ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 28.09.2005, 5:52
گام به گام به چه سویی؟

دكترحسين باقرزاده
سه‌شنبه ٥ مهر ١٣٨٤ – ٢٧ سپتامبر ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

روند رودررویی جمهوری اسلامی با غرب با تصویب قطعنامه آژانس بین‌الملی انرژی ‌اتمی علیه ایران عملا شروع است. در این قطعنامه، رژیم جمهوری اسلامی به دلیل پنهان‌كاری‌های گذشته در فعالیت‌های اتمی و بازشروع آن پس از دو سال وقفه محكوم شناخته شده، و در صورت ادامه این فعالیت به ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل تهدید شده است. این قطعنامه بر خلاف انتظارات جمهوری‌ اسلامی با اكثریت قابل توجهی از تصویب گذشت. كشورهای چین و روسیه كه جمهوری اسلامی به اعمال حق وتوی آنان در شورای امنیت مستظهراست به قطعنامه یادشده رای‌ ممتنع دادند، و هند كه تا همین چند روز پیش رژیم به حمایت آن امیدوار بود رسما علیه رژیم موضع گرفت. دور اول تلاش‌های دیپلماتیك رژیم جمهوری ‌اسلامی تحت ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد و به سردمداری آقای لاریجانی با شكست مفتضحانه‌ای روبرو شده است.

این قطعنامه البته در طول جلسات آژانس در هفته گذشته كمی تلطیف شده بود تا حمایت بیشتری را به دست آورد. قطعنامه، رژیم را به ارجاع به شورای امنیت تهدید می‌كند، ولی از محدودیت زمانی آن سخنی نمی‌گوید. ناظران پیش‌بینی‌می‌كنند كه این كار احتمالا در دور بعدی جلسات كه در ماه نوامبر برگزار می‌شود صورت خواهد گرفت. در واقع احتمال مخالفت كشورهایی مانند روسیه و چین كشورهای غربی را واداشت تا بند مربوط به ارجاع فوری پرونده به شورای ‌امنیت را از قطعنامه خارج كنند. این عقب‌نشینی تاكتیكی امیدهای رژیم جمهوری اسلامی بر دودستگی در اجلاس آژانس را به شكست كشاند و تنها یك رای در حمایت از رژیم (ونزوئلا) برای آن باقی ‌گذاشت. كشورهای غربی امیدوارند كه اصرار جمهوری اسلامی بر ادامه فعالیت‌های اتمی‌ آن، به قطع حمایت كشورهایی مانند چین و روسیه منجر شود و در دور بعدی با قاطعیت بیشتری بتوانند ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را به تصویب شورای حكام آژانس بین‌الملی انرژی اتمی برسانند.

رژیم جمهوری اسلامی در برابر صدور این قطعنامه به مبارزه‌طلبی پرداخته است. رژیم نه فقط اخطار مكنون در قطعنامه را رد كرده و بلكه متقابلا به تهدید پرداخته است كه فعالیت‌های اتمی خود را تشدید می‌كند و یا تعهدات خود در برابر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و اتحادیه اروپا را فسخ خواهد كرد. سیاستگزاران رژیم بر این باورند كه هرچه در برابر فشار جامعه جهانی‌ بیشتر مقاومت و سركشی‌ كنند، شانس پیروزی خود را در این نبرد بالا برده‌اند و جامعه جهانی در برابر آنان كوتاه خواهد آمد. علاوه بر این، رژیم سعی دارد كه به فعالیت اتمی خود یك خصلت ملی بدهد و از «غرور ملی» مردم ایران در حمایت از خود و رودررویی با غرب بهره بگیرد. رژیم در این مورد تا آن جا پیش رفته است كه با كمال پررویی از اعتبار تاریخی دكتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت به سود خود بهره‌برداری می‌كند و سال‌ها دشمنی آشكار خود را با این رهبر ملی به فراموشی می‌سپارد.

تلاش رژیم در این دو جبهه البته از شانس موفقیت یكسانی‌ برخوردار نیست. در صحنه بین‌المللی، رژیم به سرعت به سوی انزوای سیاسی پیش می‌رود. می‌توان گفت كه جمهوری اسلامی در یكی دو ماهه گذاشته غالب دوستانی را كه در هشت سال پیشتر از آن در جامعه جهانی به دست آورده بود، از دست داده است. درجه انزوای بین‌المللی رژیم جمهوری اسلامی به سرعت به سال‌های پیش از ٢ خرداد ١٣٧٦ بر می‌گردد - با این تفاوت كه در آن هنگام روند به سوی بسط روابط رژیم با خارج بود و اكنون به سوی ‌قبض آن. به علاوه این تفاوت دیگر، كه در آن هنگام نه ١١ سپتامبر رخ داده بود و نه مرزهای ایران از چهارسو به وسیله نیروهای آمریكایی و سایر كشورهای غربی ‌محاصره شده بود. جمهوری اسلامی در شرایطی وارد مواجهه با جهان غرب شده است كه دود و آتش در منطقه زبانه می‌كشد و هرگونه اشتباه محاسبه در این بازی ‌خطرناك می‌تواند به فاجعه‌ای عظیم (در حد یك فاجعه اتمی) برای مردم ایران منجر شود.

در صحنه داخلی،‌ اما،‌ رژیم ظاهرا موفقیت‌هایی داشته است. شواهد زیادی‌ وجود دارد حاكی از این كه رژیم در سیاست‌های اتمی‌اش از حمایت بخش بزرگتری از مردم (به مراتب بزرگتر از پایگاه اجتماعی خود) برخوردار است. نگاهی به وبلاگ‌ها و اظهارنظرهای مختلفی كه در پایگاه‌های‌ اینترنتی منتشر می‌شود نشان‌دهنده این واقعیت است. بسیاری با تاكید بر مخالفت خود با رژیم حاكم،‌ در عین حال از سیاست‌های اتمی آن و «مقاومت»اش در برابر كشورهای غرب حمایت می‌كنند و برخی تا آن‌جا پیش می‌روند كه از عزم رژیم بر دستیابی به سلاح اتمی نیز دفاع می‌كنند. این امر حتی در بین برخی از نیروهای‌ اپوزیسیون (خودی یا ناخودی) نیز دیده شده است. این برخوردها نشان می‌دهد كه رژیم در تلاش خود برای صبغه ملی دادن به فعالیت‌های اتمی تا حدودی موفق بوده است.

حمایت مردم از سیاست اتمی رژیم، برآیندی‌ به مراتب وسیعتر از تثبیت قدرت رژیم دارد. آقای‌ احمدی‌نژاد كه با تقلب بسیار گسترده در رای‌‌سازی و رای‌خوانی به حكومت رسیده است اكنون می‌تواند از احساسات ملی مردم در برابر فشار خارجی به سود خود بهره بگیرد و خود را رییس جمهور بخش بزرگتری از مردم نسبت به هواداران طبیعی‌اش قلمداد كند. این امر فقط كاربرد داخلی ندارد: این حمایت به طور قطع در تشجیع حكومت به «مقاومت» در برابر غرب نیز تاثیر می‌گذارد. رژیم احساس می‌كند كه در سیاست اتمی خود از حمایت مردم برخوردار است و به استظهار این حمایت ممكن است به رودررویی خود با جهان غرب ادامه دهد و آن را تشدید كند. علاوه بر این، رژیم ممكن است چنین ارزیابی كند كه غرب با درك وسعت حمایت مردم از سیاست‌های اتمی رژیم در برابر آن كوتاه خواهد آمد و از هرگونه اقدام حاد و خطرناك خودداری خواهد كرد.

این ارزیابی البته پایه‌ای واقع‌بینانه ندارد. غرب در دستیابی‌ جمهوری اسلامی ایران به سلاح‌های اتمی خطری به مراتب بزرگتر از آن می‌بیند كه عامل حمایت مردمی از سیاست‌های این رژیم را در سیاست خود دخیل كند. برای‌ غرب صدمه دیده از عملیات مكرر تروریستی و نگران گسترش سلاح‌های كشتار جمعی، هیچ ضریبی برای تحمل فعالیت‌های اتمی (در حدی كه بتواند در تولید سلاح‌های اتمی به كار گرفته شود) از سوی نظامی مبتنی بر یك ایدئولوژی خشونت‌بار با سال‌ها سابقه عملیات تروریستی باقی نمانده است. در كارنامه سیاست‌های‌داخلی و جهانی‌ رژیم حاكم بر ایران، هیچ عامل مثبتی كه بتواند اعتماد جامعه جهانی را به خود جلب كند وجود ندارد، و ایران تحت سلطه خامنه‌ای و ریاست جمهوری احمدی‌نژاد یا باید از فعالیت‌های غنی‌سازی اتمی ‌دست بكشد و یا بدون شك خطر یك فاجعه سیاسی/اقتصادی/نظامی/اتمی را بر مردم ایران تحمیل خواهد كرد.

