایت نمی‌کند. در کشوری که “ورشکستگی” اقتصادی و سیاسی با دولت عوامفریب و پوپولیستی از مشخصه امروز آن است.

هاشمی بالاخره تردید راکنار گذاشت و وارد صحنه شد. در این سن و سال البته فداکاری می‌خواهد. البته از فشارهای مردم هم در روزهای آخر نباید غافل بود که “کارد به استخوان‌ها رسیده است” و کسی جوابگو نیست. آیا ورود مشایی با احمدی نژاد از درب شرقی وزارت کشور حساب شده بود؟حتی گفته می‌شود «سه ساعت هر دو منتظر ورود‌هاشمی بوده‌اند».

و اما چرا ‌هاشمی؟ با این سن وسال وارد شد که “اعتماد عمومی” به کلی از دست رفته است. مهمتر احساس از دست رفتگی انقلاب و کشور می‌رفت. نگرانی‌ها در حال افزایش بود و باندهای فساد غارت کرده و می‌کنند. قبل از همه او با برنامه باید این اعتماد را بازسازی کند.

و چرا خاتمی با افشای آنچه بدو گفته بوده‌اند “تعداد رای را هم ما باید بگوییم!!” مشروعیت انتخابات را از هم‌اکنون زیر سوال برد. و کنار کشید که حرف معترضانه خود را در نهایت گفت و با حمایت از‌هاشمی “توپ” را به دامن‌هاشمی انداخت و‌هاشمی توپ را بدامن “رهبری” که گفت با “تایید نظر ایشان” امری که با حمایت جوانانی اصلاح طلب تا مراجعی چون “سیستانی، وحید و... ” فراتر رفت. از “چراغ” سبز رهبری خبر نداریم ، هرچه بود برای این شرایط “مغتنم” است. چه کشور نیاز به وحدت دارد، اگر چه گروههایی از راست‌های “بی‌اصول” سخت آزرده شده‌اند.

البته هنوز تایید شورای نگهبان تا مهندسی انتخابات که با تقلب فرقی نمی‌کند و کسی چنین حقی”مهندسی” به کسی نداده است، مانده است. البته‌هاشمی از همه این شگردها مطلع است و بخوبی از ویژگی‌های باندهای حاکم خبر دارد. بعلاوه اگر می‌خواهیم در انتخابات در برابر «غرب» حماسه ایجاد کنیم یکی از عناصر مثبت آن تأیید «هاشمی» است.

اصطلاح “مهندسی” انتخابات از اون حرفها بود که در ایران امروز زده شد!! درحالیکه «میزان رأی مردم بود» که رهبر فقید انقلاب در هر صورت تکیه کلامش بود. پس شاه و رضاشاه هم دهه‌ها انتخابات‌های فرمایشی را “مهندسی” کرده بودند!! مشکل علم کلام همین جاست که فورا هر امری را “توجیه” می‌کند. هنوز هم مردم را چون گذشته نادان و... تصور می‌کنند. کاش سری به خیابان‌ها و اتوبوس‌ها و تاکسی‌ها بزنند و سخنان همین مردم را بشنوند. قانونمداری را نباید فقط از مردم خواست. «رطب خورده منع رطب چون کند». همین مردم بودند که انقلاب کردند. حق‌شان چنین نبود. نتیجه - بی‌اعتمادی حاکم در همه جا چشمگیر است.

برای مردم ایران “حال” افراد مهم است که کنش ‌هاشمی در انتخابات ۸۸ نگاه جامعه را به او عوض نمود. با شهامتی که در آن فضای “هیستریک” سبزها را با سخنرانی کذایی در نماز جمعه متوجه قانون اساسی تا اسلام و سخن پیامبر درباره “حکومت” به حضرت علی بیان نمود “که اگر مردم نخواستندت برو”. به همین خاطر مغضوب حاکمیت واقع شد و دیگر اجازه نیافت در نماز جمعه‌ها سخنرانی کند. ولی مهمتر- از حرف آن روز خود یعنی از “آزادی زندانیان و.. “. باز نگشت، که شرایط و خواست جامعه را در آن مقطع خوب فهمید و بدان پاسخ داد.

