ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 25.02.2012, 11:07
چرا رای نمی‌دهم؟

الف. سپیده
«چرا رای نمی‌دهم» برای اینکه می‌دانم رای‌ام را می‌دزدند همانطور که در سال ۸۸ دزدیدند، دزدانی که حتی دین و ایمانت را هم دزدیده و می‌دزدیدند، در انتخابات ۸۸ جلوی چشمانم دزدیدند. از شب قبل که به قیطریه حمله کردند. صندوق‌ها را، دوربین‌ها، و...همه را داغان کردند. همه را «زدند و گرفتند و بردند» که ما گریختیم. در کشوری که راسش یک روحانی بود با طلبه‌هایی، کودتاچی تا چندتا لات معروف به بی‌مخ‌ها در فرهنگ ما، و حالا بنام سردار - چون نقدی و... باورکردنی نبود «سقوط تا این حد؟!!»

در دروغ و جنایت حد نمی‌شناسند، یاد داستان مغولها افتادم که معروفست «زدند و کشتند و سوختند و بردند» آنها مال عصر حجر بودند و بیگانه، ولی حالا این‌ها از خودمانند؟ محصول شرایط و تاریخ بسته ما، آنها که بدان می‌بالند «خود را گم نکنیم»، ولی حالا که عصر اینترنت است، این عقب افتاده‌ها ضد همه اینها بودند نه تنها انتخابات، چه اینها ضد تکنولوژی، اطلاعات، دانش، هنر، زن حتی مادر و خواهر، زن، دختر خود، با درآمدهای کلان نفت و حالا «مست» شده‌اند. زنجیرگسیخته‌هایی که حالا دیگر علیرغم تبلیغاتی که می‌کنند خدارا هم نمی‌شناسند، ضد خدا و دین.

قبیله‌گرایانی عصیانگر، من خود شاهد بودم شبهای قبل از انتخابات شیشه‌های مغازه‌ها، بانکها و... را چگونه می‌شکستند و اتوبوس‌ها را چندتا که آتش زدند. فردا گفتند و نوشتند کارسبزها بود. از هیچ کار زشتی فروگذار نکردند. حتی روسری سبز در پشت ماشین که بودم و راه بندان، از سرم کشیدند و رفتند یکساعت بعد پشت چراغ قرمز متوجه شدم یک موتوری درکنارم ایستاد تا به خود جنبیدم روسری‌ام داد و گفت: «حاج خانم ببخشد ما تقصیر نداریم». قدری نگاهش کردم گاز داد رفت شاید دید من جای مادرشم و...

همین‌ها- مزدورانی که اتوبوس‌ها را چند تا آتش زدند و فردا در رادیو و تلویزیون کار سبزها اعلام کردند، اینها از قبل و بیشتر دین و اخلاق مردم را آتش زدند، ابزارش کردند و بدترین بی‌اخلاقی‌ها، فتنه‌ها و... را نمودند. به همین دلیل نام خودرا برسبزها "فتنه" گذاردند.

آن کس که این نام را به راه پیمایی سکوت و راه پیمایانش گذارد همان فرد فتنه‌گری بود که خودش می‌داند چه کرده است. فکر نمی‌کرد چند میلیون نفر بیکباره به خیابان بیایند و رای‌شان را بخواهند و شعار بدهند «موسوی رای مرا پس بگیر».

آقا قافیه را باخته بود. فورا در نماز جمعه حاضر شد و برای مردم «روضه خواند» کار دیگری بلد نبودو بدبختی ما این بود که شاه کسی را باقی نگذارده بود. به حال خود گریست و مردم هم که یک عمر گریسته بودند همه گریستند، ماهم بر حال و روز خود و بخشی از مردم‌مان که هنوز نمی‌دانند «خنده چیست» گریستیم و افسوس خوردیم. این سرنوشت ملتی است که برای رایش باید در خیابان توسط عده‌ای از هموطنانش با «باتوم‌های مدرن و گران و الکترونیک» کتک بخورد. در کشوری که تا بحال چند جنبش و انقلاب برای آزادی و دموکراسی و حقوق و... دارد.

