ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 13.05.2011, 22:09
همایش سکولارهای سبز ایران

گزارشی از تقی مختار
ایراد ۱۵ سخنرانی توسط فعالان سیاسی، نظریه‌پردازان، استادان دانشگاه، روزنامه‌نگاران و مفسران سیاسی در چهار پانل مختلف، پخش و قرائت ده پیام حمایت و پشتیبانی ویدیویی، صوتی و کتبی از سوی شخصیت‌های مختلف سیاسی، و خوشامدگویی یک نماینده پارلمان ایالتی استان آنتاریو در کانادا، حاصل چشم‌گیر نخستین همایشی بود که تحت عنوان «ایران از همه ما مهمتر است» از سوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» و به میزبانی شاخه تورنتوی این شبکه، در روزهای شنبه و یکشنبه گذشته، هفتم و هشتم ماه می ۲۰۱۱، در تالار اجتماعات هتل «پارک‌وی شرایتون» واقع در حومه شهر تورنتو، کانادا، برگزار شد.

علاوه بر شماری از اعضای شاخه‌های مختلف «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» که از شهرهای مختلف آمریکا، کانادا و اروپا برای شرکت در این همایش به تورنتو سفر کرده و در جلسات داخلی شبکه و نشست‌های دو روزه همایش حضور یافتند، شرکت جمعی از کوشندگان سیاسی، صاحب‌نظران و کارشناسان امور سیاسی ایران از گروه‌ها و سازمان‌ها و نحله‌های فکری متفاوت، و نیز شماری از علاقه‌مندان به سرنوشت سیاسی ایران در این همایش، از نکات قابل توجه و نقطه قدرت آن بود.

از میان ده پیام ارسال شده به همایش، بویژه پخش و قرائت پیام‌های دکتر سیروس آموزگار،‌ شاهزاده رضا پهلوی، حسن داعی، حسن شریعتمداری (سازمان جمهوری‌خواهان ملی یران)، دکتر فرهنگ قاسمی (جمهوری‌خواهان لائیک ایران)، و مصطفی هجری (دبیر‌کل حزب دموکرات کردستان ایران) به نشانه جذب شخصیت‌ها و نیروهای مختلف سیاسی به ایده ایجاد آلترناتیوی در مقابل حکومت جمهوری اسلامی، که از سوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» پیشنهاد شده، تلقی شد و شرکت گسترده و فعالانه حاضران در همایش، در بخش‌های پرسش و پاسخ هر یک از پانل‌ها، نیز نشان داد که علاقه‌مندان به سرنوشت سیاسی ایران نقطه امیدی در این حرکت و طرح تازه سیاسی یافته‌اند.

با آن که عدم حضور گزارشگران و نمایندگانی از سوی خبرگزاری‌ها، رادیوها و تلویزیون‌های سرشناس و مهم فارسی زبان و سایت‌های گوناگون خبری و سیاسی در این همایش، که پیشتر انتشار خبر برگزاری آن با سر و صدای زیادی روبرو شده و مباحث مختلفی را برانگیخته بود، با شگفتی اکثر حاضران در آن‌ روبرو شد ولی حضور نمایندگان برخی از رسانه‌های جمعی کوچکتر، کمتر شناخته، محلی و منطقه‌ای مستقل و فراجناحی، چون خبرنگاران هفته‌نامه‌های «شهروند» (چاپ تورنتو)، «ایرانیان» (چاپ واشنگتن)، سایت «خودنویس»،«خبرگزاری تاها»، تلویزیون کرد زبان «تیشک»، تلویزیون «آی تی سی»، تلویزیون‌های اینترنتی «ایران ما» و «میهن» سد سکوت معنادار در‌باره این حرکت مهم سیاسی را شکست و نمایندگان این رسانه‌ها هر یک به نوبه خود گزارش‌هایی در خصوص آن تهیه کردند و، علاوه بر این، گزارش زنده و همزمان برگزاری جلسات چهارگانه همایش توسط تلویزیون اینترنتی «میهن» در سراسر جهان پخش شد.


نشست درون سازمانی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»

غروب روز جمعه، ششم ماه می، پس از آن که اکثر اعضای شاخه‌های مختلف «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» از شهرهای مختلف آمریکا و اروپا وارد تورنتو شده و از فرودگاه به محل اقامت خود و برگزاری همایش در هتل «پارک‌وی شرایتون» انتقال یافتند، جلسه‌ای درون سازمانی در یکی از اتاق‌های کنفرانس هتل تشکیل شد که بیش از ۶۰ تن در آن حضور داشتند.

با آن که از پیش به خبرنگاران و نمایندگان رسانه‌ها گفته شده بود که جلسه مذکور نشستی درون سازمانی و برای آشنایی نزدیک و رو در روی اعضا و نیز بحث و گفت و گو درباره همایش دو روز آینده خواهد بود، ولی مسئولان برگزاری نشست هیچ ممانعتی از حضور خبرنگاران علاقه‌مند به شرکت در آن به عمل نیاورده و با گشاده‌رویی آنان را در میان خود پذیرفتند.

در ابتدای این نشست دکتر فرخ زندی، رییس شاخه تورنتوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»، از سوی دیگر اعضای شاخه مذکور که در ضمن مسئولیت میزبانی همایش را نیز بر عهده داشتند، به هموندان خود در شبکه خوشآمد گفت و پس از اظهار تشکر و امتنان از زحمات زیادی که گروه منتخب تدارکات، بویژه خانم خاطره آذرفر که نقش عمده‌ای در تنظیم و ترتیب برنامه‌های همایش داشته است، از روسای شاخه‌های شبکه در شهرهای مختلف دنیا خواست تا یک به یک مقابل میکروفون قرار گرفته و ضمن معرفی خودشان و شاخه‌ای که در آن فعال هستند اشاره‌هایی نیز به اقداماتی که در آن شاخه صورت گرفته بکنند.

نخستین کسی که در مقابل میکروفون قرار گرفت منوچهر محمدی، فعال سرشناس سیاسی، بود که ریاست شاخه لوس‌آنجلس «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» را بر عهده دارد. وی ضمن اظهار خوشوقتی از تشکیل شبکه و گسترش اقدامات آن و نیز ابراز خرسندی از برگزاری نخستین همایش این شبکه گفت که خود را «سربازی در خدمت این حرکت تازه و مهم میهنی» می‌بیند و پیشنهاد داد که چنانچه شورای هماهنگی شبکه موافق باشد و به او ماموریت بدهد حاضر است به عنوان نماینده شبکه با یکایک شخصیت‌های سرشناس سیاسی و سران نیروها و گروه‌های مختلف در سراسر دنیا ملاقات حضوری کرده و آنان را ترغیب به حمایت از و پیوستن به «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» بکند.

مهدی ذوالفقاری، رییس شاخه سانفرانسیسکوی شبکه، نفر بعدی بود که در مقابل میکروفون قرار گرفت و ضمن ابراز خرسندی از برگزاری همایش «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»، خطاب به هموندان خود در شبکه مذکور گفت «من ۲۶ سال است که در خارج از کشور به سر می‌برم و در بسیاری از فعالیت‌های سیاسی گروه‌ها و سازمان‌های مختلف حضور داشته و تجربه‌های تلخ و شیرینی از این‌گونه جریانات دارم.»

وی افزود «با قبول عضویت در این شبکه و حضورم در این همایش دو توقع از کل این حرکت تازه دارم: نخست این که این حرکت بکوشد در میان مردم اعتماد‌سازی بکند و دوم این که قادر باشد راهکارهای جدیدی نیز برای برون‌رفت از بحران کنونی کشور ارایه کند.»

نفر بعدی، آرام حسامی، رییس شاخه واشنگتن (ویرجینیا، مریلند و واشنگتن) شبکه، بود که در گفتار کوتاه خود ضمن تاکید بر اهمیت آسیب‌شناسی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»، به ارتباط مستمر خود با جوانان و دانشجویان در داخل ایران اشاره کرد و گفت که جوانان فعال در درون کشور چشم براه اقدامات ما هستند و می‌خواهند مطمئن بشوند که ما قادر به تشکیل یک آلترناتیو محکم و قوی سکولار و حقوق بشری در مقابل حکومت جمهوری اسلامی خواهیم شد تا خود را برای حرکت‌های بعدی تحت هدایت‌های آلترناتیو مذکور آماده کنند.

اسفندیار منفردزاده، آهنگساز سرشناس و فعال سیاسی، یکی دیگر از هموندان «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» و رییس شاخه استکهلم شبکه در سوئد بود که پس از آرام حسامی در مقابل میکروفون قرار گرفت و ضمن اشاره به این که «آنچه امروز و در اینجا جریان دارد زیباترین اتفاق سی و دو سال اخیر در خارج از کشور است» گفت: «هیچ نیروی دیگری چشم اندازی روشن مثل آنچه این شبکه عرضه می‌کند برای آینده ایران ندارد.»

وی در عین حال گفت: «ما وظیفه داریم موانع پیوستن جمع بزرگتر جامعه به این حرکت را با کوشش‌ها و تدابیر سازنده خود برطرف کنیم زیرا متاسفانه تا بحال از نام سبز و عنوان سکولار بیشترین سوء استفاده‌ها شده و یکی از اهداف ما باید این باشد که بر تفاوت‌های خودمان با سوء استفاده کنندگان از این نام‌ها و عناوین تاکید کرده و آن را برای توده‌های مردم روشن کنیم.»

نفری بعدی که در مقابل میکروفون قرار گرفت آرمان نجم از شاخه برلین شبکه در آلمان بود که در سخنان خود به تشریح ارزش و اهمیت حرکت «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» پرداخت و گفت: «نخستین ارزش این حرکت این است که من به درستی راه آن ایمان و باور دارم. دوم این که حتی اگر ما در این راه موفق نشویم و یا در آینده نزدیک این توفیق را به دست نیاوریم، در عوض موضوع سکولاریسم را در بطن جامعه ایران رواج داده و به گفتمان روز تبدیل کرده‌ایم.»

وی در ادامه سخنانش گفت: «هار شدن جمهوری اسلامی از پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بستر مناسبی برای طرح مبحث سکولاریسم در جامعه ایران فراهم کرده است. وی همچنین افزود: «تقاضای من از هموندانم در این شبکه این است که اگر خواهان موفقیت این حرکت هستیم، می‌باید بدون وقفه خودمان را مورد انتقاد قرار بدهیم و از طرح ایده‌های تازه نترسیم.»

ماشاء‌الله عباس‌زاده از ونکوور، کانادا، نفر بعدی بود که مقابل میکروفون قرار گرفت و گفت: «مطالعه مقالات هفتگی آقای دکتر نوری‌علا برای من مثل بهره گرفتن از یک آکادمی آنلاین بود و هست و باید اقرار کنم که در اثر آشنایی با افکار و عقاید و نظرات سیاسی ایشان بود که به این شبکه پیوستم.»

وی که بنا به گفته خودش تا چندی پیش در وزارت کشور حکومت اسلامی کار و فعالیت می‌کرده، پس از اشاره به این که وظیفه‌اش در آن وزارتخانه مطالعه مقالات و مطالب سایت‌ها و نشریات اپوزیسیون خارج از کشور بوده و مهمترین آن‌ها ـ از جمله مقالات دکتر اسماعیل نوری‌علا ـ را خلاصه کرده و در اختیار وزیر می‌گذاشته است، گفت «من بخوبی واقف هستم که اندیشه‌های ایشان و طرح مبحث سکولاریسم نو در جامعه ایران و ضرورت ایجاد یک آلترناتیو سکولار در مقابل حکومت اسلامی در درون کشور هم جا افتاده و به بار نشسته است.»

نفر بعدی که در مقابل میکروفون قرار گرفت فرحناز عمادی از شاخه شهر کلن شبکه، در آلمان، بود که در سخنان خود ضمن اشاره به این که «تا پیش از آشنایی با این شبکه و مطالعه نظرات دکتر نوری‌علا اصلا فکر نمی‌کردم که برای ساختن آینده‌ای روشن و بدون تبعیض در کشورمان حتی می‌شود از ایدئولوژی هم گذشت!»

وی که با خوشحالی و حرارت بسیار سخن می‌گفت اعلام کرد که شاخه کلن شبکه آمادگی این را دارد که همایش بعدی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» را در شهر کلن برگزار کند.

غلامرضا حسین‌بر، عضو شاخه لندن شبکه، با قرار گرفتن در مقابل میکروفون، با یک نوع شوخ‌طبعی شگفت‌انگیز و بیانی کاملا طنزآلود، از تصورات خودش از آدم‌های مشهور و این که «چرا ما نباید موفق بشویم»، سخن گفت و راز موفقیت «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» را این‌گونه عنوان کرد که: «ما تصمیم گرفته‌ایم کارهایی را که دیگران انجام ندادند و در نتیجه موفق نشدند انجام بدهیم، یعنی همه آن کارهایی که سازمان‌ها و گروه‌های مختلف سیاسی در سی و دو سال اخیر انجام داده‌اند را ما با درس گرفتن از تجربه آن‌ها انجام نخواهیم داد و راهی دیگر و کاملا تازه را پی خواهیم گرفت که مطمئنا قرین موفقیت خواهد بود.»

نفر بعدی که در مقابل میکروفون قرار گرفت علی صالح‌زاده عضو شاخه پاریس شبکه بود که با اشاره به سابقه فعالیت‌های سیاسی خود در «گروه‌ها و جریان‌های چپ سنتی» و بریدن از همه آن‌ها، گفت: «در حال حاضر دنیا در حال پوست انداختن است و به تبع آن جامعه ایران هم آماده پذیرش دموکراسی شده است.»

وی با تاکید بر این که در ایران یک خلاء سیاسی بزرگ وجود دارد افزود: «اگر ما بجنبیم و کارمان را درست انجام بدهیم مطمئن هستم که شرایط جهانی به ما کمک خواهد کرد.»

مهدی حاذق اعظم رییس شاخه سکرامنتوی شبکه در شمال کالیفرنیا نیز در وقتی که به او داده شد ضمن ابراز خرسندی از برگزاری همایش سکولارهای سبز ایران گفت: «در حال حاضر سکولاریسم به گفتمان غالب جامعه ایرانی در درون و بیرون ایران تبدیل شده زیرا مردم از تبعیض‌هایی که ظرف سی و دو سال گذشته توسط حکومت اسلامی بر آن‌ها تحمیل شده به جان آمده‌اند و خواهان جامعه‌ای بدون تبعیض می‌باشند.»

وی در ادامه سخنانش اظهار امیدواری کرد که «از این پس اعضای این شبکه و دیگر فعالان سکولار ایرانی فعالیت‌های خودشان را بر روی بردن این فکر به درون توده‌های مردم متمرکز کرده و راه رسوخ این اندیشه در اعماق جامعه را هموار سازند.»

نفر بعدی درویش رنجبر عضو شاخه سن‌دیاگو شبکه در کالیفرنیا بود که وی نیز ضمن اشاره به تبدیل شدن ایده سکولاریسم به گفتمان امروز در جامعه ایران، از خواست تشکیل یک آلترناتیو سکولار در مقابل حکومت اسلامی پشتیبانی کرد و این موضوع را مهمترین هدف شبکه دانست.

