ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 06.07.2005, 5:19
آیا «پیروزی» احمدی‌نژاد مرهون شعارهای اقتصادی او است؟

دكترحسين باقرزاده
سه‌شنبه ١٤ تیر ١٣٨٤ – ٥ ژوئیه ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

نتایج «انتخابات» ریاست جمهوری اسلامی ایران كاملا نامنتظره بود و تقریبا همه ناظران سیاسی را شگفت زده كرد. نیروهای‌ سیاسی‌ ایران هر یك پیروزی شخص دیگری را محتمل می‌دانستند و بر اساس آن برنامه آینده خود یا تعامل و برخورد با رژیم جمهوری اسلامی را تنظیم می‌كردند. كمتر كسی انتظار داشت كه احمدی‌نژاد، با كمترین شانس انتخاب، از صندوق‌های رای سر درآورد. كسی روی او حساب باز نكرده بود و به طریق اولی برنامه احتمالی مناسب آن نیز نریخته بود. همه از رفسنجانی و معین و كروبی و قالیباف و احیانا لاریجانی ‌سخن می‌گفتند. اگر خوش‌خیال بودند به معین دل بسته بودند و اگر واقع‌بین پیروزی ‌رفسنجانی را قطعی گرفته بودند. آنان كه نظامی شدن حكومت را اخطار می‌دادند از «رضاخان حزب‌الهی» قالیباف یاد می‌كردند. بسیاری لاریجانی را منتخب رهبر می‌دانستند و كروبی را نامزد پنجاه‌هزارتومانی‌ها. با این ترتیب نامی از دو نفر باقی‌مانده از لیست هفت ‌نفره برگزیده رهبر و شورای نگهبان یعنی مهر علیزاده و احمدی‌نژاد نبود. در نهایت، اولی‌هم‌چنان در حاشیه ماند، ولی دومی‌ رفت تا از همه دیگران پیشی ‌گیرد و محاسبات همه را به هم بریزد.

٢٧ خرداد (و سپس سوم تیر) ١٣٨٤ ٢ خرداد ١٣٧٦ نبود. در آن جا نیز پیروزی خاتمی نامنتظره بود، ولی‌ دست كم همه او را نفر دوم می‌دانستند. نیروی اجتماعی وسیعی به صورت ملموس برای او به فعالیت پرداخته بود. فعالیت‌های‌ انتخاباتی او همه جا به چشم می‌خورد. شعارهای تازه او دهن به دهن می‌گشت. دانشگاه‌ها به نفع او به جنب و جوش آمده بود. در مورد اخیر هم البته نیروهایی‌ بسیج شده بودند، ولی این نیروها ملموس نبودند. نه خبرگزاران و گزارشگران آن را می‌دیدند و نه نظرسنجان. نیروهای ‌بسیج شده نیز تا آخرین روزها و آخرین ساعت‌ها نمی‌دانستند برای‌ چه كسی بسیج شده‌اند. آنان می‌دانستند كه به احتمال زیاد برای یكی از آقایان قالیباف و لاریجانی و احمدی‌نژاد (و احیانا رفسنجانی) بسیج شده‌اند، ولی حتی آنان نیز این احتمال را كه قرار است از میان این جمع به احمدی‌نژاد رای دهند ناچیز می‌دانستند (به استناد نظرسنجی‌های مكرر خبرگزاری‌ها و سازمان‌های دیگر). از این رو باید گفت كه اگر ٢ خرداد ٧٦ نوعی تجلی وجدان اجتماعی بیدارشونده مردم بود، ٢٧ خرداد و ٣ تیر ٨٤ تجلی وجدان اجتماعی اسیر و فرمانبردار قدرت سیاسی و مذهبی‌ حاكم بود - و البته هر دو نامنتظره و تكان‌دهنده.

٢ خرداد تاثیر عمیقی بر نیروهای سیاسی‌ گذاشت. غالب این نیروها به ارزیابی آن چه كه گذشته بود و مواضع پیشین خود پرداختند. این احساس كه در برابر شرایط موجود غافلگیر شده بودند عمومیت یافت و بسیاری از آنان راه نقد خود را در پیش گرفتند. بسیاری نتیجه گرفتند كه برداشت واقع‌بینانه‌ای از جامعه و تركیب نیروهای‌ فعال در آن نداشته‌اند،‌ كه نیازهای جاری ‌مردم را نشناخته‌اند، كه مرحله آن زمانی تحول دموكراتیك جامعه را درك نكرده‌اند. به دنبال این بازنگری‌ها، گفتمان سیاسی‌ جدیدی گشوده شد و تعامل فكری بین نیروهای ‌اپوزیسیون و اصلاح‌طلبانی كه واقعه دوم خرداد را آفریده بودند افزایش یافت. تاثیر این تحولات بر بخشی از نیروهای اپوزیسیون تا آن حد بود كه برخی از آنان از اصلاح‌طلبان اصلاح‌طلب‌تر شدند و مدت‌ها پس از آن كه رهبران و اندیشمندان جنبش اصلاح‌طلبی با آگاهی از ناسرانجامی این جنبش از آن گذشتند اینان هم‌چنان بر ادامه آن اصرار ورزیدند.

