ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 26.01.2011, 7:34
۲۰۱۱، آبستن حوادث در خاور میانه

حسین باقرزاده
سه‌شنبه ۵ بهمن ۱۳۸۹ – 25 ژانویه 2011
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

منطقه خاور میانه آبستن حوادثی است. در لبنان، حزب الله قدرت خود را در سقوط حکومت نشان داده است و اکنون برای ایجاد حکومت مطلوب خود زورآزمایی می‌کند. در فلسطین، مذاکرات صلح با سماجت اسراییل در توسعه شهرک‌ها در مناطق اشغالی به بن‌بست برخورد، و اکنون نشر اسناد محرمانه‌ای که حاکی از دست و دل بازی مذاکره کنندگان فلسطینی در عرضه امتیاز به اسراییل بوده، به اعتبار حکومت خودگردان فلسطینی به شدت صدمه زده و زمینه را برای افزایش نفوذ و اعتبار حماس فراهم کرده است. در ایران، از یک سو تحولات سیاسی و اقتصادی از کشمکش‌ها و درگیری‌های جدیدی خبر می‌دهند و از سوی دیگر، بن‌بست مذاکرات با گروه ۵+۱ در ترکیه ممکن است به وضع تحریم‌های جدیدی از سوی جامعه جهانی علیه ایران منجر شود. و انقلاب مسالمت‌آمیز تونس می‌رود که بر صحنه سیاست کشورهای دیگر خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر بگذارد. مجموع این تحولات که در اولین ماه سال جدید میلادی در حال شکل‌گیری است از یک سال بحرانی در منطقه خاور میانه حکایت می‌کند.

بخشی از بحران‌های پیش رو در سه محور در خاورمیانه در حال شکل گیری است و در هر سه آن‌ها جمهوری اسلامی نقش بازی می‌کند. در لبنان، حزب الله که به شکرانه کمک‌های بی‌دریغ جمهوری اسلامی به یک قدرت نظامی و سیاسی بی‌رقیب تبدیل شده، اکنون آینده سیاسی کشور را عملا به گروگان گرفته است. هفته گذشته حزب الله با خروج وزیران خود از کابینه سعد حریری آن را به سقوط کشاند. دلیل این کار البته انتشار قریب الوقوع گزارش کمیته تحقیق سازمان ملل در باره بمب‌گذاری منجر به قتل رفیق حریری، پدر سعد، و نخست وزیر سابق لبنان در سال ۲۰۰۵ بوده است. اخباری که از این پرونده به بیرون درز کرده حاکی از آن است که از اعضای حزب الله (و فرماندهان سپاه قدس جمهوری اسلامی و حتا گفته می‌شود آیت الله خامنه‌ای) به عنوان متهمان دست اندر کار این انفجار نام برده شده است. حزب الله که از انتشار این گزارش نگران است خواسته بود که دولت لبنان از پیش آن را رد کند و از همکاری با این کمیته و روند دادرسی که در پی آن خواهد آمد سر باز زند. این خواست سرکشی در برابر یک کمیته سازمان ملل البته نمی‌توانست از سوی حکومت لبنان که عضو این سازمان است و به خصوص از سوی سعد حریری که قاعدتا بیش از هر کس دیگری خواهان کشف حقیقت قتل پدرش هست پذیرفته شود.

تخطئه کمیته تحقیق بین‌المللی قتل رفیق حریری از سوی حزب الله و مقامات ایران و شخص آیت الله خامنه‌ای، پیش از این که گزارش منتشر شود، بیش از هر چیز دیگر شائبه دخالت آنان را در این قتل تقویت می‌کند. یعنی اگر هم به فرض، در گزارش نامی از اینان به عنوان متهم برده نشود، خود ترس و واهمه اینان از نشر گزارش، و واکنش خشنی که تا کنون نشان داده‌اند (به مصداق ضرب المثل برداشتن چوب و فرار گربه دزده) در افکار عمومی مردم لبنان به عنوان بهترین سند دخالت آنان در قتل تلقی خواهد شد. و این یعنی که ما در آستانه یک بحران بزرگ در لبنان قرار گرفته‌ایم، بحرانی که هم اکنون با سقوط دولت لبنان و تلاش حزب‌الله برای به دست گرفتن قدرت از طریق نصب نامزد مورد نظر خود به نخست وزیری آغاز شده و با انتشار گزارش کمیته تحقیق شدت خواهد یافت. جامعه تکه پاره شده لبنان به شدت در برابر فشارهای سیاسی و نظامی گروه‌های رقیب و متخاصم آسیب‌پذیر است، و حزب الله بر آن شده است تا برای فرار از پاسخگویی در باره نقش احتمالی خود در قتل رفیق حریری، این کشور را به آستانه یک درگیری گروهی و مذهبی جدید بکشاند.

