ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 17.10.2012, 9:34
سایه سنگین دکتر محمد مصدق!

هنگامه افشار

بیش از نیم قرن است که دستگاههای تبلیغاتی استبداد و استعمار تواما در تخریب شخصیت دکتر محمد مصدق کوشیده‌اند. حدیث مردی که ملی شدن صنعت نفت ایران و خلاصی از استعمار دولت فخیمه انگلیس، به نام او ثبت شده است. مردی که مقابل تک روی سلطنت پهلوی‌ها ایستاد و جهت پاسداری از آرمانهای مشروطه و نگه داشت حرمت خون‌های ریخته مشروطه خواهان، مصر بود که شاه فقط سلطنت کند و حکومت را بسپارد به دست مردم. اصرار داشت که مجموعه دربار و شاه، با حفظ احترام به خود و به مردم، به عنوان یک نهاد سنتی، نقش تشریفاتی داشته باشد و گام‌های سازندگی در مملکت سپرده شود به نمایندگان منتخب مردم در مجلس و سایر نهادهای دولتی تحت نظارت نخست وزیر. اما عملا چنین نشد و آرمانهای مشروطه عقیم ماند.

در روزگار پهلوی اول، به جهت آنکه تلاشهای مصدق جهت نگهداشت قانون اساسی و میراث دموکراسی مشروطه بجایی نرسید، وی از صحنه سیاست دامن فراچید و به احمدآباد رفت. داستان نقشه قتل و تبعید او توسط رضا شاه، داستان دیگری است که در این مختصر نمی‌گنجد.

بعد از حمله متفقین و فرار شاه به سال ۱۳۲۰ شمسی و رنسانس دموکراسی ایران، دکتر مصدق دوباره به صحنه سیاست رجعت کرد و وارد فعالیت‌های پارلمانی شد که نهایتا این کوشش‌ها به نخست وزیری او انجامید.

در دوران نخست وزیری او بود که بزرگترین دستاورد حکومت او که ملی کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست استعمار انگلیس بود حاصل شد. در دو دوره پهلوی اول و پهلوی دوم، قلم آزادیخواهان شکسته شد ، سیاسیون از صحنه سیاست حذف شدند، شعرا و نویسندگان و جمع خردمندان، توسط دستگاه اختناق یا کشته شدند یا به بند افتادند، رشته‌ها پنبه و رفت آنچه رفت.

انگیزه خصومت بر علیه این مرد چیست؟ مردی که طول دو سال و اندی نخست وزیری، گام‌های بلند و سریع برای ایران برداشت. آرمان و افکارش با گذشت زمان، پر و بال گرفت. مرزهای ایران را درنور دید تا جایی که امروز پژواک آن سر مشق عدیده آزادیخواهان جهان شده است. مردی که علی رغم تمام تبلیغات منفی و پرخاشگری‌ها و سیاه نویسی بر علیه‌اش، پژوهشگران سیاسی و فلسفی غرب و شرق که باریک‌تر از مو را می‌بینند، به اجماع نظر رسیده‌اند، اینکه اگر از افکار سازنده و بنیادی دکتر مصدق حمایت میشد، امروز هم ایران و هم منطقه خاور میانه، از نقطه نظرهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کم از کشورهای دموکراتیک و پیشرفته غرب نداشت. دیدگاه دیگر اعتقاد به این نظر که مصدق یک نعمت و فرصت استثنایی تاریخی بود که از دست رفت و ضایعه آن منجر شد به سقوط شاه و سلطنت و قدرت‌گیری قبیله آخوندی که پس لرزه‌هایش، شیوع رادیکالیسم اسلامی، نزج تروریزم و گسترش بحران عظیم در منطقه و جهان شده است.

در واقع خصومت و کینه عوامل نظام سابق با آمال و اندیشه‌های دکتر مصدق از این رو است که معیارهای او را در سیاست، مانع باز تولید استبداد پهلوی‌ها می‌داند که در عمل، بازگشت “شاهزاده رضا”  را با مشکلات متعددی روبرو کرده است. نگاه دقیق به این واقعیت روشن، اثبات کرده که بجز عوامل استبداد سابق، افکار دکتر مصدق مورد پذیرش و احترام قاطبه ملت ایران قرار گرفته است. از افراطی‌های چپ گرفته “چپ وابسته، چپ مستقل و چپ میانه” تا ملیون، مجاهدین، مذهبیون، روحانیون و البته مشروطه‌خواهان.

