ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 20.06.2012, 7:04
مذاکرات مسکو و پیوند جمهوری اسلامی با حکومت پوتین

حسین باقرزاده
سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱ – 19 ژوئن 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

مذاکرات رژیم ایران با گروه 5+1 در مسکو همان طور که وسیعاً پیش‌‌بینی شده بود به بن‌‌بست رسید. دو طرف، به اصرار نماینده ایران، تنها به ادامه گفتگو در سطح کارشناسی و احیانا معاونت توافق کردند بدون این که در مورد هیچ یک از مسایل مورد مناقشه به کوچک‌‌ترین پیش‌‌رفتی دست پیدا کنند. عواقب شوم این بن‌‌بست برای ایران روشن است: اجرای تحریم‌‌های فلج‌‌کننده نفتی و مالی از دو هفته دیگر، احتمال تشدید تحریم‌‌ها از سوی غرب درماه‌‌های آینده، و افزایش خطر حمله نظامی به ایران پس از انتخابات آمریکا در ماه نوامبر. نمایندگان رژیم ایران، اما، ظاهرا از عواقب این بن‌‌بست احساس نگرانی نکرده‌‌اند. آنان اگر از ناحیه کشورهای غربی احساس خطر می‌‌کنند، دست کم از میزبان خود راضی بوده‌‌اند و همین امر شاید به آنان قوت قلب داده است.

در واقع، این دور از مذاکرات در شرایطی برگزار می‌‌شود که تحول جدیدی در مناسبات رژیم ایران و روسیه صورت گرفته است. در ماه‌‌های اخیر، و به خصوص پس از روی کار آمدن مجدد پوتین، روسیه سعی کرده است که در مناقشه اتمی ایران تا حد زیادی از مواضع کشورهای غربی در قبال ایران فاصله بگیرد، و از جمله، تحریم‌‌های یک‌‌جانبه کشورهای غربی علیه ایران را تقبیح کرده است. در این مذاکرات هم دیده شد که روسیه، در عین این که خود یک عضو گروه ۵+۱ است، تنها میزبان گفتگوها نبود و بلکه عملا سعی کرد که نقش میانجی را در آن بازی کند. مثلا از قول سرگئی ریابکف معاون وزیر خارجه روسیه نقل شده که پس از پایان جلسات مذاکره در روز اول گفته است: «دو طرف را خیلی دشوار بتوان به نوعی توافق رساند چون مواضع آنها متفاوت و پیچیده است» - گویی که روسیه خود عضو یکی از این «دو طرف» نیست! روسیه در گذشته به وضع یک سلسله از تحریم‌‌ها در شورای امنیت رأی مثبت داده است، ولی اکنون انتظار نمی‌‌رود که به وضع هیچ تحریم جدیدی علیه ایران در شورای امنیت رضایت دهد و بلکه به احتمال زیاد آن را وتو خواهد کرد.

تغییر سیاست روسیه در قبال رژیم ایران بخشی از استراتژی جدید این کشور در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پس از وقوع «بهار عرب» است. روسیه در قبال تغییرات تونس و مصر که دو رژیم متحد غرب را برکنار کرد واکنش نامساعدی از خود نشان نداد. از دید روسیه، سقوط دو حکومت وابسته به غرب پدیده مطلوبی بود، و این تحولات نمی‌‌توانست برای روسیه نتیجه بدی داشته باشد و بلکه احیانا زمینه مناسبی برای گسترش نفوذ آن در آن کشورها ایجاد می‌‌کرد. ولی در تحولات لیبی، سرکوب خونین مردم شورای امنیت را واداشت تا قطعنامه‌‌ای برای «حفظ غیر نظامیان» صادر کند و این امر زمینه دخالت ناتو در لیبی را فراهم آورد، و بمباران‌‌های شدید ناتو سرانجام به سقوط و کشته شدن معمر قذافی منجر شد. دخالت ناتو عملا راه نفوذ کشورهای غربی را در این کشور هموار کرد و روسیه که با رژیم قذافی روابط خوبی داشت یکی از پایگاه‌‌های خود در شمال آفریقا را از دست داد.

شکست رژیم قذافی به دست نیروهای ناتو روسیه را واداشت تا در قبال تحولات در سایر کشورهای متحد خود در خاورمیانه و شمال آفریقا هشیارتر عمل کند. روسیه از این که از طریق شورای امنیت به سهم خود راه دخالت ناتو به لیبی را هموار کرده بود احساس پشیمانی می‌‌کرد، و وقتی تحولات در سوریه اوج گرفت بر آن شد تا به هر بهایی که شده از تکرار سناریوی لیبی در سوریه مانع شود. از این رو نه فقط صریحاً اظهار داشته است که هر قطعنامه پیشنهادی به شورای امنیت را که بتواند مجوّزی برای دخالت نظامی (غرب) به سوریه باشد وتو خواهد کرد، بلکه خود با ارسال تجهیزات نظامی عملا به رژیم اسد در سرکوب مردم سوریه کمک می‌‌کند. علاوه بر این، روسیه و رژیم ایران منافع مشترکی در ابقای رژیم اسد در سوریه پیدا کرده‌‌اند و سیاست‌‌های همآهنگی در برابر آن پیش گرفته‌‌اند. اصرار روسیه برای شرکت رژیم ایران در هر کنفرانس بین‌‌المللی در باره آینده سوریه از منافع مشترک آنان در این کشور حکایت می‌‌کند و نشان دهنده اهمیتی است که کرملین برای رژیم تهران قایل است. مثلث مسکو، دمشق، تهران به دنبال حوادث اخیر استحکام بیشتری یافته است.