بیکباره انبوه جمعیت که یادآور نماز جمعه “طالقانی” در اولین آن است و شاید بیشتر که در آن یک میلیون نفر بودند در کشور سی میلیونی ، ولی این بار دومیلیون درشرایط فشار با انبوه پلیس وبسیجی و... که جرات ریسک میخواست ، که دوروز قبلش همه را سرکوب کرده بودند. با اینحال با فریادهای «هاشمی ‌هاشمی» بیکباره تهران منفجر شد. چه، نسل جدید و.. فهمید هنوز کسی به فکر آنهاست.

حکومت نمیدانست ‌هاشمی چه می‌خواهد بگوید وزیر شعار هم کار خودرا چون «نوار» همیشه تکرار می‌کرد. البته شعار جمعیت هم بیکباره در برابر شعار وزیر تکبیر علیرغم او که مکرر بود قبل از سخن‌ هاشمی در آغاز- فریاد کردند “هاشمی سکوت کنی خائنی هاشمی سکوت کنی خائنی” و هاشمی گفت “صبر کنید حرفهای شما را می‌خواهم بگویم” و گفت با پیام پیامبر اسلام و.... که از این مرحله کار او تاریخی شد.

هاشمی آنروز «روند حوادث» را با فشار مردم که احساس کردند با بی‌توجهی به رایشان “تحقیر” شده‌اند عوض کرد، مردم مجددا احساس غرور کردند، روزی که فراموش ناشدنی است. از اینجا ‌هاشمی «مردمی» شد، مردمی که غالباً جوان «نسل سوم» انقلاب بودند. نسلی که بااین شرایط معترض نسل اول بوده که «چرا انقلاب کردید؟» توجیه آن‌ها سخت است ، وگرنه شرایط قبل از انقلاب هم به همین جاها رسیده بود. منتها دیگر انقلاب نمی‌کنند که گروههایی سوار موج شوند. بلکه هشیارانه از هر فرصتی بهره گرفته و همه را غافلگیر می‌کنند چه، امروز با جامعه مدنی روبروییم. اجازه می‌دهد حکومت خود اشتباهاتش را تجربه کند و... چه جامعه مدنی میداند آینده متعلق بدوست.

جمعیتی که در خیابان‌های اطراف دانشگاه درآن گرمای تابستان طاقت فرسابود از پیرزنانی چادربسر از طبقات مستضعف تا دخترانی مدرن و با روسری که با مادرنشان آمده بودند و... تامردان پیر وجوانانی کارگر تا دانشجو و کارمند. که منتظر ورود‌ هاشمی بودند. از میدان فردوسی تا دانشگاه و از غرب از میدان توحید جمعیت مثل سیل بسوی دانشگاه روان بود از همه تیپهای اجتماعی که سابقه نداشت.

