ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 13.11.2011, 15:37
جمهوری اسلامی و فساد

مجید امینی
کل سازمان حکومتی جمهوری اسلامی نظیر بدن شخصی مبتلا به بیماری سرطان گردیده که در اثر عدم توجه به بیماری و چاره اندیشی برای ریشه کن کردن کانون آن، اینک سرطان سرتاسر جسم و از جمله مغز و قلبش را فرا گرفته و دیگر راه علاج برایش نیست.

آشکار شدن رسوائی غارتگری‌های نجومی اخیر و درگیریهایی که بین گروه و نهادهای مختلف درون نظام پیش آورد، نشان داد که این اختلاس و چپاول بخشی از فساد و غارتگری بسیار گسترده تری است. زیرا هر فرد یا نهادی خواست مسئله را تعقیب کند، خود مواجه با افشاگری طرف مقابل در مورد خودش شد، حتی مجلس و بسیاری از نمایندگان آن و سرانجام همه باهم به دستور مقام رهبری ساختند تا رسوائی‌های بیشتری آشکار نگردد. این جریان نشان داد هرگونه شک و تردیدی که احتمال می‌داد بعضی از مقامات عالی هنوزآلوده نشده باشند بی‌اعتبار است و سرتاپای جمهوری اسلامی را غده‌های سرطانی فساد، دروغگوئی و بی‌ایمانی و بی‌اخلاقی فراگرفته است و لذا این موجود دیگر قادر نیست خود را علاج نماید.

اکنون تعفن فساد چنان فراگیر شده که دیگر پنهان کردن یا توجیه کردنش میسر نیست، آیت‌الله خامنه‌ای برای اینکه دامن خود را مبرا جلوه دهند و در ضمن دولتی را که حمایت بی‌دریغ‌شان به قدرت ریاست جمهوری رساند و ازعوامل اجرائی این فاجعه هستند نیز حفظ کنند واز آشکارشدن فساد و غارتگری‌های دیگر جلوگیری نمایند، طی یک مرثیه خوانی در تاریخ ۱۱/۷/ ۹۰ گفتند: "چند سال قبل ازاين- نمی‌دانم حالا ده سال است يا بيشتر است - من توصيه‌هاى مؤكدى را راجع به مقابله‌ى با فساد اقتصادى به مسئولين كشور كردم؛ استقبال هم كردند؛ اما خب، اگر عمل می‌كردند، ديگر اين فساد بانكى اخير- كه حالا همه‌ى روزنامه‌ها وهمه‌ى دستگاه‌ها و همه‌ى ذهنها را پركرده - پيش نمى‌آمد. وقتى عمل نمی‌كنيم، دچار اين حوادث می‌شويم. اگر با فساد مبارزه بشود، ديگراين چند هزار ميليارد - يا هرچه - سوءاستفاده‌اى كه افرادى بيايند بكنند، پيش نمى‌آيد. وقتى عمل نمی‌كنيم، خب، پيش مى‌آيد؛ ذهن مردم را مشغول می‌كند، دل مردم را مشغول می‌كند، دل آدمها را می‌شكند. چقدر در اين كشور از بروز يك چنين فسادى دلها ناراحت می‌شود؟ چقدر آدمها اميدشان را از دست می‌دهند؟ اين سزاوار است؟ اين به خاطراين است كه عمل نكرديم. ازهمان وقت كه گفته شد فساد ريشه‌دار می‌شود، ريشه پيدا می‌كند، شاخ وبرگ پيدا می‌كند، هرچه كه بگذرد، كندنش مشكل می‌شود - اينها گفته شد، اينها تأكيد شد، اينها همه بيان شد؛ اينها سرمايه‌گذار پاكدامن و صادق را مأيوس می‌كند - اگرعمل می‌شد، مبتلا به اين مسائل نمی‌شديم. حالا مبتلا شديم".