روسیه در قبال شکستی که از ناحیه غرب در لیبی متحمل شده است بر آن شده تا به هر قیمتی هست از تکرار سناریوی لیبی در کشورهای متحد یا تحت نفوذ خود مانع شود. در بین این کشورها، سوریه و ایران نقش محوری دارند. رژیم‌‌های این دو کشور از متحدان سرسخت روسیه یا دشمنان سرسخت آمریکا بشمار می‌‌روند و تغییر رژیم در هر یک از این دو کشور ضربه سنگینی به نفوذ و منافع روسیه در آن کشور خواهد زد. در واقع، متحدان زیادی برای روسیه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا باقی نمانده است، و همین امر اهمیت بقای رژیم‌‌های این دو کشو را برای روسیه چندین برابر می‌‌کند. برای رهبران روسیه مهم نیست که رژیم اسد در سوریه مرتکب چه جنایات هولناکی شده است و یا چندین هزار غیر نظامی به شمول زنان و کودکان بی‌‌دفاع قتل عام شده‌‌اند. برای آنان مهم‌‌تر آنست که مبادا حکومتی متمایل به غرب در سوریه بر سر کار آید و ناوهای نظامی روسیه دیگر نتوانند در بندرهای سوریه لنگر بیندازند و یا فروش سلاح‌‌های روسی به سوریه کاهش پیدا کند.

روسیه در قبال رژیم ایران نیز سیاست مشابهی را در پیش گرفته است، و به احتمال زیاد برای حفظ آن در برابر تهدیدهای داخلی یا خارجی از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد. سیاست دشمنی دیوانه‌‌وار رژیم اسلامی ایران با آمریکا برای روسیه نعمت گران‌بهایی است و حفظ آن یکی از اولویت‌‌های رهبران کرملین بشمار می‌‌رود. روس‌‌ها می‌‌دانند که احساسات ضد روسی و طرف‌‌داری از آمریکا در ایران زیر سلطه جمهوری اسلامی قوی است، و هر تغییری در حاکمیت این کشور به منافع روسیه در آن صدمه ‌‌می‌‌زند. از این رو، سیاست روسیه بر این قرار گرفته است که با هرگونه فشاری از درون یا بیرون برای تغییر رژیم مخالفت کند و در صورت لزوم در مقام مقابله با آن برآید.

تعبیر این سیاست در سطح بین‌‌المللی آن است که روسیه با هر فشاری که از طریق تحریم یا حمله نظامی به تضعیف رژیم ایران بینجامد مخالفت خواهد کرد. متناسب با این سیاست، در مورد پرونده اتمی ایران نیز روسیه در پی آن خواهد بود که از تحریم‌‌های جدید و خطر حمله نظامی علیه ایران بکاهد. این تلاش‌‌ها تا آنجا که تحریم یا حمله بخواهد از مسیر سازمان ملل بگذرد، البته می‌‌تواند موفق شود. ولی در مورد تحریم‌‌ها یا حمله نظامی احتمالی که بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت بگیرد، تلاش مسکو عمدتا به حفظ رژیم در برابر این اقدامات معطوف خواهد شد.

در سطح داخلی نیز، سیاست مسکو در برابر هر حرکت مردمی که احیانا به طور خودجوش یا سازمان‌‌یافته علیه رژیم اسلامی حاکم بر ایران شکل بگیرد وضع مشابهی خواهد داشت. اگر رهبران کرملین در برابر شورش سرتاسری مردم سوریه علیه رژیم اسد و سرکوب شدید آن که هزاران کشته بر جا گذاشته است به خود اجازه می‌‌دهند که هم‌‌چنان از رژیم اسد حمایت کنند، دلیلی ندارد که در برابر حرکتی مشابه از مردم ایران واکنش دیگری از خود نشان دهند. مردم ایران در هر حرکت احتمالی در آینده فقط با رژیمی روبرو نخواهند بود که از کشتار و قتل عام مردم خود ابایی ندارد و بلکه احتمالا با یک قدرت خارجی در همسایگی آبی شمال کشور نیز روبرو خواهند شد که از حمایت سیاسی و نظامی رژیم حاکم در ایران دریغ نخواهد ورزید.

مذاکرات مسکو بی‌‌نتیجه به پایان رسید، ولی پیوند جمهوری اسلامی با حکومت پوتین را تقویت کرد. پوتین که همراه با اوباما و سران دیگر گروه 20 در مکزیک به سر می‌‌برد با اوباما اعلامیه مشترکی صادر کردند که بر کلیات تکیه می‌‌کرد و نشان از این می‌‌داد که او مایل نیست با تلاش‌‌های غرب برای اعمال فشار بیشتر بر ایران همکاری کند. چهره گرفته آنان در برابر دوربین‌‌ها نیز چیز دیگری نشان نمی‌‌داد. غرب، اما، بدون تردید به تحریم‌‌های شدیدتری علیه ایران متوسل خواهد شد. تحریم‌‌های اقتصادی سنگینی که شروع شده و یا در راه است بزرگترین فشار اقتصادی از زمان جنگ را بر مردم ایران تحمیل کرده است. رژیم ایران به پشتیبانی سیاسی و نظامی روسیه متکی است و موجودیت خود را از داخل یا خارج در خطر نمی‌‌بیند. رفاه و آسایش مردم نیز انگیزه‌‌ای قوی برای رژیم ایجاد نمی‌‌کند تا برای رفع تحریم‌‌ها چاره‌‌ای اساسی بیندیشد. بن‌‌بست پرونده هسته‌‌ای ایران ادامه می‌‌یابد...