و اما‌ هاشمی سابقه تاریخی‌اش در شرایط بحران و بن‌بست همیشه نشان از ویژگی خاص او داشته که اهل “ریسک ” و عبور از بحران و بن‌بست است. یعنی ‌هاشمی هنوز خودش است ، به همین دلیل از ابتدای انقلاب این «خود» را نشان داه است. به همین دلیل بدنبال کارهای بزرگ واستثنایی بوده است که می‌بینیم بعد از آیت‌اله خمینی او حرف اول را زده است حتی یکبار آیت اله را با اصراربه خواست خودش وادار می‌کند. کتاب «عبور از بحران» شناخت این شخصیت از ابتدای انقلاب که اورا نشناختند مشکل بسیاری بود. کسی که هم طلبه بود هم در کار اقتصادی و هم کار سیاسی ، به همین دلیل در کنار رهبری فقید همه جا هست ،حتی حکم نخست وزیری مهندس بازرگان را او از رهبری گرفت و بدو داد. ابتدا هم روابطش با آن‌ها چون آیت اله مطهری و نهضتی‌ها و... خوب بود، منتها قدرت منطق خودرا دارد. مهم درک شرایط است.
حتی در اوایل انقلاب از قانون اساسی اول که عرفی بود و رهبری فقید اصرار به “رفراندوم” آن داشت ، او همراه رهبری حتی به طرفداران مجلس موسسان و غالبا تحصیلکرده غرب و تکنوکرات و... می‌گوید «من شرایط خودمان را بهتر از شما می‌شناسم بگذارید رفراندوم شود تا این شرایط زودتر تمام شود». که طرفداران «ایدالیست» مجلس موسسان قبول نکرده در جامعه‌ای که غالب مردمش و روشنفکرانش بیشتر به‌فکر برنامه اقتصادی و چپ.... بودند، در جامعه‌ای که اکثریتش اصلا نمی‌دانستند “مجلس موسسان” چگونه مجلسی است. طبقات محروم هم فقط عجله برای مسکن و کار و... داشتند. در قانون اساسی دوم هم او بیش از همه تعیین‌کننده بود.
در شرایطی که گروگان گیری انجام شد و رهبر فقید بعد از ۴۴۴ روز حل آن را که همه به او موکول کرده بودند به مجلس که رییسش‌ هاشمی بود محول نمود، او زیرکانه آنرا به دولت رجایی “پاس” داد که از نظر او از ابتدا غلط بود و غلط تر پایان یافت، امری که به بحران تبدیل شده بود و باز هم ما با عملکرد غلط روبرو شدیم و هزینه‌هایش را هم پرداختیم؛ حتی جنگ تحمیلی هشت ساله. بااینحال امروز‌ هاشمی ‌هاشمی دیروز نیست با تجارب بسیار که از سر گذرانده است.

در زمانی که فضای انقلاب تحت تاثیر چپ “ضدامریکایی” بود و بحران چون امروز با تورم و... از حد گذشته بود تا جاییکه بازرگان گفت “مملکت دربن بست است”(روزنامه میزان) ‌هاشمی با مک فارلن فرستاده آمریکا در تهران ملاقات کرد و... که بعد هشت نفر از نمایندگان مجلس آنروز که به اصطلاح افشاگری کردند از رهبر انقلاب جواب شنیدند که “شماها پوچ و... هستید”. معلوم شد که از ابتدا ‌هاشمی با این جناح مشکل داشته، رادیکالهایی چون جلال‌الدین فارسی تا.... که فورا رهبر فقید از ‌هاشمی دفاع نمود. «آیت اله خمينی به صراحت اين اقدام را تفرقه افكنی، تاييد آمريكا، تندتر از اسرائيل، خلاف اسلام و خلاف ديانت تا عقب افتادگی ارزيابی كرده‌, که گفت «من نمی‏خواهم در اين روز مبارك اسباب افسردگی اشخاص بشوم، لكن می‏خواهم عرض كنم چرا اين قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا ما بايد به واسطه اغراض نفسانيه اين قدر خودمان را ببازيم؟ چرا بايد وقتي كه دنيا به تزلزل درآمده است براي اين بي‏اعتنايي ايران به كاخ سفيد و سياه، چرا ما بايد توجيه كنيم مسائل آنها را؟» «چه شده است؟ شماها چه‏تان است؟ چه كرديد شماها؟ شماها چرا بايد تحت تأثير تبليغات خارجي واقع بشويد يا تحت تأثيرات نفسانيت خودتان؟ در يك همچون مسئله مهمي كه بايد همه شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد به دنيا كه ما وحدت داريم» (روزنامه جمهوری اسلامی)

همان‌ها که اینک «‌هاشمی را بخاطر دفاع از انتخابات آزاد در خط آمریکا ومورد حمله قرار میدهند» (سید محمد خامنه‌ای) در حالیکه قانون اساسی بر انتخابات آزاد تاکید دارد، پس قانون اساسی هم منطقاً آمریکایی است؟!! و حتی انقلاب هم؟.. که ضدانقلاب هم همین را می‌گوید. در حالیکه انقلاب را مردم ایران برای دموکراسی و استقلال و پیشرفت انجام دادند. که در زمان پهلوی‌ها از دست رفته بود.