وی که به گفته خودش تا چندی پیش در وزارت امور خارجه حکومت اسلامی کار می‌کرده و اکنون به اپوزیسیون حکومت ملحق شده است، «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» را «تنها تشکیلات سیاسی منتظم و قابل اعتنا و اتکا» دانست و افزود که: «ما می‌باید از یک چنین تشکیلاتی توقع دستآوردهای عملی داشته باشیم و نترسیم از این که تعدادمان در این شاخه یا آن شاخه کم و محدود است زیرا تعداد مطرح نیست و آنچه مهم است اندیشه موجود در شبکه است که در حال حاضر هیچ بدیلی در مقابل آن وجود ندارد.»

وی در عین حال با اشاره به این که برخی از روی حسادت و یا احساس رقابت با دکتر نوری‌علا انتقاداتی می‌کنند و یا شایعاتی می‌سازند، گفت: «من همیشه به افرادی که تحت تاثیر این‌گونه شایعات مغرضانه قرار می‌گیرند می‌گویم خوب است به گفته‌ها و این که چه چیزی گفته می‌شود توجه کنید و نه این که چه کسی آن حرف‌ها را می‌زند.»

درویش رنجبر در ادامه سخنانش و در جهت اثبات مقبولیت فکر تشکیل دولت آلترناتیو در مقابل حکومت اسلامی گفت: «پیش از آمدن به اینجا ایمیلی زدم به یکی از دوستان در ایران و گفتم که به چه منظور دارم می‌روم به تورنتو. در جواب ایمیلی به من زد که در آن نوشته بود دوست عزیز کاچی بعض هیچی است! که این خودش نشانه مقبولیت برنامه و هدف ماست و نشان می‌دهد که فعلا مردم هیچ امیدی ندارند و در فضای سیاسی کشور یک خلاء بزرگ وجود دارد بطوری که می‌توانند به یک حرکت کوچک هم امید ببندند و به نتیجه آن دلخوش باشند.»

پارسا جعفری یکی دیگر از اعضای شبکه از شاخه لوس‌آنجلس آن در کالیفرنیا بود که وقتی در مقابل میکروفون قرار گرفت با اشاره به این که هفت سال است که از ایران خارج شده و در لوس‌آنجلس زندگی می‌کند گفت: «بنظر من این حرکت که ما در این شبکه آغاز کرده‌ایم بیشتر یک حرکت فرهنگی است تا سیاسی زیرا فکر و ایده تازه‌ای را به جامعه ایران عرضه می‌کند.»

وی در ادامه سخنانش گفت: «ما باید از لحاظ فرهنگی روی مردم کار بکنیم و اندیشه سکولاریسم را در جامعه ترویج بکنیم.» او همچنین گفت: «به همین لحاظ من اخیرا به این فکر افتاده‌ام که یک رادیو اینترنتی و همچنین یک نشریه ماهانه ‌راه‌اندازی کنم و در آن‌ها به ترویج ایده سکولاریسم برای ایران بپردازم.»

در پایان این نشست از دکتر اسماعیل نوری‌علا دعوت شد که او نیز سخنانی در رابطه با شاخه‌های مختلف «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» و همایش پیش رو ایراد کند.

نوری‌علا، در حالی که بوضوح دستخوش احساسی ناشی از جو همآهنگی و همبستگی اعضای «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» شده بود، در مقابل میکروفون قرار گرفت و گفت: «سلام به هم‌پیمانان...»

او آنگاه لحظه‌ای توقف کرد و افزود: «حس امروز من این است که...»

و باز در حالی که به نظر می‌رسید احساسات درونی‌اش بر او غلبه کرده است لحظاتی سکوت کرد و گفت: «حقیقت این است که من دو بار در طول زندگی خودم مملکتم را از دست داده‌ام...»

با بیان این جمله، دکتر نوری‌علا طاقت از کف داد و در حالی که بغض گلویش را می‌فشرد اشک از چشمانش جاری شد و پس از لحظه‌ای مکث و در حالی که همچنان می‌گریست و سعی می‌کرد جلوی گریه خود را بگیرد گفت: «یکبار وقتی که پادشاه حزب رستاخیز را درست کرد و گفت هر کس نمی‌پسندد و نمی‌خواهد به آن بپیوندند بیاید پاسپورتش را بگیرد و برود. من گرفتم و رفتم انگلستان. این در سال ۱۹۷۳ میلادی بود. بعد انقلاب شد و من فکر کردم که مملکتم را به من پس داده‌اند...»

بار دیگر بغض و گریه راه گلوی سخنران را بست و برای لحظاتی او را از ادامه گفتارش باز داشت. وقتی وی دوباره قادر شد بر خود مسلط شود افزود: «برگشتم به ایران. یکسال در آنجا بودم و باز دیدم نمی‌توانم ادامه بدهم. روزی که در فرودگاه مهرآباد نشسته بودم نمی‌دانید چه حالی داشتم. فکر می‌کردم دیگر تمام شده، ولی امروز فکر می‌کنم نه تمام نشده است...»

با بیان این حرف حاضران در جلسه شروع کردند به دست زدن و در حالی که نوری‌علا می‌گریست و می‌کوشید جلوی اشک‌های خود را بگیرد به کف زدن خود ادامه دادند.

آنگاه نوری‌علا به سختی زبان گشود و فقط توانست بگوید: «به رضا پهلوی گفتم من دلم می‌خواهد جنازه‌ام در ایران دفن بشود...» و چون دید دیگر نمی‌تواند به سخن خود ادامه دهد با گفتن «مرسی» از مقابل میکروفون کنار رفته و به صندلی خود بازگشت. و این در حالی بود که همه همچنان برای او دست می‌زدند و موجی از احساس و شور میهنی فضای اتاق را پر کرده بود.



آغاز کار همایش و نخستین پانل سخنرانی‌ها

روز شنبه، هفتم ماه می، پس از ثبت نام از شرکت کنندگان و ورود میهمانان، سخنرانان، و خبرنگاران رسانه‌ها، کار رسمی همایش در ساعت نه و ۴۵ دقیقه بامداد و در یکی از تالارهای هتل «پارک‌وی شریتون» آغاز شد.

در ابتدا سرود «ای ایران» نواخته شد و آنگاه خانم افسانه مهاجر در مقابل میز خطابه قرار گرفت و ضمن خوشامدگویی به حاضران و اعلام برنامه نخستین روز همایش از دکتر فرخ زندی، رییس شاخه تورنتوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» دعوت کرد تا سخنانی ایراد کند.

دکتر زندی پس از قرار گرفتن در مقابل میز خطابه و درود فرستادن به مهمانان و اعضای شبکه گفت: «من مسئول "شبکه جهانی سکولار‌های سبز " در تورنتو هستم و از شما که در اولین همایش "شبکه جهانی سکولار‌های سبز ایران" حضور به هم رسانده‌اید از طرف اعضای شاخه تورنتوی شبکه سپاسگزاری می‌کنم و خوشآمد می‌گویم. از سخنرانان عزیزمان که از سراسر دنیا به تورنتو آمده‌اند تا به اعتبار این همایش بیفزایند سپاسگزاریم. امروز در کنار شما مهمانان عزیز، اعضای شبکه از بیش از ۲۰ شهر دنیا در اینجا جمع شده‌اند تا اولین همایش ما را که به نام " ایران از همه‌ ما مهمتر است" نامگذاری شده برگزار کنند.»

دکتر زندی در ادامه گفت: «شبکه جهانی سکولار‌های سبز ایران در ماه فوریه ۲۰۱۰‌، یک سال و سه ماه پیش، با طرح ایجاد اولین شاخه این شبکه در شهر تورنتو از طرف آقای دکتر اسماعیل نوری‌علا و به همت ۱۲ نفر از ما در این شهر بوجود آمد. تورنتو اولین شاخه شبکه‌ای است که امروز در ۲۰ شهر دنیا اعضایش به فعالیت مشغول هستند. امروز حضور اعضای شبکه ما از سوئد و هلند تا آلمان و فرانسه، تا انگلستان؛ از جنوب کالیفرنیا، شمال کالیفرنیا، از کلرادو، تا واشنگتن دی‌سی‌، از ونکوور تا تورنتو که در اینجا در کنار هم قرار گرفته‌ایم حاصل جنبش مردمی ملت مظلوم و استثمار شده ایران است که پس از تقلب بزرگ انتخاباتی جون ۲۰۰۹ حرکت خود را علیه رژیم آغاز کردند.»

وی در ادامه سخنان خود گفت: «ما سکولار‌های سبز مثل بسیاری از گروه‌ها و افراد آزادی‌خواه بر این باوریم که ۳۲ سال قانون‌شکنی، خفقان، نابودی آزادی، شکنجه، کشتار، و بطور کلی‌ نابودی انسانیت در ایران این نکته را روشن کرده است که نظام فعلی‌ مسلط بر ایران در تمام ساختار‌های خود مشروعیتش را از دست داده است. و ما بر این باوریم که حکومت اسلامی در ایران به هیچ وجه توانایی پذیرش کوچکترین اصلاحات و تغییر را نداشته و تنها راه چاره برای نجات سرزمینمان تغییر رژیم فعلی، انحلال جمهوری اسلامی، و بر‌قراری یک رژیم سکولار ـ دموکرات مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر است.»

رییس شاخه تورنتوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» افزود: «ما با هر بینش سیاسی که قصد مماشات با رژیم اسلامی و یا خواستار تغییرات با حفظ قانون اساسی‌ نظام فعلی‌ باشد مخالفیم. ما باور داریم که تنها راه تغییر رژیم در ایران همبستگی‌ و ایجاد اتحاد بین گروه‌ها و افرادی است که به اصل انحلال جمهوری اسلامی و بر‌قراری رژیمی سکولار ـ دموکرات معتقد باشند.»

وی در ادامه گفت: «به نظر ما، مشکل اساسی‌ ایران سلطه انواع تبعیض‌ها بوده و ما چاره این مشکل را در ایجاد جامعه مدنی می‌بینیم که بر اساس قوانین ناشی‌ از اراده عموم مردم اداره شود و همه ایرانیان را فارغ از هر گونه هویت مذهبی‌، قومی، جنسی‌، زبانی‌، و فرهنگی‌ به یک‌سان و بی‌ هیچ تبعیضی بنگرد. ما آینده ایران را کثرت‌گرا می‌بینیم. اگر چه بررسی‌ تاریخ را برای تعیین راه‌کار‌های آینده‌مان دارای اهمیت زیاد می‌دانیم، ولی لازم نمی‌دانیم که بر سر تاریخ به توافق برسیم. راه ما به جلوست، ما به آینده می‌نگریم و بر سر گذشته مجادله نمی‌کنیم.»

دکتر زندی همچنین گفت: «ما سبز هستیم چرا که الهام ما جنبش سبز مردم و بخصوص جوانان ما در ایران است. سبز هستیم چرا که دنیا این جنبش را به نام سبز می‌شناسد. اما ما سکولار هستیم به معنی‌ کامل کلمه سکولار. ما سکولاریسم را که امروز به عنوان دیسکورس رایج در مقابل رژیم جمهوری اسلامی مطرح شده است تنها راه آزادی ادیان و مذاهب می‌دانیم زیرا معتقدیم که آزادی فقط در قالب سیستمی‌ می‌تواند ضمانت شود که در آن مذهب از حکومت جدا باشد. مضافا، ما سکولاریسم را در قالب عقاید ایدئولوژیکی، حزبی و خطی‌ مطرح نمی‌کنیم. ما کلمه سکولاریسم را در قالب ساختار حکومتی که بطور کامل فراایدئولوژی باشد می‌پذیریم.»

وی افزود: «در اینجا لازم به تذکر می‌دانم که ما در مبارزه‌مان با رژیم جمهوری اسلامی خود را سربازانی می‌دانیم که هدفشان کمک به تشکیل سکویی است که تمام نیروهای سکولار مخالف جمهوری اسلامی در آن جان بگیرند. ما از هیچ گروه سکولار ـ دموکرات دعوت نکرده‌ایم که راه ما را بپذیرد و در زیر چتر ما قرار گیرد. بلکه هدف ما کمک به در کنار هم قرار دادن چتر‌های مخالف جمهوری اسلامی برای تشکیل یک چتر بزرگ و همه‌گیر است؛ نه یکه‌خواه هستیم، نه انحصا‌رطلب، و نه ادعای آلترناتیو بودن داریم. ما خود را آلترناتیوساز می‌دانیم و تشکیلاتی هستیم سیاسی و متمرکز بر پروسه‌ دموکراسی‌ و بس.»

دکتر زندی در بخش پایانی سخنانش گفت: «نزدیک به ۱۵ ماه بعد از تشکیل شاخه سکولار‌های سبز ایران در این شهر، اینک در حضور تعداد بیشتری از اعضای این شبکه جهانی قرار داریم تا به اتفاق به بررسی‌ نقش اپوزیسیون ایرانی‌ خارج از کشور ـ که روز به روز مهمتر و نقش آن‌ها کلیدی می‌شود ـ بپردازیم و برای پیدا کردن راه‌های عملی‌ اتحاد و همبستگی‌ نیروهای سکولار مخالف رژیم رایزنی و تبادل نظر کنیم.‌ کوشش در جهت ایجاد همگرایی هر چه بیشتر ما بین گرایش‌های مختلف اپوزیسیون سکولار ـ دموکرات در خارج از کشور هدف ما از این گرد‌همآیی است و امیدمان این است که از دل‌ این همایش برنامه‌ای عملی‌ از جانب اپوزیسیون ارائه شود که بتواند به پیدایش یک نیروی منسجم سکولار ـ دموکرات ایرانی‌ بیانجامد.»

با خاتمه سخنان دکتر زندی نخستین پیامی که به همایش ارسال شده بود پخش شد. حسن داعی، فعال سرشناس سیاسی، در این پیام ویدئوی پس از اظهار خوشوقتی از برگزاری همایش سکولارهای سبز ایران گفت: «من به شما شرکت کنندگان در این همایش که برای چاره‌اندیشی در مورد رهایی از چنگال استبداد در میهنمان برپا شده تبریک می‌گویم زیر ابتکار شما گامی در جهت باروری هر چه بیشتر نیروهای سکولار و دموکرات در کشور ماست.»

داعی در بخشی از پیام خود گفت: «ما می‌دانیم که اکنون چند سالی است که ساز حکومت آمریکا روی دستگاه اصلاح‌طلبان ایران کوک شده و این در حالی است که حباب اصلاح‌طلبی در ایران ترکیده و مردم در هر فرصتی که می‌یابند در خیابان‌ها خواستار سقوط رژیم می‌شوند. با این همه می‌بینید که نمایندگان و رسانه‌های مختلف اصلاح‌طلبان از چندی پیش در آمریکا و اروپا ظاهر شده و متاسفانه به دلیل اشتباه محاسبه حکومت‌های غربی، در این کشورها دست بالا را دارند و در مسیر پیشرفت کار اپوزیسیون هم سنگ‌اندازی می‌کنند.»

حسن داعی در خاتمه پیام خود گفت: «من پیشنهادی دارم و آن این است که ما می‌باید تمام نیروی خود را بگذاریم تا صدای مردم ایران را که خواهان تغییر رژیم هستند به گوش جهانیان برسانیم.»

