ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 21.02.2011, 19:37
«ما شیریم و خورشید پشت ماست»

ماندانا زندیان
بردبار و دلیر از کوچه‌های بلاخیز بهمن رد شدیم؛ چنان درختان خاموش را صدا کردیم که مانده‌ی برف‌های زمستان از شاخه‌ها بر کوچه ریخت، صدای ما در کوچه آتش افروخته بود، برف آب شد، رود شد و گام‌های ما را به اسفند رساند؛ هوا سرد بود؛ برگ، بلکه پرنده، پژمرده بود؛ و پرواز معجزه‌ای بود که رخ نمی‌داد. پنجره را گشودیم سراسر قامت درخت - سراسر وسعت دست‌ها و صدای ما - در پنجره جای می‌گرفت؛ دست‌های ما شاخه‌های درخت بود، میوه دادیم و شب پرستار روز شد - دشواری مانند شبانروز جریان داشت، ولی لبخند کودکانِ زاده نشده به ما خیره بود، می‌بایست برخیزیم، می‌بایست رؤیایی ناتمام را به بهار برسانیم. به کنار همدیگر آمدیم، چشم‌ها را بر هم گشودیم، باغ میان دست‌های خسته، اما توانای ما نفس کشید، روشنایی آگاهی بود، و خِرَد باران که دست‌ها را ترمی‌کرد و نگاه را پاکیزه. راه بر ما روشن بود.

خرداد هفتاد و شش، در یک فضای سیاسی اندکی گشاده برای دورانی محدود؛ سطح بالاتر بحث‌های فراوان سیاسی در روزنامه‌های خوب، تلاش برای ساختن انجمن‌ها و پویش‌های مدنی، گفت‌وگو پیرامون جایگاه دین در وجدان فرد انسانی و در امر همگانی، و آشکارتر از همه سلاح خیابان را به پیکار سیاسی ما وارد کرده بود؛ این همه - هر اندازه کم و آمیخته به کاستی- با آگاه‌تر ساختن توده‌ی مردم، و بالابردن انتظار هر فرد از خویش و از جامعه، به اندیشه‌ی توسعه و نوگری دست بالاتر بخشید- فضیلتی که گرچه با واپس‌نشینی اصلاح‌طلبان، برای دورانی خاموش ماند، هرگز از دست نرفت.

جنبش سبز، اندیشه‌ی پیشرفت و نوگری - انسان‌گرایی، خردگرایی، عرفی‌گرایی - را در هیات یک جهان‌بینی نو، گفتمان چیره‌ی خود ساخت، گفتمانی که ارزش حق فرد انسانی را در چارچوب اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر برابر با حق مردم بر حکومت (دمکراسی) دانست و حکومتی را برازنده‌ی کشور شمرد که کنار این دو، و پشتیبان نیرومند یکپارچگی و یگانگی ملی باشد.

گسست لایه‌های قابل توجهی از جنبش سبز از اصلاحات دوم خردادی کامیابی کشاندن توده‌های بزرگ‌تر مردم به گستره‌ی پیکار با رژیم اسلامی است - توده‌هایی که از تجربه‌ی امکان اصلاح این نظام تا ته ظرفیت آن به خواست دگرگشت سرتاسری جامعه رسیدند، مسیری دراز و دشوار که صد سالی است آغاز شده و هرگز به انجام نرسیده است.

گفتمان جنبش سبز فراآورد صد سال تلاش برای ساختن جامعه‌ای شایسته‌ی زیستن در خوب‌ترین سطح زندگانی در روزگار خود است- تظاهر و ابراز پیمودن این راهِ تا اندازه‌های بسیار هموارشده.

*

جوانان ایرانی پیش از انتخابات سخت پراکنده بودند، همدیگر را نمی‌دیدند، نمی‌شناختند، و نمی‌دانستند چه اندازه بیشمارند. مقدمات انتخابات، بیانیه‌ها و بحث‌های درخشان خیابان‌ها و تلویزیون‌های درون کشور، مردم را به همدیگر شناساند و تحلیل‌ها، نقدها و راهنمایی‌های برخی سیاستگران برون، با دست گشاده‌تر در بیان روشن و صریح در فضاهای انگاری، سطح پیکار را بالا نگاه داشت، سرکوب حکومتی را، با تمام خشونتی که دارد، تا بالا بردن اراده‌ی مقاومت جمعی و همراهی و همدلی، بلکه همبستگی نظام‌های ارزشی گوناگون پیش برد و واپس ماندن در پیکار را، در ابعاد بسا بزرگ‌تر به سرکوبگر بازگرداند.

خواست آزادی و دمکراسی از باور به برابری افراد انسانی برمی‌آید؛ ولایت فقیه جمهوری اسلامی با نادیده گرفتن فردیت انسان، جایی برای به میان آوردن حق برابر نمی‌گذارد، و با دست انداختن بر نیروهای نظامی و اقتصادی کشور، مسیر مبارزه را درازتر و دشوارتر می‌کند.