این جریان «رادیکال» در نظام همیشه حضور داشت و با چراغ خاموش در حرکت بود. همان‌ها که ۹۹ نفرشان علیه موسوی رأی دادند و بعد گفتند «ما ولایت ارشادی امام راقول داریم». آرمانشهرشان حکومت اسلامی بود. درحالیکه مردم ایران به «جمهوری اسلامی رأی دادند» انقلابی که رهبری فقید انقلاب در حوزه کرد که از واژه «جمهوری» وحشت داشتند. امری که بسیاری متوجه نشدند. هم او بود که مرتب گوشزد نمود «میزان رأی مردم است» حالا باید با همین مردم بدینگونه رفتار شود که همه مردم جهان ببینند که با آنان درخبابانها چه کردند و.... !!

گویا  ‌هاشمی با  آیت اله خمینی در آن مقطع علیرغم فضای احساسی حاکم با «واقعگرایی» برای عبور از بحران‌ها و.. ملاقات با “مک فارلن” آمریکایی را مطرح کرده بوده و مجوز گرفته بوده است. در هر صورت چنانکه گفته‌اند موشک‌های ضدتانک «‌هایک» و سلاح‌های دیگر را در برابر صدام که در بن بست بودیم برای مدتی تأمین کرد. این امر نشان داد رهبری آن روز گرفتار جوسازی‌های اطرافیان نمی‌شده است و با درک شرایط کار خودرا انجام می‌داده است.

یکبار دیگر هم رهبری به بازرگان در سفر به الجزایر که آمریکایی‌ها «برژینسکی و... » مشاور کارتر آنجا بودند می‌گوید «سربه‌سر آمریکا نگذارید» حتی در مورد گروگان گیری ابتدا مخالف بوده که به ابراهیم یزدی میگوید «این‌ها کی‌اند بریزیدشان بیرون» (خاطرات) بعد هم اجازه نداد از این امر کسان دیگری سوار موج شوند.

کار دیگر هاشمی به‌هنگام جنگ آمریکا زمان “بوش “با عراق بود، که معروف بود به “تهران و بغداد” یکجا حمله خواهند کرد. او در موضگیری خود که رییس دولت بود «اجازه» استفاده هواپیماهای امریکایی را به‌هنگام آسیب در فرودگاه‌های جنوب فورا داد و اعلام کرد. در برابر، یکی دو تا از همان رادیکالهای معترض “صدام “را که مورد حمله واقع شده بود “خالد بن ولید” نامیده و با اعتراض به “هاشمی” درخواست کردند ایران باید به کمک صدام بشتابد. که اگر کرده بود تهران چون بغداد با بمب فرش شده بود. امری که خاتمی هم بهنگام حمله به برج‌ها در ۱۱ سپتامبر هوشیارانه فورا آن را محکوم کرد وگرنه همه نگاهها در لحظات اول متوجه ایران شده بود.

هاشمی در رابطه با دو دوره ریاست جمهوری‌اش در مجموع نظرش به “توسعه” بود، در خاتمه متوجه شد از توسعه انسانی غفلت کرده، جای خود را کوشید به خاتمی “شخصیت فرهنگی” بدهد در نماز جمعه گفت “تقلب نکنید که رای مردم امانت است” و بعد شاهد حضور”دولت اصلاحات” شدیم که با بحران‌های متعدد روبرو شد.