نخستین پانل همایش به ریاست و گردانندگی دکتر هایده مغیثی، تحت عنوان «جایگاه نهادهای دینی در رابطه با حکومت‌های سکولار مبتنی بر حقوق بشر»، در ساعت ده و پنج دقیقه تشکیل و آغاز به کار کرد. عبدی کلانتری، دکتر فاطمه حقیقت‌جو و دکتر عطا هودشتیان سخنرانان این پانل بودند که هر یک نظرات و تحلیل‌های خود را در حدود ۲۰ دقیقه فرصتی که داشتند بیان کردند.

نخستین سخنران عبدی کلانتری، استاد دانشگاه و متخصص جامعه‌شناسی، بود که در گفتار خود به برخی از پرسش‌ها در زمینه بحث پانل که از سوی برگزار کنندگان همایش در اختیار سخنرانان گذاشته شده بود پاسخ گفت.

وی در بخش آغازین سخنان خود با اشاره به این که «بستر سکولاریسم غربی است و بستر تاریخ ایران از آن بی‌بهره است» به این نکته پرداخت که «فقدان چنین بستری در جامعه ایران باعث می‌شود رسیدن به نگاه سکولار به خاطر تفاوت‌هایش با جهان غرب اندکی دشوار باشد.»

وی افزود: «پیاده کردن سکولاریسم با تعریف غربی در جوامع اسلامی کار دشواری است و نمی‌توان آن را در یک چنین جوامعی به راحتی جا انداخت.»

دومین سخنران پانل دکتر فاطمه حقیقت‌جو، مدرس دانشگاه ماساچوست و نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی، بود که در بخشی از سخنانش گفت: «خیلی از کسانی که مدافع حکومت دینی بوده‌اند، امروز مخالف آن هستند. اگر سکولاریزم ملازم دموکراسی باشد، ایدئولوژیک کردن آن و تبدیلش به نوعی از دین نیز می‌تواند زمینه‌ساز دیکتاتوری دیگری باشد.»

وی افزود: «اگر در حکومت سکولار رعایت حقوق بشر و حفظ حریم خصوصی شهروندان با ممنوعیت ورود به آن مورد نظر باشد در این صورت این امر شامل دین مردم هم می‌شود و حکومت سکولار نمی‌تواند در باره دین مردم نظر بدهد. آنچه می‌خواهم بگویم این است که سکولاریسم را نباید به یک ایدئولوژی تبدیل کرد چون این امر می‌تواند باعث تبعیض علیه شهروندان دیندار بشود.»
حقیقت‌جو در ادامه سخنان خود با طرح این پرسش که «حق یک گروه مذهبی در مملکت سکولار چیست؟» به چند پرسش دیگر پرداخت و گفت: «آیا آزادی تشکل‌ها باید مقید به سکولاریسم باشد، یا این که اجازه خواهیم داد که گروه‌های مذهبی هم تشکیل حزب خودشان را بدهند؟ آیا احزاب دینی می‌توانند در حکومت و دولت مشارکت داشته باشند؟ اگر گروهی از سکولارها علیه دین تبلیغ کنند، آیا مذهبی‌ها هم حق تبلیغ علیه سکولارها را دارند؟» وی آنگاه نتیجه گرفت که: «من سکولاریسمی می‌خواهم که در اثر آن تبعیض در جامعه قانونی نشود و خون هیچ گروهی مباح نباشد.»

دکتر حقیقت‌جو که حضورش در همایش سکولارها مرکز توجه بسیاری قرار گرفته و با شگفتی خاصی از آن صحبت می‌شد، در بخش‌های پایانی سخنانش گفت: «من ایران را برای همه ایرانیان می‌خواهم. ما باید ایرانی بسازیم تکثرگرا که در آن هر نوع عقیده و ایمانی به رسمیت شناخته شود. ما باید به دنبال حکومتی باشیم حقوق‌مدار و ضد‌ تبعیض. این آن چیزی است که ما نیاز داریم.»

به دنبال تنفسی کوتاه و رسمیت یافتن مجدد جلسه صبح روز شنبه، دکتر عطا هودشتیان، مدیر مدرسه عالی بین‌المللی مدیریت در مونترال، بعنوان سومین سخنران نخستین پانل همایش سخنرانی خود را آغاز کرد. وی در ابتدای سخنان خود با اشاره به این که «عصر نوگرایی دینی در کشورهای اسلامی خاورمیانه به سر رسیده و دوران سکولاریسم در کشورهای اسلامی آغاز شده است» به ویژگی‌های جنبش‌های منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پرداخت و گفت: «این جنبش‌ها چند خصیصه دارند؛ اول این که سازمانی فراگیر و هماهنگ کننده ندارند، دوم این که به دلیل فقدان سازمان برنامه سیاسی خاصی هم ندارند، و سوم این که این جنبش‌ها ایدئولوژی معینی ندارند و می‌توان این امر را نشانه خاتمه دوران ایدئولوژی‌ها در کشورهای مسلمان دانست.»

وی افزود: «چهارمین ویژگی این جنبش‌ها این است که از یک رهبری معین یکه‌تاز و هرمی برخوردار نیستند بلکه بانیان این جنبش‌ها کسانی هستند از بطن حکومت یا از لایه‌های جامعه، و پنجمین خصوصیت آن‌ها این است که بواسطه وجود بحران در بالا و مبارزه در راس حکومت نبوده است که حرکت خود را آغاز کرده‌اند بلکه این، بخصوص در کشورهای شمال آفریقا، لایه‌های فرودست جامعه بوده‌اند که جنبش‌ها را شروع کرده‌اند.»

دکتر هودشتیان در ادامه سخنان خود گفت: «جنبش اعتراضی سال ۱۳۸۸ در ایران، نوعی رهبری رقیق داشته است که توجه به این امر حائز اهمیت است.» وی افزود: «این رهبری جنبش را بعد از عاشورا به جایی برد که نباید می‌برد. دومین تفاوت جنبش سال ۱۳۸۸ با جنبش‌های منطقه، این بود که جنبش ایران یک جریان انتخاباتی ـ حکومتی بود، و اگر مساله انتخابات نبود، چنین اتفاقی هم رخ نمی‌داد. یعنی بحران بالایی‌ها نقطه آغازی برای آمدن مردم به سطح جامعه بود.»

سخنران آنگاه به این نکته اشاره کرد که «کلیت جنبش‌های منطقه ضد غربی و ضد سرمایه‌داری نیستند بلکه در واقع در تکاپوی پیوستن به جریانات سرمایه‌داری جهانی هستند. نکته دیگر این که ارتش این کشورها‌ در برابر برخورد با مردم مقاومت کردند که می‌تواند ناشی از دلبستگی کشورهایی مثل تونس و مصر به غرب باشد. و نکته آخر این که در هیچ یک از این جنبش‌ها خبری از اسلام نبود و کسی از ضرورت ایجاد بازگشت به اسلام سخن نمی‌گفت، حتی حزب اخوان‌المسلمین دست رد به پیام آیت‌الله خامنه‌ای زد. یعنی حتی با وجود تمایل مردمان منطقه به اسلام در واقع «اسلام سیاسی» در جریان این جنبش‌ها سکوت کرد و این می‌رساند که جوامع خاورمیانه به سوی سقوط اسلام سیاسی می‌روند.»

هودشتیان که در ابتدای سخنان خود روزگار فعلی را پایان عصر نوگرایی دینی خوانده بود در بخش دیگری از سخنانش گفت: «شعار جنبش اعتراضی ایران «از رای من کجاست؟» به «مرگ بر دیکتاتوری» رسید. در واقع شکست اسلام سیاسی به دست خود جنبش سبز صورت گرفت. به همین خاطر حرکت نوگرایی دینی که پا به پای اسلام سیاسی پیش می‌رفت نیز شکست خورد چون تلاشش عقلانی کردن قدرت سیاسی یا مشروعیت بخشیدن به گروهی بود که می‌خواست به قدرت سیاسی برسد. در واقع آن حرکت به دنبال نجات دین بود که امروز بکلی شکست خورده چون دیگر کسی به اسلام التفاتی ندارد.»

با خاتمه سخنرانی دکتر هودشتیان رییس پانل از حاضران در جلسه خواست چنانچه پرسش یا نظری درباره سخنرانی‌ها دارند در مقابل میکروفون پایه‌داری که به همین منظور در گوشه‌ای از سالن و مقابل میز سخنرانان کار گذاشته شده بود قرار گرفته و پرسش یا نظر خود را مطرح کنند.

در این بخش از همایش که حدود یک ساعت به طول انجامید شماری از حاضران در جلسه پرسش‌ها و نظرات تحلیلی یا انتقادی خود نسبت به آنچه از سخنرانان پانل شنیده بودند را با آنان در میان گذاشتند که از سوی سخنرانان به هر یک از آن‌ها پاسخ‌های لازم داده شد.

نشست صبح نخستین روز همایش در ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه بعد از ظهر خاتمه یافت و با اعلام تنفسی یک ساعته برای صرف ناهار، حاضران در همایش سالن برگزاری آن را ترک گفته و به صرف ناهاری که از سوی برگزارکنندگان همایش تدارک دیده شده بود پرداختند.



بعد از ظهر شنبه و دومین پانل سخنرانی‌ها

نشست بعد از ظهر همایش حدود ساعت دو رسمیت یافت و در ابتدای آن دکتر فرخ زندی، رییس شاخه تورنتوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»، به معرفی دکتر رضا مریدی، نماینده حزب لیبرال در پارلمان ایالتی استان آنتاریو از حوزه انتخابی ریچموند هیلز با ۲۰۰ هزار جمعیت که شش درصد آن ایرانی‌تبارها هستند، پرداخته و ضمن سپاسگزاری از حضور او در همایش از وی خواست برای ایراد سخن در مقابل میز خطابه قرار گیرد.

دکتر رضا مریدی پس از خوشآمدگویی به حاضران در همایش و استقبال از فکر تشکیل آلترناتیوی در مقابل حکومت اسلامی ایران گفت: «عملکرد وحشتناک حکومت اسلامی نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی به هیچ وجه اصلاح‌پذیر نیست و در واقع سی دو سال استیلای این حکومت بر کشورمان ما را به عصر تاریکی بازگردانده است.»

وی در ادامه سخنان خود گفت: «ما همه می‌دانیم که مذهب و روشنفکری با هم جور در نمی‌آید. به همین لحاظ ما باید در فکر برقراری حکومتی سکولار و مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر باشیم و به این بیاندیشیم که پس از فروپاشی رژیم موجود چگونه تشکیلاتی را می‌خواهیم جایگزین آن بکنیم تا بتوانیم به سازندگی عظیمی که در پیش رو خواهیم داشت بپردازیم.»

دکتر مریدی در پایان سخنانش برای همایش و «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» آرزوی موفقیت کرد و اظهار امیدواری کرد که از درون مباحثی که در این همایش مطرح می‌شود راهکارهای تازه‌ای یافت شود که راه ایجاد یک آلترناتیو واقعی و کارآمد در مقابل حکومت اسلامی را هموار کند.

با خاتمه سخنان کوتاه نماینده ایرانی حزب لیبرال در پارلمان ایالتی استان آنتاریو در کانادا، پیام ویدئویی دیگری که توسط سعید قاسمی‌نژاد، از پاریس، برای همایش ارسال شده بود پخش شد و آنگاه پانل دوم روز شنبه تحت عنوان «سکولاریسم و آسیب‌شناسی جنبش سبز: فرصت‌ها، موانع و امیدها» آغاز به کار کرد. ریاست و گردانندگی این پانل را آرمان نجم بر عهده داشت و سخنرانان آن عبارت بودند از اسفندیار منفرد‌زاده، نیک‌آهنگ کوثر، حسن اردشیر زارع‌زاده و دکتر فریبا پارسا.

نخستین سخنران پانل حسن زارع‌زاده اردشیر، فعال دانشجویی، بود که در پاسخ به یکی از پرسش‌های طرح شده از سوی برگزارکنندگان همایش مبنی بر این که «آیا جنبش سبز در ذات خود سکولار است؟» گفت: «این سئوال از آنجا ناشی می‌شود که بخشی از مردم به خاطر وجود اصلاح‌طلبان در این جریان، با تردید به این مساله نگاه می‌کنند.» وی افزود: «خطر در جنبش سبز هم دیده می‌شود زیرا گروهی از اصلاح‌طلبان به دنبال دموکراسی دینی هستند. اما خوشبختانه می‌بینیم که معترضین و تظاهرکنندگان در خیابان‌ها تلاش می‌کنند این جنبش را از انحصار اصلاح‌طلبان خارج کنند که شاهد آن هم شعارهای «ساختارشکنانه»ای است که مردم سر می‌دهند و با مقاومت و مخالفت رهبران اصلاح‌طلب روبرو شده است.»

زارع‌زاده در ادامه سخنانش گفت: «در نتیجه با اطمینان کامل می‌توان گفت که جنبش موجود در ایران یک جنبش سکولار است و در واقع سکولاریسم از ۱۵ سال پیش به این سو دغدغه مردم ما بوده که پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ بار دیگر مورد تاکید قرار گرفته است.»

سخنران در خصوص مطالبات اجتماعی مردم گفت: «باید توجه داشته باشیم که سکولاریسم تنها مطالبه جامعه نیست و مردم مطالبات دیگری هم دارند که باید آن‌ها را در کنار سکولاریسم قرار داد و دید که آیا می‌توان با جنبش‌های داخل کشور همراهی کرد یا نه؟»

زارع‌زاده در بخشی از سخنان خود گفت: «سکولاریسم با پروژه طرفداران اجرای بدون تنازل قانون اساسی همخوانی ندارد و به نظر من بدنه جنبش سبز در انحصار اصلاح‌طلبان نیست و شامل گروه‌های سیاسی، گسترده و متفاوت دیگر هم می‌شود.»

سخنران دوم پانل نیک‌آهنگ کوثر، کارتونیست و روزنامه‌نگار سرشناس و مدیر سایت «خودنویس»، بود که طبق معمول گفتار خود را با آمیزه‌ای از طنز آغاز کرد و در ابتدای آن گفت: «آقای نوری‌علا امروز به من گفتند تو خودت هم بدون آن که بدانی سکولار هستی! ولی من در اینجا باید بگویم که من در واقع "سیخولار" هستم چون کارم سیخونک رساندن به این و آن است!»

کوثر در ادامه سخنان خود به بحث در‌باره راه‌هایی که سکولارها می‌توانند برای انتقال مفاهیم خود از آن‌ها استفاده کنند و نیز به کارکرد رسانه‌های «حامی» در مقابل رسانه‌های حزبی و خطی پرداخت و گفت: «پیشنهاد من رسیدن به رسانه حامی، نه به عنوان ابزاری برای تبلیغ که برای اطلاع‌رسانی با نگاهی به یک حرکت سیاسی یا یک ایدئولوژی است بدون آن که گرفتار آن حرکت یا آن ایدئولوژی خاص بشود.»

وی در توضیح نظر خود گفت: «رسانه حامی هم البته نگاه به یک اعتقاد یا ایدئولوژی خاص دارد اما واقعیت‌ها را قربانی منافع سیاسی نمی‌کند. وقتی رسانه فقط بر اساس یک ایدئولوژی به خبر نگاه کند، هر چیزی که به ضررش باشد را حذف یا نفی و هر چیزی به نفعش باشد را بزرگ می‌کند. این طرز عمل در یک رسانه خواننده‌‌ای را که به دنبال‌ بازیابی روحیه خود است شاد می‌کند اما مخاطب را عملا فریب می‌دهد.»

