ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 02.12.2011, 11:39
جنایتی که بر دشمنی با کشورهای مسلمان می‌افزاید

امیر مومبینی
قتل هولناک رافق تقی نویسنده‌ی معترض جمهوری آذربایجان موج جدیدی از خشم و کین علیه بنیادگرایان اسلامی و به تبع آن تقیه کشورهای اسلامی براه انداخته است. در اروپا، در هر تماس سیاسی و فرهنگی، بحث این قتل حاد است. فیس بوک‌ها، سایت‌ها، میل‌ها و پیام‌های تلفنی پر است از بحث و جدل و ابراز خشم و انزجار از این قتل. و همه جا، بدون یک استثنا، ایران پشت این قتل قرار دارد و راه حل نیز برای برخی جنگ است. این حادثه بسیاری از بحث‌های منطقی در مورد لزوم جلوگیری از جنگ را با مانع رو به رو کرده است. جنگ‌افروزان بهره‌برداران اصلی این فاجعه هستند و یک بازنده‌ی مهم سکولار‌هایی که تقیرغم این همه ظلم و ستمی که متحمل می‌شوند بر پایه‌ی میهن دوستی خود با تمام نیرو برای صلح و نجات کشور از ویرانی تلاش می‌کنند.

اکنون همه میدانند مدرک شرعی برای انجام این جنایت فتوای آیت‌الله فاضل لنکرانی و همراهی فرزند ایشان بوده است. اگر چه سفارت جمهوری اسلامی هرگونه ارتباط با این جنایت را رد کرده است اما مادام که ولی فقیه و شورای نگهبان این جنایت را محکوم نکنند و قوه‌ی قضائیه علیه آمران این جنایت وارد کار نشود چنین جرمی دامن آنان را رها نخواهد کرد. بانی اینگونه اقدامات آقای خمینی است و پیروان ایشان به طور طبیعی وارث روش و منش سیاسی ایشان هستند.

اگر ایران قانون ندارد جهان قانون دارد. حقوق بشر در جهان نیروی خود را دارد. دیگر گذشت آن زمانی که با سکوت می‌شد با جنایات همراهی کرد. کاری که سبک ویژه‌ی حکومتیان و رفسنجانیسم و فرصت‌طلبان حامی آنها است. مدافعان جدایی دین از دولت بر پایه‌ی میهن‌دوستی خود با تمام انرژی تلاش می‌کنند تا از موج نفرت نسبت به کشور و نسبت به مسلمانان بکاهند و خطر جنگ و ویرانی را دور کنند. در مقابل افراد غیر مسئول با صدور اینگونه فتوا‌ها و قتل انسان‌ها هر روز بیشتر کشور ما را هدف خشم و کین جهانیان می‌کنند و به خطر‌ می‌ا‌ندازند. این کشور نمی‌‌تواند مثل عصر ملوک‌الطوایفی بازیچه‌ی سلیقه‌ی آیات عظام و حجج اسلام باشد. این کشور نمی‌تواند بدون مسئول سیاسی، بدون دولت مسئول، بدون روحانیت مسئول، بدون آزادی و حقوق بشر و بدون انتخابات آزاد باشد و تنها به کمک زندان و زنجیر و سرکوب و قتل و قداره و دروغ اداره شود. تمام کنید این بازی‌ها را! چرا کشور را به خطر می‌ا‌ندازید؟ چرا تولید نفرت می‌کنید؟ چرا کاری می‌کنید که اگر با بمب اتم هم ما را بکوبند کسی به حال ما رحم نکند؟

چگونه کسی می‌تواند یک انسان تبعه‌ی کشوری دیگر را، آن هم بدون بررسی اتهام و محاکمه، محکوم به مرگ اعلام کند و تروریست‌های کارد به دست را به جان او بیندازد؟ مگر می‌شود هزاران هزار انسان را به خاطر حرفی که علیه دین می‌زنند به قتل رساند؟ چه کسی به اسلام ضربه می‌زند؟ آن انسان ناراضی که از فرط خشم به انتقاد می‌پردازد یا آن رهبر روحانی که از فرط خشم، به جای دفاع منطقی از دین خود دستور قتل انسان‌ها را صادر می‌کند؟ چرا متهم را به مناظره دعوت نمی‌کنید؟ چرا اشتباه او را نشان نمی‌دهید؟ چرا این همه میل به کشتن آن هم با رنجبار‌ترین روش‌ها را دارید؟ آیا این میل هولناک برای ایجاد رنج و نیستی در مخالف به دلیل خلوص دینی است؟

