ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 06.01.2013, 20:09
نوآوری‌های جمهوری اسلامی در سرکوب منتقدان

م رها

جمهوری اسلامی در امور قضایی “دست آوردهای” چشمگیری داشته است که ولی مطلقه فقیه هنگام برشمردن “پیشرفت‌های” کشور بهتر است به آنها نیز اشاره کند. از جمله اینکه ایران پس از کشورهای آمریکا، روسیه، چین، هند و برزیل بیشترین زندانی را دارد و با توجه به چند برابر بودن جمعیت این کشورها نسبت به ایران چه بسا جمهوری اسلامی دارای رتبه اول در این زمینه باشد. جمهوری اسلامی پس از چین هر سال بیشتر از هر کشور دیگری در جهان اعدام می‌کند. به باور گزارشگران بدون مرز ایران در سال ۱۳۹۰ بیشترین روزنامه‌نگار زندانی در جهان را داشته است. برپایه آمار ارائه شده از سوی مدیرکل پیشگیریهای وضعی، امنیتی و انتظامی قوه قضائیه تنها در سال ۱۳۹۰ شمار پرونده‌های قضایی تشکیل شده در دادگستری، ۱۱ میلیون بوده است یعنی در این سال هر هفت نفر یک پرونده قضایی داشته است و اگر تعداد خانواده‌های آنها را نیز در نظر بگیریم تقریبا همه جمعیت کشور در پرونده‌های دادگستری درگیر بوده‌اند!

اما دست “آوردهای” نظام ولایی در امور قضایی با موردهای بالا پایان نمی‌یابد. جمهوری اسلامی در سرکوب منتقدین، مخالفین و دگراندیشان نیز نوآوری‌های داشته است که بی‌تردید جزو “افتخارات” این نظام است!

شکنجه سفید به‌جای کابل سیمی

در رژیم گذشته عمده‌ترین ابزار شکنجه و تخلیه اطلاعاتی کابل سیمی بود. برای بازجویان و شکنجه گران  ساواک که معمولا آنها را “دکتر” صدا می‌کردند مهمترین مسئله این بود که زندانی دستگیر شده بویژه اگر از گروه‌های چریکی بود هر چه زودتر و پیش از آنکه یارانش خانه تیمی را تخلیه کنند و متواری شوند در مورد هویت و محل سکونت‌شان اطلاعاتی بدست آورده آنها را دستگیر کنند. برای چریک‌ها معمولا ۶ ساعت مقاومت در نظر گرفته شده بود. این زمانی بود که به سایر هم‌گروهی‌ها اجازه می‌داد از دستگیری یکی از افراد خانه تیمی مطلع شوند و خانه تیمی را ترک کنند. بنابراین “دکترها” پس از دستگیری با سرعت دست بکار می‌شدند و با بهره‌گیری از کلیه ابزارها از جمله کابل سیمی بجان زندانی می‌افتادند تا اطلاعات وی را تخلیه کنند.

در جمهوری اسلامی انتقاد و مخالفت با استبداد دینی شکل علنی و آشکار به‌خود گرفته است. بنابراین تخلیه اطلاعات از زندانی تازه دستگیر شده بخش بسیار کوچکی از فعالیت بازجوها را تشکیل می‌دهد. معمولا پیش از آنکه کنشگری دستگیر شود اطلاعات کافی در مورد وی و دوستان و همکارانش جمع آوری شده است. افزون برین مصادره کامپیوتر و مدارک از خانه زندانی نیز می‌تواند اطلاعات آنها را بدون شکنجه فیزیکی سازمان یافته تکمیل کند. در برابر برای بازجوها، شکستن روحیه و مجبور کردن زندانی به کوتاه آمدن از اعتقادات سیاسی‌اش در الویت اول قرار دارد. برای رسیدن به این هدف جمهوری اسلامی به شکنجه سفید رو آورده است:

در جمهوری اسلامی برخلاف کشورهای دیگر، در این شکنجه از رنگ سفید استفاده نمی‌شود بلکه با نگهداری چند ماهه زندانی سیاسی در سلول انفرادی بدون دسترسی به تلفن، وکیل، روزنامه، کتاب و تماس با دیگر زندانیان و یا افراد خانواده، بازجویی‌های طولانی حتی در نیمه شب، دادن اطلاعات غلط از جمله بیماری‌های کشنده افراد خانواده، ناسزاگویی و تحقیر کوشش می‌شود زندانی را از نظر روانی تحت فشار کشنده قرار دهند و وی را ناخودآگاه به پذیرش اعترافاتی که از سوی بازجو طراحی شده است وادار سازند. به این شکنجه روانی شکنجه نرم نیز گفته می‌شود.