کوثر درباره اهمیت استقلال رسانه‌های حامی سکولاریسم گفت: «‫رسانه مستقل حامی سکولاریسم می‌تواند شعار عمل نشده "دانستن حق همه است" را نهادینه کند چرا که دیگر نگران منافع این گروه یا آن جناح نیست؛ امری که در ایران دوره خاتمی عملی نشد و تنها به دانستن آن چیزی که آن‌ها می‌خواستند اکتفا می‌شد و نه به "همه چیز" و حق کلی مردم در خصوص آگاهی از همه آنچه در سیاست و محافل سیاسی می‌گذشت.»

مدیر سایت اینترنتی «خودنویس» در بخش پایانی سخنانش با تاکید بر این که «رسانه‌ها باید به دنیال نشر واقعیت‌ها باشند» بار دیگر به عرصه سیاسی کشور اشاره کرد و گفت: «در حال حاضر وضعیت به گونه‌ای است که ما رهبر داریم ولی رهبری نداریم!»

اسفندیار منفردزاده، آهنگساز و موسیقیدان سرشناس و فعال سیاسی قدیمی، سخنران سوم پانل بعد از ظهر همایش بود که در ابتدای گفتارش، با اشاره‌هایی به خاطراتش از دوران جوانی خود و سپس چگونگی گرایشش به مسایل سیاسی، گفت: «پدرم یک مصدقی تمام عیار بود و من صحنه‌هایی از ماجراهای ۲۸ مرداد سال ۳۲ و ‌سال‌های پس از آن که "ساواک" تشکیل شد و زندان‌ها پر شد از فعالان سیاسی و غیرو همه را بخاطر دارم.»

وی همچنین با اشاره به فضاهای مذهبی محلاتی که او در آن‌ها زیسته و بزرگ شده است گفت: «خرافات مذهبی به حدی بود که به ما باورانده بودند که اگر فلان کار و یا فلان "گناه" را بکنیم تبدیل به سنگ می‌شویم و من یکبار برای این که ببینم آیا یک چنین چیزی صحت دارد یا نه با ترس و لرز مرتکب یکی از گناهان کبیره شدم و دیدم هیچ اتفاقی نیفتاد. بعدها جذبه زنان رقصنده در کافه تئآترهای لاله‌زار باعث آشنایی و الفت من با موسیقی شد و بعدتر که همراه یکی دو تن از دوستان وارد جامعه شده و به میان مردم رفتیم دیدم هیچ دانشگاهی بهتر از این نمی‌تواند چشم ما را به واقعیات و آنچه در دور و برمان می‌گذرد باز کند.»

منفرد‌زاده در ادامه سخنانش گفت: «وقتی برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی به آلمان رفتم در آنجا با بچه‌هایی که در کنفدراسیون دانشجویان فعال بودند آشنا شدم و از همان موقع فهمیدم که موسیقی و بطور کلی هنر فقط یک وسیله است و ایده "هنر برای هنر" معنا و مفهومی ندارد. از این رو در همه سال‌هایی که در زمینه موسیقی کار کرده‌ام فعالیت‌هایم در خدمت به مردم بوده و پیوستنم به «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» هم از این رو بوده است که فکر می‌کنم این طرح و نظری که دوست و استاد قدیمی‌ام دکتر اسماعیل نوری‌علا ارایه کرده راه حل عبور از بحران کنونی در کشور ماست.»

سخنران در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به این که «برای برقراری دموکراسی در ایران باید به مفهوم آزادی توجه خاصی داشته و به درک و تعریف مشترکی از آن برسیم» گفت: «من معتقد به آزادی سیاسی برای همگان و بدون هیچ قید و شرطی هستم زیرا اگر محدودیتی برای آن قائل شویم، حتی محدودیت قانون، آن دیگر آزادی نخواهد بود.»

منفردزاده افزود: «آزادی سیاسی بدون قید و شرط کلید اصلی گشایش بن‌بست جامعه و رفتن به سمت تغییر بنیادین است و هر تشکلی که به این امر باور نداشته باشد نمی‌تواند در جامعه تاثیرگذار باشد و نهایتا به محدوده‌ای کوچکتر و کم‌كارتر می‌رسد.»

با خاتمه سخنان اسفندیار منفردزاده اعلام تنفس شد و پس از نیم ساعت استراحت و صرف چای و شیرینی بخش دوم پانل با سخنرانی دکتر فریبا پارسا، که تز دکترای خود را در دانشگاه هاروارد و در مورد سکولاریسم نوشته است، آغاز شد.

دکتر پارسا در ابتدای سخنان خود با اشاره به این که «جنبش سبز هم سکولار نیست و هم سکولار هست» گفت: «شعار اول جنبش سبز یعنی "رای من کجاست؟" بود که بر اساس حقوق شهروندی تنظیم شده و خواستی دموکراتیک داشت؛ به این معنا که جنبش در ابتدا به دنبال حذف جمهوری اسلامی نبود ولی نهایتا فراتر از "رای من کجاست؟" رفت و خواهان حذف تبعیض‌ها از جامعه ایران شد.»

وی در ادامه گفت: «جنبش سبز به این نتیجه رسید که جدایی حکومت از مذهب تنها راه رسیدن به خواست‌های دموکراتیک مردم است.» وی همچنین گفت: «در حال حاضر خواست‌های سکولارهای سبز معلوم نیست و باید «سکولاریسم ایرانی» را تبیین و آن را تعریف کرد.»

دکتر فریبا پارسا گفت: «بد نیست بدانیم که بیشترین متون در‌باره سکولاریسم را خود جمهوری اسلامی به فارسی منتشر کرده و آن را مقابل اسلام و عدالت و مقدسات گذاشته است. این در حالی است که گروه‌های سکولار امکان برگزاری جلسه یا نشر افکار و نظراتشان در داخل کشور را ندارند زیر به زعم حکومت جدی‌ترین تهدید علیه اسلام سیاسی سکولارها هستند.»

سخنران در ادامه گفت: «روشنفکران و فعالان سیاسی هر کشوری تعریف خود را از سکولاریسم دارند و مسلما نوع پیاده شدن آن در کشورهای مختلف فرق می‌کند. این در حالی است که ایرانیان هم در حال شکل دادن نوعی سکولاریسم سیاسی هستند.»

دکتر پارسا در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «"شبکه جهانی سکولار سبز ایران‌" می‌تواند به عنوان چتری برای رهبران گروه‌های مختلف معتقد به سکولاریسم عمل کند.» او ضمن بکار بردن تمثیل یک کشتی با کاپیتان‌های متعدد که در دریایی توفانی حرکت کرده و قصد رسیدن به ساحل نجات را دارد گفت: «اگر کاپیتان‌ها همگی یک مسیر را برای رسیدن به اسکله انتخاب کنند آن وقت حرکت بهتر و سریعتری خواهند داشت.»

وی نتیجه گرفت که: «سکولارهای سبز می‌توانند رهبران متعددی داشته باشند، اما باید هدف مشخصی را دنبال کنند. سکولارها باید نشان دهند که چگونه می‌توانند آلترناتیوساز باشند.»

با خاتمه سخنرانی دکتر فریبا پارسا، رییس پانل از حاضران در جلسه خواست چنانچه پرسش یا نظری درباره سخنرانی‌ها دارند در مقابل میکروفونی که به آن‌ها اختصاص داده شده بود قرار گرفته و پرسش یا نظر خود را مطرح کنند.

این بخش از همایش حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید و طی آن شماری از حاضران در جلسه پرسش‌ها و نظرات تحلیلی یا انتقادی خود نسبت به آنچه از سخنرانان پانل شنیده بودند را با آنان در میان گذاشتند که از سوی سخنرانان به هر یک از آن‌ها پاسخ‌های لازم داده شد و به این ترتیب نخستین روز همایش «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر خاتمه یافت.



صبح یکشنبه و بحث در‌باره تبعیض‌های سیاسی ـ فرهنگی

روز یکشنبه، هشتم ماه می، کار رسمی دومین روز همایش «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» پس از ورود میهمانان، سخنرانان، و خبرنگاران رسانه‌ها، در ساعت نه و ۳۰ دقیقه بامداد آغاز شد.

در ابتدای این نشست نیز، چون روز قبل، سرود «ای ایران» نواخته شد و آنگاه خانم افسانه مهاجر در مقابل میز خطابه قرار گرفت و ضمن خوشآمدگویی به حاضران و شادباش‌گویی به همه مادران، بویژه مادران داغدار ایرانی، به مناسبت تقارن آن روز با «روز مادر»، از خانم فرح آریا، نویسنده و شاعره مقیم تورنتو، دعوت کرد تا به همین مناسبت قطعه شعری را که در وصف مادر سروده است قرائت کند.

در این وقت خانم فرح آریا در مقابل میز خطابه قرار گرفت و سروده خود را قرائت کرد که با استقبال حاضران روبرو شد.

پس از قرائت شعر مذکور اعلام شد که دکتر سیروس آموزگار، روزنامه‌نگار قدیمی و وزیر کابینه زنده‌یاد شاپور بختیار، پیامی برای همایش فرستاده است که قبل از آغاز پانل صبحگاهی پخش می‌شود.

دکتر سیروس آموزگار در پیام ویدئویی خود با اشاره به این که در طول سی سال گذشته شاهد برگزاری سمینارها، کنفرانس‌ها و همایش‌های گوناگونی بوده است تفاوت عمده همایش حاضر را در دو نکته مهم دانست: «اول این که شرایط موجود به کمک برگزارکنندگان آمده، و دوم این که اراده برگزارکنندگان قوی است و می‌توان به موفقیت آن امیدوار بود.»

دکتر آموزگار در ادامه سخنانش گفت: «ما باید فروتنانه در کنار هم بنشینیم، با هم فکر کنیم و به نتیجه‌ای برسیم و راهی را انتخاب کرده و به آن وفادار بمانیم تا شاید بتوانیم کاری کنیم که وطنمان را آزاد کنیم.»

وی در بخش پایانی پیام خود برای برگزارکنندگان همایش آرزوی موفقیت و اظهار امیدواری کرد که حاصل رایزنی‌های همایش همان چیزی باشد که طراحان آن در مد نظر دارند.»

با خاتمه پیام دکتر سیروس آموزگار اعلام شد که پیامی نیز از سوی مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، به همایش ارسال شده که پخش می‌شود.

مصطفی هجری در آغاز پیام ویدئویی خود با اشاره به این که برگزاری چنین همایشی گامی تاریخ‌ساز در پشتیبانی از مبارزات آزادی‌خواهانه داخل کشور است، به جایگاه و موقعیت جنبش سبز پرداخته و نامگذاری سکولار ـ دموکرات بر آن را خلط مبحث خواند و همچنین گفت این که می‌گویند جنبش سبز سرآغاز مبارزات علیه جمهوری اسلامی بوده است بی‌حرمتی به همه آزادی‌خواهانی است که مبارزات آن‌ها علیه حکومت اسلامی از همان آغاز تشکیل جمهوری اسلامی شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.

نخستین پانل روز یکشنبه، یا سومین پانل همایش، تحت عنوان «حکومت سکولار مبتنی بر حقوق بشر و مساله تبعیض‌های فرهنگی ـ سیاسی» در ساعت نه و ۵۰ دقیقه بامداد آغاز بکار کرد. ریاست و گردانندگی این پانل را کامبیر باسطوت بر عهده داشت و سخنرانان آن عبارت بودند از دکتر غلامرضا حسین‌بر، محمد صدیق ابراهیمی، دکتر آرام حسامی و سیروس ملکوتی.

در ابتدای این نشست و پیش از آغاز سخنرانی‌ها، کامبیر باسطوت که ریاست آن را بر عهده داشت، خود بعنوان مقدمه سخنانی ایراد کرد و از جمله به تبعیض‌هایی که اغلب گروه‌های چپ ایرانی نسبت به گروه‌های دیگر قائل می‌شوند اشاره کرده و روش فعالیت سیاسی آنان را مورد انتقاد قرار داد.

محمد صدیق ابراهیمی، عضو حزب دموکرات کردستان ایران، نخستین سخنران پانل بامداد یکشنبه بود که در گفتار خود عمدتا به تبعیض‌ها علیه کردهای ایران اشاره و تاکید کرد که «باید در ادبیات سیاسی ایران بازنگری شده و "ملیت"های دیگر موجود در ایران را به رسمیت شناخت. او همچنین تاکید کرد که ادبیات موجود "ملت"های ایران را از هم جدا می‌کند و برای رفع این معضل می‌باید به زبان مشترکی برای درک متقابل از تبعیض‌ها رسید.

وی در بخشی از سخنانش گفت: «در سی و دو سال گذشته در باب ایجاد اتحاد بین گروه‌ها و سازمان‌های مختلف فعالیت‌های زیادی شده ولی متاسفانه بخاطر عدم درک مشترک از مشکلات موجود هیچوقت اثر و فایده‌ای ندیده‌ایم.»

وی افزود: «یکی از دلایل عدم توفیق این‌گونه فعالیت‌ها این است که اغلب کلی‌گویی می‌کنیم و دائم عبارت "ملت ایران" را بکار می‌بریم بی آن که توجه داشته باشیم که در ایران "ملت"‌های مختلفی زندگی می‌کنند ولی ما آن‌ها را نمی‌بینیم.»

ابراهیمی با اشاره به این که «یکی از کمبودهای این‌گونه همایش‌ها و کنگره‌ها این است که نمایندگان همه ملیت‌های ایرانی در آن حضور نمی‌یابند» گفت: «حزب دموکرات کردستان مایل نیست در جغرافیای ایران هیچ‌گونه تغییری بوجود بیاید و بحث فدرالیسم در کنگره این حزب و تصویب ماده مربوط به فدرالیسم در اساسنامه حزب فقط برای این بوده که حزب دموکرات خواهان جلوگیری از قطعه‌ قطعه شدن ایران بوده است.»

سخنران دوم پانل، دکتر غلامرضا حسین‌بر، از کارشناسان و تحليلگران امور بلوچستان، بود. وی نیز در سخنان خود که گاه با طنز و شوخ‌طبعی آمیخته بود، به تبعیض قومی در ساختار دولت‌های ایران اشاره کرد و گفت «اقلیت‌های قومی در دوره پهلوی‌ها و سپس در دوران جمهوری اسلامی عملا جایی در ساختار مدیریتی نداشته‌ و ندارند.»

وی افزود: «این در حالی است که به عنوان مثال یک خویشاوند من که در انگلستان درس خوانده، همین الآن یکی از مدیران وزارت امور خارجه آن کشور است، و یا می‌بینیم که استعدادی مثل امید کردستانی یکی از مدیران ارشد گوگل است در حالی که اگر این‌گونه افراد در ایران مانده بودند مسلما شکوفایی‌ آن‌ها غیر ممکن می‌بود.»

دکتر حسین‌بر در خاتمه سخنان خود به طنز و کنایه گفت: «ما باید بدانیم که "تبعیض" مثل ناموس آدم نیست که نشود از او گذشت و کنارش گذاشت!»

