ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 11.05.2013, 23:36
آقای رفسنجانی خوشامدی!

محسن حیدریان

همانطور که انتظار می‌رفت، اکبر‌هاشمی رفسنجانی پس از یکرشته موضع گیریهای هوشمندانه سیاسی، سرانجام در آخرین دقایق، گام به صحنه رقابتهای انتخاباتی گذاشت. اما آنچه که در حاشیه و متن نوشته و نانوشته سخنرانی‌ها و توافقات آشکار و نهان آمدن یا نیامدن خاتمی و رفسنجانی گذشت، به شکل گویایی همه پیچیدگی‌های ناشی از وضعیت تعلیق و فرسایش میان دو گزینه راهبردی برای ایران یعنی ادامه راه نظامی، امنیتی پس از کودتای انتخاباتی یا بازگشت به روند عادی سازی سیاست داخلی و خارجی کشور را نمایان می‌سازد. اینک با ورود رفسنجانی امید تازه‌ای برای بازگشت کشور به گزینه عادی سازی و حضور بی هزینه ‌و بی‌خطر ده‌ها میلیونیِ شهروندان در انتخابات برای برون رفت از بن بست کنونی جلوه گر می‌شود. نباید ازنظردورداشت که رسیدن به چنین توافقی برای حضور رفسنجانی در انتخابات با پشتیبانی کامل محمد خاتمی و نیز اصلاح طلبان و بخش مهمی از اصول گرایان معتدل و روحانیت کشور و بویژه زیر فشار شلاق واقعیات، که به تمکین نهایی آیت الله خامنه‌ای ، منجر شد، خود حاصل کارو پیکارِ بزرگی بوده است.

ایران در وضعیتی است که افکار و آگاهی عمومی شهروندان، اجازه تبدیل نظام سیاسی کشور به نظام مطلوب نظامیان ولایت فقیه که نظامی همچون پاکستان است را نمی‌دهد. اما از سوی دیگر وزن سنگین نظامیان و هواداران ولایت فقیه و نیز جریان پوپولیست مشایی به حدی است که امکان دور زدن کل نظام و تحول سریع ایران به یک نظام دمکراتیک، نیز نه مطلوب است و نه شدنی. این واقعیات، بویژه با در نظر گرفتن اثرات تحریم اقتصادی و تورم که هنوز تمام ابعادِ ویرانگرِآن گسترش نیافته است، جای هیچ تردیدی در عقلایی بودن راه حل میانی، یعنی راه سازش و مدیریت آگاهانه بحران باقی نمی‌گذارد.‌هاشمی رفسنجانی همچون یكی از ماهرترین رهبران سیاسی خاورمیانه، با ورود به چالش انتخابات همچون آخرین تلاش سیاسی زندگی اش به سوی نقطه عطف مهمی در شروع یک جابجایی اساسی در درون نظام جمهوری اسلامی بسوی مدیریت و اصلاح سیاستهای داخلی و خارجی ایران می‌رود.

یكی از ماهرترین رهبران سیاسی خاورمیانه

رفسنجانی بهترین شانس برای تحقق راه فوق است. زیرا زندگی سیاسی رفسنجانی تماما با حوادث سه دهه جمهوری اسلامی ایران گره خورده است. عبور از بحرانهای سیاسی متعدد ، ایفای یک نقش کلیدی در پایان جنگ ایران و عراق ، دو بار نجات معجزه آسا از ترور در یك قدمی مرگ، حل زیركانه جدالهای بزرگ سیاسی و سازمانگری سیاسی و گره گشایی‌های تعیین كننده در شبكه پیچیده قدرت سیاسی، عروج و افول چند باره از اریکه قدرت، از رفسنجانی یك چهره استثنایی در سیاست ایران ساخته است. او همواره و در هر دوره انتخاباتی با ژست اكراه و تردید وارد صحنه می‌شود، اما طرح‌های سیاسی و اقتصادی مدونی را در ذهن دارد كه با قدرت به اجرا می‌گذارد.