ایشان تصور می‌کنند مردم ایران اینقدر نادان هستند که با شنیدن این سخنان گناه همه این شش سال دروغ، دزدی، تقلب و غارتگری و فساد‌ها را به عهده دولت آن زمان که کسی جز سید محمد خاتمی نبود خواهند گذارد و هیچ ظن بدی درباره شخص ایشان و دولت مورد حمایت شان نخواهند داشت و باعث بانی این فساد را دولت سید محمد خاتمی خواهند دانست که تذکر ایشان را عمل نکرده است. این نارواترین و غیراخلاقی ترین وغیرانسانی‌ترین شیوه‌ای است که فقط یک آدمی که جز به قدرت و ثروت فکر نکند و پایبند هیچ اصل انسانی، اخلاقی و دینی نباشد ممکن است انجام دهد. مردم خوب بخاطردارند و مقام رهبری نیز خود خوب می‌دانند، چه در آنزمان و قبل ازآن و تا به امروز نیز قوه قضائیه که مسئولیت و وظیفه دار مبارزه با متخلفین و مفسدین است زیرنظر مستقیم و ریاست شخص خودشان است و به اقرار رئیس قوه قضائیه وهمانگونه که ملت نیز شاهد بوده است، دستگاه قضائی تا کنون هیچ یک از رجال را ولو مجرم آشکار، بدون دستور مقام رهبری تعقیب و مجازات نکرده و نمی‌کند و دستورات ایشان هم همیشه بنا به اقتضا و محاسبات سیاسی ایشان بوده است و نه در مسیر اجرای عدالت. مسلما ایشان خوب در خاطرشان هست که همین قوه قضائیه و ضابطین آن یعنی نیروهای انتظامی و امنیتی که تحت ریاست عالیه خودشان می‌باشد ابزارهائی بودند که ایشان به وسیله آن، دولت آقای خاتمی و مجلس ششم و... را فلج کردند و به یک تدارک چی تبدیل نمودند. این افراد که امروز بنا به خواست مقام رهبری منصب بالای دولتی و قضائی و تقنینی دارند همانهائی هستند که از روز اول دولت خاتمی انواع و اقسام کار شکنی‌ها را برای او و یارانش به وجود آوردند. آقای کرباسجی را که آنهمه خدمت و سازندگی کرده بود به گناه اینکه تسلیم غارتگری‌های مقامات و به ویژه کل اصولگرایان نمی‌شد و بدتراز آن انتخابات ریاست جمهوری آقای خاتمی را با موفقیت انجام داده بود به زندان انداختند و درمحاکمه‌ای که خوشبختانه در اثر ارزیابی غلط آن گروه از تلویزیون پخش شد وهمه دیدند با تمام کوشش دادستان هیچ برگه‌ای دال برسوء استفاده ویا تجاوز از قانون که نشان دهند تخلف محکمه پسند باشد ارائه نشد. با این حال چون دستور بود که محکوم شود به بهانه اینکه پاداشی که به مدیران شهرداری‌ها داده و مجوز قانونی هم داشت اسراف اموال بیت‌المال بوده و اورا به دوسال زندان و ده سال محرومیت ازکارهای دولتی محکوم کرد ند.

داستان رد همه قوانین اصلاحی مصوبه مجلس ششم توسط شورای نگهبان بعنوان خلاف شرع، بدون هیچ استناد و دلیلی، وضد یت این نهاد منتخب مقام رهبری با دولت خاتمی ومجلس ششم ومجموعه اصلاح طلبان، همه آشکارتر از آنست که توضیحی بخواهد. ماجرای کوی دانشگاه، ترور حجاریان، تلاش برای لوث کردن آمرین و ابعاد وسیع تر این جنایات و موارد بسیار زیاد مشابه، قتل‌های زنجیره‌ای و تعطیل روزنامه‌ها وخارج کردن پرونده قتل‌های زنجیره‌ای از نظارت و کنترل نشان داد قدرت نه در اختیار خاتمی بلکه در اختیار مقام بالاتر رهبری است که همه کارها منوط به اجازه ایشان است. مردم همه بخاطردارند و لذا می‌دانند که حقایق از چه قراراست وچه کسانی باهم مسئول این فساد و غارتگری هستند و از آن بهره مند شده‌اند.