اكنون نیز شوك حاصل از «پیروزی» نامنتظره احمدی‌نژاد در نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران به بحث‌ها و گفتگوهای جدیدی در میان اپوزیسیون دامن زده است. بسیاری به دنبال آنند كه دلایل سیاسی-اجتماعی یا دموگرافیك این امر را دریابند. غالبا معتقدند كه علاوه بر بسیج نیروهای نظامی و شبه نظامی وابسته به ولی فقیه، شعارهای توده‌گرایانه یا عوامفریبانه احمدی‌نژاد نیز در جلب «آرای مردم» موثر بوده است (و البته توضیح نمی‌دهند كه چرا تاثیر این شعارها در نظرسنجی‌های متعدد پیش از دور اول انتخابات دیده نمی‌شده است. او در واقع، «خاكی‌ترین» نامزد انتخاباتی و شاید تنها نامزد خاكی ‌انتخابات بود و اگر این امر تا آن جا جاذبه داشت كه او را در هر دو دور انتخابات بالا بكشد قاعدتا باید در نظرسنجی‌ها نیز تا حدی ‌منعكس می‌شد). بسیاری نیز در برابر شعارهای آزادی و دموكراسی علامت سئوال می‌گذارند و یا این سئوال را پیش می‌كشند كه آیا نباید برای‌ قاطبه مردمی كه زیر بار سنگین فقر و بیكاری رنج می‌برند به جای آزادی و دموكراسی از نان و آب سخن گفت؟

آلبته برای كسانی كه آزادی و دموكراسی را در مقولات سیاسی‌ آن خلاصه می‌كنند، و آزادی از فقر را لازمه آزادی انسان نمی‌شناسند و یا دموكراسی ‌اقتصادی در استنباط آنان از دموكراسی‌ جایی ندارد، این سئوالات بجا است. ولی مگر می‌توان جامعه‌ای را كه فقر در آن مسلط است جامعه‌ای آزاد خواند؟ سال‌ها پیش از آن كه آزادی و دموكراسی در جوامع غربی نهادینه شود فقر از آن جوامع دور شده است، و در جوامعی مانند آمریكا كه هنوز آثاری از فقر در گوشه و كنار آن دیده می‌شود به همان نسبت در درجه دموكراسی آن كمبود دیده می‌شود. این تنها عوامفریبانی مانند رهبران جمهوری اسلامی هستند (از خمینی‌ تا احمدی‌نژاد) كه می‌توانند بین آزادی و دموكراسی از یك سو و فقر و رفاه از سوی دیگر در ذهنیت مردم تعارض ایجاد كنند و یكی ‌را به بهای‌ فداكردن دیگری‌ قابل حصول بدانند - و سرانجام مردم را از دست یافتن به هر دو محروم كنند.

در پسامد شوك حاصل از روی كار آمدن احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهوری‌ اسلامی‌ ایران، بازنگری مواضع و عملكردهای گذشته اجتناب‌ناپذیر و لازم است. ولی نباید اجازه داد كه كه دست‌كاری سازمان یافته و وسیع نهادهای حكومتی در امر انتخابات، میدان را برای‌ ارزیابی‌های نادرست و عكس العملی باز گذارد. داعیان به آزادی و دموكراسی و حقوق بشر اگر تنها از دید سیاسی‌ به این مقولات پرداخته بودند جای آن دارد كه دست به بازخوانی اسناد و منابع مربوط به آن‌ها بزنند و دانش خود را در این باره تكمیل كنند. از آن سو، به این واقعیت باید توجه كرد كه در یك نظام مستبد و آمرانه نه فقط آزادی‌های سیاسی‌ و دموكراسی سركوب می‌شود و بلكه به دلیل فقدان شفافیت (كه تنها در یك نظام دموكراتیك تحقق‌پذیر است) فساد و دزدی و سوء مدیریت نیز‍ رواج می‌یابد و فقر و شكاف‌های عظیم طبقاتی گسترش می‌یابد. جمهوری‌ اسلامی بهترین نمونه این پدیده اجتماعی و سیاسی‌ را در طول حیات خود به نمایش گذاشته است.

جمهوری اسلامی ظاهرا توانسته است یك بار دیگر با وعده‌های اقتصادی عوامفریبانه بخش كوچكی از مردم را به حمایت از خود بكشاند و در عین حال چنین وانمود كند كه بخش عمده‌ای از جامعه به این دلیل به احمدی‌نژاد رای داده‌اند. این حیله انتخاباتی‌ و تبلیغاتی نباید اپوزیسیون دموكرات را بفریبد. اگر ادعای ‌رژیم كمترین سهمی از واقعیت داشت، همان طور كه در بالا گفته شد این امر در نظرسنجی‌ها نیز باید تا حدی نمود پیدا می‌كرد. مردم ما تجربه تلخ جمهوری اسلامی را در برابر خود دارند و دیده‌اند كه وعده‌های‌ اقتصادی خمینی نه فقط به بهبود وضع بی‌چیزان جامعه نینجامید كه دامنه فقر را گسترش داد. علاوه بر این، بسیاری با آشنایی با نظام‌های غربی به این آگاهی ‌رسیده‌اند كه آزادی و دموكراسی در این جوامع با گسترش رفاه و كاهش فقر همراه و از یكدیگر تفكیك‌ناپذیر بوده است. این امر به معنای آن نیست كه تبلیغات عوامفریبانه حكومت در جذب بخشی از آرای مردم بی‌اثر بوده است. این بخش وجود دارد، ولی بر خلاف تبلیغات دولتی نقش تعیین كننده‌ای در انتخاب احمدی‌نژاد نداشته است. در عین حال، اپوزیسیون دموكرات در عین آگاهی بر این واقعیت، باید ضمن تاكید بر شعارهای آزادی و دموكراسی و حقوق بشر روشنگری‌ در میان این بخش از جامعه را وجهه همت خود قرار دهد و از جمله بر مضمون اقتصادی این شعارها تكیه كند.