و بدتر حالا جنایت - جنایت - جنایت در کهریزک - در، کرج - در خیابان و تا در لواسان وقم ومشهد و...که حالا دیگر در شکنجه و خون و دلار شنا می‌کنیم و با زندان‌هایی که سه برابر ظرفیت زندانی سیاسی دارند، با اقلیتی که می‌داند دوره اش تمام شده که گفته است «اگر قرار باشد ما برویم کاری می‌کنیم برای هیچکس چیزی باقی نماند»(پورمحمدی طلبه و جلاد دیروز و حالا رییس بازرسی کل کشور).

در کشوری که ارگان حکومت دینی‌اش «فحش نامه کیهان» است فقط فحش «خواهر و مادر» مانده که همه را داده است. حاج‌آقا هم هست و راحت دروغ می‌گوید همه را لجن مال می‌کند البته حالا دینش دلار شده است.

به همین دلیل حالا همه انتخابات را تحریم کرده‌اند. حالا می‌گویند طبق قانون تحریم «جرم» است. تو این مملکت هرکاری بکنی جرم است. در کشوری که از بالا تا پایین در حکومت همه مجرمند و قانون‌شکن. رای آدم‌ها را می‌دزدند، وقتی قانون اساسی خود راهم زیرپا می‌گذارند انتظار دارند مردم قانون را رعایت کنند. زهی بیشرمی!

مردم بدتر از جرم همه‌جا از عصبانیت «فحش و...» و حتی رکیک‌ترین‌ها، حتی فراتر که به زمین و زمان فحش می‌دهند. من از جمع شدن این «کینه‌ها» می‌ترسم که مبادا باز انقلابی شود که هنوز چوبش رامی‌خوریم. گرانی هم بنزین این خشم فروخفته است. دلارهای نفتی هم جلو چشم مردم غارت می‌شود و... تا دادگاه که مجرمان اصلی یا رفته‌اند و یا غایب. «سپاهی هم که رفته بود با عراق بجنگد و شکست خورد، حالا با مردم خود می‌جنگد.» اگرچه شعار جنگ با آمریکا می‌دهد که مردم می‌گویند اینها همه‌اش «سیاه بازی» است. مردم می‌گونید «رژیم فساد و جنایت»، قافیه را باخته است،‌ هارت و پورت و رجزخوانی‌اش از وحشت است.

در این شرایط «مشروعیت» نوعی طنز شده است که حکومت و سپاه و... از دست داده‌اند و اقتدار، که به دلارها وابسته است. خودشان از یک انفجار، که انتظارش را دارند می‌ترسند. به همین دلیل بر طبل جنگ می‌کوبند. منتها «اوباما» عاقل‌تر از آنست که «تحریک» شود ولی با فشارهای جنگ‌طلبان داخل دو طرف و اسراییل معلوم نیست تا کی این وضع ادامه یابد.

هرچه هست تحریم‌ها موثرتر از جنگ است. اگر چه فشارش بازهم به مردم بیشتر وارد می‌شود، با مردمی خسته و درمانده و.... ولی از سکوتشان باید ترسید. البته این‌ها می‌گریزند همانگونه که شاهان و مستبددان دیروز گریختند. این تاریخ پرفراز و نشیبت ما بعد از کشف «نفت» است که مکرر است. شاید بعد هم یکی دیگر نفتی‌ها برامان حتی از «چوب» بتراشند. همانطور که تا حالا چندتا تراشیده‌اند. ولی با این جامعه و.... مگر می‌شود؟ به همین دلیل همه از خشونت و انقلابی دیگر می‌ترسند. البته حالا همه بیدار شده‌اند. زیرا که ریزش نیروهاشان آغاز شده است. شب آبستن است تاچه زاید سحر، که همه منتظرند خداکند بخیر و بنفع مردم باشد.

اگر همه در جمعه در خانه بمانند که خواهند ماند، بیش از یک انقلاب اثر دارد. به امید جمعه پیروزی – که این بار باسکوت و تحریم انقلابی تازه را تجربه خواهیم کرد. یعنی «قهر انقلابی» در برابر دزدان رأی و دلار. شاید به هوش بیایند که دیر شده است.