نگاهی به تاراج اموال ملت و فروش انها به ثمن بخس و خلاصه فساد دولت و خلاف قانون کاری‌های آقای احمدی نژاد و حمایت بیت رهبری از ایشان، فکر نمی‌کنم جای تردیدی برای کسی باقی گذاشته باشد که همه با هم شریک هستند به ویژه که مقام رهبری آشکارا خواستند دیگر مسئله را دامن نزنید و کش ندهید و خلاصه ساکت باشید. بگذارید کارها پیش برود وبه گونه تلویحی تهدید آمیز گفتند: "يک عده‌ای می‌خواهند از اين حوادث استفاده کنند برای زدن توی سرمسئولين کشور. مسئولين کشوردارند کار می‌کنند؛ هم مجلس، هم دولت، هم قوه‌ی قضائيه. خب، البته خبررسانی شد؛ مطبوعات، ديگران، کارهایی کردند، خبررسانی کردند، ايرادی ندارد؛ اما ديگر نبايد قضيه را خيلی کش بدهند. بگذاريد مسئولين کارشان را بکنند؛ عاقلانه، مدبرانه، قوی و با دقت قضايا را دنبال کنند. جنجال و هياهو تا يک مقداری برای آگاهی‌ها لازم است؛ ديگر همين طورهی ادامه دادن - بخصوص که اگر بعضی‌ها هم بخواهند دراين بين استفاده‌های ديگری ازاين مسائل بکنند - هيچ مصلحت نيست. بايد مراقبت بشود. البته مسئولين دنبال کنند. مردم هم بدانند که اين چيزها دنبال می‌شود ومتوقف نمی‌شود وان‌شاءالله به توفيق الهی دست‌های خائن قطع خواهد شد. مسئولين قضایی هم که به حمدالله حالا دنبال اين مسئله را با جديت گرفته‌اند، اطلاع‌رسانی کنند ودرموارد خود به مردم اطلاع بدهند؛ مردم هم بدانند که دارد کار پيش می‌رود. و به بدکاره و خرابکار و مفسد هم نبايد ترحم کنند".

حالا که رسوائی غارتگری چنان بالا گرفته که دیگر قابل پنهان کردن نبود لازم می‌دانند به نحوی خود را به مردم مبرا از این رسوائی وانمود کنند. بهترین راه مقصر جلوه دادن دولت خاتمی و یاران اصلاح طلبش می‌باشد تا با یک تیر دو نشان بزنند، هم آقای خاتمی و یارانش را که پاک و درست بودنشان بیشتر رسوائی آنها را اشکار می‌کند مقصر معرفی کنند و هم دولت احمدی نژاد مورد حمایت خود را که مسئول آوردنش هستند از اتهام مصون کنند تا خطر اینکه آقای احمدی نژاد با اطلاعا ت و مدارکی که از بیت دارند یکوقت دست به افشاگری نزند. این عمل بسیار ناروا و خلاف اخلاق و دیانت، خود تائید کننده اینست که این نظام دیگر نمی‌تواند خود را اصلاح کنند زیرا سرطان فساد حتی قلب و مهمتر از آن مغز آن را نیز گرفته است.

نمی‌دانم شخصیت فرهنگی اصلاح طلب آزادیخواهی که فکر می‌کردند رهبری و بیت ایشان آلودگی مالی ندارند و مورد اعتراض عده‌ای از نویسندگان و صاحب نظران قرار گرفتند اکنون با رسوائی‌های ماه‌های اخیر قانع شده‌اند که حق به جانب دیگران بود که آن ادعا را بنا به شواهد و دلائل نمی‌پذیرفتند؟

جناب آیت‌الله خامنه‌ای، من در حوزه مسائل سیاسی نویسنده حرفه‌ای نیستم که مرتب تحلیل و تفسیر سیاسی عرضه کنم. در زمان آقای خاتمی امیدی در دلم ایجاد شده بود که جامعه ما بالاخره راه پیشرفت ورسیدن به دموکراسی را یافته است دو سه مقاله نوشتم و چند فکس نیز برای ایشان فرستادم. امروز نیز مملکت و مردم را در معرض خطری جدی می‌بینم که نه تنها به سقوط جامعه ایران می‌انجامد بلکه ممکن است ده‌ها هزار کشته و صد‌ها هزار بی‌خانمان به جای بگذارد. هرچه فکر کردم چه می‌شود کرد دیدم تنها شما به آسانی می‌توانید از این فاجعه جلوگیری کنید به شرطی که اجازه دهید وجدان و انسانیت تان به جای حرص تمامیت خواهی‌های بیشتر، عامل جهت دهنده درونی شما باشد.

واقعیت قابل مشاهده این است که اکثریت مردم ایران، شاید حدود هفتادو پنج درصد، مخالف نظام و حداقل مخالف مدیریت شما می‌باشند و بر زیانها وعقب افتادگی مملکت تاسف می‌خورند. خودتان این مطلب را خوب می‌دانید و دلیل آشکار آن وحشتی است که از آزادی بیان و تظاهرات آرام مردم دارید. هر حرکت و هر سخن مردم را با هزینه گزاف از پول مردم کنترل کرده و تعقیب می‌کنید. اگر در این ارزیابی تردید دارید دریافت واقعیت آسان است، یک رفرانوم نسبت به نظام و یا نسبت به مدیریت خودتان با نظارت سازمان ملل انجام دهید. عدم انجام چنین امری اشکار کننده اینست که خودتان نیز واقعیت جامعه را می‌دانید .

