ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 13.03.2013, 21:21
پاسخی به آقای سروش درباره ناخدا افضلی

بیژن پوربهنام

این مقاله در روز یکشنبه سوم مارس ۲۰۱۳ به سایت جنبش راه سبز “جرس” فرستاده شد ولی به علت عدم موافقت شورای سردبیری “جرس” ، اجازه انتشار نیافت.


در مقاله‌ای از عبدالکریم سروش که تحت عنوان “عزیزی که جان برایش عزیز نبود” که به تاریخ هشتم اسفند ماه ۱۳۹۱، در وب سایت جنبش راه سبز(جرس) منتشر شده است، در سطر اول پاراگراف پنجم چنین می‌خوانیم: «همچنین وقتی دریادار افضلی به ستاد آمد (و کمی بعد به جرم خیانت به وطن اعدام شد) و......»

جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش؛ از استاد بزرگواری چون شما که همیشه در بین اندیشمندان و صاحب نظران دینی کشورمان ، در نزد من جایگاهی والا و ویژه‌ای را داشته‌اید، انتظاری بیش از این بود. تصور و انتظار من به عنوان یک ایرانی طالب حق و حقیقت که شما را هم قطعاً در همین ردیف، به حق و به جد، به عنوان اندیشمندی مسلمان، ضد استبداد، هوادار آزادی و مردمسالاری و احترام به دگراندیشان می‌دانم، این بود که با سعه صدر و حقیقت‌گوئی به قضاوت در مورد کسی بنشینید که اتفاقاً همین روزها مصادف با سالگرد اعدام ناجوانمرانهء اوست.

نگاهی به دادگاه بهرام افضلی در آذرماه و دیماه سال ۱۳۶۲ نشان می‌دهد که مطبوعات داخلی بدون حضور در جلسات دادگاهها، قبل از اثبات جرم متهمان، از همان ابتدا، جلسات محاکمات را به صورت محکمهء جاسوسان انعکاس دادند. در رابطه با ماهیت واقعی این دادگاهها، باید اذعان داشت که محاکمات بدون حضور هیئت منصفه در دادگاهها، بدون هیچگونه حق تعیین وکیل مدافع برای متهمان و کاملاً سری و دربسته و بدون حضور خبرنگاران داخلی و خارجی برگزار شده است. براساس احکام صادره از سوی چنین دادگاهی، چگونه حکم چنین دادگاهی می‌تواند مورد قضاوت و پذیرش شما قرار گیرد که ناخدا افضلی را «خائن به وطن» خطاب کنید؟

حق گرفتن وکیل در اصل ۳۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قید شده است که در همهء دادگاهها، طرفین دعوی، حق گرفتن وکیل و توانایی انتخاب وکیل را باید داشته باشند و درغیر اینصورت باید امکانات تعیین وکیل برای آنها فراهم شود. همچنین دراصل ۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، کسی که به حکم قانون دستگیر و بازداشت شده است، هتک حرمت و حیثیت او ممنوع و موجب مجازات می‌باشد.

نگاهی گذرا به دو اصل ۳۵ و ۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی، عدم حضور هیئت منصفه در دادگاه و حق نداشتن تعیین وکیل مدافع در دادگاه (در دادگاه نظامی ناخدا افضلی بخاطر عدم حضور وکیل مدافع برای دفاع از خود، از رئیس دادگاه می‌خواهد که از او دفاع حقوقی نماید) و متاسفانه شما با تکیه به احکام صادره از سوی چنین دادگاهی غیر عادلانه و غیر صالح، که حتی اصول مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را نقض می‌کند، حکم به محکوم بودن و مجرم بودن انسانی می‌دهید که هچ گناه و جرمی به جز عشق به وطن و خدمت به مردم و مملکت را ندارد.