ابتدای انقلاب هم از فرار تکنوکراتها از عملکرد نظام در همان شرایط انقلابی و فضای “رادیکال” انتقاد کرد که  در دانشگاه تهران گفت «متاسفانه از ۴۰۰ هزار تکنوکراتهای ما تنها یک درصد آنها با عملکرد بد ما باقی مانده‌اند.» (روزنامه اطلاعات)

از نظر اجتماعی پایگاه او “تکنوکراتها” هستند حتی در خانواده فرزندانش مهندس و تکنوکرات بوده. پسرش الحق در مورد متروی تهران خوب کارکرد ولی احمدی‌نژاد از ابتدا در برابر او بودجه مصوبه مجلس را نداد که اگر داده بود حداقل امروز ده خط مترو بجای چهار خط داشتیم و مسااله ترافیک تا حدی حل شده بود.

در کابینه اولش “جعفری” را وزیر اقصاد نمود در برابر موتلفه‌ای‌ها که اقتصاد و بازار را در اختیار داشتند ، در حالیکه او نظرش به تولید بود. سنتی‌های اصولگرا در اقتصاد نگاهشان به واردات و دلالی در نهایت از چین بوده و است.
دخترش هم فائزه از فعالان جنبش زنان بوده که تا زندان هم رفت. در دوره‌ای از انتخابات مجلس نفر اول تهران شد و در برابر رییس مرتجع قوه قضاییه آیت‌اله “یزدی” در مجلس بارها او را به چالش کشید. تا جاییکه معروفست ‌هاشمی گفت “این آخر کار دست من می‌دهد”. البته او عروس آیت‌اله لاهوتی است آیت‌الهی که از ابتدا منتقد عملکرد انقلابیون رادیکال تا لاجوردی‌ها و... بود.

تفاوت دیگری که‌ هاشمی با بیشتر روحانیت داشت او “واقعگرا” با نگاه “اقتصادی” برای معیشت مردم بود. درحالیکه روحانیون سنتی “گذشته‌گرا” ظاهرا “آمارن‌گرا” بی‌توجه به زمان و مکان که می‌خواهند دنیای تازه‌ای با الگوهای گذشته بسازند که البته در جامعه سنتی بیشتر “سیاسی”است. حتی “مرگ بر آمریکا”ی دائمی‌شان که بعد “چماق” علیه مخالفین شد. تابویی که از اول انقلاب تحت تأثیر چپ رادیکال و حتی «آنارشیست» سایه خود را بر سر انقلاب انداخت که بسود روسها بود و هنوزهم هست. درحالیکه شعار اصلی انقلاب «نه شرقی نه غربی» بود و امروز فراتر چین هم همه اقتصاد مارا فلج کرده است. با اقتصاد دلالی که واردات و صادرات درانحصار آن‌هاست. حتی امروز واردات «قاچاق» بیشتر از چین است با بنجل‌هایی تا سنگ قبر و مهر و تسبیح تا «قران» که همه جا مشهود است. اینها همه با‌ هاشمی از اول زاویه داشتند چون نگاه او به توسعه و «تکنوکراسی» در حال گسترش از اول بود. او بیشتر عمگرا در کشور عقب افتاده بود چون درک اقتصادی هم داشت تظاهر به دنیا گریزی نمی‌کرد.