او از همان ایام جوانی از معدود طلبه‌هایی بود كه به فعالیت اقتصادی و تجارت روی آورد. وی در طول زندگی سیاسی دراز خود همواره در جستجوی طرح‌های تازه‌ای برای ایفای یك رسالت تازه سوخته است.

هاشمی طلبه‌ای بود كه رانندگی می‌كرد، رادیو گوش می‌داد و خوب زندگی می‌كرد. او حتی با لباس شخصی در درون و خارج از كشور از جمله به فلسطین و اروپا و امریكا مسافرت كرد. رفسنجانی علاوه بر كتب دینی همواره كتب تاریخی نظیر نگاهی به تاریخ جهان از جواهر لعل نهرو را با علاقه می‌خواند. اما واقعیت این است كه رفسنجانی در همان سالهای جوانی جوهر اولیه طرح فكری خود را شكل داده بود. او در مقدمه كتابی كه در سال ١٣٤٦ به نام”امیر كبیر قهرمان مبارزه با استعمار” منتشر كرد هسته اولیه اندیشه خود را نیز فرمولبندی كرده است. می‌نویسد: ” میرزا تقی خان امیر كبیر با تمام وجود احتیاج یك كشور مستقل را به افراد تحصیل كرده و متخصص در علوم و فنون جدید و كارشناسان لایق در صنعت و علم لمس كرد و درست فهمید تا روزی كه مشكلات علمی و فنی كشور به دست كارشناسان و مستشاران خارجی حل شود، روی استقلال را نخواهد دید و لذا با یك دنیا شور و شوق با تاسیس مدرسه دارالفنون به تربیت چنین افرادی اقدام نمود.....پول و سرمایه خود ملت بایستی در رشته‌های اقتصادی این آب و خاك به جریان بیفتد و سرمایه گذاری شود....از اینرو برای صنعتی كردن كشور و استخراج معادن تلاش خستگی ناپذیر را آغاز كرد.”

رفسنجانی پس از پیروزی انقلاب – ضمن حفظ جوهر فكری فوق – گام به گام مبانی اندیشه خود را گسترش داده است. چهار پایه اصلی دكترین سیاسی رفسنجانی عبارتند از:

١– توسعه صنعتی و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی از طریق یك کابینه ائتلافی.
٢– اندیشه ناسیونالسیم ایرانی –اسلامی و آمیزش ایرانگرایی و اسلام گرایی و گشایش فرهنگی.
٣– تعامل با جهان غرب.
٤– پراگماتیسم سیاسی به معنای نتیجه بخشی، نظریه تناسب قوا و انطباق با اوضاع روز كارپایه سیاسی رفسنجانی است. موقعی كه اصلاح طلبی نیرومند می‌شود، متمایل به آن و هنگامی كه راست سنتی اسلامی قدرت می‌گیرد، به آن طرف متمایل می‌شود تا تعادل ایجاد شود. اما کاملا متاثر از تحولات منطقه و نیز اوضاع جهان امروز است.

بطور كلی می‌توان گفت كه ایده ال سیاسی رفسنجانی همچنان قدرت، توسعه اقتصادی، تنش زدایی با امریكا و پراگماتیسم و اصلاح طلبی است. اما نتایج عینی و اثرات سیاسی آن در شرایط كنونی ایران و امواج دمكراسی در سراسر منطقه به گونه دیگری خواهد بود.

با همه اینها یکی از موانع اساسی در راه عروج دوباره این کار کشته سیاسی، بسوی قدرت عبارتند از مقاومت شدید اقتدار گرایان و قشریون مذهبی و نظامیان و نیز فساد گسترده ماشین قدرت جمهوری اسلامی است.

