ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 12.05.2013, 16:07
این دین است یا مبحث پورنوگرافی؟!

محمدعلی مهرآسا

قرنهاست این فقیهان اعظم از آیت‌الله و حجت الاسلام تا ثقة الاسلام و پیشنماز و روضه خوان و... با گفتار و نوشتارشان به ما می‌آموزند و تلقین می‌کنند که با محرم و نامحرم چگونه همخوابه شویم؛ و وظیفه‌مان در مقابل علف خواران مادینه و نرینه چیست. بالاخره هنگام «زنای به شُبهه» که به فرموده آیات عظام معمولاً با فرد بیگانه و خاله و عمه در وقوع زلزله و یا غلتیدن در خواب و یا افتادن از بلندی بر روی زنان خوابیده برزمین سر می‌گیرد و ربطی به عوالم همسری ندارد، چه گونه رفتاری در پیش گیریم و واکنشمان به چه طریق باشد.

شکی نیست آقایان علمای اعلام و فقیهان خوشنام، خود تمام این مراحل را از سرگذرانده و این مسائل را آزموده‌اند. با هر زن و یا پسر جوانی که در اطاق همراه او خوابیده است، جمع شده‌اند و نامش را زنای به شبهه نهاده اند؛ تا دستکم به خشم مفعول گرفتار نشوند؛ و الله را نیز فریب داده باشند. زیرا چون به عُذر توبه توان رست از عذاب خدای؛ زبان مردم نادان روزگار را نیز با واژه‌ی «زنای به شبهه» لابد می‌توان بست.

افزون بر این کتابها که به تعداد مجتهدین جامع الشرایط شمارشان در طول تاریخ مذهب شیعه از چندین هزار گذشته است و انشائی کاملاً شبیه به هم و بسیار سخیف و ابتدائی دارند، هر آخوند از صغیر و کبیر تألیفات متعدد دیگری در اوصاف مجامعت زمینی و مقاربتهای پایان ناپذیر با حوریان و غلمانان بهشتی و لاهوتی به زیور طبع آراسته و یا آن‌ها را در روی منبرها به سمع شنوندگان و رواق نشینان تشنه‌ی این گونه معلومات رسانده‌اند. مرحوم آیت الله دست غیب شیرازی در کتاب سراسر سکسی و پورنوگرافی‌اش به نام «معاد» با تعاریفی که ازحوریان و غلمانان بهشت می‌کند، و با توصیف‌هائی که از نوع و طرز پذیرائی شان از مؤمنین و مؤمنات به دست می‌دهد، عنین ترین آدمها را به شوق بهشت به صوم و صلات وامی دارد و به زهد و وَرَع می‌کشاند. این آیت الله که در ترورهای سازمان مجاهدین خلق هزار پاره شد و تنها انگشترش را توانستند بیابند، در کتابش سهم هر مؤمن را از حوریان بهشت یک میلیون برآورد کرده است. او می‌فرماید:«بلندای قامت بسیاری از این حوریان به چهل متر می‌رسد. چنان با غمزه و کرشمه و ناز راه می‌روند و می‌خرامند که امکان هر نوع مقاومت را از مؤمن می‌گیرند. به قدرت خدا نیروی کمر مسلمانان مؤمن در بهشت به حدی می‌رسد که بیست و چهار ساعت و لاینقطع، حوریان در خدمت مؤمنان به انجام وظیفه مشغولند. البته بدون لحظه‌ای آسایش و بدون آن که ذره‌ای احساس خستگی و یا ملال خاطر کنند. بعضی از این حوریان بدنهای شان چنان لطیف است که از پشت آن اشیاء دیده می‌شوند. و طول مقاربتشان به ساعتها درازا می‌کشد...» و دیگر اوصافی بهتر و بیشتر از این که برای شیفتگان چنین موضوعاتی کتابی درخور اهمیّت است. شک نیست این تنها کتاب در این مورد نیست و بسیاری از روحانیون! چنین افاضاتی دارند.