همین وجه اشتراک در پذیرش این شخصیت سیاسی است که عبور آزاد و بلامانع “شاهزاده” را بعنوان یک آلترناتیو مسدود کرده است. هرچند شاهزاده با گفتارش، از خود چهره‌ای مجزا و دموکرات منش ارائه داده است اما بدان سبب که هم پدر و هم پدربزرگ ایشان با ژستی مشابه آمدند اما به محض قبضه قدرت، مردم را دور زدند، نفس‌ها را بریدند، بر اریکه قدرت نشستند، تازیدند و تاراندند، از اینرو مردم اعتماد چندانی به مانور دیپلماسی دموکراتیک گونه این فرزند بر جا مانده ندارند. بویژه که امروز بنوعی آرمان و اندیشه دکتر مصدق، آرمان و اندیشه جمعی شده است و مردم ، تا حد زیادی پدر و پدربزرگ شاهزاده را مسئول و مسبب دسیسه‌ها و ترفندهایی می‌دانند که هم مصدق را خانه نشین کرد و هم ملت را محروم از خدمات استقلال طلبانه و آزادیخواهانه او. در نهایت، فرومایه گان و سفله سالاران نظام آخوندی را، فرزند خلف سیاستهای 53 سال سلطنت پهلوی‌ها می‌دانند که دکتر مصدق فروپاشی آن را پیوسته گوشتزد می‌کرد و هشدار می‌داد و جهت حفظ نهاد پادشاهی و جلوگیری از اضمحلال و انحطاط آن، دلسوز و امین بود.

امروز در خارج از کشور، یک معضل عمده، هواخواهان خود شاهزاده هستند که پیوسته با شیوه‌های جاهلانه، وقیحانه و هتاکانه، با مردم برخورد کرده‌اند. که متاسفانه این نحوه حمایت، به حساب ضعف و سوء مدیریت خود او و دفتر او تلقی می‌شود. چنین شبهه‌ای نیز در افکار عمومی تقویت می‌گردد که آیا طراح اصلی چنین استراتژی، دور و بری‌های خود شاهزاده هستند و وی به چند و چون آن آگاه است؟!

حال جهت زدودن تصویر چنین مردی از اذهان عمومی است که عوامل اختناق رژیم سابق، پروژه تخریب دکتر محمد مصدق را با هزینه‌ای گزاف تدارک دیده‌اند. از طریق دامن زدن به یک جنگ روانی در سطح سامانه‌های اینترنتی، از طریق معامله با معامله‌گران کاسبکار رسانه‌ای، پرداخت چاپ کتاب به افرادی که ته جیب‌شان سوراخ است و یا از قبیله چپ‌های پشیمان آمده‌اند یا از کهنسالان فرسوده‌ای هستند که حوصله‌شان از خانه‌نشینی سر رفته است و یا افراد مشکوکی که یک دستشان در کاسه آش نظام آخوندی است و دست دیگرشان در جیب عوامل فراری ساواک!

هدف نهایی اینست که تصویر مثبت حک شده در ذهن و روح و روان مردم را از مردی که هم نفت و هم غرور و شرافت را ملی کرد، خدشه‌دار کنند! با استفاده از ابزار و ماخذی که هرگز در کارنامه دکتر مصدق نبوده است. آنچه از خود اوست پاک است و زلال، وی حتی بابت یک روز کار برای ملت، دستمزد نگرفت که از ثروت شخصی‌اش به فقرا نیز بخشید.

پرسش این است که طومار جعلیات نوشتاری و گفتاری بر علیه محمد مصدق، از کدام آبشخور می‌آید که قلم‌ها را آلوده و دهان‌ها را لمپن وار در منجلاب حرف و سخن فرو برده است؟!

