ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 23.06.2005, 20:59
تحریم انتخابات خودجوش بود نه سازمانیافته

دكتر حسين باقرزاده
سه‌شنبه ٣١ خرداد ١٣٨٤ – ٢١ ژوئن ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

نمایش انتخاباتی روز جمعه گذشته رسواترین انتخاباتی بود كه در تاریخ حیات جمهوری اسلامی ‌برگزار شده است. حتی بر اساس معیارهای خود جمهوری اسلامی این انتخابات ركورد بی‌سابقه‌ای در تقلب و صحنه‌سازی بر جای گذاشته است. نامزدان دستچین شده انتخابات هریك زبان به اعتراض گشوده‌اند و برخی از آنان نمونه‌های تقلب در رای‌گیری و رای‌خوانی را برشمردند. دونهاد انتخاباتی، وزارت كشور و شورای نگهبان،‌ آمارهای ضد و نقیضی از مجموع آرا و سهم هر یك از نامزدها (و آرای سفید) رائه دادند. و سرانجام هاشمی رفسنجانی (كه همه انتطارش را داشتند) همراه با احمدی‌نژاد (كه كمتر كسی انتظارش را داشت) به دور دوم انتخابات راه یافتند. برنده نهایی این انتخابات ولایت فقیه جمهوری اسلامی بود كه با استناد به آمار خودساخته (و بیرون از نظارت مستقل) ٦٥ درسدی شركت‌كنندگان بلافاصله پیروزی خود را جشن گرفت، و بازنده اصلی آن نیروهایی بودند كه هم‌چنان بر امكان اصلاحات در ساختار جمهوری اسلامی اصرار می‌ورزیدند و توانستند با ایجاد توهم و امید كاذب بخشی از جامعه ما را به پای ‌صندوق‌های رای كشاندند.

اصلاح‌طلبان حكومتی و نیروهای هوادار آنان امید زیادی به این انتخابات ایجاد كرده بودند و سرمایه زیادی ‌روی آن گذاشتند. آنان هم‌چون گذشته از مفاهیم دموكراسی برای شركت در یك انتخابات نادموكراتیك كمك گرفتند و به نام آزادی و حقوق بشر مردم را به تایید نظامی كه به لحاظ ساختاری ضد آزادی و ناقض حقوق بشر است فراخواندند. آنان حتی از مصادره جبهه دموكراسی و حقوق بشر به نفع خود و به خدمت گرفتن آن با تعاریف خودساخته‌ای از جمله التزام به قانون اساسی ضد دموكراتیك و ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی ابا نكردند. علارغم شواهد زیاد حاكی از آن كه شانسی در این انتخابات ندارند و با حضور رفسنجانی نامزد آنان راهی به صندلی ‌ریاست‌ جمهوری نخواهد داشت، در تنور انتخابات دمیدند تا هم چند میلیونی بر مجمموع آرا بیفزایند و هم این كه شاید از این طریق در برابر جهان خارج به آن مشروعیت ببخشند. به عبارت دیگر، همان طور كه در هفته‌های پیش در این ستون مطرح شده بود آنان به روشنی شانسی برای موفقیت در انتخابات نداشتند و تنها می‌توانستند به عنوان ابزاری در خدمت تایید نظام حاكم قرار گیرند و به نمایش انتخاباتی در جمهوری اسلامی اعتبار بیشتری بدهند. و سرانجام نیز جز این نبود.

اصلاح‌طلبان دانسته همه شواهد را نادیده می‌گرفتند و علارغم آن كه شكست نامزدهای‌ خود در دو انتخابات شوراهای شهرها و مجلس هفتم (آنان كه از صافی شورای نگهبان گذشته بوند) را پیش رو داشتند هم‌چنان از موفقیت حتمی خود در این انتخابات سخن می‌گفتند. آنان تا صبح‌گاه روز انتخابات از پیروزی حتمی خود و «شكست تحریمیان» داد سخن می‌دادند. حتی‌برخی از آنان ادعا می‌كردند كه در همان دور اول رای‌گیری نامزد آنان بیش از ٥٠ درسد آرا را به دست خواهد آورد و «حماسه دوم خرداد» دیگری آفریده خواهد شد. و بعد كه نامزد آنان به كلی از دور خارج شد ناگهان به یاد تحریم‌كنندگان افتادند و همه كاسه و كوزه‌ها را بر سر آنان شكستند. معلوم نیست كسانی كه تا روز پیش از انتخابات نیرویی به حساب نمی‌آمدند چگونه یكباره عامل اصلی و تعیین‌كننده در صحنه انتخابات ریاست جمهوری ایران شده‌اند.