- مرتضی کاظمیان روزنامه‌نگار ملی مذهبی در باره شرایط ” زندگی” در سلول انفرادی می‌نویسد «زندگی در انفرادی، تنها درگیر شدن با واقعیت‌های فیزیکی یک چهاردیواری کوچک و خشن نیست؛ واقعیت‌هایی چون محدودیت شدید در دسترسی به هوای تازه، دستشویی، آب، امکان حرکت، و...؛ بلکه هم‌ زمان به معنای زیستن در فضایی است که آکنده شده از «تنهایی»، تنهایی‌ای که تنها بازجو آن‌ را می‌شکند؛ و از همین‌جاست که القائات یا اطلاعات نادرست یا خشونت و تهدید یا محبت دروغین وی و دیگر مقوله‌های هم‌ راستا، بر متهم (محبوس) موثر می‌شوند و معنادار.»

کاظمیان در باره فشارهای ناشی از تنهایی چنین ادامه می‌دهد: «هر شیء کوچک و به‌ ظاهر ناچیز در انفرادی، ابزاری است ارزشمند برای پر کردن وقت یا آرامش بخشیدن. وسیله‌ای برای «پر کردن وقت»، هنگامی که بازجو به عمد ر‌هایت می‌کند در چهار دیواری کوچک، که نه ساعت‌ها، بلکه روز‌ها بمانی و در حسرت دیدار «کار‌شناس پرونده» (اسم محترمانه و حقوقی بازجو‌ها) و گپ و گفت‌وگو با وی دقیقه شماری کنی نیز موجبی است برای “آرامش”».

- ‌هاشم صباغیان که پنج بار سلول انفرادی را تجربه کرده است (دوبار در زمان شاه و سه بار در جمهوری اسلامی) تاکید کرده است که سلول انفرادی در زندان‌های جمهوری اسلام به مراتب وحشتناک‌تر از سال‌های زمان شاه‌اند. عزت‌الله سحابی نیز به بدتر بودن بازجویی‌ها و شرایط سلول انفرادی نسبت به زمان شاه اشاره کرده است.

افزون برین باید به گفته فخرالسادات محتشمی‌پور به شرایط “زندانی  خاص” یعنی همسرش مصطفی تاج‌زاده نیز اشاره نمود که پس از شکنجه‌های فیزیکی سخت در زمان بازجویی و بعد از ۲ سال نگهداری در انفرادی هنوز به‌گفته محتشمی‌پور، بخاطر کینه‌ورزی‌های مجتبی خامنه‌ای حتی مهلت کافی برای درمانش در بیمارستان داده نمی‌شود اما هنوز شجاعانه به پیکار با استبداد دینی ادامه می‌دهد. البته وی تنها نیست و بنا بر نامه بیست زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین که خطاب به رئیس این زندان نوشته شده است شرایط درمانی “زندانی خاص” به‌دلایل گوناگون سیاسی شامل زندانیان بیشتری نیز می‌گردد.

گنه کرد در بلخ آهنگری  /  به شوشتر زدند گردن مسگری

نوآوری دیگر نظام اسلامی تنبیه خانواده کسانی است که یا در زندان‌های جمهوری اسلامی کشته شده‌اند، از اعدامی‌های سال  ۶۷ هستند، دوران محکومیتشان را می‌گذرانند و یا در خارج کشور با رسانه‌های غیردولتی همکاری حرفه‌ای دارند. یک مورد آن خانواده ستار بهشتی است که پس از کشته شدن فرزند و دادخواهی‌شان مورد بدرفتاری مقامات مسئول قرار گرفته است و گزارشگران بدون مرز آن را “انزجار آور” خوانده‌اند. این خانواده زیر فشار است و برپایه گزارش این نهاد حقوق بشری «نمی‌تواند دادخواست خود را علنی بیان کند و از حق مشروع شکایت و بهره مند شدن از مشاورت وکیل محروم است. مادر این زندانی کشته شده به تارنمای سحام نیوز گفته است که ” ماموران تهدید کردند که مصاحبه نکنید و حکم بازداشت دخترم را نیز داشتند.»