آقای استیفن کنزر، روزنامه‌نگار و نویسنده مشهور آمریکایی و نویسنده کتاب “تمام مردان شاه” چند سال از عمر خود را وقف تحقیق پیرامون زندگی خصوصی و سیاسی دکتر محمد مصدق کرد. او در کتاب توضیح عجیبی دارد در ارتباط با دخالت‌های سازمان سیای آمریکا و دولت محمدرضا شاه پهلوی برای بیرون کردن مصدق از صحنه سیاست. استیفن کنزر، شرح می‌دهد که طرح و توطئه جهت بدنام کردن مصدق در ذهن ایرانیانی که او را بسیار دوست می‌داشتند، با همکاری آمریکا و انگلیس تا به آنجا کشیده شد که روزنامه‌های چاپ ایران، با کمبود مطلب هتاکی و پرونده‌سازی بر علیه او مواجه بودند، بطوری که انبار ذهن و قلم مزد بگیران، از تهمت زنی‌های مسحجن تهی میشد. بنابر دستور و طرح، قرار بود ۸۰ درصد مطالب آن روزها “حول و حوش ۲۸ مرداد” اختصاص به مطالب چرکین، زننده و دروغین بر علیه مصدق باشد و هفته‌ای چند بار “سازمان سیا” مطالب را تنظیم و توسط هواپیما به دست روزنامه‌های ایران برساند.

وقتی اطرافیان دکتر مصدق او را ترغیب به بستن این روزنامه‌ها و توقیف مدیران جراید می‌نمودند، وی همواره می‌گفت: «این مردم دموکراسی نداشته‌اند، اجازه دهید هر چه می‌خواهند، بگویند».

همان مطالب که هر روز ۸۰ درصد روزنامه‌های ایران را پر می‌کرد، امروز خوراک انتشاراتی شده است که در مجموعه مقاله کتاب و گفتار بر علیه دکتر مصدق، پراکنده و تبلیغ می‌شود و یک جنگ زرگری را هدایت می‌کند.

سد بازگشت “شاهزاده رضا پهلوی” به ایران آخوند نیست که ذهن بیدار و هوشیار ملتی است که در حسرت از دست دادن مردی چون مصدق، در فکر فرو رفته است.

باند تخریب بر علیه دکتر مصدق، شعبه‌هایش از دالاس تگزاس گرفته تا لس آنجلس و پاریس و دورترک‌ها، فعال است. جالب اینکه هزینه گزافی که بابت این تخطئه کاری‌ها صرف می‌شود، به هدر می‌رود، نه بازگشت دارد و نه خریدار. برای مثال، در دالاس تگزاس، ایرانی‌ها یکی از این  اراجیف نامه‌ها را رایگان در صندوق پستی‌شان دریافت می‌کنند، متعجب از اینکه ناشر یا گردآورنده مطالب “چسب و قیچی” جهت ارسال این رایگان نامه،  چگونه به آدرس شخصی آنها دست یافته است؟

باند تخریب بر علیه دکتر محمد مصدق، با سرمایه‌ای کلان و برنامه‌ریزی دقیق در عین حال ناشیانه - «چرا که هر چه بیشتر لجن پراکنی شود، مصدق خوش نام‌تر و محبوب‌تر، از دل تاریخ سر بلند می‌کند»- در حال حفر چاهی هستند که آب ندارد اما برای بعضی‌ها نان دارد. نانی گرم و حرام برای غوغاگران تلویزیونی تا با غوغاگری و تخطی از اخلاق رسانه‌ای، ایجاد تشنج کنند، با هوچی‌گری و پرده‌زنی، احوال پریشان خود را به نمایش بگذارد. مدام روشنفکران را محکوم کنند و مردم و ملت ایران را جماعتی مخبط و قدرناشناس قلمداد کنند که چرا دو پادشاه خدای‌گونه پهلوی را از ایران بیرون کردند و جشن و پایکوبی براه انداختند.

حال تا چه حد ایمان فردی در این اخلال‌گری رفتار نقش دارد، مورد تردید است چرا که بکرات دیده شده است این گروه مانند اعضای باند مافیا، گاه بر سر منافع، یکدیگر را در آغوش می‌فشارند و گاه با کلاه گذاشتن بر سر یکدیگر، همدیگر را می‌فریبند.