دکتر آرام حسامی، استاد کالج مونتگمری در مریلند و ریيس شاخه واشنگتن (ویرجینیا، مریلند و واشنگتن) «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» سخنران بعدی این پانل بود که در گفتار خود بر اهمیت بکار بردن کلمات و ادبیات جدید به منظور رسیدن به گفتمانی مشترک میان اقوام ایرانی تاکید کرد ‌و گفت: «برای جلوگیری از تاثیر منفی ادبیات حاکم بر روی اقوام می‌باید واژه‌ها و مفاهیم "قوم" و "ملت" بازتعریف و بطور روشن تبیین شود.»

دکتر حسامی گفت: «از کاربرد هر کلمه‌ای مثل "قوم"، "ملت"، "ملیت"، و عباراتی مثل "تمامیت ارضی" و "یکپارچگی" هر کدام می‌توان برداشت‌های مختلفی داشت که اغلب باعث سو تفاهم‌هایی می‌شود.» او افزود که: «قدرت بخاطر انحصاری کردن ادبیات و گفتمان خود، نسبت به قومیت‌ها تبعیض روا می‌دارد و به همین دلیل می‌باید این واژه‌ها و مفاهیم را تعریف و تحلیل کرد.»

سخنران در بخش دیگری از سخنانش گفت: «یک سیستم فدرال در ایران می‌تواند همه مسایل ما را در اسرع وقت حل کند و ما برای مهار کردن قدرت متمرکز راهی نداریم جز این که قدرت را در سطح کشور و جامعه تقسیم کنیم تا توازنی در قدرت ایجاد شده و مانع خودکامگی بشود.»

وی در همین زمینه افزود: «تقسیم قدرت از این جهت اهمیت دارد که بدون آن امکان ایجاد جامعه‌ای بی‌تبعیض وجود ندارد. این کار نه فقط برای مطرح کردن گروه‌های مختلف که برای مهار قدرت سرکش باید صورت بگیرد.»

به دنبال تنفسی کوتاه و رسمیت یافتن مجدد جلسه صبح روز یکشنبه، سیروس ملکوتی، نویسنده، گزارشگر و برنامه‌ساز رادیو و تلویزیون و فعال سیاسی، بعنوان سومین سخنران سومین پانل همایش سخنرانی خود را آغاز کرد.

ملکوتی در آغاز سخن خود و قبل از این که وارد بحث مورد نظر بشود به انتقاد از رییس جلسه و نظرات، به عقیده او، نادرست وی در مورد گروه‌ها و سازمان‌های چپ ایرانی پرداخت و گفت: «ما اینجا گرد آمده‌ایم تا ایجاد نزدیکی و همبستگی بکنیم و نه این که از روی اغراض شخصی مسایلی را عنوان کنیم که حاصل آن چیزی جز تفرقه‌افکنی نیست.»

وی آنگاه به بحث طرح شده در پانل بازگشت و گفت: «جمهوری اسلامی تبعیض جنسی، عقیدتی و قومی را بر ایران تحمیل کرده است.» او افزود: «این تبعیض‌ها از قبل هم در جامعه ایران وجود داشته اما توسط جمهوری اسلامی نهادینه و قانونی شده که باعث ناهمگونی میان مردم ایران شده است.»

ملکوتی در ادامه با اشاره به این که «سکولاریسم تنها پاسخ موجود به تبعیض تحمیل شده بر ایران است» گفت که: «باید به زبان‌های موجود و حقیقی در سراسر سرزمین ایران رسمیت بخشید؛ امری که تا کنون توسط دولت‌های حاکم نادیده گرفته شده‌ است.»

وی در این زمینه شرحی از خاطره کودکی خود که زاده آذربایجان است و تا رفتن به مدرسه به زبان مادری سخن می‌گفته داد و افزود: «اما روز اول که به مدرسه رفتم به من گفته شد که زبان مادری‌‌ام "فارسی" است!»

سیروس ملکوتی از شرح این خاطره چنین نتیجه گرفت که: «این‌گونه مسایل می‌تواند منتهی به مشکلاتی در هویت کودک شده و موجبات از‌ خود ‌بیگانگی شخص را فراهم کند.»؛ امری که به گفته او «باعث می‌شود که نابرابری بوجود آید و انسان‌ها ‌در درون مرزهای کشور به فرودست و فرادست تبدیل شوند که این خود نماد نوعی تبعیض است.»

در حاشیه ماندن فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف و تمهیداتی که حاکمیت برای در حاشیه نگاه داشتن آنان بکار می‌برد نکته دیگری بود که سیروس ملکوتی به آن پرداخت و بویژه با اشاره به وضعیت اسفبار نواحی سیستان و بلوچستان گفت: «این که متخلفان و خلافکاران را به مناطقی مثل بلوچستان می‌فرستند نشانه آن است که به این‌گونه مناطق به مثابه زندان و مناطق دشوار برای زندگی می‌نگرند که خود دلیلی بر اثبات عقب‌ماندگی این مناطق و اعمال تبعیض در مورد مردمانی است که در مناطق مذکور زندگی می‌کنند.»

با خاتمه سخنرانی سیروس ملکوتی، رییس پانل از حاضران در جلسه خواست چنانچه پرسش یا نظری درباره سخنرانی‌ها دارند در مقابل میکروفونی که به آن‌ها اختصاص داده شده بود قرار گرفته و پرسش یا نظر خود را مطرح کنند.

نخستین کسی که از میان حاضران در مقابل میکروفون قرار گرفت و خود را به نام داریوش و یک سوسیالیست معرفی کرد خطاب به سخنرانان پانل گفت: «چرا نباید ما جدایی‌طلبی را به رسمیت بشناسیم؟»

دکتر رضا براهنی، نویسنده و شاعر سرشناس که روز یکشنبه در میان شرکت کنندگان در همایش حضور داشت، یکی از کسانی بود که مقابل میکروفون قرار گرفت و گفت: «خوب است که ما ابتدا "ملت ایران" را تعریف بکنیم و ببینیم این "ملت" شامل چه کسانی است زیرا به عقیده من "ملت ایران" شامل "ملیت‌ها"ی مختلف است.»

وی با اشاره به این که «تعداد عظیمی از آذربایجانی‌ها در تهران زندگی می‌کنند ولی در این شهر حتی یک مدرسه که در آن به زبان ترکی آموزش داده شود وجود ندارد و این امر در مورد بلوچ‌ها و کردها هم صادق است» گفت: «حکومت‌ها جز خیانی به ملیت‌های ایرانی کاری نکرده‌اند.»

دکتر براهنی با بیان این که: «خوشحالم از این که می‌بینم "پیام" (اسماعیل نوری علا) که خودش یک فارسی زبان است قدم جلو گذاشته و این مشکل را باز کرده است.» افزود: «من به همکاری با او در "کانون نویسندگان ایران" افتخار می‌کنم و دوستی قدیمی‌ام با او را گرامی می‌داریم که هنوز هم ادامه دارد...»

وی در ادامه سخنانش گفت: «اگر وجود ملیت‌ها و فرهنگ‌های مختلف در ایران را قبول نکنیم باید تعریف تازه‌ای از "ملت ایران" به دست بدهیم.»

دکتر براهنی سپس به نقل خاطره‌ای از دوران کودکی خود و هنگامی که به دبستان می‌رفت پرداخت و گفت در آن زمان به همراه برخی دیگر از همشاگردی‌ها یک روزنامه دیواری به زبان ترکی تهیه کرده بود که وقتی آن را به دیوار راهرو مدرسه نصب کردند مدیر و ناظم مدرسه او را وادار کردند که روزنامه دست‌نویس را آنقدر بلیسد تا همه نوشته‌های روی آن پاک بشود!

نویسنده و شاعر سرشناس ایرانی به دنبال نقل این خاطره گفت: «اگر نسبت به وضعیت ملیت‌های مختلف در ایران رسیدگی نشود معلوم است که فکر تجزیه‌طلبی و جدایی‌طلبی رشد می‌یابد و یکی هم از بیرون می‌آید و در این کار انگولک می‌کند و آخرش طوری می‌شود که حتی ممکن است کار به جنگ داخلی هم بکشد.»

وی در ادامه گفت: «باید در اینجا بگویم علی‌رغم این که زبان مادری من ترکی است ولی زبان فارسی به من تحمیل شد. ولی من از روی عمد و با نوشتن بیش از شصت کتاب و هزاران مقاله به زبان فارسی خودم را به این زبان تحمیل کردم. اخیر یک فیلم قدیمی خبری از سفر رضا شاه به ترکیه دیدم و متوجه شدم که او در آنجا به زبان ترکی صحبت می‌کرد. آخر کسی نیست بگوید آقا تو که خودت هم ترک زبان هستی چرا زبان مادری را قدغن کرده و فارسی را به ما تحمیل کردی. البته من در طول فعالیت‌های ادبی و اجتماعی خودم سعی کردم عکس رضا شاه عمل کنم به این معنی که با استفاده از زبان فارسی و انگلیسی به دفاع از زبان مادری خودم بپردازم.»

دکتر براهنی در پایان سخنان خود گفت: «من به خودمختاری استان‌های مختلف ایران در زیر سقف ایران معتقدم و فکر می‌کنم بهترین سیستم برای ایران سیستمی است که بتوان از آن بعنوان "ایالات متحد ایران" نام برد.»

دکتر آرام حسامی در عکس العمل به سخنان دکتر براهنی گفت: «من همچنان بر این نکته پا می‌فشارم که یک سیستم فدرال در ایران می‌تواند قدرت را تقسیم کند اما لازم نیست در ابتدا ما به این بحث‌های نظری پرداخته و سعی کنیم تعاریف تازه برای واژه‌هایی که ما را گمراه می‌کنند ارایه کنیم بلکه می‌باید بطور عملی وارد کارزار سیاسی شده و از طریق تقسیم قدرت به این مشکلات خاتمه دهیم.»

سیروس ملکوتی نیز در عکس‌العمل به نظرات و گفته‌هایی که در این بخش از نشست عنوان شد گفت: «به عقیده من این خاک نیست که حرمت انسانی را می‌آفریند بلکه در وحله اول این حرمت انسانی است که می‌تواند خاک را حفظ کند.»

این بخش از نشست حدود یک ساعت به طول انجامید و طی آن شمار دیگری از حاضران در جلسه نیز پرسش‌ها و نظرات تحلیلی یا انتقادی خود نسبت به آنچه از سخنرانان پانل شنیده بودند را با آنان در میان گذاشتند که از سوی سخنرانان به هر یک از آن‌ها پاسخ های لازم داده شد و به این ترتیب نشست صبحگاهی همایش «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» در ساعت ۱۲ و ۵۵ دقیقه بعد از ظهر روز یکشنبه به منظور استراحت و صرف ناهار خاتمه یافت.



بعد از ظهر یکشنبه و گفت و گو درباره اپوزیسیون سکولار ـ دموکرات در تبعید

نشست بعد از ظهر یکشنبه همایش حدود ساعت دو رسمیت یافت و در ابتدای آن ضمن یادآوری این که روز بعد (دوشنبه) مقارن است با سالگشت شهادت فرزاد کمانگر ادای احترامی نسبت به وی و دیگر شهدا به عمل آمد.

خانم افسانه مهاجر، گزارشگر همایش، سپس اعلام کرد که پیام صوتی از عباس خرسندی (که در عراق به سر می‌برد) به همایش رسیده که بطور کامل پخش شد.

به دنبال پیام مذکور پیام ویدئوی دکتر فرهنگ قاسمی، عضو شورای جمهوری‌خواهان لائیک، که از پاریس برای همایش ارسال شده بود پخش شد. وی در پیام خود همایش «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» را «پدیده‌ای تازه در اپوزیسیون ایران در خارج از کشور» دانسته و توصیه‌هایی نیز به برگزارکنندگان آن کرده بود.

با خاتمه پیام مذکور، اعلام شد که مهندس حسن شریعتمداری، از بنیانگذاران سازمان جمهوری‌خواهان ملی ایران، نیز از هامبورگ پیامی برای همایش ارسال کرده است که بطور کامل پخش شد.

مهندس شریعتمداری در پیام خود ضمن قدردانی و سپاسگزاری از برگزاری یک چنین همایشی و اشاره به این که «شما، هم سکولار هستید، به این معنا که خواهان جدایی مذهب از حکومت می باشید، و هم سبز هستید، به این معنا که خود را با مردم معترض ایران همراه کرده‌اید» گفت: «اما این هر دو گرچه شرط لازم کار شماست ولی شرط کافی نیست.»

وی افزود: «شرط کافی این است که در جریان کار خود بکوشید اعتمادسازی بکنید.»

پیام بعدی که در همان زمان به همایش رسیده بود از سوی شاهزاده رضا پهلوی بود که بصورت یک متن کتبی برای برگزارکنندگان همایش فکس شده بود و مهدی حاذق اعظم، رییس شاخه سکرامنتوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»، آن را قرائت کرد.

شاهزاده رضا پهلوی در پیام خود ضمن اظهار خوشوقتی از برگزاری همایش و اظهار تاسف از این که نتوانسته است دست‌کم در یکی از جلسات آن حضور داشته باشد گفته بود: «به من نظر من این همایش را باید از دو نقطه نظر بهنگام و ارزنده شمرد؛ نخست از نظر اهمیت موضوع‌های مورد بحث و دوم از بابت تاکید بر ضرورت همگرایی در زمینه رسیدن به هدفی مشخص.»

وی در این زمینه افزوده بود: «هیچ ایرانی که معتقد به ضرورت برپایی یک نظام دموکراتیک و متعهد به حقوق بشر باشد نمی‌تواند ارزش و اهمیت چنین بحث و بررسی را نادیده بگیرد.»

با خاتمه قرائت پیام شاهزاده رضا پهلوی دومین پانل روز یکشنبه، یا چهارمین پانل همایش، تحت عنوان «اپوزیسیون سکولار ـ دموکرات در تبعید: مسئولیت‌ها، چالش‌ها و راهکارها» در ساعت دو و ۲۵ دقیقه بعد از ظهر آغاز بکار کرد. ریاست و گردانندگی این پانل را مهدی ذوالفقاری، رییس شاخه سانفرانسیسکوی «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»، بر عهده داشت و سخنرانان آن عبارت بودند از دکتر حسین فرزین، ویکتوریا آزاد، دکتر عزت مصلی‌زاده، و دکتر اسماعیل نوری‌علا.

در آغاز کار این پانل مهدی ذوالفقاری پیشنهاد کرد که از سوی همایش پیامی برای مجلس یادبود زنده‌یاد سیامک پورزند که بعد از ظهر همان روز در تورنتو برگزار می‌شد فرستاده شود. برگزارکنندگان همایش در این مورد توضیح دادند که از پیش به این نکته توجه داشته و پیامی نیز تهیه و توسط یکی از اعضای شبکه به مجلس یادبود فرستاده‌اند.

نخستین سخنران پانل بعد از ظهر روز یکشنبه دکتر حسین فرزین، استاد دانشگاه و فعال سیاسی، بود که با تاکید بر ضروت ارزیابی اهداف در هر کار و سنجیدن میزان چیزهایی که از دست می‌دهیم و چیزهایی که به دست می‌آوریم، به این نکته اشاره کرد که باید برای رسیدن به هدف سکولاریسم و تشکیل یک آلترناتیو قوی در مقابل حکومت اسلامی گام‌های خود را طوری برداریم که در هر عمل بیش از آنچه از دست می‌دهیم به دست آوریم.