علاوه بر آنچه گفته شد آقای دکتر عبدالکریم سروش هیچ اشاره‌ای نمی‌کنند که مستند ایشان برای اطلاق نسبت «خیانت به وطن» به ناخدا افضلی چیست؟ آیا ایشان به حکم دادگاه دسترسی داشته و می‌داند که ناخدا افضلی را «به جرم خیانت به وطن» تیرباران کرده‌اند؟ آیا آقای سروش می‌داند که اصلا در پرونده فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی هیچ اتهامی در مورد ارتباط و همکاری ناخدا افضلی با یک سازمان اطلاعاتی و یا نظامی یک کشور خارجی علیه جمهوری اسلامی ایران مندرج نیست؟ آیا آقای سروش می‌داند که دکتر ناخدا بهرام افضلی جز در ماموریت‌های دولتی هیچ گونه ارتباطی با هیچ یک از موسسات اطلاعاتی کشورهای خارجی نداشته است؟ و آیا آقای سروش می‌داند که در پرونده ناخدا افضلی به هیچ اقدامی در ضدیت با جمهوری اسلامی ایران متهم نشده است؟ اگر منظور ایشان از خیانت به میهن، همانا همکاری با جمهوری اسلامی علیه دشمن متجاوز است، این که خیانت نیست و اگر هست آقای دکتر سروش به علت همکاری و نزدیکی به جمهوری اسلامی به مراتب بیش از ناخدا افضلی «گناهکار» است.

مسلم شده است که ناخداافضلی از پشتیبانان حزب توده ایران بوده و به همین «گناه» نیز بیرحمانه به جوخه اعدام سپرده شده است.

بجا و شایسته است که آقای سروش اشتباه در داوری را منصفانه بپذیرد و انتظار این است که از پی تجربه گرانبهای بدست آمده امروزی، از استفاده برچسب‌هایی که محصول فضای خصومت ، حذف و کم اطلاعی بوده اجتناب کرده و بپذیریم که صدور حکم اعدام برای فرمانده میهن دوست نیروی دریایی ایران، ناخدا بهرام افضلی، خدمتی بزرگ به دشمنان ایران و علیه منافع ملی ایران، و اطلاق نسبت «خیانت به وطن» فقط شایسته کسانی است که حکم اعدام چنین انسان میهن دوست و شریفی را صادر کردند.

در ادامه سعی خواهم کرد با طرح مسائل و مطالبی حقیقت انباشته شده از زیر آوار خروارها تهمت و افترا و برچسب “وطن فروشی” و “خیانت” به یکی از شریف ترین و دلباختهء وطن غزیزمان ایران را نشان دهم.

۱- هفتاد و دو روز بعد از حملهء نظامی عراق به ایران ، در یک عملیات تاریخی و ماندنی در تاریخ جنگ ایران و عراق، در عملیات “مروارید” به طراحی و فرماندهی ناخدا افضلی، فرمانده وقت نیروی دریایی، نیروی دریایی عراق کاملاً نابود شد. بنا براظهارات و مطالبی که تا کنون در این‌مورد از سوی کارشناسان و متخصصان نظامی نگاشته و اظهار شده است، در جنگ ایران و عراق، بدون پیروزی عملیات “مروارید” نه تنها آزادسازی خرمشهر در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ ممکن نبود، بلکه بطور یقین حداقل خوزستان از ایران جدا شده بود. با پیروزی عملیات “مروارید” راه عراق به دریا بسته شد و امکان ورود و صدور کالای آن کشور که بخش اعظم آن از طریق دریا و خلیح فارس انجام می‌گرفت ناممکن ومتوقف شد. دومین ضربه استراتژیکی که بواسطهء این عملیات به عراق وارد شد قطع صدور نفت آن کشور بود و تا پایان جنگ ، صادرات نفت عراق از طریق خلیج فارس قطع شد. در وب سایت “تاریخ ایرانی” مقاله‌ای تحت عنوان “عملیات مروارید به نقل از فرماندهان سپاه” وجود دارد که مطالب مربوط به “عملیات مروارید” به طراحی و فرماندهی ناخدا افضلی را کاملا” تائید می‌کند.