این فرافكنی اصلاح‌طلبان نه فقط ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر شكست سیاسی‌ خود در این انتخابات است و بلكه از برداشت تحلیلی نادرست آنان از شرایط اجتماعی و روحیه حاكم بر مردم كشور از یك سو و ارزیابی مبالغه‌آمیز آنان از توان و نفوذ تحریم‌كنندگان حكایت می‌كند. آنان چنان وانمود می‌كنند كه مردم شركت ناكننده در انتخابات به ندای تحریم صادره از سوی نیروها و شخصیت‌های سیاسی‌ اپوزیسیون پاسخ مثبت داده‌اند و اگر این نداها نبود بخش عمده‌ای از آنان در رای‌گیری شركت می‌كردند و به سود نامزد اصلاح‌طلبان رای می‌دادند. البته برخی از تحریم‌كنندگان نیز ممكن است ارزیابی مشابهی از درجه نفوذ خود در میان مردم داشته باشند. ولی هیچ دلیلی در دست نیست كه تحریم‌كنندگان از چنین نفوذی در جامعه برخوردار باشند و یا توانسته باشند حتی ندای‌خود را به گوش بخش عمده‌ای از مردم ای‍ران برسانند. به عكس، شواهد زیادی‌ حاكی از آن است كه تصمیم كسانی كه از شركت در انتخابات سرباز زده‌اند بیشتر یك عمل خودجوش بوده است تا رهبری شده.

اپوزیسیون محذوف و سركوب شده جمهوری اسلامی كه عموما به خارج كشور پرتاب شده است برای سالیان دراز از شركت در انتخابات محروم بوده و طبیعتا آن را تحریم می‌كرده است. این اپوزیسیون، اما، هیچ وسیله‌‌ای برای ارتباط مستقیم با مردم كشور در دست نداشته است و هنوز نیز نمی‌تواند پیام خود را به آنان برساند. وسایل ارتباطی الكترونیكی كه در سال‌های اخیر گسترش یافته، از رادیو و تلویزیون ماهواره‌ای گرفته تا اینترنت، نیز تنها در بین اقلیت كوچكی از مردم ایران شیوع دارد، و غالب فرستنده‌های ماهواره‌ای به هیچ عنوان كمكی به انتقال پیام اپوزیسیون به مردم كشور نمی‌كنند ( و بلكه تصویری كاملا مخدوش از آن به مردم ایران عرضه می‌دارند). به این ترتیب نمی‌توان انتظار داشت كه اولا بخش بزرگی از مردم ایران پیام اپوزیسیون را دریابند و ثانیا این پیام را پذیرا باشند. دایره نفوذ این اپوزیسیون عمدتا به بخش كوچكی از قشر متوسط یا مرفه جامعه و یا دانش‌آموخته ایران محدود می‌شود. این اپوزیسیون در شرایط فعلی ‌به هیچ عنوان قادر نیست یك اعتراض عمومی مانند تحریم انتخابات را سازمان‌دهی كند و آن را به مرحله اجرا درآورد.

البته در این دوره بخش بزرگی از فعالان سیاسی و روشنفكران و دانشجویان در داخل كشور نیز برای اولین بار علنا از پیش شركت در انتخابات را نفی كردند و عملا به صف تحریمیان پیوستند. ولی اینان بیشتر نقش امتناع از شركت در انتخابات را ایفا كردند تا تحریم. فعالیت آنان در این زمینه غالبا از حد صدور بیانیه و اظهار عدم شركت در گفتگوها و مصاحبه‌ها فراتر نرفت. این بیانیه‌ها و اظهار نظرها نیز در فضای سانسورشده رسانه‌های داخل كشور كمتر امكان انعكاس پیدا می‌كرد و بیشتر در خارج كشور شنیده و خوانده می‌شد و یا در سطح محدود نیروهایی‌ كه به ابزارهای اطلاع رسانی مدرن دسترسی‌ دارند پخش می‌شد. به عبارت دیگر، این نیروها نه خود به دنبال تحریم فعال انتخابات بودند و نه امكان چندانی برای رساندن پیام خود به سایر مردم داشتند. تصور این كه عمل این نیروها توانسته باشند بخش عظیمی از مردم ایران را از رفتن پای‌ صندوق‌های رای بازدارند نیز با واقعیت نمی‌خواند.

به واقع، در برابر ملیون‌ها تراكت و برگه و پوستر تبلیغاتی و نوشتجات و گفتارهای بی‌انتهای رسانه‌های داخل كشور كه شب وروز به نفع نامزدها و برای شركت در انتخابات و گرم كردن تنور آن در چند هفته متوالی پخش شد مردم ایران با چه حجمی از تبلیغات مخالفان انتخابات و تحریمیان روبرو بودند؟ آیا مخالفان شركت در انتخابات حتی به اندازه یك‌هزارم این حجم عظیم تبلیغات، امكان فعالیت داشتند؟ به سختی می‌توان تصور كرد كه مجموع فعالیت تحریمی نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج كشور بر رفتار انتخاباتی بیش از چندسدهزار رای‌دهنده تاثیر گذاشته باشد. و آیا حضور این چند سد هزار رای‌دهنده بیشتر می‌توانست در نتایج انتخابات جمعه گذشته تعیین كننده باشد؟ پس چگونه است كه اصلاح‌طلبان شكست خورده در انتخابات به جای بازنگری در ارزیابی‌های نادرست خود و كاوش علل شكست خویش، به فرافكنی آن بر داعیان تحریم افتاده‌اند؟