یکی از مشكلات رفسنجانی بخشی از كارنامه سیاسی او بعنوان یكی از قدرتمندترین سكانداران پس از انقلاب است. ادعای مشاركت او در قتل‌های زنجیره‌ای که از سوی برخی از روشنفکران مطرح شده و از سوی او بشدت تکدیب گردیده، بی‌دفاع گذاشتن مردان كلیدی خود نظیر عبدالله نوری و كرباسچی در دادگاههای انقلاب اسلامی، و عدم شفافیت سیاسی و اقتصادی گوشه‌ای از آنهاست. اما طبیعی است كه در مكتب فكری رفسنجانی بعنوان یك سیاست ورز پراگماتیست به معنای حفظ و انطباق نظام با شرایط تازه داخلی و جهانی نمیتوان توقع بازخوانی انتقادی كارنامه گذشته را داشت. ولی نگاه او به گذشته گیج نیست، بلكه جهت دار است. او از “تندرویهای انقلابی” و “تسخیر سفارت امریكا”، “بنیانگذاری همان دیدگاهها در وزارت اطلاعات”، “گزارشهای خلاف واقع درباره فرج سركوهی” و “توبیخ سعید امامی” در دولت خود بارها سخن گفته است. رویكرد كلی او این است كه در قتل‌های زنجیره‌ای و دیگر قتل‌های سیاسی نقشی نداشته است، اما برای آزادی گنجی و عبدی تلاشی هم نكرده است. موضوعات حساسی كه به كتابی می‌ماند كه فصل پایانی آن هنوز نا ننوشته است.

سه ویژگی شخصیت فردی رفسنجانی كه او را به بهترین چهره راه حل ایران کنونی تبدیل می‌کند، عبارتند از: كاراكتر سیاست ورزانه رفسنجانی. امتیازی كه او را در اداره جدالهای فرساینده سیاسی در شبكه هزار لای حكومت جهموری اسلامی توانمند ساخته است. دوما عمل گرایی كه جستجوی نتیجه بخشی و دستاوردهای ملموس اقتصادی و فرهنگی از جمله آنهاست. سوما تصمیم سازی، خصلتی كه بدون ان زمامداری و سیاست ورزی بی معناست.

اما آنچه که در زندگی سیاسی او بعنوان یک برگ برنده و فصل درخشان انکار ناکردنی است، موضع گیری شفاف و شجاعانه او پس از کودتای انتخاباتی است که در طرح پنج ماده‌ای وی منعکس شد. ورود او به چالش انتخاباتی در تنگنای کنونی را بی گمان باید همچون پیروزی معنوی جنبش سبز ترجمه کرد. از سوی دیگر تاکید او بر جلب موافقت آیت الله خامنه‌ای نشانه دور اندیشی سیاسی ائ او در ارایه یک چشم انداز عملی واقعی برای برای برون رفت از بن بست کنونی و گذار ایران به دوران جدید است.

‌هاشمی رفسنجانی دن شیائو پینگ جمهوری اسلامی است كه بویژه در شرایط مساعد داخلی و جهانی توانایی چشمگیری در پیشبرد طرح‌های سیاسی از طریق جابجایی مهره‌های كلیدی اجرایی، سیاسی و نظامی و كاربرد تاكتیك‌های گوناگون یافته است. بو كاگه كارلسون پژوهشگر و متخصص سوئدی “قدرت و سیاست” در كتاب “چهره‌های قدرت قرن” رفسنجانی را یكی از ماهرترین رهبران سیاسی جهان در كسب و حفظ قدرت در قرن بیستم میداند. در واقع نیز هر شش دوره زندگی سیاسی رفسنجانی بیانگر انطباق دیدگاه میانه اسلامی و شامه تیز سیاسی اش با تناسب قوای موجود و امواج سیاست داخلی و جهانی است. نگاه رفسنجانی به قدرت – صرفنظر از كلام سیاسی اسلامی– نگرشی زمینی و عرفی است. او به قدرت همچون واقعیتی شكننده اما كسب كردنی و یا از دست دادنی می‌نگرد.