مملکت هم مورد تهدید‌های خارجی است که همگی عکس‌العمل ماجراجوئیهای این نظام است و هم بدتر از تهدید خارجی نارضایتی گسترده مردم داخال ایران است که دیر یا زود به انفجار خواهد رسید و زیان عظیمی به مردم ستم دیده ایران خواهد زد و دهه‌ها گرفتاری و نا بسامانی بهمراه خواهد داشت، شما و خانوادتان را نیزبه آتش خود خواهد سوزاند. این تقدیری تاریخی در چنین مواردی است. شما اینک به فکر تغییراتی در قانون اساسی هستید که بندهای استبداد خود را محکم تر کرده زحمت مواجهه با نمایش انتخابات را هم نداشته باشید. خودتان می‌دانید مشکل مملکت نه سیستم جمهوری و انتخابات مربوط به آنست، بلکه نظام ولایت فقیه و غیرقابل عزل بودن آن و اختیارات نامحدود مقام ولایت بدون کنترل نهاد‌های مردمی یا حتی حق پرسش. علت و اساس این وضع تمایل شدید تمامیت خواهی است که در درون شما وجود دارد و نشانه‌های آن از همان زمان ریاست جمهوریتان قابل مشاهده و امروز نیز قابل توصیف ونشان دادن است. این ویژگی خلقی شما سبب شد که شما با زیرکی کاسبکارانه و نه خردمندی انسانی، آرام آرام همه نهاد‌های مملکت را جیره خوار خود کرده و افرادی را برسر مسئولیت‌های مهم بگذارید که طمع ثروت و مقام انها را بنده گوش بفرمان شما کرده باشد. این طبیعت وروش همه افراد تمامیت خواه و خود محوراست.

هنوز فرصتی برای شما هست که اقدام اصلاح قانون اساسی را به جای اینکه در مسیر سلطه بیشتر خود بکنید آنرا در جهت تغییر اصول مربوط به ولایت فقیه و دخالت و محوریت فقه و فقها و جدائی دین از حکومت بنمائید تا احترام و معنویت و نقش معنا بخشی دین به حیات انسانی باز گردد و کسانی که دین دارند بتوانند مخلصانه زندگی مومنانه داشته باشند، نه زورمدارانه و با چماق و برای امرار معاش و جمع ثروت. بدیهی است کل اصول مربوط به رهبری نیز از قانون اساسی باید حذف و به جای آن اصولی با مطالعه بسیار تدوین شود که اولا قوه قضائیه کاملا مستقل از کل دولت و برپایه حقوق و علم حقوق شکل بگیرد تا شاید برای اولین بار در این مملکت دستگاه قضائی‌ای به وجود آید که هدفش تامین عدالت باشد نه نوکری رئیس مملکت. رئیس چنین دستگاه قضائی باید هرچهار سال توسط مردم انتخاب شود، البته از میان حقوقدانهایی که صلاحیت آنها به تصویب دیوان عالی کشور و اکثریت نمایندگان رسیده باشد و مکلف به پاسخ گوئی به پرسشهای مجلس باشد اما تخلفات اورا دیوان عالی کشور با نظارت و نه دخالت مجلس، رسیدگی کند. قانون اساسی به گونه‌ای تغییر کند که در مملکت به اصطلاح چک و بلانس به گونه‌ای باشد که دیگر این مردم گرفتار دیکتاتور دیگری نگردند.

اگر انسانیت شما این شهامت را به شما بدهد که چنین تغییراتی ایجاد کنید و بعد ازانجام از قدرت و فعالیت در حوزه امور اجرائی کنار روید، مردم ایران اشتباهات شما و ستمی که بر آنها رفته را با خوشحالی و قدردانی خواهند بخشید. نام نیکی در تاریخ از خود باقی خواهید گذارد و احترام شایسته در میان مردم خواهید یافت و در تاریخ با حرمت باقی خواهید بود. زیرا با چنین عملی از کشته شدن هزاران انسان و ویرانی و نابسانی مملکت پیش گیری خواهید کرد و با جدا شدن دین از حکومت احترام و معنویت دین تدریجا باز خواهد گردید. مسلم است راه خلاف آن جز ذلت و زیان جانی ومانی برای مملکت و خانواده شما نخواهد بود. آیا ممکن است چنین درایت و شهامتی را پیدا کنید؟ امیدوارم بتوانید.

با احترام و آرزوی توفیق در چنین راهی.
مجید امینی