ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 20.08.2010, 21:32
مسجد در کنار خرابه‌های ۱۱سپتامبر

شهلا صمصامی
زمانی که در آن صبحگاه شوم ماه سپتامبر در مقابل چشمان بهت زده میلیونها انسان در آمریکا و سراسر نقاط جهان، دو هواپیما، یکی پس از دیگری وارد آسمانخراش‌های شهر نیویوریک شده و سپس این برج‌های عظیم در لحظاتی کوتاه فرو نشست و تبدیل به غبار و خاکستر شد، دنیا برای همیشه تغییر کرد. یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ یک واقعه تاریخی بی سابقه و تاریکی بود که فصل جدیدی در روابط ملت‌ها و بویژه مذاهب بوجود آورد. القاعده، بن لادن، خشونت و مرگ مظهر دینی شد که بیش از ۲ بیلیون نفر از مردم دنیا به آن معتقدند. پس از‌هالوکاست، این واقعه جنایتی بود که نه تنها مسببین آن، بلکه یک مذهب، تفکر و ایدئولوژی را در نظر بسیاری ننگین کرد. خرابه‌هایی که معروف به «گراُند زیرو» Ground Zero است، ۹ سال پس از آن حادثه هنوز حفره‌ی عظیمی است که پر نشده و چیزی جای آن ساخته نشده است.

این روزها، دوباره این واقعه دردناک زنده شده و موضوع بحث و گفتگو قرار گرفته است. زیرا قرار است در نزدیکی این محل یک مرکز اسلامی و مسجد ساخته شود. فریادهای اعتراض از جانب مخالفان و بسیاری از خانواده‌های قربانیان ۱۱ سپتامبر برخاسته است. ساختن این مرکز اسلامی تبدیل بیکی از حادترین موضوعات سیاسی شده و با انتخابات بسیار با اهمیتی که در نوامبر انجام خواهد گرفت، ساختن مسجد در نزدیکی خرابه‌های ۱۱ سپتامبر مسائل مهم دیگر را تحت الشعاع قرار داده است.

چندی پیش شهردار نیویورک در دفاع از ساختن مرکز اسلامی گفت: این آزمایشی در مورد جدائی دین از حکومت است» و همچنین اضافه کرد که «مخالفان باید از تعصب خود در این زمینه شرمنده باشند.»

پرزیدنت «اوباما» هفته پیش در شامی که با رهبران مسلمان در کاخ سفید داشت در واقع از ساختن مرکز اسلامی و مسجد در نزدیکی خرابه‌های ۱۱ سپتامبر دفاع کرد. و وقتی که روز بعد در فلوریدا خبرنگاران از او در این زمینه سئوال کردند توضیح داد که اگر چه همه‌ی مردم در آمریکا آزادند به آن گونه که می‌خواهند عبادت کنند، ولی سخنان من لزوماً به معنی تأیید حکمت ساختن مسجد نیست. آنروز و روزهای بعد، ابراز عقیده رئیس جمهور که به نظر ضد و نقیض می‌آمد مهمترین خبر روز بود.

«هری رید» رئیس سنا مخالفت خود را در ساختن مسجد اعلام کرد. ساختن مرکز اسلامی و مسجد، نه تنها بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات اختلاف بوجود آورده است، بلکه در داخل دو حزب نیز موجب کشمکش‌هایی شده است. در این ضمن خانواده‌های قربانیان ۱۱ سپتامبر هم دچار دو دستگی و اختلاف هستند. ولی بر اساس آخرین آمارها بیش از ۶۸ در صد از مردم آمریکا مخالف ساختن مرکز اسلامی و ۲۹ درصد موافق هستند. در حالی که دو سوم از مردم آزادی مذاهب را نیز تأیید می‌کنند.

ایده‌ی ساختن مرکز اسلامی از کجا آغاز شد؟

محلی که قرار است مرکز اسلامی در آن ساخته شود به «پارک ۵۱» معروف است. این ایده توسط دو مسلمان «رئوف خان» و «اَل جمال» بوجود آمد. در سال ۱۹۹۷ این دو نفر «انجمن آمریکایی برای پیشبرد مسلمان‌ها» را تشکیل دادند. هدف این انجمن این بود که با مذاهب دیگر همکاری کرده و میانه روی در اسلام را تشویق کنند. «رئوف» همچنین در ۳۰ سال گذشته امام مسجد کوچکی حدود ۱۰ بلوک دورتر از برج‌های «ترید سنتر» بوده است.