باید پرسید که چرا تا پیش از ۳۰ - ۴۰ سال قبل این موج تهاجم دگرمذهبان به اسلام به این شکل وجود نداشت؟ چرا کمونیست‌ها از میان تمام ادیان اسلام را با دید مثبت‌تری نگاه می‌کردند؟ چرا در جنبش‌های رهایی بخش و سوسیالیستی اسلام یک متحد جدی شناخته می‌شد؟ اگر کسی بخواهد به دقت پاسخ دهد نمی‌تواند رشد اسلام ستیزی را بی‌رابطه با رشد بنیادگرایی اسلامی ارزیابی کند. همه‌ی شواهد نشان می‌دهند که رشد اسلام‌ستیزی در نتیجه‌ی رشد بنیادگرایی اسلامی است. شیوه‌های افراطی و اهانت‌بار برخی اسلام‌ستیزان از شیوه‌های افراطی و بربرمنشانه‌ی بنیادگرایان متأثر است. این روش و منش بنیادگرایی اسلامی است که هیزم در تنور مسلمان‌ستیزی افراطی می‌اندازد. قتل نویسنده‌ی بی‌دفاع آذری یک خراش عمیق دیگر بر چهره‌ی نه تنها مسلمانان بلکه همه‌ اتباع کشورهای مسلمان است. به عنوان یک ایرانی احساس شرم می‌کنم که پای کشورم به این جنایت کشیده شد.

اسلام یکی از ادیان ابراهیمی است و اساس و جوهر این دین در هر دو دین مسیحی و یهودی وجود داد. پیامبر اسلام عیسی و موسی را ستوده و پیامبر نامیده است و خود منکر هرگونه معجزه‌ای برای خویش شده است به جز آوردن قرآن. در یک منظر کلی کاری که پیامبر اسلام کرد تعمیم ابراهیمیت به قلمرو عرب و ایران بود. این نیکو نیست که کسی با کشیدن کاریکاتور یا استفاده از کلمات ناهنجار راس مقدسات میلیون‌ها انسان را مورد اهانت قرار دهد و بخواهد ثابت کند که تنها و تنها این دین شر است و از این طریق بنیادگرایان جنون‌زده و جنگ‌افروزان را جری‌تر بکند. اگر در کشورهای اروپایی دموکراسی وجود دارد و حقوق بشر رعایت می‌شود و جوامعی انسانی‌تر بنا شده است نه به دلیل اجرای دستورات دین مسیح بلکه به دلیل تفکیک دین از دولت است. اگر مسیحیت بیشتر به معنویات می‌پردازد به دلیل جدا شدن آن از دولت و قدرت سیاسی است. زمانی که مسیحیت در قدرت دولتی بود وضع بدتر از این بود که اکنون در ایران است. تنها و تنها جدایی دین از دولت می‌تواند هم حرمت دین را تأمین کند و هم حرمت سیاست را. یک روحانی همان زمان که به قدرت سیاسی دست پیدا می‌کند دیگر روحانی و عامل خاص مذهب نمی‌‌تواند باشد. مگر می‌شود انسان‌ها را ناچار کرد که احزاب و برنامه‌های اقتصادی و سیاسی و جنگی را بپرستند؟ وظیفه‌ی بزرگ روشنفکران مذهبی و سیاستگران روشن‌تر مسلمان این است که با تمام قدرت در برابر جنایاتی که به نام دین صورت می‌گیرد بایستند. وظیفه‌ی آنان است که به مردم بگویند معنویت دین در پناه دادن معنوی به انسان‌ است. این خدا نیست که کارد بر می‌دارد و یک مخلوق خدا را به دلیل برزبان آوردن کلامی مخالف سر می‌برد. اگر خدای مورد ستایش مردم چنین بود چرا شیطان یعنی بزرگترین مخالف خود را نمی‌‌کشت؟ آیا زور خدا نمی‌‌رسید؟ این که با منطق خدای قادر جور در نمی‌‌آید. خدای تروریست وجود ندارد بلکه خدافروشان تروریست وجود دارند. تروریسم آنجایی شروع می‌شود که هرگونه معنویت در روح فرد به پایان می‌رسد و به جای آن خلسه‌ی کین و انتقام جای آن را می‌گیرد.

میهن ما هر روز بیشتر در خطر قرار می‌گیرد. عامل اساسی خطر‌آفرینی حکومت دینی و آنارشیسم دینی و ملوک‌الطوایفی دینی است. مسئول سیاسی ایران کیست؟ مسئول دینی ایران کیست؟ ممکن است جواب دهید؟ اپوزیسیون خودی فکر نکند که رهبری آینده‌ی ایران را با روش رفسنجانیسم به دست می‌آورد. چرا آقایان به این ماجراجویی‌ها و به این شکل پایمال شدن حقوق بشر اعتراض نمی‌‌کنند؟ آقایان رفسنجانی و خاتمی نظر شما چیست؟ ممکن است برای پیروان خود با صدای بلند اعلام کنید که نظرتان در این باره چیست؟ مگر می‌شود مثل دوره‌ی کشتار هزاران زندانی سیاسی آقایان سکوت کنند. اگر این این فتوا درست است و اسلام این طور می‌گوید پس اعلام کنید تا مردم تکلیف خود را بدانند. اگر نادرست است و به زیان کشور است و بر ضد حقوق بشر است سکوت شما نیز همان اندازه به زیان کشور و حقوق بشر است. اگر دوره‌ی فرمانروایی‌ها و حکومت‌های ارزان و آسان متکی بر زور خالص به پایان می‌رسد دوره‌ی اپوزیسیون‌های ارزان و آسان متکی بر منافع خالص و حب نفس نیز به پایان می‌رسد.