ویکتوریا آزاد، نویسنده، فعال سیاسی قدیمی و فعال در جنبش زنان، سخنران بعدی پانل بود که با اشاره به و یادآوری از سوابق فعالیت‌های سیاسی خود گفت: «در همه این سال‌ها بارها زمین خورده و باز بلند شده‌ایم. این زمین خوردن‌ها و بلند شدن‌ها و پی‌گیری‌های ما نشان می‌دهد که بالاخره ما جمهوری اسلامی را از رو برده و پیروز خواهیم شد.»

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «ما در اینجا به این منظور گرد آمده‌ایم که شاید بتوانیم به یک اتحاد و اتفاق در یک مورد خاص برسیم ولی خوب است بدانیم که اتحاد در واقع به معنای نوعی اتصال به همدیگر است و نه ذوب شدن در هم.»

ویکتوریا آزاد در این زمینه از گردنبند به عنوان مثال یاد کرد که از مهره‌های متعدد متصل به هم (توسط یک نخ) بوجود آمده و هیچ یک از مهره‌ها با مهره دیگر ادغام و یا در آن ذوب نشده است. وی آنگاه نتیجه گرفت که: «قصد ما از برپایی این همایش می‌باید انجام وظیفه آن نخ باشد و بتوانیم گروه‌ها و سازمان‌ها و شخصیت‌های مختلف را بوسیله نخ سکولاریسم مبتنی بر حقوق بشر و خواهان رفع تبعیض به هم متصل کنیم.»

سخنران در پایان گفتار خود یادآور شد که «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران تا همینجا موفق شده است یک جریان نوین گفتمان‌سازی در ایران را راه‌اندازی کند که این خود امری مهم است و چنان که به همین صورت ادامه یابد می‌تواند تاثیر عمیقی بر جامعه ایران بگذارد.»

با خاتمه سخنان ویکتوریا آزاد اعلام تنفس شد و پس از یک ربع ساعت استراحت و صرف چای و شیرینی بخش دوم پانل با سخنرانی دکتر عزت مصلی‌نژاد، نویسنده مقیم تورنتو، آغاز شد.

دکتر مصلی‌نژاد سخنان خود را با قرائت شعری از والت ویتمن شاعر سرشناس آمریکایی آغاز کرد و سپس به طرح مطالبی در‌باره واژه‌های سکولار و برابر فارسی آن عرفی‌گرایی، خردورزی، دنیاگرایی و گیتیانه پرداخت و نیز با اشاره به استفاده از نام سبز در عنوان شبکه سکولارها و این که شعار همایش «ایران از همه ما مهمتر است» انتخاب شده است، نتیجه‌گیری کرد که «ما در پی غیرسازی نیستیم بلکه به منطق “شامل کردن” معتقدیم.»

سخنران در بخشی از سخنانش گفت: «قدرت واقعی جنبش‌ها در پرهیز آنان از خشونت است.»

وی در بخش دیگری از سخنانش به موضوع تبعیض پرداخت و گفت: «ما باید نسبت به زنان تبعیض مثبت قائل شویم. می‌باید فکری بکنیم که از اقلیت‌های قومی و مذهبی رفع تبعیض بشود. باید از بهاییان ایران دلجویی کنیم. همچنین می‌باید به حقوق همجنس‌خواهان نیز رسیدگی شود. و در کنار همه این‌ها ما باید به مساله جوانان و مساله فرهنگ ایران بطور جدی فکر بکنیم.»

دکتر مصلی‌نژاد در ادامه گفت: «حقیقت این است که علی‌رغم آنچه گفته می‌شود ما یک فرهنگ بسیار عقب‌مانده داریم. ما باید در زمینه روشنگری فلسفی و در جهت این که فرهنگ عرفی‌گرایی را در جامعه رواج دهیم کارهای زیادی انجام بدهیم و یادمان باشد که خمینی‌زدایی باید در صدر برنامه‌های ما باشد.»

وی افزود: ‌«ما شاهد هستیم که در ایران دائما شعار “مرگ بر آمریکا” سر داده می‌شود در حالی که این شعار یک شعار کاملا ارتجاعی و بازدارنده است و ما نباید هرگز غرب را در برابر شرق قرار بدهیم.»

دکتر مصلی‌نژاد در بخش پایانی سخنان خود گفت: «اینجا و آنجا می‌شنویم که برخی می‌گویند رسیدگی به امور ایران فقط در انحصار ایرانیان داخل کشور است. این نظر خبط و اشتباه است چون تاریخ و سوابق مبارزاتی ایرانیان نشان می‌دهد که بسیاری از دستآوردهای ما نتیجه تلاش‌های ایرانیان تبعیدی بوده و هنوز هم این جریان ادامه دارد.»

با خاتمه گفتار دکتر مصلی‌نژاد اعلام شد که پیام دیگری به همایش رسیده است. این پیام توسط نعمت میرزاده، شاعر سرشناس مقیم پاریس، فرستاده شده بود که ویدئوی آن قبل از پرداختن به ادامه کار پانل پخش شد.

نعمت میرزاده در پیام خود به همایش ضمن تبریک به برگزارکنندگان و بانیان آن گفت: «ما تاکنون هر چه داشته‌ایم مونولوگ و کلامی یکطرفه بوده است ولی خوشحالم که می‌بینم همایش شما به منظور ایجاد دیالوگ یا گفت و گوی متقابل بر پا شده است. این امری است که در سازمان‌ها و فعالیت‌های سیاسی ما تازگی دارد و همین تازگی نقطه قوت کار شماست.»

پس از خاتمه پخش ویدئوی پیام نعمت میرزاده نوبت به سخنرانی دکتر اسماعیل نوری‌علا رسید. وی در ابتدای سخنانش گفت: «برگزاری این همایش نشان می‌دهد که ما راهی را شروع کرده‌ایم که ما را به مقصد نهایی‌مان خواهد رساند.»

وی در ادامه به تعریف معنای «در خارج بودن» پرداخت و گفت: «به نظر من همه کسانی که در خارج از کشور زندگی می‌کنند، بخاطر این که نخواسته‌اند و یا نتوانسته‌اند در زیر حکومت اسلامی زندگی کنند و هر یک به شکلی از چنگال حکومت مذهبی گریخته‌اند، سکولار و عرفی‌گرا هستند؛ چه نامشان اسماعیل نوری‌علا باشد چه فاطمه حقیقت‌جو؛ این‌ها، یعنی همه ما که در خارج از کشور هستیم، سکولار هستند و هستیم.»

دکتر نوری‌علا آنگاه گفت: «ما که در اینجا و در فضاهای آزاد و دموکراتیک زندگی می‌کنیم و کسانی از خود و بطور کلی هموطنان در ایران را پشت سر گذاشته‌ایم نسبت به آن‌ها وظایفی داریم. ما باید بطور دایم به فکر آن‌ها که در ایران مانده و راهی جز ادامه زندگی در زیر سلطه حکومت جبار و خونبار اسلامی را ندارند باشیم و چاره‌ای برای نجاتشان بیاندیشیم.»

سخنران با اشاره به جریان اصلاح‌طلبی در ایران گفت: «ما نسبت به جریانی با این نام که در داخل و خارج کشور فعالیت می‌کند موضع داریم و آن را جریانی بسیار خطرناک می‌دانیم و وظیفه خود دانسته‌ایم که با آن مبارزه کنیم؛ زیرا به عقیده من کسی که مار زخمی را مداوا می‌کند از خود مار خطرناک‌تر است.»

وی در ادامه گفت: «هر کسی که از اردوگاه اصلاح‌طلبی می‌برد و به اینجا می‌آید تا سخنش را در آزادی بگوید، حتی سخن مذهبی خودش را، او هم سکولار است. آن کس که به اینجا آمده تا بتواند در آزادی از سکولاریسم سیاسی و سکولاریسم فلسفی سخن بگوید به دلیل این که نتوانسته است کار خود را در فضای زهرآگین و زیر سایه سهمگین رژیم اسلامی انجام بدهد، او هم سکولار است. همه کسانی که در پی تنفس آزاد و اندیشه‌ورزی آزاد هستند و منافعشان به منافع رژیم اسلامی گره نخورده است در اردوگاه سکولارها هستند...»

دکتر نوری‌علا سپس گفت: «حضور حجت‌الاسلام کدیور در غرب، برای این که بتواند نواندیشی دینی بکند، گواه این است که اندیشه نو هم در حکومت اسلامی ممنوع است. بنا بر این ما وظیفه داریم که با قلم و قدم و کار سخت بکوشیم تا حکومت اسلامی را منحل کرده و بجایش حکومتی سکولار، دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر برقرار کنیم.»

وی افزود: «من این را می‌دانم که اگر ما در شب گیر کرده‌ایم تنها علاج درد ما طلوع صبح است. ما ناگزیریم که یک آلترناتیو اختراع کنیم؛ حتی اگر خدا این کار را نکرده باشد. ما فکر می‌کنیم اعلامیه دادن و افشا کردن چیزی جز وقت تلف کردن نیست و ما می‌باید در مقابل حکومت اسلامی یک آلترناتیو سکولار ایجاد کنیم. ما باید همه سکولارها را گرد هم جمع کنیم و با کمک یکدیگر در راستای ایجاد یک چنین آلترناتیوی بکوشیم.»

دکتر نوری‌علا در بخشی از سخنانش گفت: «۳۲ سال است که ژنرال‌هایی فعالیت‌های سیاسی ما را اداره کرده‌اند که سربازی نداشته‌اند. امروز می‌بینیم که این ژنرال‌ها برای ما پیام می‌فرستند. ما ضمن تشکر از آن‌ها در مقابل می‌گوییم به ما ملحق شوید؛ ما سربازیم و در این جبهه نقش سربازان شما را بازی خواهیم کرد. به آن‌ها می‌گوییم ما میز و صندلی را برایتان تهیه کرده‌ایم تا شما بیایید و روی آن‌ها بنشنید، اما اگر شما با یکدیگر و یا با خودتان رودربایستی دارید ما حاضر به تکرار تجربه‌های فرسوده گذشته نیستیم. ما وطنمان را می‌خواهیم. جای ما در آن خاک است و در آنجاست که باید حرف‌هامان را بزنیم. ما دیگر فرصت فرصت‌سوزی نداریم. ما می‌خواهیم دست در دست یکدیگر بگذاریم و میهنمان را نجات بدهیم.»

سخنران در ادامه گفت: «امروز یکی از دوستان آمد و این پرچم را به من داد تا روی سینه خود نصب کنم. من افتخار می‌کنم که این پرچم شیر و خورشید نشان را به سینه خود نصب کرده‌ام. من می‌بینم که آقای صالح‌زاده که یک کرد است می‌آید و با لهجه کردی به من می‌گوید دوستت دارم. به دوست قدیمم دکتر رضا براهنی که در اینجا حضور دارد و ترک است افتخار می‌کنم. من به رضا حسین‌بر که بلوچ است افتخار می‌کنم. اگر در اینجا گفته‌ایم “ایران از همه ما مهمتر است” برای این است که اگر ایران نباشد ما همه بیخود و بیهوده در اینجا جمع شده‌ایم و در واقع می‌توان گفت الکی خوش هستیم! ایران در صورتی می‌تواند وطن ما باشد که از همه ما بزرگتر و مهمتر باشد.»

دکتر نوری‌علا در بخش دیگری از سخنانش گفت: «ننگ بر نسل ما اگر دست به اقدامی اساسی نزنیم که تبعیض جنسیتی، تبعیض قومی، تبعیض جنسی و دیگر انواع تبعیض‌ها برای همیشه از مملکت ما رخت نبندد. به راستی ننگ است زندگی کردن در سرزمینی که یکی از شاعران بزرگ آن مثل براهنی را تا این حد آزار روحی داده است. من اگر ترک بودم، اگر کرد بودم، چه بسا بیشتر از این عزیزان آزرده‌ خاطر می‌شدم و به فکر جدایی‌طلبی می‌افتادم. ببینید ایرانی‌ها چقدر شریف‌اند که این همه ستم می‌بینند و باز این کار را نمی‌کنند. نگاه کنید به تاریخ و ببینید که ستار خان و باقر خان در عوض جدا کردن زادگاهشان از دامن ایران می‌آیند به تهران که حکومت مرکزی را درست کنند. ما هم فرزندان یک چنین مردمانی هستیم و سر اولین پیچ تاریخ همدیگر را پیدا نکرده‌ایم که بتوانیم سر پیچ بعدی آن از هم جدا بشویم!»

وی در بخش پایانی سخنانش گفت: «امیدوارم این همایش اگر هیچ کمکی نکرده باشد حداقل ما را به خودمان شناسانده و با یکدیگر آشتی داده باشد. ما تا دیروز رودخانه‌های جدایی بودیم که در این دو روز به دریای این سالن پیوستیم... و کلام آخرم این است که بیایید حالا که همدیگر را شناخته و به هم پیوسته‌ایم قدمی برداریم و کاری کنیم که اولین کنگره ملی ایرانیان را در خارج از کشور تشکیل بدهیم.»

سخنرانی دکتر اسماعیل نوری‌علا در میان کف زدن‌های طولانی و شور و احساس حاضران به پایان رسید و به دنبال آن آخرین پیامی که به همایش رسیده بود پخش شد.

فرستنده این پیام حسین علیزاده از هلسینکی بود که ضمن تبریک به برگزارکنندگان همایش «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران»، این اقدام را «محصول فرایند تاریخی گذار میهن ما به دوره‌ای نوین» دانست.

با خاتمه پخش پیام حسین علیزاده، رییس پانل از حاضران در جلسه خواست چنانچه پرسش یا نظری درباره سخنرانی‌ها دارند در مقابل میکروفون قرار گرفته و آن‌ها را مطرح کنند.

این بخش از همایش نیز حدود یک ساعت به طول انجامید و طی آن شماری از حاضران در جلسه پرسش‌ها و نظرات تحلیلی یا انتقادی خود نسبت به آنچه از سخنرانان پانل شنیده بودند را با آنان در میان گذاشتند که از سوی سخنرانان به هر یک از آن‌ها پاسخ های لازم داده شد و به این ترتیب دومین و آخرین روز همایش «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران» خاتمه یافت.



متن چهار پیام از پیام های قرائت شده در همایش تورنتو


پيام شاهزاده رضا پهلوی به همايش تورنتو

دوستان و هم‌میهنان عزیزم، با سلام بر همه شما:

امیدوار بودم که بتوانم دست‌کم در یکی از جلسات این همایش با شما باشم و با آراء و باورهایتان درباره موضوع‌هایی که مطرح می‌شود بیشتر آشنا شوم. متاسفم که امکان فراهم نشد. اما بی‌نهایت خوشحالم که می‌توانم، به دعوت لطف‌آمیز برگزار‌کنندگان همایش، مختصری در باره موضوع مورد بحث خدمت دوستان عرض کنم.