«جمال» که خود یک مسلمان سرمایه دار است، دفتر کارش در نزدیکی این مسجد کوچک بوده و جمعه‌ها برای دعا و نماز به آنجا می‌رفته است. این مسجد که تا بامروز وجود دارد، مانند یک مغازه کوچک است که بین یک بار و یک کافه فرانسوی قرار دارد. هر جمعه بعد از ظهر، مسلمانان از طبقات گوناگون چه کارگر، تاکسیران و چه افراد تحصیلکرده حرفه‌ای به این مسجد می‌آمدند. غالباً جا باندازه‌ی کافی نبود. «جمال» که مادرش لهستانی و پدرش مصری است تصمیم می‌گیرد که بویژه پس از ۱۱ سپتامبر به همسایگان و دوستان، چهره‌ی دیگری از اسلام را نشان دهد. وی دو سال پیش ساختمانی را بمبلغ ۵ میلیون دلار خریداری می‌کند. با کمک «رئوف خان» و چند نفر دیگر نقشه مرکز اسلامی را می‌ریزند. محلی که بتواند در آن استخر شنا، ورزشگاه، اطاقهای کنفرانس، مهد کودک، محلی برای سالمندان و سالنی که ۵۰۰ نفر در آن جا بگیرند بسازند.

برنامه این بود که یک هیئت مدیره از مذاهب گوناگون بوجود آورند و به مردم نشان دهندکه اسلام می‌تواند صلح جو و دوستانه باشد. مخارج ساختن این مرکز ۱۰۰ میلیون دلار تخمین زده شد که خان می‌گوید با فروش اوراق قرضه می‌خواست این پول را جمع کند. این یک محل بسیار بزرگ است که در حدود ۱۰۰ هزار فیت مربع وسعت دارد. از این محل نمی‌توان «گراند زیرو» را دید. خان می‌گوید این یک محل ایده آل بود چون هم بزرگ است و هم می‌توانست اجازه‌ی ساختمان بگیرد. خان در مصاحبه‌ای در این زمینه گفت: «ما می‌خواهیم علیه مسلمانان افراطی باشیم. ما صلح می‌خواهیم و آن را در جائی که بیش از همه اهمیت دارد، یعنی این محل می‌خواهیم.» خان و همکارانش هرگز موضوع ساختن یک مرکز اسلامی را با خانواده‌های قربانیان ۱۱ سپتامبر در میان نگذاشتند، بلکه مستقیماً به مقامات شورای شهر مراجعه کردند. باوجود مخالفت‌هایی که از طرف مردم و برخی از اعضای شورای شهر ابراز شد، در نهایت ساختن مرکز اسلامی تصویب گردید. ولی خانواده‌های قربانیان ۱۱ سپتامبر و برخی گروه‌های دیگر به مخالفت ادامه دادند. ایده‌ای که بنظر ساده و صلح جویانه می‌آمد امروز تبدیل به یک مسئله حساس در سطح ملی، دولتی و از جنبه‌ای جهانی شده است. خان و همکارانش می‌گویند حق مالکیت و آزادی مذهب ما توسط قانون اساسی آمریکا تأیید شده است. مخالفان می‌گویند ساختن یک مرکز اسلامی در نزدیکی محلی که فرزندان، همسران و پدر و مادرهای آنها توسط تعدادی مسلمان به خاکستر تبدیل شدند، زخم بزرگی بر زخم‌های التیام نیافته آنهاست. یکی از شعارها در اعتراض به ساختن مرکز اسلامی چنین بود:
«اسلام می‌کشد». شعار دیگری می‌گفت: «قاتلان ۳ هزار نفر را تجلیل نکنید، به مسجد پیروزی ۱۱ سپتامبر نَه بگوئید». شعار دیگری که با خط در هم نوشته شده بود می‌گفت: « همه مسلمانان را برای ۱۱ سپتامبر سپر بلا نکنید».