نظر کاربران:


■ I wanted to appricate the clarification of Mis Afshar on the subject matter.
I wish that people who are supporting shah and his son , they were well educated to undresantd the democrasy and undrestranding of each other and how to deal with the other people. Unfortunatley they are very poor in knowldgee and it is very bad also for us, becuase we have to deal with the su[porters who have a minmum undrestanding of new era and environment. I am very sorry for them . Our duty is to help thenm to undrestand the new situation better. thanks,' Masoud


■ A majority of positive ongoing comments pro Dr.Mossadegh,even after 46 years of his death, shows how much the real Irandoostan fairly still loves Him much more than English/ Americans'unindependent pahlavis.
I wish these few anti Mossadegh era,of the only 3 -year real freedom/ democracy in Iran:1950-1953;that now are in a " secure"islands,have more money/luxery life in the West, could dare to write their names,and introduce themselves to the Iranians, apparently!Thanks Iran-Emrooz: Manouchehr Parshad


■ همین جمله‌ای که خانم افشار در تیتر قرار دارده اند "سایه سنگین دکتر محمد مصدق" به زیبایی وزن سنگین مصدق را در گذشته و حال بشان میدهد متآسفانه اغلب ایرانیان از ماهیت دموکراسی بی اطلاع هستند و هیچگاه بدنبال حکومت قانون نیستند اغلب شخصی را برای آمال سیاسی خویش بر میگزینند و به دنبال او علم بر پا میکنند یا شاه است و یا شیخ و گویا دکتر مصدق حتی در آن سالهل کاملآ به این موضوع آگاهی داشته که این عنوان از او را خانم افشار در متن بالا آورده اند: وقتی اطرافیان دکتر مصدق او را ترغیب به بستن این روزنامه‌ها و توقیف مدیران جراید می‌نمودند، وی همواره می‌گفت: «این مردم دموکراسی نداشته‌اند، اجازه دهید هر چه می‌خواهند، بگویند». ایرانیان هنوز هم از همان کمبود سیاسی پیوسته در رنج و عذابند و به همین خاطر هم پیوسته از حمله و هجوم سودجویان و فزصت طلبان جاه طلب این گروه و آن گروه در امان نخواهند بود. به امید روزی که مردم ما تشخیص بدهند که ابزار قدرت مردمی فقط از طریق حکومت مردم بر مردم فراهم خواهد شد نه از طریق شیخ و یا شاه و یا هر زهر آسیب آفریتی از این قبیل. حکومت مردم بر مردم همان چیزیست که دکترمصدق برای ایران آرزو میکرد.


■ I don,t know why these guys do not pay attention to cold war era , left wing radicalism and long boarder with the Soviet.Other problem in our culture is ,there is no gray area,just black or white I respect both SHAH and MOSADDEGH. U.S.A interfere in 1953 and 1979 and still willing to do so.



■ droud be khanom afshar........droud be mosadegh.....payndeh iran e aziz......



