ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 23.08.2005, 21:50
گنجی به عنوان نماد رهبری‌ جنبش دموكراتیك مردم ایران

دكتر حسين باقرزاده
سه‌شنبه ١ شهریور١٣٨٤ – ٢٣ اوت ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

خبر خوب این بود: گنجی‌اعتصاب غذای خود را شكسته است. برای بستگان و دوستان و همه فعالان سیاسی و حقوق بشری كه برای‌ حدود دو ماه نگران حال گنجی ‌بودند این خبر بسیار تسكین دهنده بود. گنجی نه فقط به عنوان یك نویسنده و روزنامه‌نگار شجاع مورد احترام و تحسین اكثریت قریب به اتفاق نیروهای سیاسی دموكرات بود و بلكه به عنوان یك زندانی سیاسی كه از حقوق معمول زندانیان نیز محروم شده بود مورد حمایت وسیعی ‌قرار گرفت. او هم‌چنین با نشر آثار جدیدی كه از زندان بیرون فرستاد بخش وسیعی از اصلاح‌طلبان و نیروهای هوادار آنان را با مفاهیم دموكراسی آشنا كرد و ناسازگاری ساختاری جمهوری اسلامی با دموكراسی و حقوق بشر و اصلاح‌ناپذیری آن را شرح داد. سرانجام، همو در اوج سلطه بلامنازع ولی فقیه و ناامیدی برخاسته از شكست كامل جنبش اصلاح‌طلبی كه در انتخابات اخیر تجلی یافت، با طرح شعار شجاعانه «خامنه‌ای باید برود» از بستر سلول خود به نیروهای پراكنده این جنبش رهنمود جدیدی داد.

دو ماه مقاومت و مبارزه تا سر حد مرگ گنجی، همراه با شجاعت سیاسی كه از خود نشان داد، او را به سطح یك قهرمان ملی‌ بالا برده است. او نه فقط حمایت وسیع همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون را به خود جلب كرد كه در سطح جهانی نیز از حمایتی بی‌نظیر برخوردار شد. علاوه بر سازمان‌های ‌حقوق بشری بین‌المللی كه به دفاع از گنجی ‌برخاستند، برای اولین بار یك زندانی سیاسی‌ ایران مورد توجه بالاترین نهادهای سیاسی جهان و از جمله كاخ سفید و سازمان ملل قرار گرفت. اكنون گنجی در حد یك ساخاروف ایران شناخته شده است و پس از شیرین عبادی دومین ایرانی است كه در محافل سیاسی و حقوق بشری جهانی مطرح می‌شود. اگر در سطح جهانی شیرین عبادی به عنوان نماد فعالیت‌های حقوق بشری‌ ایرانیان شناخته شده، گنجی نیز اكنون به عنوان نماد مبارزات سیاسی دموكراتیك ایران مطرح شده است.

در سطح ملی نیز هیچ فعال سیاسی‌ در دوران جمهوری اسلامی تا این حد از حمایت وسیع گروه‌های مختلف مردم به شمول اپوزیسیون جمهوری اسلامی برخوردار نبوده است. گنجی نه فقط یك نویسنده و روزنامه‌نگار شجاع است كه یك روشنفكر نیز هست. تحول او از یك اسلام‌گرای هوادار خمینی به یك منتقد اصولی نظام جمهوری اسلامی و هواداری قاطعانه از استقرار یك نظام عرفی (سكولار) در ایران گویای خصیصه روشنفكری او است. علاوه بر این، او یك مبارز سیاسی‌ نیز هست و از مبارزه تا سر حد مرگ در راه تحقق آرمان‌های خود ابایی ندارد. این تركیب شجاعت در نوشته و بیان، آزادگی در اندیشه، و صداقت و از خودگذشتگی در راه هدف است كه از او انسانی بی‌نظیر ساخته و بلكه او را به حد یك قهرمان ارتقا داده است.

خصوصیت دیگر گنجی توانایی او در ایجاد ارتباط با مخاطبان خود در جامعه سیاسی‌ ایران است. او از معدود روشنفكرانی است كه با زبان توده سیاسی‌ سخن می‌گوید. خاستگاه مذهبی، انقلابی (اسلامی) و اصلاح‌طلبانه او به او اجازه می‌دهد كه ارتباط خود را با قشرهای وسیعی از مردم كه در آن لایه‌ها قرار گرفته‌اند حفظ كند و با آنان سخن بگوید. از این رو، سخنان او فقط در دایره محدود نخبگان سیاسی یآ نیروهای لاییك خریدار ندارد. او هم با حجاریان جدل می‌كند و نظریه مشروطه اسلامی او را به نقد می‌كشد و هم با سروش و آیت‌الله منتظری به گفتگو می‌نشیند و آنان را به محاجه می‌كشاند. نوشتارهای پربار نظری و سیاسی او كه از زندان بیرون داده است (هم‌چون نوشتارهای ژورنالیستی او كه پیشتر منتشر شده) از پر خواننده‌ترین متون سیاسی دوران پس از انقلاب بشمار می‌رود. گنجی یك ارتباط گیر (كومونیكاتور) بزرگ نیز هست.