احساسات دو مادر

در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دو مادر «سَلی رگن‌هارد، Sally Regenhard» و «اَدِل وِلتی» «Adele Welty» پسران شجاع و جوان خود، دو مأمور آتش نشانی را از دست دادند. فرزند «ولتی»، «تیم» ۳۴ ساله تنها قطعاتی از بدنش پیدا شد. واقعیتی که هنوز با یادآوری آن لبهایش میلرزد. «کریستین رگن‌هارد» ۲۸ ساله سوخت و تبدیل به خاکستر شد. حتا سلولی از بدنش یافته نشد. او جزء «شناسائی نشدگان» بود. «آدل» در حالیکه چهره اش از غم و درد پوشیده بود می‌گوید: «شناسائی نشده چیزی است که در جنگ می‌شنویم».

خبرنگار نشریه‌ی «نیوزویک» که با این دو مادر مصاحبه می‌کرده است می‌نویسد:
«اَدل ولتی» از ساختن مرکز اسلامی حمایت می‌کند و معتقد است که این مرکز و مسجد چهره و صدای دیگری به مسلمانان میانه رو و صلح جو، یعنی مردم عادی خواهد داد. این مرکز در مقابل نیروهای تروریستی و افراطی می‌ایستد. اگر بتوانیم این مرکز را بدون هیچگونه خشونتی بسازیم، آنوقت دنیا باور می‌کند که ما ملتی هستیم که به آزادی مذهب اعتقاد داشته و به آن عمل می‌کنیم.

در مقابل مادر دیگری « سلی رگن‌هارد» مخالف بوده و معتقد است که خیلی زود است و محل آن خیلی نزدیک «گراُند زیرو» است. وی می‌گوید: «حساسیت افرادی مانند او که عزیزانشان را از دست داده‌اند در نظر گرفته نشده است. کسانیکه می‌خواهند این مسجد را بسازند، اگر واقعاً صلح جو هستند باید برای احترام به قربانیان ۱۱ سپتامبر و مقدس بودن این محل، مسجد را به جای دیگری منتقل کنند.» برای سلی موضوعی که اهمیت دارد احساس تعلق است. جائی که «گراند زیرو» نامیده می‌شود وی می‌گوید: «شاید متعلق به همه‌ی آمریکایی‌ها و یا همه کسانی باشد که به آزادی معتقدند ولی بیش از همه متعلق به خانواده‌های قربانیان ۱۱ سپتامبر است». سَلی می‌گوید: «من هنوز بدنبال یافتن پسرم در این محل هستم». «سَلی» اشاره به اتفاقی می‌کند که در آلمان افتاد. در سالهای ۱۹۸۰، خواهران روحانی یک صومعه را در نزدیکی «آشویت» و کوره‌های آدم سوزی اشغال کردند و گفتند که برای روح مردگان می‌خواهند دعا کنند و محل «هالوکاست» را مسیحی نمایند. یهودیان سخت اعتراض کردند. اگر چه نیت این خواهران روحانی خوب بود، ولی برای یهودیان این یک مکان مقدس و یادآور قربانیان «هالوکاست» بود. بالاخره در سال ۱۹۹۳ «جان پل»، پاپ اعظم، دستور داد که خواهران روحانی را به محل دیگری ببرند و موجب شد که روابط بین یهودیان و مسیحیان بهبود یابد. «سَلی» می‌گوید: «من می‌دانم مسلمانانی که می‌خواهند پارک ۵۱ را بسازند، همان کسانی نیستند که مرتکب جنایات ۱۱ سپتامبر شدند، ولی این یک موضوع احساسی است». برای «سَلی» «گراند زیرو» یک قبرستان و محلی است مقدس.

در ماه می‌«آدل ولتی» به همراه «تالات هم دانی» در نشریه‌ی «نیویورک دیلی نیوز» مقاله‌ای در حمایت از مرکز اسلامی نوشت. «هم دانی» یک معلم بازنشسته مسلمان است که پسر خود را که جزء تیم پزشکی بود در ۱۱ سپتامبر از دست داد. در این مقاله، این دو مادر نوشتند که هدف ما و توجه ما به نقاط مشترک ماست نه تفاوت‌هایمان. آنها اضافه می‌کنند: «ما باید زبانی را که ترس بوجود می‌آورد رها کرده و اجازه دهیم دیگران نیز آزادانه رفتار کنند». آنها همچنین از مردم نیویورک خواستند که تعهد خود را به کثرت گرائی تجدید کنند.