اصلاح‌طلبان كه توانسته بودند در خرداد ٧٦ بخش عظیمی از مردم ایران را به حمایت از خود جلب كنند از تحلیل و دریافت علل این كه چرا پس از آن به تدریج این حمایت را از دست داده‌اند ظاهرا عاجز می‌نمایند. آنان چنان خود را به خواب‌زده‌اند كه بیدار كردن‌شان چندان آسان نیست. انتخابات شوراهای شهر و روستا و سپس مجلس هفتم زنگ خطرهای پر سر و صدایی بودند كه نتوانست آنان را به خود بیاورد. رد كردن غالب نامزدهای‌ اصلاح‌طلب در انتخابات مجلس هفتم به آنان این امكان را داد كه سلب محبوبیت خود را لاپوشانی كنند و آن را نادیده بگیرند. و الا در هر دوی این انتخابات چندین تن از آنان اجازه شركت یافتند و در عین حال رای نیاوردند. آنان اگر به دلایل این امر می‌پرداختند شاید می‌توانستند سرانجام شركت در انتخابات ریاست جمهوری را نیز از پیش دریابند و بیهوده در این توهم نیفتند كه اگر نامزدی معرفی كنند و جواز شركت در انتخابات را پیدا كنند خواهند توانست مردم سرخورده از اصلاحات را به پای ‌صندوق‌های رای بكشانند و نامزد خود را به كاخ ریاست جمهوری بفرستند.

و راستی اگر آنان می‌اندیشند كه شكست آنان در انتخابات اخیر معلول عمل تحریمیان بوده است در باره دو مورد دیگر انتخابات سه ساله اخیر چه می‌گویند؟ آیا در آن دو مورد نیز این داعیان تحریم بودند كه مردم را از آمدن پای ‌صندوق‌های رای و حمایت از اصلاح‌طلبان باز داشتند؟ پاسخ به این سئوالات چندان مشكل نیست. در عین حال برای كمك به دریافت پاسخ می‌توان به یك حادثه دیگر نیز اشاره كرد. در هفته‌های پایانی مجلس ششم جمع بزرگی از نمایندگان اصلاح‌طلب این مجلس به یك تحصن تاریخی دست زدند. این عمل چرا بازتابی در جامعه نیافت و حمایت مردم را به خود جلب نكرد؟ آیا در این مورد هیچ نیرویی از اپوزیسیون به مخالفت برخاست و مثلا از مردم خواست كه از متحصنان حمایت نكنند، و یا به عكس برخی از این نیروها درست به حمایت فعال از آنان برخاستند؟ پس دلایل بی‌تفاوتی مردم در آن هنگام چه بود؟ این دلایل هرچه كه بوده است بدون تردید در استنكاف مردم از شركت در رای و حمایت از نامزدهای اصلاح‌طلبان در انتخابات متعددی كه در سه سال اخیر در جمهوری اسلامی صورت گرفته نقش اساسی و تعیین كننده داشته است. یعنی دوستان، خودداری مردم از شركت در انتخابات اخیر و حمایت از نامزد شما عمدتا یك عمل خودجوشانه بوده است تا در نتیجه تحریم نیروهای اپوزیسیون. در واقع بخش عمده‌ای از نیروهای اپوزیسیون در سال‌های اخیر دنباله‌روی مردم بوده‌اند تا هدایت‌كننده آنان.

اگر افتضاح انتخابات به این جا كشیده است كه از یك طرف رژیم جمهوری اسلامی می‌تواند ادعا كند كه ٦٥ در سد مردم در رای‌گیری شركت كرده‌اند و از این طریق برای خود مشروعیتی بطلبد، و از سوی دیگر مقام ریاست جمهوری پس از ٨ سال دوران اصلاح‌طلبی اكنون میدان رقابت دو عنصر فاشیستی و تمام‌خواه (رفسنجانی و احمدی‌نژاد به عنوان كارگزار خامنه‌ای) شده است، دلایل آن را باید در عملكرد كسانی دید كه در این مدت دست كم در دو قوه مجریه و مقننه دست بالا را داشتند و آن را به این جا رساندند - و نه در نقش نیروهای‌ محذوف جامعه كه از كمترین امكان ارتباط و سخنگویی با مردم جامعه نیز برخوردار نبوده و نیستند. سرانجام دور دوم انتخابات هرچه كه باشد، كسانی كه این انتخابات را به رسمیت شناختند و مردم را با تبلیغات وسیع به پای‌صندوق‌های رای كشاندند نخواهند توانست از مسئولیت خود در این باره شانه خالی‌كنند. راه حل فاشیزم در درون یك نظام فاشیستی نیست، در نفی آن است.