آیا خواندن چنین کتابهائی که هر ملای مریض جنسی نظیرش را به جامعه‌ی دینسالار هدیه کرده است؛ و آیا خواندن کتاب حلیة المتقین مجلسی که سدها برگ را به مسائل سکسی و موضوع‌های میان کمر اختصاص داده است و از قول امامان نیروی کمر را حتا به نوع نعلین پا ربط می‌دهد، و یا شنیدن نصایح و خطبه‌های آقایان در همین زمینه‌ها، ذهن عوام و خواص را اسیر مسائل سکسی و مناظر جنسی نمی‌کند؟ آیا با این همه کتاب و نوشته و دستور، سهم اصلی و عمده‌ی فرهنگ دینی‌ی عوام را مباحث سکس و اعمال جنسی پر نکرده است؟ آیا این گونه آموزشهای سراسر دروغ و خدعه، ولی محرک و مهیّج و ذهن آشوب، در طول قرنها سبب حرص و ولع شهوانی در میان ملت ما نیست؟ آنهم در حالی که از یک سو ما را با سخنان و نوشته‌هائی از این دست بمباران شهوانی می‌کنند و از دیگر سو زن را در پیچه و مقنعه و چادر و چاقچور، دور از چشم نامحرم! به بند می‌کشند.

یکی از سوره‌های مکی قرآن نامش سورة«یوسف» است. این سوره دقیقاً یک مبحث جنسی و داستانی عشقی است که درست در کتاب تورات در «سفر پیدایش» از باب سی و هفتم تا باب چهل و هفتم به شرح آن پرداخته و تمام داستان در این کتاب نوشته شده است. البته محمد در کتابش به نام قرآن مقداری را برحسب سلیقه خود و ذوق مستمعین عرب هموطنش تغییر داده و حالت سکسی بیشتری به داستان بخشیده است. به طور مثال نه در قرآن و نه در تورات نام آن زن که همسر ارباب یوسف بوده و به زور می‌خواسته است با یوسف همخوابه شود و در افواه به زلیخا معروف است برده نشده؛ و عجیبتر این که آیت الله الهی قمشه‌ای بدون توجه به آیت قرآن از او به نام زلیخا یاد می‌کند. همچنین آن بخشی که قرآن از زنان شهری که داستان در آن می‌گذرد می‌گوید و شرح می‌دهد که زن ارباب را ملامت کرده اند؛ و زن ارباب در مقابل این ملامت، آنان را به خانه‌اش دعوت کرده و به دست هرکدام ترنجی با کارد داده و به یوسف گفته تا آراسته به پیش مهمانان بیاید و مهمانان از حسن یوسف به جای ترنج دست خود بریده‌اند، تنها بخشی سکسی و عشقی است که محمد از خود ساخته و به داستان افزوده است. که هم دلیلی است بر باسواد بودن محمد و هم برهانی بر سکسی بودن آئین محمد.

آخوندها در مبحث حجاب که خود مقوله‌ای سکسی است، هفت بار نگاه به زن نامحرم را یک زنا می‌شمارند. بیرون افتادن یک تار موی سر زن را معصیّتی بزرگ تبلیغ میکنند. همچنین معتقدند صدای کفش خانم‌ها به هنگام راه رفتن، سبب تحریک جنسی در مردان شده که به سستی در ایمان می‌انجامد. زنان حتا در زیر پیچه نیز حق حرف زدن با مرد غریبه را ندارند وباید لحن گفتار خود را تغییر دهند؛ زیرا طنین نازکی سخن زنانه باعث تحریک شهوانی مرد مخاطب می‌شود... در چند سال نخست پس از انقلاب، در مدارس دو شیفته، بر روی صندلی‌هائی که صبح پسران نشسته بودند، بعد از ظهر دختران دانش آموز حق نشستن نداشتند. و سدها قلم دیگر از این فرموده‌های ترمز کننده و بازدارنده که رویهم معلومات و علم آخوندی را می‌سازند.

علامه مجلسی! در همان کتاب حلیة المتقینش می‌نویسد:« حضرت رسول به دخترش فاطمه توصیه فرمود، زنهار اگر به درخواست شوهرت در مورد مجامعت با تو در هر لحظه، جواب رد بدهی؛ حتا اگر بر روی کوهان شتر باشد...»