در فلسطین، بحرانی از نوع دیگر، ولی با خطراتی مشابه، در حال شکل‌گیری است. مذاکرات صلح بین اسراییل و فلسطین که با پادرمیانی و فشار سیاسی آمریکا از چند ماه پیش آغاز شده بود از مدتی پیش تعطیل شده است. دلیل اصلی این بن‌بست البته ادامه برنامه شهرک‌سازی اسراییل در اراضی اشغال شده بر خلاف قوانین بین‌المللی، قطعنامه‌های سازمان ملل، و حتا تأکید مکرر آمریکا و سایر کشورهای غربی بوده است. آمریکا که برای چندین دهه از اسراییل تقریبا بدون قید و شرط دفاع کرده است برای این رشته از مذاکرات مایه زیادی گذاشته بود، ولی اسراییل که اکنون زیر سلطه یکی از افراطی‌ترین حکومت‌های تاریخ خود به سر می‌برد علاقه چندانی به ادامه این مذاکرات نشان نداد و با توسعه شهرک‌سازی عملا در برابر آن سنگ انداخت. حکومت خودگردان فلسطین سعی کرد این مذاکرات را تا حد ممکن پیش ببرد، ولی در برابر سرسختی اسراییل در شهرک‌سازی مقاومت کرد و مذاکرات را به حالت تعلیق درآورد.

تعلیق مذاکرات به این معنا بود که هنوز راه گفتگو باز است و اگر اسراییل روش خود را (مستقیما یا زیر فشار آمریکا) تعدیل کند ممکن است مذاکرات از سر گرفته شود. موفقیت این مذاکرات از نقطه نظر آینده فلسطین و رقابت سیاسی بین فتح و حماس بسیار حائز اهمیت بود. مسئله صلح با اسراییل یکی از نقاط عمده اختلاف فتح و حماس است. در این شرایط، اگر حکومت خودگردان فلسطین بتواند به صلح قابل قبولی با اسراییل دست پیدا کند موقعیت سیاسی آن بسیار تقویت خواهد شد و متقابلا حماس تضعیف خواهد گردید. فلسطینیان البته چیزی جز سرزمین‌های خود را از اسراییل نمی‌خواهند، ولی کمتر کسی انتظار دارد که اسراییل از همه سرزمین‌های اشغالی بیرون برود. مذاکرات هم بر این اساس پیش می‌رفت که در نهایت در مورد زمین داد و ستدهایی بین دو طرف صورت بگیرد. ولی دامنه این داد و ستدها همیشه مسئله حساسی بوده و از جمله کمتر فلسطینی حاضر است در مورد بیت المقدس و بازگشت فلسطینیان آواره به سرزمین‌های خود کوتاه بیاید، و رهبران فلسطینی نیز بارها بر روی این «خط قرمزها» تأکید کرده بودند.

اکنون انتشار یک رشته از اسناد محرمانه مربوط به این مذاکرات از سوی تلویزیون الجزیره نشان می‌دهد که مقامات فلسطینی ظاهرا در گفتگوهای خود با اسراییل حاضر شده‌اند امتیازات بی‌سابقه‌ای به اسراییل در مورد بیت المقدس و بازگشت آوارگان بدهند. این اسناد البته از سوی برخی از مقامات فلسطینی تکذیب شده است، ولی تکذیب آنان نتوانسته اعتبار اسناد را به کلی از بین ببرد، و بلکه شدیدا به اعتبار خود آنان در افکار عمومی مردم فلسطین صدمه زده است. نشر این اسناد طبیعتا از سوی گروه حماس مورد بهره‌برداری تبلیغاتی قرار گرفته است و این امر موقعیت گروه را در برابر فتح تقویت خواهد کرد. مذاکرات صلح که به حال تعلیق در آمده اکنون تعطیل خواهد شد. نه مقامات فلسطینی برای ادامه گفتگو از اعتباری برخوردارند، و نه کسی به ادامه این مذاکرات می‌تواند امید ببندد. وقتی اسراییل در برابر این امتیازات وسیع از سوی مذاکره‌کنندگان فلسطینی روی موافق نشان نداده و حاضر به صلح نشده است، دیگر چه انتظاری می‌توان داشت که گفتگو یا اسراییل، و یا دست کم با دولت فعلی آن، به نتیجه‌ای برسد؟ صلح در فلسطین به آینده نامعلومی موکول شده است، و جغد جنگ باز ممکن است به صدا در آید.