اما پیش از آن، نخست مایلم برپایی این همایش را به همه برگزار‌کنندگان شادباش بگویم. مشکلات برگزاری همایشی از این‌گونه و دشواری یافتن راه حل آن‌ها از دید کسی پنهان نیست. تنها با همتی شایان و شوری فراوان است که می‌توان در این راه به مقصود رسید. خوشبختانه برگزارکنندگان همایش کنونی از این دو نعمت بهره بسیار داشته‌اند.

به نظر من این همایش را باید از دو نقطه نظر بهنگام و ارزنده شمرد. نخست از نظر اهمیت موضوع‌های مورد بحث، و دوم از بابت تاکید بر ضرورت همگرایی در زمینه رسیدن به هدفی مشخص. 

اهمیت موضوع که به یقین برای شما دوستان عزیز کاملا روشن است. هیچ ایرانی که معتقد به ضرورت برپایی یک نظام دموکراتیک و متعهد به حقوق بشر باشد نمی‌تواند ارزش و اهمیت چنین بحث و بررسی را نادیده بگیرد.  آنچه که از آغاز عمر حکومت اسلامی تاکنون بر ایران و مردم ایران رفته است هر روز بر اهمیت چنین همایش‌ها و بررسی‌ها می‌افزاید. به نظر من، موضوع همایش کنونی باید بسیار زودتر از این برای مخالفان و منتقدان جدی حکومت اسلامی مطرح می‌شد؛ حداقل برای کسانی که در فضای امن جوامع دموکراتیک جهان زندگی می‌کنند و به ضرورت تحقق یک نظام دموکراتیک لیبرال و شرایط و لوازم آن پی برده‌اند.

به نظر من امروز بخشی بزرگ از زنان و جوانان دانش آموخته ایران که در کوره سوزان استبداد مذهبی آبدیده شده‌اند به این لوازم و شرایط به خوبی آگاهند؛ با گوشت و پوست و استخوان‌شان حس کرده‌اند و می‌دانند که دموکراسی تنها بر شالوده حقوق و آزادی‌های انسان می‌تواند استوار شود. و نیز می‌دانند که حکومت غیرسکولار با حقوق و آزادی‌های بشر و لاجرم با دموکراسی، یکسره بیگانه و ناسازگار است. 

در واقع، خوشبختانه، به نظر می‌رسد که آراء کسانی که هنوز سخن از دموکراسی دینی می‌رانند و جدایی دین از حکومت را ضروری نمی‌شمرند، نقشی و اثری بر ذهن جوانان، و زنان هشیار و هوشمند ایران نگذاشته است. 

در واقع، کار فساد و استبداد و بیداد در ایران به آنجا رسیده که حتی شماری روزافزون از بنیان‌گزاران و هواداران حکومت اسلامی هم سرانجام در عمل به تایید نظر و خواست روشن و مشهود اکثریت قاطع مردم ایران پرداخته‌اند. آن‌ها، اگر نه به تصریح، به تلویح، دخالت دین در حکومت را ریشه همه فاجعه‌های بی‌سابقه‌ای می‌دانند که میهن ما را به چنین مرحله اسفناکی رسانده است. مهم‌تر از همه، شماری از هواداران و مبلغان سابق حکومت اسلامی، امروز مسبب اصلی سست شدن باورهای مذهبی، به ویژه در میان هموطنان مسلمانمان، را همین اختلاط دین و حکومت می‌شمرند. 

‌به این ترتیب، منکر اهمیت و ضرورت بحث و بررسی هرچه بیشتر و همه‌گیرتر در باره سکولاریزم و حقوق بشر نمی‌توان شد. اما اوضاع و احوال آشفته‌تر از همیشه ایران، و ابرهای سیاهی که در آسمان میهن عزیزمان مشاهده می‌شود، مسئولیت‌های دیگری را نیز بر عهده همه ما گذاشته است.

جنبه دوم اهمیت این همایش پرداختن به همین مسئولیت‌ها است. من در این فرصت مایلم در باره یکی از این مسئولیت‌ها، که شاید مهم‌ترین آن‌ها هم باشد، چند نکته‌ای را که به نظرم می‌رسد با شما دوستان در میان گذارم. این مسئولیت مسئولیتی است که متاسفانه در این سال‌های دراز بسیاری از ما در باره‌اش سخن بسیار گفته و به ایفایش کمتر پرداخته‌ایم؛ مسئولیت یافتن راهی برای هم‌رای و همبسته شدن ده‌ها و صدها هزار ایرانی کوچیده از وطن برای کمک به رهایی و آزادی هم‌میهنان اسیر و گرفتارمان.

‌به نظر من ایرانیان دور از وطن شاید بیشتر از هر گروه مهاجر دیگری امکان و فرصت و انگیزه چنین هم‌رایی و همبستگی را داشته‌اند اما متاسفانه تا کنون به توفیق چشمگیری نرسیده‌اند. تا آنجا که خود شاهد بوده‌ام و یا از دیگران شنیده‌ام، کمتر مجمعی و همایشی از ایرانیان علاقه‌مند به وطن و نجات وطن برپا شده است که در آن تفرق و رقابت جای تلاش برای رسیدن به توافق بر سر هدف‌های مشترک را نگرفته باشد. عنادها و کشمکش‌های ایدئولوژیک، جاه‌طلبی‌های سیاسی و اختلاف نظر بر سر مسایل فرعی، از جمله قالب و ساختار اداری حکومت (فدرال یا متمرکز)، از دلایل اصلی ناکامی در این زمینه است.

‌با توجه به موضوع‌های مورد بحث همایش و هدف‌های آن و تاکیدی که بر ضرورت همگرایی و رسیدن به تصمیم‌های قابل اجرا شده است، اطمینان دارم که این همایش می‌تواند به نتایجی مثبت و سود‌مند دست یابد و مقدمات هم‌رایی و همبستگی هرچه بیشتر ایرانیان، به ویژه ایرانیان دور از وطن، را برای رسیدن به هدفی مشترک و یافتن شیوه‌های تحقق آن، فراهم آورد.

با سپاس دوباره از فرصتی که به من دادید، برای همگی آرزوی توفیق هرچه زودتر و کامل‌تر در راه کمک به آزادی ایران دارم.



پیام حسن شریعتمداری، از بنیانگذاران سازمان جمهوری خواهان ملی ایران، به همایش

هم‌ميهنان گرامی، خانم‌ها، آقايان،

از اين که از راه‌های دور و نزديک، با تحمل مشقات زياد، گرد هم آمده‌ايد تا به يکی از مبرم‌ترين مسایل جنبش در وضعيت کنونی پاسخی در خور بيابيد و در آن با يکديگر رايزنی کنيد ـ مساله‌ای که در آينده‌ای نه چندان دور به يکی از مسایل جدی ايران تبديل خواهد شد ـ بسيار خوشوقتم و از شما سپاسگزاری می‌کنم.

شما خود را «سکولارهای سبز» می‌ناميد و دو مولفه‌ اساسی تبديل شدن ايران در آينده به يک حکومت دموکراتيک و مبتنی بر اراده‌ مردم را در خود داريد. سکولار هستيد يعنی، در ترجمان سياسی آن، جدایی نهاد دين از نهاد حکومت را می‌خواهيد، و سبز هستيد يعنی خود را در امتداد جنبش عظيم مردم و ‌در توافق با آرمان‌های آن در انتخابات سال ۸۸ و پس از آن می‌بينيد؛ جنبشی که تحمل، رواداری، تسامح و مسالمت‌جویی را در گوهره‌ خود داشت و ‌از فرهنگ والایی برخوردار بود که نويدبخش استقرار يک دموکراسی پارلمانی مبتنی بر حقوق بشر در آينده‌ ايران است. نسلی که توانست با گوناگونی عقايد و سلايق در کنار نسل‌های پيشين خود بايستد و به ديکتاتوری در ايران نه بگويد بدون اين که خود را به خشونت بيالايد و با سرسختی مقاومت خود را در داخل و خارج ايران ادامه دهد و ابراز کند. بودن در کنار آن‌ها، و نيرو گرفتن از آن‌ها و پشتيبانی آن‌ها همان گوهره‌ای است که ما را به ملت خود و به درون ايران وصل خواهد کرد و شما اين‌ها را در نام خود داريد. اين‌ها شرط‌های لازم برای تبديل شدن به يک آلترناتيو به همراه دگرانديشان ديگر است؛ ولی شرط کافی نيست.

شرط مهم و کافی اعتماد‌سازی است؛ اعتمادی که مردم ايران بتوانند خواسته‌های خودشان را در تبلور با سخنان شما ببينند و به آن اطمينان کنند. اين راه کوتاهی نيست؛ به خصوص که از سنگلاخ‌های سی سال بی‌اعتمادی می‌گذرد. ولی برای کسانی که جوهره‌ پاک داشته باشند و صميمی باشند ايجاد اين اعتماد سخت نيست.

ما همه ايران را دوست داريم برای اين که ايرانيان را دوست داريم. ايرانيان هموطنان ما هستند و ما هم آن‌هایی را که با ما موافقند دوست داريم و هم مخالفين خود را دوست داريم. ما ايران را دوست داريم ولی اين دوست داشتن ما باعث اين نمی‌شود که هيچ نوع حس برتری‌جویی نسبت به غير‌ايرانيان در اين دوست داشتن ما متبلور باشد. ما ايران را دوست داريم و ايرانيان را دوست داريم بدون اين که اين دوستی ما باعث بشود که نسبت به ديگران نفرت داشته باشيم يا آن‌ها را خصم خود بدانيم. ناسيوناليسم مبتنی بر خاک و خون باعث دو جنگ اول و دوم جهانی شد. امروز ملی‌گرایی و ملی‌خواهی بر اساس منافع ملی و يافتن راه‌های تعامل با ديگران در سراسر جهان است. و اين رمز دموکراسی‌هایی است که هر کدام از ما احتمالا تابعيت يکی از آن‌ها را همراه با تابعيت ايرانی خود داريم. ما نيز بايد اين‌گونه ملی‌گرا باشيم. و اين‌گونه ‌آماده باشيم که در اين راستا با ديگران تعامل کنيم و آن‌ها را در صف خود و همتراز با خود ببينيم.

از سوی ديگر، جمهوری اسلامی که به قول دوست بسيار گرامی‌ام آقای حسن نزيه ـ که هر کجا هست خدايا به سلامت دارش ـ به حق جمهوری جهل و جنون و جنايت ناميده شده است، در طی اين ۳۲ سال حکومت زخم‌های فراوانی بر پيکره‌ اجتماع وارد کرده و انقطاع‌های اجتماعی را به گسل‌های بسيار خطرناکی تبديل کرده که دائما بر آن‌ها عمق بخشيده، نمک پاشيده و کينه تزريق کرده است. در چنين محيط بسيار دشواری ما بايد اعتمادآفرينی کنيم، ايران را که از اقوام، مذاهب و عقايد و نحله‌های فکری گوناگون تشکيل شده بتوانيم گرد هم بياوريم، کسانی را که در دو سوی اين گسل‌ها با بی‌اعتمادی فراوان به همديگر می‌انديشند بر سر يک ميز بنشانيم، آن‌ها را آماده‌ گفت و گو کنيم، نسبت به يکديگر اعتماد متقابل ايجاد کنيم، و ايران را يکپارچه حفظ نمایيم. اين رمز نگاهداری ايران بر اساس منافع مشترک است. ما بايد بکوشيم آينده‌ای را برای آنان ترسيم کنيم که در يک مسیر بدون اين که زبان، فرهنگ، و مذهب خاصی باعث استيلاجویی گروهی بر گروهی ديگر باشد در آينده بتوانيم دست به دست هم بدهيم و آن را بسازيم.

از سوی ديگر، آنچه که جمهوری اسلامی را با وجود اختلافات عجيب و غريب، با وجود ريزش فراوانی که در خود دارد، با وجود بحران‌های بين‌المللی و انزوای عجيبی که در آن گرفتار است همچنان استوار نگاه داشته است ترس از آينده‌ای مبهم و وحشتناک است که گروه‌های مختلف آن را اين ملاط ترس به هم پيوسته است. ما بايد اين ملاط ترس را در هم نورديم. ما بايد پيام صلح و دوستی و گذشت باشيم. بقول نلسون ماندلا، بايد بگویيم که ما نمی‌توانيم فراموش کنيم اما می‌توانيم ببخشيم.

به نظر من و بسياری از هم‌انديشان من، يک انتخابات آزاد بر اساس استانداردهای بين‌المللی، و با نظارت بين‌المللی، مبتنی بر يک قرارداد بر فراز قانون اساسی يک بازی برد ـ برد است که همگان را در آن شرکت خواهد داد؛ با هر عقيده و مسلک و با هر منفعت سياسی می‌توانند در آن شرکت کنند و بخت خود را بيازمايند. شرط تحميل چنين انتخابات آزادی به نظامی که حتی انتخابات فرمايشی خود را بر نمی‌تابد تغيير توازن اجتماعی و بهم خوردن نيروهای سياسی اجتماعی است؛ در حدی که نظام نتواند از يک انتخابات آزاد بر اساس استانداردهای بين‌المللی جلوگيری کند. ولی داشتن چنين پروژه‌ای اين نوید را به جناح‌هایی از نظام می‌دهد که می‌توانند بخت خود را برای آينده بيازمايند و در جدا کردن آنان از ديگران و پيوستن آنان به نيروهای دموکراتيک، در حالتی که تعادل اجتماعی نزديک به هم خوردن است، اين پروژه بسيار کمک خواهد کرد. من از همايش شما خواهش می‌کنم که اين پروژه را يک امعان نظر عميق بنمايند و نقاط قوت و ضعف آن را باز کنند و به جد بکوشند که آن را مورد نظر خود قرار دهند.

همچنين، من فکر می‌کنم که وطن ما دچار ويرانی‌های عميقی شده و حکومت فعلی در عرض سی سال هيچ‌گونه شالوده‌ محکمی برای آينده‌ ايران تهيه نکرده است. او يک ويرانه را به نسل آينده تحويل خواهد داد و اينجا است که ما بايد با شاعره‌ محبوب و قهرمان وطن‌مان، سيمين بهبهانی، هم‌آوا شويم و همه با هم، با عزمی جزم، بخوانيم که «دوباره می‌سازمت وطن، اگرچه با استخوان خويش».

دست همه‌تان را می‌فشارم و آرزوی موفقيت برای پيشبرد اين کنگره‌ بسيار ضروری‌تان دارم. متشکرم.



پيام دکتر فرهنگ قاسمی، عضو شورای جمهوری‌خواهان لاییک و دمکرات ایران، به همایش تورنتو

با عرض سلام خدمت خانم‌ها و آقايان شرکت کننده در نشست شبکه‌ جهانی سکولارهای سبز ايران برای آزادی و دموکراسی، و با ادای احترام به همه‌ کسانی که در طول سی و دو سال اخير عليه جمهوری اسلامی مبارزه کرده‌اند، کشته شده‌اند، به زندان‌ها افتاده‌اند، و در تبعيد به سر می‌برند.

شما دوستان که در اين همایش‌ دو روزه جمع شده‌ايد از جمله کسانی هستيد که هنوز دست از مبارزه عليه جمهوری اسلامی بر نداشته‌ايد و با کارهای شجاعانه و با اقداماتی که واقعا احتياج به زحمت زياد دارد دست به ايجاد يک آلترناتيو زده‌ايد و من از صميم قلب آرزو می‌کنم که در اين کار موفق باشيد.