۲- چند روز پیش از آنکه پایگاه نیروی دریایی خرمشهر محاصره و بدست عراقی‌ها بیفتد، ناخدا افضلی هشیارانه دستور تخلیه و جابجایی ناوهای نیروی دریایی را از خرمشهر به بندر امام خمینی را داد که در غیر اینصورت همه ناوها مانند شمار چشمگیری از ناوهای تجاری که در خرمشهر و آبادان غرق شدند، از دست می‌رفتند.
در آغاز جنگ، پرسنل نیروی دریایی مستقر در خوزستان مقاومت قهرمانانه‌ای را در کمک به مردم از خود نشان دادند. مردم، تکاوران و پرسنل فنی نیروی دریایی به یک پیکر واحد تبدیل شدند. خودناخدا افضلی که در تمام این‌مدت در آبادان و خرمشهر بسر می‌برد، عملیات را فرماندهی می‌کرد و توانست در مقابل نیروی عظیم، تازه نفس و آماده عراق مقاومت جانانه‌ای را سازمان دهد. در این عملیات نیروی دریایی تعداد زیادی از بهترین نیروی تکاور، ملوان و پرسنل خودرا در دفاع و جب به وجب از خاک میهن از دست داد. بزرگترین کمک و منشاء و تمام پشتیبانی شکست محاصرهء آبادان، از آن نیروی دریایی به فرماندهی ناخدا افضلی است که در آنجا فعالیت شبانه روزی داشت و او سازندهء اصلی کار سترگ تمام پرسنل دریایی در این منطقه از خاک میهن بود.

۳- در رابطه با تلاش نا خدا افضلی در مورد پرداخت غرامت جنگی و خاتمهء جنگ در کتاب “عبور از بحران” که مربوط به خاطرات اقای رفسنجانی می‌شود در صفحهء ۵۰۰ این کتاب که مربوط به یادداشت‌های روزانه ایشان می‌باشد به تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ چنین می‌خوانیم: «ناخدا افضلی آمد و راجع به مین گذاری و مین روبی توضیحاتی داد. او اطلاع داد که وابسته نظامی ایتالیا گفته، کشورهای نفت خیز منطقه مایلند ۶۰ میلیارد دلاد خسارت جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند».
ناخدا افضلی کوشید که از راه دوستان همدورهء تحصیلی خود در ایتالیا که اکنون در مقامات بالای نیروی دریایی ایتالیا بودند و نیز از طریق وابستهء دریایی ایتالیا در ایران طرح پیشنهادی پرداخت غرامت به ایران را به جریان بیاندازد تا شاید مجددا” زمینه‌ای برای ادامه مذاکرات برای پایان یافتن جنگ فراهم آید.

۴- پس از گذشت بیست سال از خاتمه جنگ ایران و عراق در مهرماه ۱۳۷۹، آقای‌هاشمی رفسنجانی در باره نقش نیروی دریایی و هوایی ایران وروزهای جنگ چنین می‌گوید: «نیروی هوایی بسیار خوب عمل کرد و پشت جبهه عراق را فلج کرد. کمی گذشتیم و بعد نیروی دریایی، کل نیروی دریایی عراق را در شمال خلیج فارس منهدم کرد که دیگر تا آخر جنگ هم عراقی‌ها نتوانستند فعالیت نظامی کنند». (هاشمی رفسنجانی، مصاحبه رادیو تلویزیونی بمناسبت بیستمین سالگرد جنگ ایران و عراق، نقل در روزنامهء اطلاعات بین المللی، ۸ مهرماه ۱۳۷۹)

۵- درمورد عدم پذیرش هیئت میانجی صلح، ناخدا افضلی نظرات خود را در مطبوعات آنروز ایران چنین بیان کرد: «ما باید با پذیرفتن هیات‌های صلح و با دلیل و برهان حقانیت خود را ثابت کنیم و خود را در دیدگاه ملت‌های جهان، ملتی صلح دوست،آرامش طلب و غیر متجاوزگر جلوه گر سازیم ...هرچه جنگ بیشتر طول بکشد،امپریالیسم به هدفهای خود بیشتر نزدیگ می‌شود». (ناخدا افضلی – روزنامه اطلاعات ، ۱۴ تیرماه ۱۳۶۰)

۶- یکی از خدمات پر افتخار ناخدا افضلی، ایجاد دانشکدهء افسری نیروی دریایی بود که برای اولین بار درطول پنجاه سال از تاریخ نیروی دریایی ایران، در ایران عملی نشده بود. این دانشکده در اسفند ماه ۱۳۶۱ چند ماه قبل از بازداشت او در نوشهر افتتاح گردید. همچنین از دیگر اقدامات و خدمات او تاسیس دانشکدهء فرماندهی و ستاد دریایی در ایران می‌باشد که دورهء آموزشی است برای افسران ارشد نیروی دریایی در ایران، تا قبل از تاسیس دانشکده دریایی در ایران ، افسران نیروی دریایی برای گذراندن دوره‌های تحصیلی دریایی (ناوبری و مهندسی دریایی) را در یکی از کشورهایی ایتالیا، انگلستان، فرانسه و یا آمریکا می‌گذراندند.

۷- و نکتهء آخر اینکه، ناخدا افضلی بعد از یورش به حزب توده ایران و دستگیری رهبران آن حزب در بهمن ۱۳۶۱ در راس هیاتی در فرورین ماه ۱۳۶۲، به ایتالیا و لیبی مسافرت کرد. سئوالی که در اینجا مطرح می‌باشد اینست که چگونه فردی که می‌دانست از همان روز اول دستگیری رهبران حزب توده، آنها به جاسوسی متهم شده‌اند، چرا به وطن خود باز می‌گردد؟ فقط یک انسان میهن دوست و شرافتمند می‌توانست به خود حق دهد با سری افراشته به میهن خود باز گردد.

آری چنین است خطوطی از زندگی سراسر مبارزه و تلاش خستگی ناپذیر انسانی میهن دوست و شریف بنام ناخدا بهرام افضلی که جز خدمت به مملکت و مردم ایران به چیز دیگری فکر نمی‌کرد و بی‌گمان از او به عنوان یک فرماندهء نظامی میهن دوست، شریف و پاتریوت ارتش ایران، که نامش با زندگی و مبارزهء مردم ایران گره خورده است، یاد و خاطره‌ای ماندگار باقی خواهد ماند.

«بر آستان جانان گر سر توان نهادن / گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد»


نظر خوانندگان:

■ من البته از حزب توده و رهبری آن متنفرم اما شاید اگر در تاریخچه‌ی خجالت آور این حزب اتحاد جماهیری و نه ایرانی تنها یک برگ افتخار وجود داشته باشد آن مربوط به بهرام افضلی این بزرگ مرد آزادمنش است. ایشان از جوانی گرایش بع این حزب داشته و میدانیم در شرایط اختناق اگر شما وارد چنین تشکیلاتی شوید خروج اما برایتان ناممکن است. اعمال زنده یاد و پاکباخته‌ی راه میهن شهید بهرام افضلی نشان میدهد که آنجا که حزب توده پا را روی میهن پرستی و نام ایران می‌گذاشته، ایشان با آنه همکاری نمیکرده. واقعا تنها یک ابله ممکن است نفهمد که فرمانده‌ی یک نیروی نظامی اگر بخواهد اطلاعاتی را به بیگانه‌ای بدهد براحتی می‌تواند آن پرونده‌ها را بطور کامل کپی برداری کرده با ریز همه چیز به آنها برساند و اگر در صدد پیچاندن آنها باشد آنگاه مانند ناخدا افضلی آنها را می‌فرستد دنبال نخود سیاه در دریا. و دیگر اینکه جناب عبدالکریم سروش! رسوبات فکری شما آنقدر سترگند که هر از چندگاهی در اثر آنها بد جور خودتان را ضایع می‌کنید. قدری دقت کنید چون با عدم اعتراف به گناهان گذشته و طلب بخشش و پذیرش مسوولیت کارهای گذشته و سپس پوزش‌خواهی از خدا و ملت، ضمیر شما بهبود نخواهد یافت و بازه‌ی خطای شما بزرگ و بزرگتر می‌شود.

■ هیچ سرمایه‌ای همچون خرد و هیچ تهی دستی‌ بالاتر از نادانی نیست، باور کنید که صداقت و شرافت و پاکی‌ و اخلاق جنیتیک است.

■ باور اینکه سروش از نااگاهی این نوشته ها را در مقابل  همگان مطرح میکند غیرممکن است آنهم بعداز گذشت بیش از یک ربع قرن ولی چرا او همچنان خود را با جنایتکاران دهه شصت همصدا  و هم‌قضاوت نشان  میدهد شاید  به علت همکاری نزدیکی که  با ان مجموعه داشته ناخدا افضلی ازانسانهای امانیست  کم نظیر و ازنظر اگاهی در ان زمان کمتر  کسی را میشد مانند او پیداکرد ولی افسوس...

■ سانسور این مطلب توسط سایت جرس مشت نمونه خرواریست از درک این دوستان  از آزادی بیان و شرایط دگر اندیشان در حکومتی این اینها در قدرت باشند.

■ انچه كه امروز به مردم ایران ثابت شده این است كه دارودسته خمینی و سروش و از این دست ها إسلام بر أیشان مهمتر از كشورشان ایران بود و هست.  سروش با شیوه سفسطه فلسفى بیش از اینكه در مورد فلسفه بحث كند سیاسی می اندیشدو می نویسد و دیرزمانى است كه با إرجاع به عرفان اسلامى  كه بطوری بلافاصله براى خواننده اش روشن به نظر نمی رسد.  سعى می كند خود و گذشته‌اى كه جا دارد در موردش با خوانندگان و مخاطبینش در میان بگذارد را به پوشاند.  اشاره او در این مقاله به دریادار افضلى هم بی مورد نبوده.  او با این اشاره تنها می تواند یك هدف مشخص داشته باشد كه به گونه اى فرستادن پیام به درون ایران و سرمداران حكومت دین كاران، كه من یعنى سروش، با انحلال‌طلبان نیستم و با شما هم درى براى مذاكره و گفتگو وجود دارد. انتخاب دریادار افضلى بهانه إیست.  از این دست  پیام فرستادنها  در میان به إصلاح طلبان  و معترضین خودى خارج از كشور نشین  بسیار به چشم می مورد.  ما بزودى شاهد پیام فرستادنهاى واضح ترى خواهیم بود به ویژه اینكه بحث “وحشت از اپوزوسیون” كه بدون تعارف از سوى چند نفرى هم مطرح شده.  این‌ها نقابهایی است كه هفته‌أی نیست از چهره اى كه در میان اپوزوسیون واقعى  می‌خرامند برداشته  می شود.
افشین بابازاده

■ آقای سروش یک نان به نرخ روز خور است. من این را از وقتی دانستم که در بحث با زنده یاد طبری با زیر پا گذاشتن  اصول  افلسفه و  حکمتی را که خود مدعی منادی بودنش را داشت  به هر قیمتی که شده  حریف را از میدان به‌در کند. با توجه به اطلاعاتی که به آنها دسترسی داشته و شاید هنوز هم دارد او نیک می داند که اقضلی که بود و چه کرد و ارزش والای خدمات او به خصوص وقتی که فرمانده نیروی دریایی بود به جای نشستن درستاد فرماندهی روی عرشه ناو های توپدار و فوق مدرنی که تا قبل از او “بایگانی ” شده بودند چگونه نیروی دریایی عراق را تا آخر جنگ خانه نشین کرذ و هنر دریوزگانی چون ری شهری فقط در شکنجه وشکستن این یل مانا در تاریخ بود. اما چه سود که سروش که امروز چوب دوسر نجس تاریخ ایران است چاره را در این می بیند.

■ با سلام
سپاس از روشنگری با ارزش جناب بیژن پوربهنام. ایشان پرتوی تازه بر نام شخصی انداختند که به راستی یکی از آرش‌ها و
انوشه‌های بزرگوار ایران زمین بود. 
سپاس، بهرام خراسانی

■ ناخدا افظی عضو حزب توده بود و این حزب با حرب جمهوری اسلامی علیه آقای بنی صدر که در آنزمان نیز فرمانده کل قوا بود همکاری میکرد. اما بگفته خود آقای بنی صدر، ناخدا افضلی افسری شجاع و توانا بود که در جریان جنگ بسیار زحمت کشید.