بسوی یک دگرگونی سیاسی؟

اما در شرایط امروز ایران راه رفسنجانی، چیزی جز ادامه تلاشهای او برای شکستن بن بست کودتا نیست. اما شرط پیروزی رفسنجانی حضور گسترده مردمی در انتخابات از طریق دامن زدن به یک کارزار گسترده مردمی و حضور دوباره جوانان همچون موتور محرکه انتخاباتی در سراسر کشور است. این در حالی است که با جدا شدن بخش مهمی از روحانیت سنتی و نیز اصول گرایان معتدل از اقتدار گرایان و فرو ریختن اتوریته خامنه‌ای و بخش تحت مدیریت او، راه برای ریزش نیروها در صف اقتدارگرایان بطور گسترده‌ای فراهم شده است. دکترین رفسنجانی که همواره در چهار سال گذشته بر آن پای فشرده و هزینه آنرا از طریق زندانی شدن فرزندان و فشارهای گوناگون متحمل شده است، شامل آزادی زندانیان و آزادی رسانه‌ها، بازگرداندن اعتماد به مردم و بویژه ایجاد یک دگوگونی مهم در روبنای سیاسی جامعه است. از سوی دیگر بهبود رابطه ایران با جهان، توسعه اقتصادی، و افزایش اشتغال با حل دو گره اصلی کشور یعنی تحریم و تورم گره خورده است. همه اینها در دورانی كه نگاه جامعه جهانی و بویژه امریكا به خاورمیانه بزرگ و در قلب آن ایران دیگر تنها متوجه حكومتها نیست بلكه مردم و افكار عمومی در كانون توجه قرار دارند، همه نگاه‌ها را به سمت دو نماد مهم سیاسی یعنی محمد خانمی همچون نماد اصلاح طلبی واخلاق سیاسی و‌هاشمی رفسنجانی همچون نماد توسعه و سازش و مصلحت سیاسی جلب کرده است.

رشد تاریخی ایران امروز و موج نیرومند جنبش انتخاباتی می‌تواند با پیروزی رفسنجانی نقطه اتصال تازه‌ای میان حاکمیت با مردم برای بازسازی اعتماد مردم به نظام سیاسی تبدیل کند.

سیاست پیشه‌ای كه در سن بازنشستگی به صحنه سیاست ایران باز می‌گردد، در تحلیل نهایی هدفی جز پایان دادن به اهداف نیمه كاره و رویاهای سیاسی خود نمی‌تواند داشته باشد. او برای پیروزی كامل بازمی‌گردد. اما كسب دوباره قدرت و پیروزی در زمین كنونی ایران، قلب خاورمیانه بزرگ و با جمعیتی كه ٧٠ درصد آن كمتر از یك سوم او عمر دارند، بدون تردید سخت ترین آزمون سیاسی زندگی اوست. رفسنجانی اگر با شامه تیز سیاسی خود به استفبال تحولات بزرگ داخلی، منطقه‌ای و جهانی، تغییر نسل و توقعات تازه جوانان و زنان، ارتباطات جهانی، برداشت عرفی گرایانه از قانون اساسی و تفسیر تازه از آن و تعامل با جهان رود، بدون تردید می‌تواند مهمترین، درخشان ترین و واپسین فصل زندگی سیاسی خود را تجربه کند. زیرا کارسازترین راه مهار بحران‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، پایان دادن به انزوای بین‌المللی است که شاه کلید دکترین رفسنجانی است. راه برون رفت کشور از وضع دشوار کنونی و گشودن چشم اندازی امید بخش در برابر آن اما منوط به شکل گیری یک اجماع ملی در حمایت از رفسنجانی و در هم شکستن رویه مهندسی کردن انتخابات است.

اگر سیاست‌مدار هوشمندی چون دنگ پیائو شینگ توانست با طرح‌های اصلاح‌طلبانه خود، زیر فشار خردکننده نظامیان و رهبران فرسوده و قدرقدرت حزب کمونیست چین، با وجود دوبار زندانی شدن و اتهاماتی “خائن” و “ضدانقلابی” راه این کشور را از فقر و عقب ماندگی به سوی یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان هموار کند، چرا چنین رویکردی در ایران شانس پیروزی نداشته باشد؟ آن هم ایرانی که دارای دهها رهبر سیاسی عاقل، هزاران فرهیخته و میلیونها مردم آگاه و مسالمت خواه و تشته اصلاحات و آزادی است!