من در اين چند دقيقه به چهار نکته يا مشخصه‌ مهم جنبش شما، يا شبکه‌ شما، اشاره می‌کنم و در آخر هم دو نکته را به عرض خانم‌ها و آقايان حاضر در اين جلسه می‌رسانم.

‌آن چهار نکته که مشخصات عمده‌ جنبش شما هستند عبارتند از:

اول: مساله‌ سرنگونی. من بسيار خوشحالم که در برنامه‌ شما مساله‌ سرنگونی مطرح است و شما به اين نتيجه رسيده‌ايد که رژيم جمهوری اسلامی اصلاح‌پذير نيست و بايد از ميان برود و در اين زمينه کوشش می‌کنيد. 

‌دومين مساله شعار عدم تبعيض است. شعار عدم تبعيض، که به نظر من همان سکولاريسم و همان لائيسيته است، در واقع پادزهر اصلی جمهوری اسلامی است. يعنی، با اين حرکت، شما به نقطه‌ اصلی می‌پردازيد و ضربه‌ اصلی را می‌توانيد به جمهوری اسلامی وارد کنيد.

مساله‌ سوم جديت در عمل سياسی‌ و کوشش کسانی است که در راس اين جريان قرار دارند و من شاهد کارهای مثبت و حرکت‌های ارزنده‌ آن‌ها در عرض اين يکی ـ دو سال اخير بوده‌ام و قابل تقدير است، و منی که تا حدی دست در امر مديريت دارم می‌دانم که جمع و جور کردن يک عده از ايرانيان در خارج از کشور و به وجود آوردن تشکيلات کار بسيار بسيار مشکلی است و من شاهد اين فعاليت و زحمت‌کشی دوستان هستم و قدردانی می‌کنم.

چهارمين مساله، مساله‌ ايجاد آلترناتيو در خارج از کشور می‌باشد. در عرض اين سی و دو سال گذشته همه‌ شما حتما شاهد بوده‌ايد و بنده هم يکی از فعالين و کسانی بوده‌ام که شاهد انواع مختلف آلترناتيو‌ها در خارج از کشور بوده‌ام ولی آلترناتيو شما دارای يک خاصيت عمده و يک ويژگی بسيار ارزنده است و آن اين که به حول يک نفر نمی‌گردد بلکه بر حول يک شبکه‌ جهانی، که حتما دموکراتيک هم هست و حتما اصول دموکراسی را رعايت می‌کند، می‌گردد و فکر می‌کنم که يک پديده‌ تازه‌ای است در اپوزيسيون خارج از کشور.

بعد از اين چهار مشخصه يا چهار ويژگی، دو نکته و توصيه را، البته با کمال فروتنی، می‌خواهم به اين نشست عرض کنم.

اولين توصيه اين است که فردای اين نشست نخستين روز شروع کار بسيار سنگين و جدی تمام کسانی است که به اين «کانسپت» (مفهوم) باور دارند؛ يعنی می‌خواهند آلترناتيو به وجود بياورند. به قول خود ما ايرانی‌ها بايد کفش و کلاه کرد و، به قول فرانسوی‌ها، بايد عصا به دست گرفت و در‌ خانه‌ تمام افراد، سازمان‌ها، انجمن‌ها، احزاب را زد و فهميد گره‌های اصلی اين عدم همکاری، عدم هم‌سازی، در کجا قرار دارد و برای گشودن اين گره‌ها گام برداشت و سعی کرد که يک هم‌سازی و يک همبستگی ملی ايرانی را به وجود آورد.

دومين توصيه‌ بنده اين است که در اين نشست يک قطعنامه‌ای را به تصويب برسانيد و در آن تمام اصول منشور جهانی حقوق بشر و ميثاق‌های وابسته به آن را محترم بشماريد و خودتان را موظف بدانيد که آن‌ها را امروز اجرا بکنيد و تعهد بکنيد که وقتی بعنوان آلترناتيو به قدرت رسيديد، که اميدوارم برسيد، تمام اين اصول را رعايت بکنيد. و اين قطعنامه (که حتما و حتما بايد در آن جهان شمول بودن حقوق بشر ذکر شود، يعنی گفته شود که اين حقوق بشر اسلامی نيست، کاتوليک نيست، يهودی نيست، بلکه جهان شمول است و روی اين بايد تاکيد شود) برای دبيرکل سازمان ملل متحد فرستاده شود تا بدانند که يک آلترناتيو ديگری وجود دارد که از داخل خود رژيم نيست، اسلامی نيست، و حقوق بشر را در تماميت‌اش قبول دارد.

از اين که به سخنان بنده گوش کرديد خيلی تشکر می‌کنم.



پيام مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، به همايش تورنتو

جناب آقای اسماعیل نوری‌علا

دوستان شرکت کننده‌ در همایش

با درودهای فراوان

امیدوارم این همایش در جهت برداشتن گامی تاریخ‌ساز در راستای هماهنگ کردن حداكثر همه‌ نیروها و شخصیت‌های مبارز آزادیخواه‌ و دمکرات ایران در خارج کشور، به‌ منظور پشتیبانی از مبارزات آزادیخواهانه‌ داخل ‌باشد که‌ طی دهه‌های گذشته‌ در راستای طرد رژیم ستمگر و ضد آزادی جمهوری اسلامی و بر سر کار آوردن حکومتی دمکرات بر اساس اراده‌ ‌مردمان ایران فداکاری نمودند و تا‌کنون بسیاری از آنان در این راه‌ جان خود را فدا کرده‌اند.

سخن بسيار است‌ و در این مختصر امکان بیان همه‌ آن‌ها نیست، لذا سعی می‌کنم بطور مختصر نظرات خود را جهت اطلاع  شركت كنندگان همايش به عرض برسانم:

قبل از هر چیز لازم می‌دانم یادآوری نمایم که‌ محدود نمودن جنبش سکولار ـ دمکرات در ایران به‌ آغاز شکل‌گیری «جنبش سبز» ‌‌بی‌حرمتی به‌ همه‌ آراديخواهانی است که‌ مبارزات آنان در اقصا نقاط ایران، از جمله‌ در کردستان، از همان آغاز حکومت جمهوری اسلامی شروع شده‌ و تا‌کنون نیز ادامه‌ دارد. بنا بر این، به‌ منظور استنتاج درست و ارزیابی دقیق از همه‌ شکست‌ها و پیروزی‌های جنبش، و درس گرفتن از اشتباهات گذشته‌، ضروری است که‌ ‌ نقاط قوت و ضعف همه‌ این دهه‌ها را بررسی کرد.

در همین رابطه‌ معتقدم که «جنبش سبز» را به‌ عنوان سرآغاز جنبش‌های نوین آزادیخواهانه‌ خاورمیانه‌ و شمال آفریقا به‌ حساب آوردن به‌ همان انداز‌ه اشتباه‌ خواهد بود که‌ رژیم جمهوری اسلامی این مبارزات را ادامه‌ انقلاب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ می‌انگارد. فکر می‌‌کنم به‌ صلاح باشد که‌ به‌ جای خودستایی‌ها کمی متواضع باشیم و بیشتر اشتباهات را برجسته‌ کنیم و از آن‌ها درس بگيريم تا مجبور به‌ تکرار اشتباهات گذشته‌ نشویم.

آخرین مطلب در رابطه‌ با «جنبش سبز» این که‌، هر چند افکار و ایده‌های متنوعی در این جنبش حضور داشتند ولی نباید فراموش کرد که‌ آقایان موسوی و کروبی در راس جنبش قرار گرفتند و‌ از همان آغاز تا‌کنون با تمام توان از جمهوری اسلامی دفاع کرده‌اند و، بالاتر از آن، همیشه‌ وظیفه‌ خود را برگرداندن این رژیم به‌ دوران طلایی خمینی دانسته‌اند. این جنبش در داخل و خارج بیشتر به‌ ایده‌های جنبشی اصلاح‌طلب در چهارچوب رژیم جمهوری اسلامی شناخته‌ شده‌ است و خوب و بد آن بیشتر به‌ آقایان کروبی و موسوی بر می‌گردد. بنا بر این، نامگذاری جنبش سکولار ـ دمکرات به‌ نام سبز قبل از هر چیز خلط مبحث و ضایع کردن حق انحصاری این آقایان می‌باشد. از این گذشته‌ مگر کلمات و عبارات مناسب برای بیان این معنی وجود ندارد که‌ از روی ناچاری باید این عنوان را برگزید؟

آنچه‌ در پایان سخنانم لازم می‌دانم یادآوری کنم این است که‌ علل بی‌نتيجه ‌ماندن ده‌ها گردهمآیی هموطنان ایرانی را نیز که‌ طی دهه‌های گذشته‌ در کشورهای آمریکا و اروپا تشکیل شده‌اند از نظر دور نداریم و با آموختن از این همه‌ شکست با طرحی نو و متدی متفاوت از گذشته‌ در راه‌ به‌ بار نشاندن این شبکه‌ گام برداریم. از دید ما این متد می‌تواند با در نظر گرفتن و مشخص نمودن حقوق پایمال شده‌ اقشار مختلف اجتماعی از قبیل زنان، کارگران، معلمان،‌ دانشجويان و ملیت‌های مختلف ایران آغاز شود؛ بر تقسيم قدرت در شكل فدراليسم به عنوان ساختار آينده‌ ايران تاكيد گذارد و به اين ترتيب ایران را در یک برنامه‌ پيشرفته‌ و صریح ايران همه‌‌ ایرانیان نماید. مشارکت وسیع و همه‌ جانبه‌ مردم در یک جنبش ـ که‌ به آن نیاز داریم ـ در گروی اینچنین برنامه‌ای خواهد بود.

حزب دمکرات کردستان ایران در این راستا حامی بی‌دریغ این چنین تشکلی خواهد بود و وظیفه‌ خود را در راه‌ به‌ ثمر رساندن آن در حد توان به‌ انجام خواهد رساند.

برای این همایش و برنامه‌های پیش رویش آرزوی موفقیت داریم و از مبتکرین و برگزارکنندگان آن سپاسگزاریم.


نظر کاربران:

 

بنظر می رسد دو خواننده محترمی که تا اینجا نکات و نظراتی را درباره گزارش من از همایش شبکه جهانی سکولارهای سبز در تورنتو مرقوم داشته اند تصورشان این است که من در برگزاری آن همایش نقشی داشته‌ام و یا احتمالا عضو شورای مدیریت یا هماهنگی شبکه مذکور هستم. در حالی که چنین نیست و من فقط بعنوان یک روزنامه نگار مستقل و برای تهیه گزارش از آن همایش به تورنتو رفته و در جلسات همایش حضور یافته بودم و حاصل کارم هم همین گزارش کامل و دقیقی است که ملاحظه می فرمایید. این که چرا شبکه مذکور در عنوان خود از واژه «سبز» استفاده می کند البته دلیل دارد و انتخاب خود آن هاست و من دیده ام که بارها در این مورد توضیح داده اند و من بعنوان یک روزنامه نگار نمی توانم از طرف آن ها حرفی بزنم؛ جز انعکاس آنچه آن ها تا کنون گفته اند و من نیز بارها مطالب آن ها را در هفته نامه «ایرانیان» یا سایت های اینترنتی آورده ام. درباره این که چرا  پیام شاهزاده رضا پهلوی در سایت ها به دو صورت منتشر شده (واقعا؟) هم، من نمی دانم علتش چیست؛ ضمن این که فکر نمی کنم چنین باشد. و اگر شده، باید از مسئولان سایت هایی که در آن پیام تغییراتی داده و یا به قول دوستمان «حک»اش کرده اند سئوال کرد و نه از من. چرا دوستان گزارشگر و رورنامه نویس را بجای خبرساز و فعال سیاسی می گیرند؟ کار من فقط گزارشگری است و روزی اگر مطلب و مقاله و تفسیری نوشتم آن وقت هم تازه فقط و فقط نظر «خود»م را می دهم. لطفا به این نکته مهم توجه داشته بشید و مرزها را مغشوش نکنید!
تقی مختار

*

آقای مختاری گرامی
با سلام ممنون خواهیم شد به خوانندگان توضیح دهید، چرا پیام شاهزاده به دو صورت در سایتها درج شده است. بویژه بفرمائید چرا سایت سکولار پس از دو روز و بعد از انتشار مقاله آقای مهرداد احسانی پور متن پیام شاهزاده را در سایت خود تغییر و بخش ـ (فدرال یا متمرکز) ـ را از پیام  شاهزاده بدون هیچگونه توضیحی حک نموده است. به نظر می رسد اگر نشریه ایرانیان هم چاپ کاغذی نشده بود آنرا هم بدلخواه بدون توضیح به خوانندگان تغییر می دادند.  پاراگراف مورد نظر از پیام شاهزاده رضا پهلوی را برای روشن تر شدن بهتر مسئله در زیر خدمتتان می آوریم.
با احترام ـ خواننده علاقمند
«‌به نظر من ایرانیان دور از وطن شاید بیشتر از هر گروه مهاجر دیگری امکان و فرصت و انگیزه چنین هم‌رایی و همبستگی را داشته‌اند اما متاسفانه تا کنون به توفیق چشمگیری نرسیده‌اند. تا آنجا که خود شاهد بوده‌ام و یا از دیگران شنیده‌ام، کمتر مجمعی و همایشی از ایرانیان علاقه‌مند به وطن و نجات وطن برپا شده است که در آن تفرق و رقابت جای تلاش برای رسیدن به توافق بر سر هدف‌های مشترک را نگرفته باشد. عنادها و کشمکش‌های ایدئولوژیک، جاه‌طلبی‌های سیاسی و اختلاف نظر بر سر مسایل فرعی، از جمله قالب و ساختار اداری حکومت (فدرال یا متمرکز)، از دلایل اصلی ناکامی در این زمینه است.»

*

جناب آقای تقی مختار! اگر هنوز در خاطرتان باشد رنگ “سبز” را طرفداران آقای ميرحسين موسوی (به خصوص جوانان) در دوران مبارزات انتخاباتی برای کانديدای خودشان در نظر گرفتند؛ يعنی زمانی که هنوز تقلب در انتخابات و رأی مردم نشده بود و هنوز هيچ “جنبشی” چه سکولار و چه غير سکولار، چه اصلاح طلب و چه برانداز شکل نگرفته بود. بلکه فقط مبارزات انتخاباتی بود و اگر به ياد داشته باشيد طرفداران آقای محمود احمدی نژاد هم با رنگ “زرد” به ميدان آمده بودند.
بنده ضمن تبريک به شما و تمام هم پيمانان شما برای برگزاری “همايش سکولارهای ايران” پيشنهاد می کنم که دوستان سکولار هم از خود ابتکار نشان دهند و رنگی (آبی، سرخ، بنفش يا هر رنگ ديگری) برای اين حرکت خود برگزينند تا اولاً از طرز تفکر و سلوک ديگران متمايز شوند و دوماً در آغاز راه هويتی مشخص داشته باشند. چون سزاوار نيست که حزب و گروه و دسته و طرز تفکری، خدای ناکرده از ديگران رنگی را غصب کند که آنان در آغاز راه برای هويت و طرز سلوک و راه خود انتخاب کرده اند.
با احترام/ شيرزاد تنکابنی