مجموعه این خصوصیات از گنجی یك رهبر سیاسی‌ بالقوه ساخته است. در بین نیروهای ‌اپوزیسیون افراد معدودی بوده‌اند كه گهگاه توانسته‌اند حمایت یا احترام بخش وسیعی از مردم را به خود جلب كنند. ولی هیچ‌كدام نتوانسته‌اند پاسخی در خور به این انتظار بدهند و یا قابلیتی در رهبری از خود ارائه كنند. گنجی در این میان استثنا است. او هم قدرت قلمی و نظری دارد، هم نوآور است، هم شجاع است و فداكار، و هم وقت‌شناس و سیاستمدار. ماراتون مرگ او و طرح شعار «خامنه‌ای باید برود» از سوی او درست در هنگامی مطرح شد كه شكست جنبش اصلاح‌طلبی و یك‌پارچه شدن حكومت تحت سلطه خامنه‌ای می‌رفت تا خاكستر مرگ بر فضای سیاسی‌ ایران بپاشاند. این حركت و شعار زمانی مطرح می‌شود كه خاتمی از صحنه سیاسی‌ محو شده است، نظریه‌های سعید حجاریان بر باد رفته است و حزب مشاركت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به «گروهك» تبدیل شده‌اند. اكنون،‌ اما، همه نگاه‌ها به سوی گنجی متوجه شده است.

این «رهبر سیاسی» بالقوه البته هنوز در بستر بیماری است و دوران نقاهت اعتصاب غذای خود را می‌گذراند. مهمتر این كه او اسیر است و اسیر كسانی كه با شناخت توانایی‌های بالفعل و بالقوه او انگیزه كافی برای از بین بردن او در دست دارند. آنان می‌دانند كه او نه فقط صریحا خواسته است كه «خامنه‌ای باید برود» و بلكه برای رسیدن به این خواسته و استقرار یك نظام دموكراتیك در ایران مقاومت منفی و نافرمانی مدنی را توصیه كرده است. او نلسون ماندلای ایران است كه از درون دیواره‌های ضخیم زندان زوال نظام آپارتاید و ضد انسانی جمهوری اسلامی را می‌طلبد و به كمتر از آن تن نمی‌دهد. با این تفاوت كه او بر عكس ماندلا خشونت را كاملا نفی كرده است و به جای آن حاضر است در درجه اول از جان خود برای پیش‌برد هدف مایه بگذارد.

رزیم آفریقای‌ جنوبی نیز انگیزه‌های‌ كافی برای كشتن ماندلا داشت، ولی حتی علارغم حمایت ماندلا از مبارزه مسلحانه علیه رژیم آپارتاید، به چنین عملی دست نزد. این كار فقط یك دلیل داشت: رژیم ارزیابی می‌كرد كه كشتن ماندلا هزینه زیادی برای آن به دنبال خواهد آورد. رژیم از درجه محبوبیت ماندلا در بین سیاهان كشور آگاه بود و می‌دانست اگر گزندی به او برسد با چنان شورشی روبرو خواهد شد كه شاید قابل كنترل نباشد. سرانجام نیز به دلیل همین محبوبیت ماندلا بود كه رژیم در لحظه سقوط با او وارد گفتگو شد و توانست با حد اقل هزینه برای خود و كشور قدرت را به اكثریت سیاه پوست منتقل كند. محبوبیت وسیع ماندلا در بین مردم و پذیرش او از طرف اكثریت سیاه‌پوستان به عنوان رهبر سیاسی خود، حیات او را در طول ٢٧ سال زندان تضمین كرده بود.

اكنون نیز اگر راهی برای حفظ حیات اكبر گنجی در زندان (و یا در خارج زندان پس از خلاصی او) وجود داشته باشد این راه از طریق حمایت وسیع مردمی از او می‌گذرد. رژیم جمهوری اسلامی باید درك كند (همان طور كه در برخی از بیانیه‌های حمایت از گنجی‌ آمده است) كه هرگونه گزندی به گنجی عواقب وخیمی از نظر سیاسی‌ و اجتماعی به دنبال خواهد داشت. این اخطار البته وقتی معنا خواهد داشت كه گنجی از حمایتی در سطح وسیع برخوردار باشد و این حمایت علنا و صریحا بیان گردد. بیانیه‌ها، اعلامیه‌ها، نامه‌ها و اشعاری كه در دو ماه گذشته در حمایت از گنجی‌ نوشته یا صادر شد بیشتر از دید انسانی بود و الزاما معنای سیاسی‌ پیدا نمی‌كند. اكنون اگر این حمایت‌ها رنگ سیاسی به خود بگیرد می‌توان انتظار داشت كه گنجی زنده به عنوان یك عامل وصل‌كننده همه نیروهای سیاسی‌ دموكرات فعال شود. جنبش دموكراتیك مردم ایران به سختی به یك عنصر شجاع و دموكرات در درون كشور به عنوان نماد رهبری نیاز دارد، و این نماد اكنون ظاهرا در وجود اكبر گنجی متبلور شده است.