ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 20.02.2013, 7:41
خامنه‌ای: شیری که پشمش ریخته است؟

حسین باقرزاده

سه‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۱ –  19 فوریه 2013
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سید علی خامنه‌ای یک آدم معمولی نیست.  لقب رسمی او رهبر معظم انقلاب است، ولی مقامات و عناوین دیگری را هم یدک می‌کشد: مجتهد جامع الشرایط که رساله می‌نویسد و فتوا صادر می‌کند؛ مرجع تقلید شیعیان جهان و رهبر مسلمانان جهان؛ نایب امام زمان و مرتبط با او؛ فصل‌الخطاب همه مسایل کشور است و حکم حکومتی او در حکم قانون و بلکه فوق قانون است.  مقامی را که گرفته و 23۲۳ سال است که آن را  ادامه می‌دهد بر اساس اصل ۱۰۹ قانون اساسی احراز کرده که او را مجسمه تقوا و عدالت می‌شناسد؛ دارای بینش صحیح سیاسی و اجتماعی و تدبیر و شجاعت و مدیریت و قدرت رهبری می‌داند؛ و او را از همه کسانی که واجد چنین شرایطی باشند دارای بینش فقهی و سیاسی قوی‌تر می‌شناسد.  قوای سه‌گانه حکومتی همه فرمانبردار اویند، مجلسیان در برابر توبیخ او به غلط کردیم می‌افتند؛ قاضیان به اشاره او حکم زندان و شکنجه و اعدام صادر می‌کنند؛ و سربازان گمنام امام زمان به فرمان او دستگاه قضا را دور می‌زنند و می‌گیرند و می‌ربایند و می‌کشند و حصر می‌کنند.  توده حزب الله منتظر اذن جهاد او هستند تا دمار از دودمان دشمن بر آرند؛ و در حال عادی نیز برای هر سیبی که او از باغ رعیت بخورد درخت بر می‌کنند، و به ازای پنج بیضه‌ای که او هوس کند هزار مرغ به سیخ می‌کشند.
کسی با این اوصاف را نباید دست کم گرفت و اظهارات و احکام و تقریرات او را ناچیز پنداشت.  بیهوده نیست که قاضی القضات او مسئولیتش را نه اداره امر قضا و بلکه اجرای منویات و دستورات او می‌داند؛ و رییسان مجلس او (اعم از اصلاح‌طلب یا اصول‌گرا) خط نبشته او را وحی منزل می‌پندارند و رأی خود را تابع آن می‌کنند.  و بی دلیل نیست که رییسان جمهور او نیز تنها با التزام به اصل «مترقی» ولایت فقیه می‌توانسته‌اند به این مقام برسند و در این مقام نیز همواره خود را مطیع و منقاد رهبر معظم دانسته‌اند و در حد یک تدارکات‌چی مجری منویات او بوده‌اند.  و از همه مهمتر، این که آن‌جا که هر یک از این مسئولان به خطا رفته است ابتدا از رهبر وعظ خصوصی گرفته‌اند و اگر این وعظ کارگر نیفتاده است و یا احیانا رهبر مجبور شده است در علن از آنان به تصریح یا تلویح انتقادی بکند با عریضه‌نویسی به پوزش پرداخته‌اند و از درگاه کبریایی رهبر معظم طلب آمرزش کرده‌اند.
آنچه که در بالا آمد، در ۲۳ سال گذشته ساری و جاری بوده و به تدریج شدیدتر و مستحکم‌تر شده است.  ولی اکنون کسی این بساط را به هم زده و به سرکشی پرداخته است.  محمود احمدی‌نژاد نیز مانند همه رییسان جمهور اسلامی پیشین تنها با التزام به اصل «مترقی» ولایت فقیه توانسته به این مقام دست یابد و در این مقام نیز همواره خود را مطیع و منقاد رهبر معظم می‌دانسته است.  اکنون، ولی، او این بازی را به هم زده و دست ولی‌نعمتی را که این مقام را به او ارزانی داشته گاز گرفته است.  او با تهوّری بی‌سابقه در این نظام، در این یکی دو سال آخر، در عین این که به تعارفات لفظی خود در اطاعت و انقیاد از رهبر ادامه داده است، در عمل ساز دیگری می‌زند.  خود را به اعتبار رأی میلیونی مردم بالاتر از رهبر نشانده است، و در عمل بسیاری از رهنمودها و دستورات او را نادیده گرفته و یا بر خلاف آن عمل می‌کند.  در دفاع از همکارانش که خامنه‌ای‌چیان آنان را حلقه انحرافی نامیده‌اند از هیچ تلاشی فروگذار نیست، و از ایجاد تلاطم در کشتی توفان‌زده‌ای که علی خامنه‌ای هدایت آن را در دست دارد ابایی ندارد.
و اکنون مقام ولایت فقیه و مجتهد اعلم و رهبر معظم انقلاب چند حکم صادر کرده که هر یک از آن‌ها برای سلب صلاحیت احمدی‌نژاد از مقام ریاست جمهوری اسلامی کافی است.  او در نطق اخیر خود با اشاره به افشاگری احمدی‌نژاد در مجلس اسلامی در مورد فساد مالی یک برادر رییسان قوه قضاییه و مقننه، آن را عملی خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق خواند.  این‌ها اتهامات ساده‌ای نیستند.  رییس جمهور اسلامی، بر اساس اصل ۱۱۵ قانون اساسی این نظام، باید امین و با تقوا باشد و به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب شیعه مؤمن و معتقد.  چگونه کسی را که مرتکب عملی خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق شود می‌توان واجد آن شرایط دانست؟  البته اگر کسی ندانسته و ناخواسته مرتکب چنین اعمالی شود و بعد، از آن‌ها اظهار پشیمانی یا توبه کند شاید بتوان او را از گناه و اشتباه تبرئه کرد - و این کاری بود که رقیبان احمدی‌نژاد در دو قوه دیگر و به خصوص رییس مجلس اسلامی که به گفته خامنه‌ای فقط کمی زیاده‌روی کرده بود، به فوریت انجام دادند.  ولی احمدی‌نژاد که مورد این اتهامات شدید قرار گرفته بود از چنین کاری سر باز زد.  او در یادداشت کوتاهی که برای خامنه‌ای فرستاد به همان تعارفات معمول بسنده کرد و در مورد این اتهامات راه سکوت را پیش گرفت.