«وِلتی» به یاد می‌آورد که بویژه در جوانی فردی خشمگین بوده و می‌گوید درس بزرگی آموخته است و آن اینکه «عصبانیتی که با خشونت ابراز شود، چیزی است که تأسف ببار می‌آورد.» اگر چه او از کشته شدن پسرش بسیار خشمگین بود، ولی در ۲۰۰۳ به آن گروه از خانواده‌های ۱۱ سپتامبر که متعهد بودند برای رفع اختلافات راه‌های غیرخشونت آمیز پیدا کنند، پیوست. در سال ۲۰۰۴ به افغانستان سفر کرد تا بتواند نظر مردم افغان را نسبت به آمریکا تغییر دهد. در عوض «وِلتی» می‌گوید خودش یک انسان متفاوت به خانه بازگشت. وی می‌گوید: «محبت و توجهی که بمن به عنوان یک مادر داغدیده شد، یکی از بزرگترین تجربیات التیام بخش ز ندگیم بود». وی اضافه می‌کند: «این مسلمانانی که فرزندان و عزیزان دیگرشان را در بمباران‌های آمریکایی‌ها از دست داده بودند مرا به خانه شان پذیرفتند و قبول کردند که ما باید برای برقراری صلح با هم کار کنیم. هرگز به جهت بلاهایی که آمریکایی‌ها بر سر آنها آوردند، نسبت بمن خشمگین نشدند. مردم مسلمان، همان مردم عادی هستند که مانند ما نگران مدرسه بچه‌ها و اهمیت مسایل زندگی روزمره می‌باشند.»

«اَدل ولتی» امیدوار است که ساختن مرکز اسلامی کمکی باشد که مسلمانان صلح جو و غیرافراطی بیشتر در جامعه شناخته شوند.

«سَلی رگن‌هارد» و «اَدل ولتی» به عقاید یکدیگر احترام می‌گذارند، ولی در مورد مرکز اسلامی دو نظر متفاوت دارند. آنچه هر دو در موردش توافق دارند اینست که ۱۱ سپتامبر و «گراند زیرو» نباید بیش از این تبدیل به یک مسئله سیاسی شود. بلکه هر دو می‌گویند سیاستمداران باید از خود شرمنده باشند که از این تراژدی هنوز برای منافع سیاسی خود سوءاستفاده می‌کنند.

سیاسی شدن مرکز اسلامی

بسیاری بر این عقیده‌اند که واقعه ۱۱ سپتامبر ریاست جمهوری «جرج بوش» را مستحکم کرد و موجب شد که دوره‌ی دوم ریاست جمهوری را هم ببرد. در عین حال این حادثه بار دیگر به «نئوکنسرواتیو»‌ها و طرفداران جنگ و مذهبی‌های دست راستی قدرت و اجازه داد که ۸ سال حکومت ترس و وحشت را ادامه دهند. «بن لادن» و همکاران بهانه‌ای شدند که جامعه آمریکا به دوران «مک کارتیزم» باز گردد و مخالفان بعنوان خائن از صحنه کنار روند.

جنگ نه تنها خزانه‌ی آمریکا را خالی کرد، بلکه حکومت ترس، روح مردم را آنچنان آزرد که بالاخره با پایان دوران «بوش» جامعه آمریکا به «نئوکنسرواتیو»ها و جمهوریخواهان پشت کرد. ولی طولی نکشید که نتایج جنگ‌های مخرب در سقوط اقتصادی ظهور کرد. هرج و مرج اقتصادی و بیکاری بار دیگر به «نئوکنسرواتیو»ها اجازه داد به تدریج به اشکال گوناگون قدرت بیابند و حالا کمتر از ۳ ماه به انتخابات نوامبر، ساختن یک مرکز اسلامی در نزدیکی «گراند زیرو» ایدئولوژی ورشکسته «برخورد تمدن‌ها» را زنده کرده است. جنگ بین اسلام افراطی و قدرت طلبان افراطی تر، بهانه‌ی تازه‌ای برای تحریک افکار عمومی مردم آمریکا یافته است.