■ از صمیم قلب برای شما که ندانسته و شاید هم دانسته جانی زمان که حتی چنگیز خان مغول هم به گرد پایش نمیرسد، یعنی خامنه ای را با پیشوای آزادیخواهان یعنی دکتر محمد مصدق مقایسه میکنید متاسفم. وای بر شمایی که تحت تاثیر کتب و نوشته هایی هستید که به گفته خانم افشار، کار خانه نشینان کهنسال و تهیدستانیست که در پی یک لقمه نان بیشتر، مرد بزرگی چون دکتر مصدق را به خیال خودشان به لجنزار تاریخ میکشانند. چه فرقیست مابین چماق به دستان موتور سوار که خون جوانان بیگناه را در داخل مملکت به زمین میریزند با قلم به دستانی که سبب پایمال شدن آمال و آرزوهای ملتی هستند که امیدشان دموکراسیست.
جای هیچ شک و شبهه ای نیست که چرا عمامه به سران تهی مغز که تمامی افکارشان حول و حوش شکم و زیر شکم دور میزند، ۳۵ سال است بر ما حکمروایی میکنند. زیر پا گذاشتن حقایق تاریخی، هیچ گاه سودی عاید ملت ما یا هر ملتی نکرده است. پیشنهاد من به شما این است که اگر میخواهید دلیل اصلی عقب ماندگی ایران و ایرانی را بدانید، به کتبی مراجعه کنید که توسط افراد بیغرض نگاشته شده. من شخصا هیچ خصومتی با شاهزاده رضا پهلوی ندارم و هیچ گاه پسر را به جای پدر محاکمه نمیکنم، اما چنین به نظر میرسد همانطور که در طی سلطنت پدرشان همیشه این اطرافیان شاه بودند که بد بودند و هیچ گاه تقصیر شاه نبود، حال همان داستان به وسیله اطرافیان پسر شاه دارد به وقوع میپیوندد و ایشان هم روحشان خبر ندارد. ولی باید دانست که با زیر پا گذاشتن حقایق و نادیده گرفتن تلاش و کوشش کسانی که در راه آزادی وطن همه چیز خود را از دست دادند، نمیشود به حکومت و سلطنت دست یازید. من در مصاحبه ای از شاهزاده رضا پهلوی شنیدم که ایشان از دکتر محمد مصدق تعریف میکردند و میگفتند که پدرم یعنی محمد رضا شاه پهلوی، باید با ایشان میساختند و اجرای امور را به دکتر محمد مصدق واگذار میکردند، حال چه شده که اطرافیان ایشان کاسه از آش داغتر شده وقهرمانی های بزرگ مرد ایران را زیر سوال میبرند. کمی به خود آیید و دست از دودوزه بازی و تفرقه بردارید که ملت و مملکت ما را همین از هم گسیختگیها و دشمنیهای بیمورد به باد داد.


■ متاسفم که رفتار وکردار حکومت ولایت فقیه سبب شده تا بی‌آ بروهای دیکتاتوری پهلوی ها عرض اندام کنند اما وقتی از فحاشی دست بر میدارند وحرف میزنند دم گربه دیده می‌شود. اولا چرا بعد از رفتن رضا شاه مردم ایران نتوانستند از فضای باز سیاسی درست استفاده کنند سئوال غلطی است و درست این است که محمد رضا شاه نمیتوانست جلو آ زادی مردم را بگیرد ودیدیم پس از قدرت گیری شاه که همه امکانات آ مریکا وانگلیس در اختیارش قرار گرفت دیکتاتوری مطلق برقرار کرد ثانیا رضا شاه با کشتار وزندانی کردن آ زادیخوا هان رابطه مردم باآ زادیخواهان قطع کرده بو د درست مانند آ نچه محمد رضا شاه کرد که در دوران حکومتش تاسال 1357 مردم را دربی خبری نگاه داشت تا نتوانند رهبران واقعی و توانا برای اداره کشور را بشنا سند . شاید سلطنت طلبان نمیخواهند بدانند حکو مت پهلو ی ها مقصر اصلی وزمینه ساز حکومت ولایت فقیه هستند.


■ قبل از هر چیزی به سرکار خانم هنگامه افشار به خاطر نظریات ارزشمند و مطابق با مستندات تاریخی تبریک میگم با توجه به اینکه من متولد سال ۵۷ هستم با بررسی اسناد معتبر تاریخ معاصر به نتایج زیر رسیدم: اصولا تمامی افراد تمامیت خواه که به قدرت میرسند در صدد این هستند به هرشکل ممکن قدرت خودشون را حفظ کنند و از تیشه به ریشه زدن کشور و ملت هیچ دریغی ندارند ، به عنوان مثال حکومت پهلوی شعارش این است : خدا ، شاه ، میهن واز این درک عاجز هستند که اگر میهنی نباشد شاه هم وجود نخواهد داشت ، و در مورد دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران به یک جمله بسنده میکنم که محمد رضا پهلوی برای سرنگونی دولت ایشون از کشور فرار کرد ابتدا به عراق سپس به ایتالیا رفت و در ایتالیا گفت میخواهم بازرگان شوم و دیگر به ایران بر نمیگردم و با فشار دولت انگلیس و آمریکا با تضمین حکومتش به ایران بازگشت.