تلقین و القای چنین بدآموزی‌های شهوانی که مُهر احکام دین نیز برآن می‌خورد، ذهنیّت عارف و عامی را به گونه‌ای سادیستی به مسائل میان تنه جلب و آلوده کرده است. به طوری که از جنبه غریزه گذشته و به نوعی عامل فرهنگی جنون آمیز بدل شده است. اندکی دقت در رفتار، و توجه به فحش‌هائی که در محاورات و نزاعهایمان بر زبان می‌آوریم، قبح این فرهنگ سکسی را به روشنی نمایش می‌دهد. هشتاد درسد ناسزاهایمان در دعواها، حواله دادن فلان عضو بدن به هرچه نه بدتر طرف مقابل است. خرج کردن واژه‌های مادر... زن فلان، و خواهر و مادر فلان که در نزاعها و حتا محاورات چون نقل و نبات از دهانمان می‌ریزد، همه واکنشهای فرهنگی است که آئین سکسی‌ی آخوندی در درازای قرنها در نهاد ما نهاده است. این سخنان مخصوص طبقه‌ی معینی نیست، بل از دهان هرکس از کارگر بی سواد تا استاد دانشگاهمان نیز ممکن است خارج شود؛ و تنها بستگی به میزان نفرتی دارد که آستانه‌ی خشم را به ارتفاعی برساند که بی اراده بر زبان جاری شوند.

زنده یاد دکتر مهدی نامدار رئیس دانشکده داروسازی دانشگاه تهران در زمان ما، برایمان واقعه‌ای را تعریف کرد که چون نمایانگر ذهنیّت مریض ماست، بازگو کردنش خالی از لطف نیست. او می‌گفت:

«یکی از دوستان صمیمی زمان تحصیلی در فرانسه را به ایران دعوت کردم تا هم ایران را ببیند و هم جواب محبتهای آن زمانش را داده باشم. دعوتم را پذیرفت و به ایران آمد. روزی در پیاده رو خیابان فردوسی به طرف شمال و میدان فردوسی در حرکت بودیم؛ عابری از رو به رو آمد و با دوستم شانه به شانه برخورد کرد. دوستم به زبان فرانسه عذرخواهی کرد. اما طرف ایستاد و با غیض و غضب گفت زنت را فلان... و رد شد. دوستم گفت من که معذرت خواستم چرا عصبانی شد و چه گفت؟ من نخواستم جمله‌ی زشت او را ترجمه کنم. ولی او اصرار کرد که مفهوم سخن را بداند. سخن آن مرد را عیناً برایش ترجمه کردم. او رو به زنش کرد و گفت این مرد را مگر شما می‌شناسید و او را دیده اید؟ همسرش با خونسردی گفت نه دروغ می‌گوید و من او را نمی‌شناسم و این چند روز ما با هم بوده ایم... آنگاه من مجبور شدم زشتی و ناهنجاری در اندیشه و فرهنگ ایرانیان را به هنگام خشم، برایش تشریح کنم. و او به شدت خندید...»

آری دین و مذهب سکسی و میان تنه‌ای اسلام ما را چنان پروریده که بیشینه‌ی ناسزا و دشنام‌هایمان از میان تنه آغاز و به همان جا ختم می‌شود. زیرا این زشتی خُلق و عادت و این عدم تعادل در کنش و واکنشها را ما با تعلیمات ملا و القائات آخوند و خواندن نوشته‌ها و کتابهای آنان کسب و اخذ کرده ایم؛ و اندک اندک در درازای زمان و نسل به نسل در درون ما نهادینه شده و سرانجام به نوعی عادت و فرهنگ تبدیل گشته است؛ که من آن را فرهنگ سکس دینی یا دین سکسی نامیده ام. زیرا برگرفته از دستور و پند و اندرز دین و مذهب شهوانی اسلام و شیعه است.

کوتاه سخن: آئینی که متولیان دین و آخوندها تبلیغ می‌کنند، بنای زندگی مسلمانان را بر سکس و مطالب مربوط به اعمال میان تنه نهاده و مروج سکس وقیح و فساد اخلاق شهوانی بوده و کتابهایش در زمره نشریات پورنوگرافی است. تردید نکنیم...

کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا 10/5/2013