پرزیدنت «اوباما» آگاهانه کوشید از ایدئولوژی «جنگ با اسلام» دوری گزیند. در اولین سخنرانی خود در دانشگاه قاهره دست دوستی بسوی مسلمانان جهان دراز کرد. «اوباما» بخوبی می‌دانست جنگ با تروریسم تنها توسط صلح با مسلمانان امکان پذیر است. منصفانه نبود که بیش از ۲ بیلیون مسلمان را جهادی و تروریست نامید. بویژه که مسلمانان بیش از هر گروهی از قربانیان تروریست‌ها و حکومت‌های افراطی بظاهر مسلمان بوده‌اند. ولی حالا افراد و گروه‌های بسیاری می‌کوشند که جراحات ۱۱ سپتامبر را با ساختن مرکز اسلامی زنده کنند.

بسیاری از مشاوران «اوباما» در امور خارجی تاکید را بر استفاده از «قدرت نرم» آمریکا گذاشته‌اند. اصطلاح «قدرت نرم» در مقابل قدرت نظامی و جنگ است. بخشی از این «قدرت نرم» مربوط به صدور تکنولوژی و علوم بوده بخش دیگری در حمایت از گروه‌ها و حکومت‌های میانه رو است. برای مثال در مقابل مدرسه‌هایی که «وهابی»‌های سعودی در پاکستان و سایر نقاط بوجود آوردند که طالبان تربیت کنند، دولت آمریکا تصمیم گرفت از مسلمانان میانه رو حمایت کند و حتا از زمان «جرج بوش»این افراد و گروه‌ها از طرف دولت آمریکا کمک مالی می‌شدند. به این معنی که اگر مرکز اسلامی پارک ۵۱ قرار بود در کشور دیگری بوجود آید، آمریکا حاضر بود بخش مهمی از مخارج چنین مرکزی را به پردازد. ولی مرکز اسلامی امروز یک بحث دیگری است.

برخی از مخالفان می‌گویند این مرکز برای تربیت جهادی و تروریست‌های آینده ساخته می‌شود. «نوت گینگر یچ» Newt Gingich سخنگوی پیشین مجلس که احتمالاً یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه خواهد بود با ساختن مرکز اسلامی بشدت مخالفت کرد و ساختن این مرکز را به گذاشتن علامت نازی‌ها در نزدیکی موزه «هالوکاست» در واشنگتن تشبیه کرده است. «سارا پیلن» ساختن مسجد را یک «تحریک غیر لازم» خواند.

اگر چه پرزیدنت «اوباما» از جانب بسیاری از جمهوریخواهان و حتا برخی دموکرات‌ها مورد انتقاد قرار گرفته که در این مورد نظر داده است، ولی یکی از مشاوران وی در کاخ سفید گفت که پرزیدنت چاره‌ای نداشت و باید در این مورد نظر خود را اعلام می‌کرد. نه تنها آمریکایی‌های مسلمان در داخل آمریکا، بلکه سربازان مسلمانی که در عراق و افغانستان علیه مسلمانان افراطی می‌جنگند امیدوار بودند که «اوباما» در این زمینه ساکت نباشد.

در این روزهای اخیر افراد و گروه‌های مسلمان عضو حزب جمهوریخواه به مخالفت با حزب خود برخاسته و سیاسی شدن ساختن مرکز اسلامی را محکوم کرده‌اند.

واقعیت اینست که مرکز اسلامی در «منهتن» دیگر یک موضوع مربوط به آزادی مذهب و یا مالکیت شخصی نیست. این مسئله تبدیل به یک شعار انتخاباتی و بدون شک یک مسئله صد درصد سیاسی شده است.

شاید ساختن یک مرکز اسلامی در شرایطی متفاوت و در محل دیگری براحتی قابل اجرا بود، ولی در حال حاضر که این مرکز تبدیل بیک موضوع حساس سیاسی شده است و با موج مخالفتی که هر روز بیشتر می‌شود، ساختن این مرکز در آینده‌ی نزدیک غیر ممکن به نظر می‌رسد. ولی شاید بار دیگر فرصتی پیش آید که مردم آمریکا بتوانند در این زمینه بحث و گفتگو داشته باشند.

شاید سالها بطول بیانجامد که مردم آمریکا قادر باشند بین اسلام و «بن لادن» تفاوت قائل شوند و همچنین مسلمانان بتوانند نشان دهند که اسلام دین خشونت و جنگ نیست. در حال حاضر با حوادثی که در جهان می‌گذرد، اثبات این حقیقت کار چندان ساده‌ای بنظر نمی‌رسد.