البته آن چه که خامنه‌ای در مورد احمدی‌نژاد گفته به مراتب از حد اتهام فراتر می‌رود.  در بالا آمد که او یک آدم معمولی نیست که اگر نسبتی به کسی بدهد امر به داوری نیاز پیدا کند.  گفته و تقریر او در حکم وحی منزل است و جای چون و چرا ندارد.  او خود شاکی و قاضی است، و درستی ادعایش به تأیید یک قاضی دیگر موکول نمی‌شود.  همه در برابر او پاسخ‌گویند، و او در برابر هیچ‌کس پاسخگو نیست.  او اگر می‌گوید احمدی‌نژاد کاری خلاف قانون کرده است، به او اتهام نمی‌زند و بلکه حکم صادر می‌کند.  او به عنوان ولی فقیه و مجتهد جامع‌الشرایط (و لابد معلم اخلاق!) حکم کرده که احمدی‌نژاد مرتکب عملی خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق شده، و احمدی‌نژاد با نادیده گرفتن احکام صادره او عملا از توبه و پوزش سر باز زده است.  به موجب حکم حکومتی و شرعی خامنه‌ای، احمدی‌نژاد عالما و عامدا مرتکب کاری خلاف شرع و قانون شده و صلاحیت خود را به عنوان رییس جمهور اسلامی از دست داده است.
ولی تخلف احمدی‌نژاد از شرع و قانون به این‌جا ختم نمی‌شود.  او در گذشته نیز در مواردی از امر ولی فقیه تمرّد کرده است.  و مهم‌تر از همه این‌ها این که او مرتکب «جرم»ی شده که سزای آن در جمهوری اسلامی خامنه‌ای بسیار سنگین است.  خامنه‌ای در نطق دیگری که در ۱۰ آبان ایراد کرد گفت که اگر کسی از مسئولان نظام تا زمان برگزاری انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری به اختلاف ها دامن بزند در واقع خیانت کرده است.  این سخنان نیز عمدتا با اشاره به رفتار احمدی‌نژاد صادر شده بود، ولی او نه فقط در آنجا بر خلاف سران دو قوه دیگر به پوزش و استغفار بر نخاست و بلکه پس از آن به موارد دیگری از این قبیل (که افشاگری او در مجلس یکی از مشخص‌ترین نمونه‌های آن بود) اقدام کرد.  به حکم علی خامنه‌ای، احمدی‌نژاد نه تنها مرتکب عملی خلاف شرع و قانون و اخلاق شده که صلاحیت ریاست جمهوری او را نفی می‌کند و بلکه مرتکب جرمی بزرگ نیز شده که مجازات سنگینی را می‌طلبد.
و به این ترتیب، چگونه است که احمدی‌نژاد متهوّرانه در برابر خامنه‌ای ایستاده است و احکام حکومتی و شرعی او را نادیده می‌گیرد، و ولی مطلقه فقیه ظاهرا (و در اصطلاح رایج در جمهوری اسلامی) هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؟  به وضوح موازنه قوا در سطح بالای نظام جمهوری اسلامی به هم خورده است.  رییس جمهوری که باید در نقش یک تدارکات‌چی کار می‌کرد اکنون علنا قدرت و موقعیت ولی فقیه را به چالش کشیده است.  احمدی‌نژاد وارد قمار بزرگی شده است.  در نظامی که آدم کشتن مانند آب خوردن است و قربانیان آن تنها ضعیفانی نیستند که دسته دسته در زندان‌ها اعدام می‌شوند و بلکه گاه دانه درشتهایی مانند متهمان پرونده اختلاس بزرگ (به جرم «نابغه»  بودن، به گفته صادق زیبا کلام) نیز قربانی آن می‌شوند، در افتادن با ولی مطلقه فقیه مسئله ساده‌ای نیست.. 
احمدی‌نژاد می‌داند که عزل او از ریاست جمهوری هزینه سنگینی برای خامنه‌ای دارد و تقریبا مطمئن است که خامنه‌ای جرأت چنین کاری را نخواهد داشت (و گرنه  کافی است اشاره‌ای بکند تا نمایندگان بله‌قربان‌گوی او در مجلس کار را به انجام برسانند).  علاوه بر این، او می‌داند که ایستادگی در برابر نظام پوسیده ولایت فقیه رأی و محبوبیت می‌آورد.  و در متن بزرگ‌ترین بحران‌های سیاسی و اقتصادی کشور که خشم و نارضایتی مردم ممکن است بر سر همه مسئولان خراب شود چه تاکتیکی از این بهتر برای متوجه کردن این خشم و نارضایتی به درگاه ولی فقیه و خلاص کردن خود با سنگ دفاع از حقوق مردم را به سینه زدن؟  احمدی‌نژاد ظاهرا مصمم است که فارغ از دغدغه‌های خامنه‌ای در چند ماهی که از دوره حکومتش مانده به روش خود ادامه دهد.
او نشان داده که پشم شیری که تحت عناوین قلمبه مقام معظم رهبری و ولایت مطلقه فقیه تا کنون مردم را می‌ترسانده ریخته است.  خامنه‌ای اکنون تنها از سوی رییس جمهور منتخب خود نیست که مورد تحقیر قرار گرفته است.  دیگرانی هم هستند که بدون این که در قدرت باشند شجاعانه در برابر او می‌ایستند و کلمه‌ای حق می‌گویند.  محمد نوری‌زاد او را دروغ‌گو می‌خواند و نمونه‌های آن را بر می‌شمرد، ابوالفضل قدیانی از درون زندان او را طاغوت می‌نامد، و تاج‌زاده و دیگران به صورت‌های مختلف او را به چالش می‌کشند.  برخی از بلاگ‌نویسان طرفدار احمدی‌نژاد نیز این روزها به اعتراض به خامنه‌ای برخاسته‌اند.  او در برابر این حملات و چالش‌ها ضربه‌پذیر و تنها شده است، و قاعدتا به دنبال همراهان و متحدان دیگری می‌گردد.  از جمله، او ممکن است راه آشتی با (بخشی از) اصلاح‌طلبان را که سه سال پیش قلع و قمع کرد در پیش بگیرد.  دیدار اخیر او با سه تن از چهره‌های اصلاح‌طلب در این رابطه قابل درک است.  ولی او دیگر در اوج نیست، و هر کس که به یاری او بشتابد باید بداند که عملا خود را در سرنوشت او شریک کرده است.
http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh


نظر خوانندگان:

■ با سپاس از حسن نظر شما، متأسفانه منظورتان را از چند سطر آخر درک نکردم!
حسین باقرزاده

■ مقاله‌ای جآلب و عالی ست، چنانکه اکثر نوشته‌های حضرت عالی‌ را در روزنامهٔ نیمروز نیز دنبال می‌کردم شما را فرد صاحب قلم متفاوت و غیر وابسته به‌‌‌ برخی‌ بیعت‌ها و بدعت‌های غیر علنی موجود در مجموعه‌ی دگر اندیشان متفکر میدیدم و میبینم. ولی‌ نکته‌ای که در اینجا اضافه می‌کنم انست که بجا تر می‌بود که بمانند آن فرد مسلمان صاحب روزنامه در فرانسه به کنجکاوی و تحلیلی از واژه‌ها و عبارت‌هایی‌ در نوشته پرداخته می‌شد و بدین ترتیب اندازهٔ اعتبار و جذبه تحریر یافته افزونتر می شد. منظور از اصطلاحات و ... انهاست که تقریبا سی‌ سال جامعه گرفتار آن‌ها هست. نوعی پرده دری و تحلیل در این سطح می‌تواند به مقاله‌ و شخص حضرت عالی اعتباری افزون تر بخشد؛ آنطور که دستکم من کوچک چنین باور‌ی داشته و دارم.