■ این بخش نوشته‌ی سرکار خانم افشار که آورده بودند:«خصومت و کینه عوامل نظام سابق با آمال و اندیشه‌های دکتر مصدق از این رو است که معیارهای او را در سیاست، مانع باز تولید استبداد پهلوی‌ها می‌داند که در عمل، بازگشت "شاهزاده رضا" را با مشکلات متعددی روبرو کرده است. نگاه دقیق به این واقعیت روشن، اثبات کرده که بجز عوامل استبداد سابق، افکار دکتر مصدق مورد پذیرش و احترام قاطبه ملت ایران قرار گرفته است. از افراطی‌های چپ گرفته "چپ وابسته، چپ مستقل و چپ میانه" تا ملیون، مجاهدین، مذهبیون، روحانیون و البته مشروطه‌خواهان.» به روشنی در اظهار نظرهایی هیستریک که در مخالفت با این نوشته ابراز شده نمود یافته است! اگر دستشان می رسید چه می کردند!؟


■ Many Thanks Ms.Hengameh Afshar for your very interesting true Essay/ Comments. It,s Great.Today there are a united Treasonal Plot against the The National actual Movements, inside/outside of Iran against Iranian Nation.Jalal Matini whose Periodical: Iranshenasi is invested by Maman/Princess's huge Budget, is one the thoughful Sick Brain of this Plot,working hard with a large amount of money.The West's Devil also backing them so much to remove their Black Crime in the Coup,Deta of28/ 05/1332,in Iran against rhe Lawful/National Government of Dr.Mossadegh...so on. Please write much more about. Fondly: Manouchehr Parshad



■ سرکار خانم هنگامه افشار
نگارنده نه تنها مصدق را یک مرد بزرگ نمی‌دانم بلکه بر این باور هستم که او یکی از مسببین اصلی بسیاری از وقایع زمان خود است که تا هم اکنون ادامه دارد.
سه دهه زندگی در تبعید و سیاست مرا نه به این نتیجه ، بلکه به این باور رساند که پیش از فاجعه 57 ، کشوری داشتیم در حال پیشرفت و حکومتی داشتیم نه تنها اصلاح پذیر بلکه خود خواهان اصلاحات اساسی در همه جنبه ها.
این نه شاه و رخداد 28 مرداد مانع راه رسیدن به آزادی بود، بلکه کمبود روشنفکران و رجال سیاسی که بتوانند در در ازای 12 سال ابتدای سلطنت محمدرضا شاه از بستر بوجود آمده بهره گیرند تا جامعه و کشور را به سویی هدایت کنند تا دمکراسی بتواند در دراز مدت در جامعه نهادینه شود.
پس از سرنگونی چند صد ساله حکومت ایران بر باد و بی‌لیاقت قاجار، پهلوی‌ها شانسی بود برای ملت ایران تا بتواند خود را از رکود وعقب ماندگی قاجار بیرون بکشد. دشمنی و کینه توزی آخوند ها ، چپ ها ، مصدق و مصدقی ها از شاهان پهلوی در درازای زمان ، ایران را به گردابی کشاند که بیرون آمدن از آن هزینه سنگینی را دوش ملت ایران انداخت.


■ afarin bar banooye azade saltanat va rohaneyaat 2 amel estebdad va gharrat dar tarikh siase iran hastand va mosadegh kabeer ba har 2 ann be khater azadi va democraci jangeed ..va inak nasle sewoon neez seday mosadegh ro mishnavad ke bayed har 2 jaryan mafeyae saltanat va rohaneyyat ro tasleem ghanon va asl jomhoryeet kard ,,, ba tashakor



■ من زمان دکتر مصدق هنوز متولد نشده بودم و در زمان شاه نیز دانش اموز راهنمایی بودم. همه خانواده ام هم ضد شاه بود. اما من با نظرات دکتر مصدق موافقت ندارم. ایشان دست خارجی را کوتاه نکرد بلکه با سیاست مقابله با غرب سبب تحریم ایران توسط غرب و کودتا شد. این همین سیاست خامنه ایی است. هم سیاست مقابله با غرب خامنه ایی غلط است و هم سیاست مقابله با غرب دکتر مصدق.