هر دو این تحولات، در لبنان و فلسطین، البته در گوش مقامات جمهوری اسلامی موسیقی خوش‌نوایی دارند. حماس و حزب الله مجریان محلی سیاست «خاورمیانه بزرگ» جمهوری اسلامی هستند و بالا رفتن قدرت آن‌ها به معنای بسط قدرت رژیم در منطقه است. تشنج‌آفرینی نیز یکی از سیاست‌های محوری جمهوری اسلامی در سطح منطقه بوده است. از این رو به سادگی قابل فهم است که رژیم از این تحولات استقبال کند و به تشدید بحران‌های ناشی از آن‌ها کمک برساند. گسترش نفوذ و قدرت رژیم جمهوری اسلامی در خاورمیانه البته حساسیت‌های زیادی را هم در بین کشورهای منطقه و هم فراتر از آن در غرب بر می‌انگیزد و می‌تواند به تقابل بیشتر غرب/اسراییل و یا کشورهای عربی با ایران منجر شود. شکست مذاکرات بین ایران و گروه ۵+۱ در ترکیه از هم اکنون به زمزمه‌هایی برای اعمال تحریم‌های سنگین‌تر علیه ایران و حتا برخورد نظامی دامن زده است. هر جرقه‌ای که در مثلث اسراییل، فلسطین و لبنان زده شود ممکن است به سرعت از محدوده‌های از پیش تعیین شده فراتر رود و محیط به مراتب بزرگتری را در بر گیرد.

تحرکات خارجی رژیم در منطقه در متن تحولاتی در داخل کشور صورت می‌گیرد که به نوبه خود از بحران‌های تازه‌ای خبر می‌دهد. حاکمیت که در سرکوب جنبش سبز ظاهرا «موفق» بوده و با حربه شکنجه و اعدام آن را از خیابان‌ها رانده است اکنون در درون خود شاهد گسل‌ها و انشقاق‌های جدیدی است. احمدی‌نژاد برای اولین بار به عنوان یک رییس جمهور همه مقامات «هم‌تراز» خود یعنی رییسان قوه مقننه، قضاییه و مجمع تشخیص مصلحت را با هم به باد انتقاد یا افترا گرفته است. حملات و درگیری‌های لفظی بین هواداران او و هاشمی رفسنجانی یا مجلسیان مخالف او نیز شدت یافته است. «تذکرات» خامنه‌ای نه هاشمی رفسنجانی را واداشته که از مواضع اعلام شده یک سال و نیم پیش خود عقب بنشیند و نه احمدی‌نژاد را به رعایت قانون یا خودداری از تکان دادن قایق سوراخ شدهِ حکومت کشانده است. مقامات حاکم بر شاخه نشسته‌اند و بُن می‌برند، و ظاهرا سیاست حذف یک دیگر را دنبال می‌کنند.

علاوه بر این، اجرای طرح حذف یارانه‌ها که با کنترل شدید پلیسی آغاز شد می‌رود تا در سال جدید میلادی اثرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را بروز دهد. حاکمیت به وضوح از نتیجه اجرای این طرح آگاه است و ظاهرا به همین دلیل نیز برای ارعاب مردم به موج جدید و بی‌سابقه‌ای (در دو دهه اخیر) از اعدام دست زده است. ولی این سیاست به سختی می‌تواند انبوه مردم را که باید بار تورم شدید ناشی از حذف یارانه‌ها را به دوش بکشند برای دراز مدت ساکت نگه دارد. بحران‌های داخلی رژیم ممکن است انگیزه دیگری باشد برای این که رژیم به تحریکات و ماجراجویی‌های خارجی خود شدت بیشتری بدهد. سرزمین‌های ایران و فلسطین و لبنان در سال جدید صحنه بحران‌ها و تنش‌های جدیدی خواهند بود. از سوی دیگر، تحولات تونس از هم‌اکنون در بسیاری از کشورهای این منطقه، از الجزایر گرفته تا مصر و اردن و یمن پژواک یافته و ممکن است بر بحران‌های ایران و لبنان و فلسطین نیز تأثیرات متقابل بگذارند. در هر صورت، مجموعه این تحولات و وقایع که در چند هفته اخیر صورت گرفته است از سال پر حادثه‌ای در منطقه خبر می‌دهد. سال ۲۰۱۱ آبستن تحولات جدیدی در خاورمیانه است.