نظر خوانندگان:

■ دوستی‌ که نظر میدهند رژیم برنامه دارد و این تله هست. خوب در تمام انتخابات اخیر برنامه داشت رژیم. مگر برنامه انتخابات وجنبش سبز به نفع رژیم تمام شد؟ یک سر آن بزرگترین تظاهرات بود در سال‌ها و سر دیگر آن جدا شدن گروه احمدی‌نژاد در اثر تضعیف خامنه‌ای. حالا هم بر ماست که برنامه رژیم را مثل آوار بر سرش ریزیم. کار درست برای رژیم، تعطیل انتخابات است، تا زمانی‌ که این را عملی‌ نکرده اند (و خامنه‌ای به آن فکر می‌کند) ما باید فرصت‌ها را از دست ندهیم. رای به رفسنجانی، نه‌ بزرگ دیگریست به خامنه‌ای و به غرب که در فکر کلنگی کردن ایرانست.

■ جان کلام اینست که آقای خامنه‌ای به هیچ قیمتی حاضر نخواهد شد دوباره کسی قدرت او را به خطر بیاندازد؛ هر چند این قدرت پوشالی باشد. بنظر من هاشمی را آوردند تا با همین نظراتی که صحیح هم هستند مردم را به پای صندوق بکشانند و طبل تائید نظام را در سر و کوی برزنهای جهان به صدا دربیاورند و این بار به هاشمی اجازه ندهند که حتّی به دور دوّم برسد و در همان دور اوّل (حتّی با داشتن میلیونها رای) او را برای همیشه از صحنه خارج کرده و قالیباف یا ولایتی یا یکی دیگر از سگان درگاه را به مسند ریاست جمهوری بنشانند. خواهیم دید. ضمن اینکه؛ امیدوارم نظر من غلط باشد.

■ کسانی‌ که نگران تکرار تقلب، حوادث بعد از آن‌، دوره خاتمی هستند: مگر همه این‌ها بدون دست آورد بود؟ به نظر من جنبش سبز و سرکوب آن در مجموع، دوره خاتمی، همه در مجموع بسیار نکات مثبت داشت برای آینده سیاسی ایران. جنبش سبز ضربه عظیمی‌ به ولایت فقیه زد، دوران خاتمی نسلی را برای حرکت بدون خشونت تربیت کرد! رای بالا برای رفسنجانی پیروزی دگیری خواهد بود.

■ آقای حیدری! آفرین بر قدرت اندیشه و ظرافت تحلیل شما. باید امیدوار بود که ذره ای ازاین واقع بینی ، دغدغه و مسئولیت شما در دیگر دوستان و قلم به دستان برون مرزی هم باشد. در آن صورت ما ایرانیان خارج از کشور هم می توانیم در شکل گیری- یک اجماع ملی در حمایت از رفسنجانی و در هم شکستن رویه مهندسی کردن انتخابات - بسیار موثر باشیم.
بخصوص روی سخنم با دوستان سازمان جمهوری خواهان است. چالش کنونی آقای رفسنجانی در واقع نقطه اوج تلاش یکصد ساله ایرانیان برای عبوراز عقب ماندگی به مدرنیسم و دمکراسی است. زمان بسیار حساس است و و قت بی نهایت تنگ. ایرانیان عموما و اندیشمندان ایرانی بخصوص ، خارج از همه تعلقات شخصی و در هرکجا که هستند نباید این فرصت تاریخی را بسوزانند.
حسن قجاوند

■ به نظرم تحلیل جامع و عمیقی است، اما نویسنده محترم گویی از یک نکته مهم در سازواره سیاسی ایران غافل شده و آن جنگ قدرت بیرحمانه‌ای است که هاشمی در مقاطعی یکی از قربانیان آن بوده است. آیا فکر می کنید حلقه قدرت و حاکمان تمامیت‌خواه اساسا اجازه دهند هاشمی در انتخابات پیروز شود و یا بر قرض اگر پیروز شود، آیا اجازه کار و اجرای اهداف و برنامه های او را خواهند داد؟ برای نمونه می پرسم: هاشمی مشکل رابطه با آمریکا را که تبدیل به تابو و خظ قرمز رهبری شده است، چگونه حل خواهد کرد؟