اذیت آزار خانواده روزنامه‌نگاران خارج کشور نیز نمونه دیگری از این شیوه است که طی نامه سرگشاده بیش از صد روزنامه نگار به آن اعتراض شده است. در این نامه می‌خوانیم : «مرد نود ساله را به دستگاه اطلاعاتی فراخوانده‌اند که چرا فرزندت در یک رسانه خبری جهانی کار می‌کند. یا دختر جوانی را به حراست محل کارش احضار کرده‌اند تا پس از تحمل تهدید و ارعاب، گریان به خانه برگردد و به برادر خود در بیرون از ایران پیام برساند که اگر از همکاری با رسانه‌های جهانی دست برندارد، آرامش و معیشت خانواده‌شان در خطر خواهد افتاد.» لازم به تأکید است که در گزارش‌های گزارشگران بدون مرز در باره وضعیت روزنامه‌نگاران زندانی در دیگر کشورهای دیکتاتوری به هیچ مورد مشابه‌ای اشاره نشده است!

الگوی طلحه و زبیر!

نوآوری سوم نظام ولایی دست آویز قراردادن رویدادهای دینی / تاریخی  برای مشروعیت بخشیدن به سرکوب منتقدین و مخالفان است. نمونه آن رفتار با رهبران جنبش سبز است که در خانه خود زندانی‌اند.
اظهارات احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی آشکار ساخت که ولی مطلقه فقیه مسئولیت حصر خانگی رهبران جنبش سبز را به عهده دارد. حداد عادل پدر عروس رهبر و یکی از مجریان فعال پروژه مقدس‌سازی پدر دامادش، در سه‌شنبه ۱۲ دی در شهر یزد ضمن بیان اینکه نیاز به محاکمه قضایی موسوی و کروبی نیست و آنها در “دادگاه ملت” محاکمه شده‌اند افزوده است : «در یک مصلحت بالاتری معامله طلحه و زبیر با این‌ها شده است... ما نباید مصلحت جامعه اسلامی را نادیده بگیریم.» خانم رهنورد، مهندس موسوی و مهدی کروبی نزدیک به دوسال است که به‌گفته همسر کروبی در “خانه شخصی”شان در شرایطی بدتر از زندان بسر می‌برند. خانواده آنها از تماس و دیدن آنها در زمان‌های گوناگونی محروم شده‌اند. آنها از امکانات درمانی و بهداشتی لازم محرومند. خانم رهنورد و مهندس موسوی حتی اجازه شرکت در مراسم خاکسپاری پدر رهنورد را نیز نیافتند.

این در حالی است که حتی رژیم دیکتاتوری شاه  با مخالفانش از جمله آیت‌الله خمینی که در حصر خانگی بسر می‌برد چنین برخوردی نداشت. آیت‌الله خمینی پس از مخالفت با اصلاحات شاه از جمله حق رأی زنان، بازداشت و پس از آنکه یک تاجر تهرانی پذیرفت در خانه‌اش از وی پذیرایی کند تنها حدود ۴ ماه در حصر خانگی بسر برد. خانواده آقای خمینی از جمله چند تن از نوه‌هایش نیز در کنار وی زندگی می‌کردند. افراد خانواده میزبان نیز در آن خانه بودند و در زندگی روزمره و نماز جماعت آیت الله بدون حضور مأموران ساواک شرکت داشتند. رفتار رژیم شاه با آیت الله خمینی به‌مراتب انسانی‌تر از برخورد نظام ولایی با رهبران جنبش سبز بوده است.

۱۶ دی ۱۳۹۱