■ آقای سروش یک اسلام گرا است و بین اسلام ، وطن پرستی و آزادی و دمکراسی تناقض است. اگر منکر آن شویم فقط داریم خودمان را گول میزنیم. یک مسلمان واقعی بین منافع وطنش و اسلام بدون درنگ اسلام را انتخاب میکند و بهمین دلیل است که همواره اطلاح طلبان مردم را در مقابل رژیم تنها گذاشته اند. پس نسبت دادن آزادی خواهی به آقای سروش و گنجی و کدیور و ... فقط گول زدن خودمان است مثل همکاری حزب توده با اسلام گرایان که منجر به پی ریزی جمهوری اسلامی شد و بالاخره دامن خود ایشان را هم گرفت.
نکته دیگر این که چون دادگاه نظام جمهوری اسلامی را فاقد صلاحیت دادرسی می دانم (باور ندارم دادرس باشد) با اینکه ناخدا افضلی را نمی شناسم اتهام خیانت را به هیچ وجه قبول ندارم مگر آنکه خلاف آن در یک دادگاه بیطرف روزی به اثبات برسد. فقط سوالی که دارم این است که از دید نویسنده حکم نظامیانی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بدون محاکمه عادلانه تیرباران شدند چیست؟ آیا می توان فرض را بر بی گناهی ایشان گذاشت؟؟

Thanks to Mr.Poorbehnam for a part of his enlightment,even his essay was paradoxical and exaggerated upon the idiological bias.  2-Unfortunately,the late admiral Afzali,who was one of the best Iranians’ navy officers was the same that A. Soroush had described him.At that time, Soroush was a long years one of the few confidential men of the IRI, both in his comments/actions upon the very important executive decisions of
IRI.3-Ex-Colonel: Koozhkeen, a top KGB officers in Tehran SSSR Embassy, in the years of 1971-1981 : 1350-1360,who was a double agent;Russians/UK, was lost,then fled to UK,by UK agents officers in Iran,has written his memoirs in a book,about Hezb-eToodeh, and the subject.It was clearthat late ABA was in the service of KGB, and Hezb-e Toodeh thru theNEW Sazeman-e Nezami-e HT.,as a leader of that Sazeman under the Kianoori leadership.Some ones know that Kianoori had cofessed it against the Late ABA.Also some of Nahzat -e Azadi/Jama leaders that at the time were close to the IRI ,in several times told/wrote publicly that Soroush writings had been accurate.
4-Finally, it was not just executed the Late ABA,but also a group of that Sazeman, such as the late Colonel Attaran,and about other 40 officers with him.Hope few of outsiders of Iranians debriefing their valuable information about the subject for History of PAIN.

■ سپاسگزار از شما که از خون به نا حق ریخته ناخدا افضلی دفاع کردید و با جزيیاتی که شاید بسیاری از ما نمی دانستیم.

 

■ یک قلم آقای سروش از ستاد انقلاب فرهنگی مدیریت تصفیه استادان دانشگاههای ایران را که چهل وچهار درصد هیئت علمی دانشگاهها را تشکیل میداد انجام داده است. آیا تا بحال ایشان مسئولیت این عمل را قبول کرده است. ایشان poper را در ایران ترویج کرده و خواسته تقلید تساهل کند و از این راه کسب آبروی رفته را بکند. آیا ایشان میدانند که ایران سرزمین مادری همه ما برای تحصیل هر دیبلم معادل شش کیلو طلا هزینه میکند. استاد دانشگاه را خودتان حساب کنید. ایشان به ایران خدمت کرده که دیگران خیانت کرده باشند.هنوز ایشان واعظ لا متعذ هستند. چون فلسفه میدانند خوب راه فرار را بلدند.