این تابوسازی سودآور برای روسیه و چین و دلالان و برادران «قاچاقچی»، داخل منافع‌زاست ، در واقع هنوز هم جرات می‌خواهد کسی آنرا بشکند، ولی‌هاشمی باید بتواند این مسااله را بنفع ایران حل کند.
چه، سی و چهار سال ازانقلاب گذشته است. چه‌بسا شرکتهای ایرانی و حتی اسلامی و حکومتی در امریکا فعال بوده‌اند. بسیاری تکنولوژی‌های بیمارستانی تا کارخانه‌های متعدد دولتی خریداری از امریکاست. البته امروز در تحریم هستیم ولی تا قبل از تحریم خرید فراوان در تمام حوزه‌ها از آمریکا داریم. هواپیماهای ما از مسافربری تا نظامی بیشتر امریکایی است. معامله کردن با وابسته شدن و... متفاوت است، اگر چه به همه جهان والبته به همدیگر هم اعتماد نداریم و با سوء ظن می‌نگریم.، ولی در دنیای امروز وابستگی علمی و تکنولوژیک اجباری است. مدیریت با جهان هم امروز تخصصی شده است ، درغیر این صورت “رندان” از این عدم تفاهم‌ها سوء استفاده می‌کنند که همه چیز را از دلال‌ها چند برابر باید بخریم. وتاحال خریده ایم. بدین خاطر بادرآمدهای کلان نفتی اختلافات طبقاتی روزبروز بیشتر شده است.

نباید مسکن و اشتغال و بیمه و دانشگاه بویژه به این شدت گران باشد. یک جای کار می‌لنگد که مدیریت علمی و تخصصی را قبول نداریم. طبیعی است گفتگو ی با آمریکا دقت و زیرکی می‌خواهد، با روسها و چینی‌ها هم به‌همچنین. ولی در جهان پر از تناقض ما «منافع ملی» داریم و سیاست خارجی ما درابطه با آن می‌تواند دست به انتخاب‌های متعدد در شرایط متفاوت بزند. کشورها دشمن همیشگی ندارند ولی منافع ملی همیشگی دارند.

در هر صورت شرایط خطیر امروز حضور ‌هاشمی را اجتناب ناپذیر ساخته که علیرغم شعارها و رجزخوانی‌ها “منافع ملی” با تورم و ورشکستگی ، وضعیت مرزها وهمسایه‌ها به خطر افتاده ، همه نیاز به مدیریتی غیر از گذشته دارد، امری که در دوره هشتم ریاست جمهوری هم مهندس سحابی علیرغم بی‌مهریهای ‌هاشمی بدو در برابر حضور “احمدی نژاد” دررای بدوتردید ننمود که او “شرایط امروز را پیش‌بینی می‌کرد”و منافع ملی و حفظ ایران بر ایش “اولویت” اول بود. در زمانیکه اصولگراها برای “احمدی نژاد” سینه می زدند تا جایی که “آن را معجزه‌ی قرن خوانده تا نظر کرده‌ی امام زمان؟!!” حالا همه می‌گویند “ما نبودیم”. چه اداره چنین کشوری در توان او نبود حالا هم جوابگوی میلیاردها دلار در آمد نفت نیست. درآمدی که از تمام درآمدهای ابتداتا قبل از او هرگز نبوده است. حالا حامیانش باید جوابگو باشند ،حتی شورای نگهبان از او در انتخابش حمایت کردند که بااین کار «مشروعیت» ساختگی‌اش از میان رفت.

‌هاشمی کسی که همیشه آرزوی “امیر کبیر” شدن را داشت که کتابی به این نام دارد ، آیا اینک در این فرصت می‌تواند با عبور از این مشکلات – از میان مافیاهای فساد، از میان نابرابری‌های اجتماعی تا سیاستهای “نابخردانه ” که با همسایه‌ها داریم ، تا جاییکه شعار “نه غربی نه شرقی” از یاد رفته است، می‌تواند با تغییر در جهت منافع ملی وحدت ایجاد کند. در کشوری که حالا بیشتر با مصرف کالاهای “چینی و در حوزه ی سلاح از کره شمالی تا روسیه که کم کم شرقی شده‌ایم امری که قرار نبود. آیا او می‌تواند از این موارد سخت داخلی و البته تحریکات باندهای فاسد و فشارهای خارجی. با موفقیت بگذرد. امید که با حمایت مردم و نهادهای مدنی و... چنین شود....