البته بسیاری از صاحب‌نظران و فعالان سیاسی‌ خطر را تا این حد جدی ‌نمی‌گیرند. برای‌ مثال،‌ در بین اصلاح‌طلبان صداهای بسیار ضعیفی در اعلام این خطر بلند می‌شود. بسیاری حتی خطر را جدی نمی‌بینند،‌ و خوش‌بینانه از كنار قضیه می‌گذرند. «خوش‌بینی» ظاهرا یكی از بیماری‌های رایج در بین اصلاح‌طلبان و نیروهای هوادار آنان است. كافی است به تحلیل‌های رایج این نیروها در چند سال گذشته و به خصوص پس از توقیف فله‌ای مطبوعات كه پایان حیات جنبش اصلاح‌طلبی‌ را اخطار می‌داد نظر بیفكنیم. چه تحلیل‌ها ننوشتند كه اصلاحات نمرده است و روند آن برگشت‌پذیر نیست. چه امیدها كه به دور دوم ریاست جمهوری خاتمی نبستند. چه انتظاراتی كه نمایندگان مجلس ششم در آخرین هفته‌های حیات این مجلس با تحصن خود بیان نداشتند. چه خوش‌خیالی‌ها كه در دور اول و دوم انتخابات اخیر ریاست جمهوری ابراز نكردند. حتی در گفتگوهای خصوصی نیز غالب اصلاح‌طلبان همین گونه تحلیل‌ها را ابراز می‌كردند. فراموش نمی‌كنم كه چندماه مانده به حمله آمریكا به عراق یكی از رهبران اپوزیسیون كه به اصلاح‌طلبان نزدیك است با اطمینان می‌گفت كه آمریكا به عراق حمله نخواهد كرد و یا چند ماه پیش از انتخابات مجلس هفتم، یكی از چهره‌های معروف اصلاحات به من اظهار داشت كه به طور قطع اصلاح‌طلبان مجلس هفتم را نیز در دست خواهند گرفت.

اكنون نیز غالب اصلاح‌طلبان و نیروهای ‌هوادار آنان چنان عمل می‌كنند كه گویی خطری‌ در راه نیست. از جمله بسیاری‌ بر آنند كه رژیم در آخرین لحظه كوتاه خواهد آمد. استدلال این است كه رژیم تا آن‌جا پیش می‌رود كه موجودیت خود آن را به خطر نیندازد. ولی اگر كار به جاهای‌ باریك بكشد، مقامات رژیم هم‌چون گذشته «جام زهر» را سر می‌كشند تا خود و نظام را حفظ كنند. این احتمال البته وجود دارد، و این احتمال در شرایطی كه فردی‌ عمل‌گرا مانند رفسنجانی بر مسند ریاست‌جمهوری نشسته بود قوی‌تر نیز بود. ولی اولا چه تضمینی هست كه رژیمی به شدت خرافی، متعصب و خشونت‌گرا لحظه مناسب را برای‌ یك چنین اقدام تاكتیكی درك كند و به غریزه حیات خود پاسخ گوید، و ثانیا تا آن‌گاه ادامه سیاست فعلی رژیم چه هزینه‌های سنگینی بر مردم ایران تحمیل خواهد كرد؟ فراموش نكنیم كه جنگ با عراق در مصافی‌ تقریبا برابر در طول هشت سال سدها هزار و بلكه ملیون‌ها نفر را قربانی‌ خود كرد تا آیت‌الله خمینی جام زهر را بنوشد و به آن دیوانگی خاتمه دهد. امروز اگر جنگی با دشمنی به مراتب قویتر هم‌چون آمریكا‌ درگیرد ابعاد فاجعه آن به اضعاف مضاعف وحشتناكتر (و در طول زمان به مراتب كمتر) خواهد بود.

رژیم حاكم بر ایران كشور و مردم را گام به گام به سوی فاجعه‌ای سهمگین پیش می‌برد. برخی‌ مسحور «غرور ملی» خود شده‌اند و در پناه امكان دست‌یابی به فنآ وری اتمی خطر بزرگی را كه در پیچ راه كمین كرده است نمی‌بینند. برخی دیگر به «درایت» مقامات حاكم دل خوش‌ كرده‌اند و امیدوارند كه این مقامات در موقع لازم و با گرفتن امتیازاتی در برابر غرب كوتاه بیایند و این خطر را از سر مردم رفع كنند. هر دو برخورد نامسئولانه و فاجعه‌بار است. باید تبلیغات فریب‌كارانه رژیم را در هم شكست و به مردم توضیح داد كه سیاست اتمی رژیم هیچ رابطه‌ای با منافع ملی ما ندارد. و باید فارغ از خوش‌خیالی در برابر این خطر احساس مسئولیت كرد و پیش از حدوث فاجعه در فكر علاج آن بود. فراموش نكنیم كه احتمال عقب‌نشینی رژیم در برابر غرب وقتی افزایش پیدا می‌كند كه رژیم احساس كند تبلیغات او در بین مردم اثر نداشته است و نمی‌تواند به اتكای پشتوانه مردمی به رجزخوانی خود ادامه دهد.