■ حزب توده پس از  فتح خرمشهر مخالف جنگ بود و تلاش بیهوده ای می کرد مقامات را ترغیب کند به صلح . من اون موقع جبهه بودم توده ای ها هم جبهه بودند ولی بخصوص بر ضد عملیات زمضان بودند آن عملیات 10 هزار کشته و زخمی  داشت. رژیم  از همان موقغ به  فکر این افتاد که حزب توده را تخریب کند. از سوی  فرماندهی سپاه فرمانی صادر شد و قرار شد تمام توده ای ها شناسایی و ذارای پرونده شوند پیش بیتی می شد حزب توده مانند مجاهدین خلق  در آبنده جنگ مسلحانه را اندازد لذا باید پیش دستی نی شد

■ فکر نمی کردم آقای سروش تا این اندازه نسنجیده و غیر منصفانه (بدون ارایه مدارک دقیق) در باره یکی از بزرگترین سربازان وطن سخن بگوید.  و باورم نمی شود که سایت جرس از انتشار پاسخ آقای پوربهنام خودداری کرده است.  کجای کاریم ما؟!

■ ‫با بیشتر نظرات شما موافقم بجز این بخش که سروش ‫نقل قول از شما” شما را هم قطعاً در همین ردیف، به حق و به جد، به عنوان اندیشمندی مسلمان، ضد استبداد، هوادار آزادی و مردمسالاری و احترام به دگراندیشان می‌دانم”

■ شاید بهتر بود که آقای سروش قبل از اظهار نظر در مورد انسانهای والایی چون ناخدا افضلی ها، با انسانهای آگاهی چون آقای اکبر گنجی که در مقاله اخیر خود تحت عنوان (محسن رضایی “عمله” خامنه‌ای)  و نیز اشاره ایشان در آن مقاله، به بر چسب جاسوس بودن به رهبران حزب توده که از سوی محسن رضایی، زده شده و سپس حکم اعدام آنها را نیز گرفته، مراجعه میکرد تا حقایق بیشتر برایش آشکار میشد. بی تردید آنگاه آقای سروش می‌توانست بیطرفانه نطر داده و اینچنین به داوری و نتیجه گیری نادرست نمی‌رسید!
هر چند که من انسانی آتییست هستم و از این منظر قرابتی با آقای اکبر گنجی ندارم، منتها صداقت، شهامت و بیان حقایق در بسیاری از نوشتار و گفتار ایشان، در انسانهای بی طرف تأثیر گذار بوده و تحسین بر انگیز است.

■ منهم امیدوارم که دکتر سروش از این خطا و لغزش قلم که امیدوارم از روی سهو باشد،  نه تنها از همۀ میهن دوستان و آزادی خواهان، که حتا از حزب تودۀ ایران نیز پوزش بخواهد. من نیز دکتر سروش  را انسانی فرهیخته و حقیقت جو میدانم.

■ من با ناخدا افضلی از نزدیک یا دور آشنایی نداشتم و تمام اطلاعاتم در باره‌ی او از طریق مطبوعات بوده است. برای تلاش های موفق شخصی و حرفه ای او و هم چنین برای انگیزه های عدالت جویانه اش که او را به هواداری از حزب توده ایران سوق داد چاره‌ای جز تعظیم نمی بینم. اما... آیا از حزب توده ایران یا ازشخص ناخدا هیچ نقل قول مستندی می‌توان یافت که در آن به “اعدام‌های انقلابی” در ایران یا در نقاط دیگر از جهان و احیانن به عدم دسترسی متهمین به وکیل یا دادگاه با حضور هیأت منصفه اشاره یا اعتراضی شده باشد؟

■ با خود بیاندیشیم که چگونه می‌توان پیروز جنگ میهنی را به جرم خیانت به میهن به جوخه اعدام سپرد؟ سر انجام این تاریخ است که پاسخگو می شود و نسل های آینده اند که قضاوت خواهند کرد.

■ che misheh kard ?!? Aghay e Sorosh ast. bandeh khoda Filsof! ast. saheb nazar Nazar dar   hekmat e Akhlagh nist ke Akhlagh wa sefat e Momayezzeh Aan , yaeni Eensaf wa Sherafat beshnasad. sorosh ast.  haman Sorosh e khodeman ke   chon besyar modati ast:  “khasserat Donya wal Aakherat”  shodeh ast,  moratab dar Aastin midamad ke:  Ki Bod, Ki Bod? Man Nabodam! be yad e Eemad e Eesar Mioftam wa Rooman e Ba Sharaf hayash.