ادامه‌ی مبارزه‌ی مدنی و خشونت پرهیز با نظامی این اندازه برهنه از هر میهن‌دوستی، انسان‌دوستی و خردورزی، که به اصطلاح مراجع تقلیدش اعتراض به «کشته شدن شیعیان که هیچ گناهى جز درخواست احقاق حقوق از دست رفته خود ندارند به وحشیانه‌ترین وضع» را تنها شایسته‌ی جهان عرب می‌دانند و از سازمان‌های بین‌المللی می‌خواهند «که در برابر این جنایات هولناک سکوت نکنند و اجازه ندهند حاکمان خودکامه بحرین دست به هر جنایتى بزنند.»؛ هیچ به معنای نداشتن خواست دگرگونی‌های ساختاری بنیادی و اساسی (رادیکال) نیست؛ شیوه‌ی مبارزه‌ی خشونت پرهیز، مانند شیوه‌ی نهادینه کردن دمکراسی در سازمان‌های دولتی و جایگیر کردن آن در فرهنگ ، تمرینی است برای ساختن جامعه‌ای که قدرت را سراسر به کوشندگان و مبارزان سیاسی نمی‌سپارد؛ استبداد خواست چیرگی بر اندیشه، روان یا جسم دیگری است، خشونت پرهیزی، ایدئولوژی نیست،تمرین دورماندن از استبداد است.

خردمند نگاه داشتن این پیکار بی‌حضور اندیشه‌های روشن و واقع‌بین با نگرش عملگرا در جامعه ممکن نیست، اندیشه‌هایی که پیام سیاسی و اخلاقی جنبش اجتماعی سبز را به یک اندازه مهم بدانند. (در عصر روشنگری اروپا نیز سرامدان جامعه به دنبال مردم رفتند.)

*

ما ایرانیان برون و درون، به نگاه یکدیگر نیاز داریم. نگریستن از فاصله منظره را بزرگ‌تر می‌کند، ولی اگر برای بهتر دیدن منظره بزرگ‌تر، از اجزای آن چشم بپوشیم بیشتر منظره‌ای خودخواسته خواهیم دید. همه‌ی مسئله در اینجاست، چگونه نگذاریم درخت جنگل را محو کند و جنگل درخت را. نگاه فلسفی انتزاعی است و چندان بستگی به دانستن جزئیات ندارد. ولی حتا فیلسوفان نیز پس از دوهزار و پانصد ششصد سال متافیزیک بیش از پیش به شکافتن مسائل عملی و گاه بسته به روز روی می‌آورند. هموطنان ما در درون، غرق مسائل روزند و می‌توانند به موضوعات دور تر، اگرچه گاه مهم تر، کم توجه بمانند. ما در این سو، به آن توجه روزانه نیز نیاز داریم و از آن برای بهتر نگریستن به منظره کلی بهره می‌گیریم.

انسان‌ها با ارجاع‌ها و قیاس‌ها می‌اندیشند. توانائی دیدن منظره‌ی کلی بستگی به درجه‌ی تحلیلی بودن ذهن انسان دارد که گذشت زمان و تجربه‌ی سازنده از دستاوردهای پیشین در آن بی تاثیر نیست- بازنگری همانندی‌ها یا تفاوت‌هائی که آن قیاس‌ها یا ارجاع‌ها با یک موقعیت یا مسئله‌ی ویژه دارند. هر چه آن قیاس‌ها و ارجاع‌ها بیشتر باشند نظر فرد درست‌تر می‌شود. از اینجاست که‌ای گاست می‌گفت همه چیز تاریخ است یعنی دانش، یعنی تجربه. (اعلامیه استقلال و قانون اساسی امریکا در بحث‌هائی شکل گرفت که هر گوشه‌اش به تاریخ رم و بریتانیا، به سنت انتلکتوئل یونانی-رومی می‌رسید. موضوعات روز در چنان بافتاری طرح می‌شد.)

*

زمستان دیر پاییده است، ولی زخم‌های ما مجبور نیستند ابدی باشند، ریشه‌های جمهوری اسلامی از خاک درآمده است؛ کژراهه ندیدن حقیقت است، ندیدن روشنایی که بر سپیدی درفش سرزمینمان پشت دلاوری ایستاده است - بیداری با طول و عرض شگفت که نمی‌گذارد از یک ناامیدی به ناامیدی دیگر رهسپار شویم، اگر در مسیر درست بمانیم. سایه‌ی گام‌های ما بر خیابان‌های شهر می‌ماند، می‌روید و صدا می‌شود؛ ما را رهی جز رسیدن نیست، کامیابی غنچه‌ای است که هنوز نام گل ندارد، عطر دارد.


ماندانا زندیان
اسفند یکهزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی