ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 24.09.2010, 20:29
جنبش خطرناکی بنام «حزب چای»

شهلا صمصامی
«دِلووِر» Delaware یک ایالت میانه روست که «جو بایدن» نزدیک به نیم قرن سناتور آن بود. زمانیکه «جو بایدن» به عنوان معاون ریاست جمهوری انتخاب شد، این کرسی مهم در سنا خالی شد و زمان انتخاب جانشین وی در نوامبر امسال است. در انتخابات ویژه‌ای که در اواسط سپتامبر در برخی از ایالات انجام شد کاندیداهای کنگره و تعدادی کاندیدا برای مقامات ایالتی و شهری برگزیده شدند. در ایالت «دِلووِر» می‌بایست یک کاندیدا از طرف حزب جمهوریخواه انتخاب شود که در نوامبر باکاندیدای دموکرات‌ها رقابت کند. در این ایالت که سالیان دراز یک دموکرات یعنی «جو بایدن» نماینده‌ی سنا بود، قدرت جمهوریخواهان بویژه «حزب چای» به آزمایش گذاشته می‌شد. «مایکل کاسل» Michael Castle برای چهل سال عضو مجلس نمایندگان از «دِلووِر» بود. یک جمهوریخواه میانه رو که به نظر می‌رسید کاندیدای پر قدرت و مطمئنی برای سنا باشد، در مقابل رقیب او یک زن ۴۱ ساله و از فعالان «حزب چای» بود که هیچ نوع تجربه‌ی مهمی در کار دولتی نداشت. «کریستین او دانل» Christine O Donnel عضو فعال «حزب چای» با نظریاتی بسیار افراطی از طرف «سارا پیلن» حمایت شده بود و حتا جمهوریخواهان سر شناس با کاندیدائی او مخالف بودند و از مایکل کاسل حمایت می‌کردند. ولی «کریستین اودانل» با آوردن آراء بیشتر بعنوان کاندیدای حزب جمهوریخواه در ماه نوامبر در مقابل یک کاندیدای با سابقه از حزب دموکرات قرار خواهد گرفت.

در نیویورک یک عضو «حزب چای»، یک سرمایه گذار ثروتمند بعنوان کاندیدای حزب جمهوریخواه برای مقام بسیار مهم فرمانداری انتخاب شد. وی یک عضو پیشین کنگره را که از جمهوریخواهان با سابقه است شکست داد و در نوامبر در مقابل «آندرو کومو» کاندیدای دموکرات‌ها قرار خواهد گرفت.

کارشناسان سیاسی بر این عقیده‌اند که موفقیت کاندیداهای «حزب چای» خطر بزرگی در انتخابات نوامبرهم برای جمهویخواهان و هم دموکرات‌ها است.

اهمیت انتخابات نوامبر

پرسش مهم اینست که چرا انتخابات میان دوره‌ای دوم نوامبر یک انتخابات کلیدی است؟ چرا میلیون‌ها دلار از طرف دو حزب جمهوریخواه و دموکرات و حامیان ثروتمند و بانفوذ آنها برای این انتخابات خرج می‌شود؟ پاسخ در اهمیتی است که این انتخابات در آینده‌ی دو حزب و روند سیاسی آمریکا خواهد داشت.

انتخابات عمومی سال ۲۰۰۸ که کاخ سفید و کنگره را بدست دموکرات‌ها داد، از تاریک ترین دوران برای جمهوریخواهان بود. این شکست همه جانبه بنظر می‌آمد که برای سال‌ها حزب کنسرواتیوهای با نفوذ را در بحران و سر در گمی نگهدارد. شکست جهوریخواهان در ۲۰۰۸ شکست ایده آل‌های «نئوکنسرواتیو»‌ها و مذهبیون دست راستی بنظر می‌آمد. دوران فرمانروائی «بوش»‌ها بسر آمده و چنین می‌نمود که جامعه‌ی آمریکا به سوی لیبرالیسم و ایده آل‌های مردمی می‌رود. شاید از سا لهای ۶۰ دموکرات‌ها و لیبرال‌ها چنین احساس رضایت و اعتماد بنفسی پیدا نکرده بودند. این رضایت و خشنودی حتا یکسال هم بطول نیانجامید. پرزیدنت «اوباما» انتظار داشت برنامه‌های پیشرفته اش مانند بیمه بهداشتی برای همگان، استفاده از راه‌های جدید تر برای ایجاد انرژی، تحول در سیستم آموزشی، رفرم مؤسسات مالی و بانک‌ها و بسیاری برنامه‌های دیگر با کمک کنگره و اکثریت دموکرات با موفقیت به انجام برسد. ولی صدای مخالفت و اعتراض که ابتدا ضعیف بود، در اولین تابستان ریاست جمهوری اش تبدیل به یک موج عظیم از مردمی شد که در سراسر مملکت علیه برنامه‌های «اوباما» بویژه بیمه بهداشت کمک‌های مالی به «وال استریت» و سایر مؤسسات مالی با خشم فریاد زده او را کمونیست و سوسیالیست نامیدند. اینها کسانی بودند که خود را عضو «حزب چای» خواندند. اینها اگر چه به یک معنی جمهوریخواه بودند ولی خود را از جمهوریخواهان دست راستی تر می‌دیدند. زیرا مخالف مخارج هنگفتی بودند که از زمان پرزیدنت «بوش» آغاز شد. تعداد حامیان «حزب چای» هر روز بیشتر و بیشتر شد. جمهوریخواهان در کنگره برای جلب رضایت این گروه و مخالفت علنی با «اوباما» تقریباً به تمام برنامه‌های پرزیدنت رأی منفی دادند. حتا لایحه‌ی بیمه بهداشتی که بالاخره به تصویب رسید، آن لایحه‌ای نبود که «اوباما» و اکثریت دموکرات‌های لیبرال می‌خواستند.

«حزب چای» نه تنها تظاهرات بزرگ براه انداختند، بلکه با انرژی و فعالیت بسیاری پول جمع کردند و نمایندگان خود را به صحنه‌ی سیاست آوردند.

اهمیت انتخابات نوامبر در باز یافتن اکثریت در کنگره است. در سنا جمهوریخواهان نیاز به ۱۰ نماینده دارند تا اکثریت را بدست آورند. در حال حاضر بنظر می‌رسد جمهوریخواهان و کاندیداهای «حزب چای» شانس زیادی دارند که در مجلس نمایندگان اکثریت پیدا کنند. اگر چنین شود خانم «نانسی پولوسی» مقام مهم سخنگوی مجلس را از دست خواهد داد. این ضربه بزرگی برای دموکرات‌ها و بویژه نیروهای لیبرال است.

بغیر از مسئله مهم انتخابات کنگره، دوم نوامبر می‌تواند شروع مبارزات ریاست جمهوری در ۲۰۱۲ باشد. موفقیت کاندیدای‌های «حزب چای» در نوامبر امسال نه تنها به قدرت این حزب می‌افزاید، بلکه میلیونها دلار پول برای کمک به پیروزی این کاندیداها بسوی آنها سرازیر خواهد شد. در آمریکا بدون پول و حمایت صاحبان سرمایه نمی‌توان در صحنه‌ی سیاست موفق شد. «حزب چای» اکنون این شانس را دارد که از طرف افراد و مؤسسات بسیار ثروتمند که معمولاً به جمهوریخواهان کمک می‌کردند مورد حمایت قرار گیرند.

فقر در آمریکا

بر اساس گزارش اداره‌ی سنجش آمار، برای نخستین بار از زمان رکود اقتصادی سالهای ۱۹۳۰ تعداد کسانیکه در آمریکا زیر خط فقر زندگی می‌کنند افزایش یافته است. بر اساس این آمارها از هر هفت آمریکائی یکنفر زیر خط فقر است. در سال گذشته نزدیک به ۴ میلیون نفر به این تعداد افزوده شد. تعداد بیکاران و کسانیکه زیر خط فقر هستند در کالیفرنیا در ۱۱ سال گذشته بی سابقه بوده است. بر اساس همین گزارش، چهره‌ی فقر در آمریکا تغییر کرده است. به این معنی که برای نخستین بار کارگران و مردم طبقه‌ی متوسط که بیکار شده‌اند و یا کار تمام وقت ندارند، قادر نیستند از عهده مخارج زندگی خود و خانواده‌هایشان بر آیند.

«سوزان» یک زن مجرد ۵۶ ساله تا سال ۲۰۰۸ شغل و درآمد خوبی داشت. ولی از روزی که بیکار شده است، آنچه ذخیره و سرمایه داشته از بین رفته است. آپارتمان خود را از دست داده، در یک اطاق اجاره‌ای زندگی می‌کرده و حالا بدون هیچ درآمدی با چشمانی اشک آلود می‌گوید چاره‌ای ندارد که در ماشین‌اش بخوابد.

بر اساس این آمارها ایالت «می سی سی پی» بیشترین تعدا افراد فقیر را دارد. بیش از ۲۳ درصد از مردم این ایالت زیر خط فقر زندگی می‌کنند. ایالات «آریزونا»، «نیومکزیکو»، «آرکانزاس» و «جورجیا» در ردیف‌های بعدی هستند. در این شرایط مشکل اقتصادی، برنامه‌های دولتی که برای کمک به غذا و مسکن افراد فقیر اختصاص دارد گسترش یافته و دولت نیاز به بودجه‌ی بیشتری برای کمک به بیکاران و فقرا دارد. ازدیاد مالیات‌ها یکی از مهمترین راه‌های درآمد برای دولت است. قانون مالیات بر درآمد در آمریکا همیشه در حال تغییر بوده و بنا بر سیاست رئیس جمهور و دولت وقت متفاوت است. برای مثال «جرج بوش» مالیات بر درآمد ثروتمندترین طبقه‌ی جامعه را که یک درصد از جمعیت آمریکاست از بین برد. یکی از وعده‌های انتخاباتی «اوباما» این بود که به مالیات کسانی که درآمدشان از ۲۵۰ هزار دلار در سال کمتر است اضافه نخواهد شد، ولی کسانیکه درآمد بیش از این مقدار دارند مشول قوانین مالیاتی خواهند شد. حالا که زمان لغو قانون مالیاتی «بوش» فرا رسیده است، جمهوریخواهان و حامیان «حزب چای» مخالف لغو قانون بوده معتقدند شرکت‌ها و کمپانی‌ها و افراد ثروتمند کار و شغل ایجاد می‌کنند و نباید در این شرایط مالیات بدهند.

افزایش فقر و بیکاری مردم را نسبت به دولت، کنگره و رئیس جمهور بدبین تر کرده است. آمار دیگری نشان می‌دهد که بیشتر مردم آمریکا در حال حاضر دولت «اوباما» را مسئول اوضاع وخیم اقتصادی می‌دانند و اینکه این مشکلات از زمان «جرج بوش» آغاز شده است دیگر اهمیتی ندارد.

«حزب چای» خود را مدافع طبقه‌ی متوسط می‌داند، در عین حال از منافع ثرتمندان حمایت می‌کند. این ایدئولوژی و ادعاهای ضد و نقیض در زیر پرچم نجات سرمایه داری از دست یک رئيس جمهور و دولت سوسیالیست توجیه می‌شود.

جنبش خطرناکی بنام «حزب چای»

«حزب چای» برای مردمی که نگران زندگی خویش و آینده‌ی خود و فرزندانشان هستند، یک راه حل می‌تواند باشد. بنیان گذاران و حامیان این حزب مخالف هر نوع برنامه بزرگی هستند که دولت آنها را اداره کند. به این دلیل لغو قانون جدید رفرم بیمه بهداشتی در رأس برنامه‌های آنهاست. از بین بردن وزارت آموزش و پرورش به این دلیل توجیه می‌شود که دولت نمی‌تواند و نباید برنامه‌های آموزشی را در اختیار داشته باشد. یکی از مهمترین مسائل نظریه‌ی تکامل است. به نظر بسیاری از حامیان «حزب چای»تدریس تئوری تکامل در مدارس مخالف با نظریه مذهبی است. این افراد همچنین مخالف وزارت حفاظت محیط زیست بوده معتقدند قوانین محدود کننده برای شرکت‌های خصوصی و سرمایه داران بزرگ مانند شرکت‌های نفتی نباید وجود داشته باشد. در بسیاری از موارد آنها معتقدند تصمیم گیری باید بعهده ایالات باشد نه دولت فدرال.

از جمله شکایت‌های دیگر «حزب چای» افزایش کسر بودجه‌ی آمریکاست. پرسش واقعی اینست که چگونه می‌توان کسر بودجه را از بین برد، اقتصاد را توسعه داد و در این حال مالیات ثروتمندان را لغو کرد. ادعای «حزب چای» بر اینست که «اوباما» و برنامه‌های دولتی وی این مشکلات را بوجود آورده است.

اگر چه پایه اصلی «حزب چای» را مردان سفید پوست از ۴۰ سال به بالا تشکیل می‌دهند، ولی مردم عادی، بویژه طبقه‌ی متوسط باین حزب مشروعیت بیشتری داده‌اند. از خصوصیات بر جسته مردم آمریکا پرکاری آنهاست. ولی سطح توقع و انتظارات آنها نیز بالاست. در عین حال صبر و تحمل هم کم است. آینده نگری از خصوصیات نادر، چه در زندگی شخصی، چه برنامه‌های دولتی و چه سیاست خارجی این کشور است. اقتصاد آمریکا بر اساس مصرف پایه گذاری شده است. قرض گرفتن و قرض داشتن یک امر عادی و حتا لازم است. زیرا اعتبار افراد بر اساس اینکه چه اندازه قرض گرفته و آنرا پس داده‌اند اندازه گیری می‌شود. زمانیکه جامعه دچار رکود اقتصادی است، بانک‌ها کمتر قرض می‌دهند و مردم مجبورند کمتر خرج کنند، در نتیجه مصرف و سپس تولید کم می‌شود. با کم شدن تولید، کارگر و کارمند بیکار می‌شوند. این یک مشکل بنیادی در نحوه‌ی چرخش اقتصادی در این جامعه است.

آمریکا زمانی مرکز بزرگترین کشفیات و ابداع‌های علمی ، صنعتی و تکنولوژی بود. آمریکا برای یک قرن بزرگترین قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی دنیا بود. ولی در چند دهه‌ی اخیر آمریکا این برتری، بویژه برتری صنعتی و تکنولوژی را از دست داده است. صاحبان کارخانجات بزرگ و سرمایه داران عمده، صنایع تولید خود را به چین، هند، ویتنام، مکزیک و بسیاری نقاط دیگر که کارگر ارزان وجود دارد بردند. در نتیجه نیاز به نیروی کار در آمریکا کاهش یافته،سرمایه داران منافع بسیاری بردند، ولی ابداع، کار و تخصص در این جامعه به تدریج رو به تحلیل رفت.

مخارج هنگفت جنگ‌های غیرمنطقی و غیر عادلانه، خزانه‌ی خالی را خالی تر کرد. آمریکا دیگر آن قدرت بزرگ سیاسی، اقتصادی و حتا نظامی نیست. این واقعیتی است که قبول آن برای بسیاری از مردم این کشور مشکل است. به اینگونه جنبشی مانند «حزب چای» از یک سو بیانگر نارضایتی عمیق مردم است و از سوی دیگر می‌تواند به رشد نیروهای ارتجاعی در این جامعه بیانجامد. خطر این جنبش در این است که از نگرانی‌های واقعی مردم سوء استفاده کرده و احساسات ضد حکومتی، نژاد پرستانه، ضد خارجی و بد بینانه را تقویت می‌کند. زمانیکه مردم بیکار بوده وخانه و زندگی خود را از دست داده و در نا امیدی بسر می‌برند، شعارهایی که دولت، رئيس جمهور و سیاستمداران را مسئول این نابسامانی دانسته و آنها را خائن و غیر آمریکایی می‌نامد، بسیا قابل باور است.

خطر جنبشی مانند «حزب چای» فقط در موفقیت کاندیداهای آنها در انتخابات نیست، خطر بزرگتر در جلب اعتماد مردم به نیروهای ارتجاعی است.

در آلمان، پیش از روی کار آمدن «نازی»‌ها و «هیتلر»، این کشور با یکی از مشکل ترین دوران اقتصادی روبرو بود. ورشکستگی سیاسی و اقتصادی حکومت وقت، به احساسات ناسیونالیستی دامن زد و «فاشیست» در لباس دوستانه و پر قدرت، با حمایت مردمی که تحت فشار بودند و تصفیه عوامل مسئول و غیر ضروری روی کار آمد. شعار «حزب چای» که می‌گوید: «وطن خود را باید پس بگیریم» می‌تواند یک شعار خطرناک و ارتجاعی باشد.

شاید پرزیدنت «اوباما» از با هوش ترین و روشنفکرترین رؤسای جمهور آمریکا باشد، ولی شرایط کنونی جامعه، بیکاری، رکود اقتصادی و نیروهایی که با تمام انرژی خود علیه او و برنامه‌هایش مشغول بکار هستند، برای او و همه آزادیخواهان آمریکا چالش بزرگی است. اوباما با حمایت در صد زیادی از مردم این جامعه روی کار آمد. کمتر از دو سال از ریاست جمهوری اش این حمایت نزدیک به نصف کاهش یافته است. آن نیرو و انرژی که جوانان، زنان، کارگران و آزادیخواهان بکار بردند که او را به ریاست جمهوری برسانند، امروز یک نیروی پراکنده و بی انرژی است. عدم اعتماد و بدبینی کنسرواتیو‌ها نسبت به «اوباما» به طبقات دیگر نیز سرایت کرده است.

در سال ۱۹۶۴ «گلدواتر» کنسراواتیو بنام آن زمان علیه «لیندن جانسون» یک جنبش معترضانه بوجود آورد. اگرچه در نهایت «جانسون» برنده شد ولی «گلد واتر» ایدئولوژی حزب جمهوریخواه را تغییر داد و این حزب بسوی کنسرواتیوهای دست راستی گرایش پیدا کرد. جنبش «گلد واتر» دو سال پس از شکست وی به پیروزی «رانلد ریگان» بعنوان فرماندار کالیفرنیا و سپس به ریاست جمهوری وی انجامید. این گرایش بسوی راست افراطی با «جرج بوش» به اوج خود رسید و اکنون « حزب چای»، حزب جمهوریخواه را مجبور کرده است حتا از «بوش» و نئوکنسرواتیوها هم بیشتر بسوی راست افراطی برود. خطر «حزب چای» در ایدئولوژی، نحوه برخورد و زیر پا گذاشتن اصول دموکراتیکی است که آمریکا بر آن اساس پایه گذاری شده است.