ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 12.05.2010, 7:02
حربه اعدام را باید از دست رژیم گرفت

دکتر حسین باقر زاده
سه‌شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ – 11 مه 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

قتل عام پنج زندانی سیاسی در روز یکشنبه این هفته در زندان اوین خشم و نفرت هر انسان آزادی‌خواه و با وجدان را برانگیخته است. خشم از این که در جمهوری اسلامی هم‌چنان به سادگی آب خوردن آدم می‌کشند و کسی را ظاهرا توان توقف آن نیست. و نفرت از کسانی که هر سخن اعتراضی را با گلوله و اعدام پاسخ می‌دهند، بذر خشونت می‌کارند و جنایت درو می‌کنند. و به راستی، با حکومتی که مرتبا بر آمار قربانیان خشونت خود - که در جهان بی‌نظیر است - می‌افزاید و به اعتراض جهانیان می‌خندد چه می‌توان کرد؟ آیا راهی برای به شرم آوردن این حکومت که گویی عطش خون دارد پیدا نمی‌شود، و آیا نمی‌توان تیغ اعدام را از دست این «زنگیان» مست گرفت و آنان را خلع سلاح کرد؟

اعدام در ایران یک حربه سیاسی است. در این امر تردید نباید کرد. اولا این مجازات برای طیف وسیعی از رفتار و گفتار که متضمن هیچ خشونت یا تهدید و تعرض به حق فرد دیگری نیست، از روابط جنسی و صرف الکل گرفته تا تغییر عقیده، تجویز و یا اعمال شده است. این رفتارها جنایی نیستند و بلکه از مقوله کنترل شهروندان از سوی حکومت بشمار می‌روند. کنترل شهروندان از سوی حکومت یک امر سیاسی است، و کاربرد حکم اعدام در این موارد جنبه سیاسی دارد. ثانیا این مجازات برای «جرایمی» مانند محاربه یا فساد در زمین تجویز و وسیعا اعمال شده است. محاربه و فساد در زمین تعریف شناخته شده حقوقی ندارد و حکومت حق تفسیر و تعبیر آن را برای خود نگاه داشته است. از این رو کاربرد اعدام درمورد این گونه «جرایم» در گرو تفسیر خود حکومت است و حکومت می‌تواند هر فرد مخالف خود را به این بهانه‌ها سر به نیست کند. یعنی که باز اعدام کاربرد سیاسی دارد. و سوم این که حکومت از اعدام برای حذف فیزیکی گروه‌های مخالف خود بارها بهره گرفته است و قتل عام‌های وسیع دهه اول انقلاب بهترین نمونه‌های آن بشمار می‌روند.

به لحاظ آماری نیز می‌توان دید که تنها کسر کوچکی از اعدام‌ها در جمهوری اسلامی به دلایل جنایی صورت گرفته است. در دهه اول حیات این رژیم، تعداد اعدام‌های سیاسی چندین برابر اعدام‌های جنایی بود. در دو دهه بعد، این نسبت کم و زیاد شده ولی تغییر چندانی در کل آمار رخ نداده است: جمهوری اسلامی بیشترین اعدام‌ها را در مورد مخالفان خود، یا به منظور کنترل شهروندان کشور، به کار گرفته است. در بسیاری از پرونده‌های جنایی نیز، به دلیل عدم رعایت کمترین موازین حقوقی و صدور حکم بر مبنای اعترافات اخذ شده در زیر شکنجه، انگیزه جزایی کاربرد اعدام رنگ می‌بازد و انگیزه‌های سیاسی ارعاب و کنترل شدیدتر به چشم می‌خورد. از این رو، هم از نظر قانونی و هم به لحاظ عملی، کاربرد اعدام در جمهوری اسلامی عمدتا انگیزه سیاسی دارد. اعدام در جمهوری اسلامی یک حربه سیاسی است و تا مجازات اعدام در این کشور وجود دارد، کاربرد آن علیه مخالفان سیاسی رژیم ادامه خواهد داشت.

رژیم جمهوری اسلامی همانند یک دزد سر گردنه عمل می‌کند. رژیم سعی دارد شهروندان را به انقیاد و تسلیم بکشاند و هر گاه با مخالفت مردم روبرو می‌شود دست به گروگان‌گیری می‌زند. سپس برای این که شهروندان معترض را بترساند با صدور حکم اعدام، تیغ بر گلوی گروگان‌ها می‌گذارد، و هر از چندگاه برای این که ثابت کند در این تهدید جدی است تعدادی از گروگان‌ها را می‌کشد. این سیاستی است که رژیم پیوسته به کار گرفته است. هر زمان که مخالفت مردم بیشتر شده و یا اعتراض‌ها بلندتر شده است، دستگیری‌ها، صدور احکام اعدام و یا اجرای آن‌ها افزایش یافته است. رژیم در کشتن گروگان‌ها زمان مناسب را نیز خود انتخاب می‌کند. فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی نزدیک چهار سال پیش دستگیر شده بودند و اکنون این سه نفر به همراه شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان که در زمان‌های دیگر و به دلایل دیگر دستگیر شدند یک باره و بدون اطلاع قبلی قربانی خشونت رژیم شده‌اند. رژیم به زندانیان به چشم گروگان نگاه می‌کند و هر لحظه مناسب دید تعدادی از آنان را بدون هیچ ضابطه‌ای و صرفا برای ایجاد رعب می‌کشد.

برای پایان دادن به این خشونت وحشیانه چه می‌شود کرد؟ تنها راه پایان دادن به خشونت‌های یک «زنگی» مست، گرفتن تیغ از دست او است. تا وقتی او تیغ در دست دارد محاجه با او به جایی نمی‌رسد. سی و یک سال است که جمهوری اسلامی از حربه اعدام برای ارعاب شهروندان استفاده می‌کند، و توصیه‌های اخلاقی به او که این حربه را «درست» به کار بگیرد به جایی نرسیده است. کافی نیست بگوییم که روند دادرسی این قربانیان ناعادلانه بوده است (که بوده) و یا این که اعدام آنان «حواشی تردید برانگیز» داشته است[1] (که داشته). مهم این است که همه فعالان سیاسی و مدنی و در صف مقدم آنان رهبران سیاسی این واقعیت را ببینند که تا اعدام وجود دارد اعدام سیاسی هم وجود خواهد داشت و همان طور که در سال‌های اول پس از انقلاب شاهد بودیم حربه اعدام به سرعت متحدان دیروزی حکومت را که به صف مخالفان آن بپیوندند نیز در بر می‌گیرد. اگر امروز یک عنصر حکومتی به گزافه میرحسین موسوی را محارب می‌خواند[2] فردا اگر مجازات محارب در مورد فعالان برجسته اصلاح‌طلب جنبش سبز نیز به کار گرفته شد نباید تعجب کنیم (هم اکنون چند تن از فعالان جنبش سبز در خطر اعدام قرار دارند).

در هر صورت، برای پایان دادن به جنایت فجیع قتل عام‌های سیاسی در ایران باید تیغ اعدام را از دست رژیم گرفت. در صحنه داخلی، باید برای لغو اعدام در ایران به یک پیکار ملی و همگانی دست زد. نیروهای اصلاح‌طلب و به خصوص فعالان و رهبران اصلاح‌طلب جنبش سبز باید به حرکت جهانی لغو مجازات اعدام که از سوی اکثریت قاطع کشورها و نیروهای سیاسی جهان پذیرفته شده بپیوندند و خود را با فرهنگ حقوق بشری زمان همآهنگ کنند.
مخالفت با اعدام مخالفت با مجازات جانیان نیست (در واقع، می‌توان استدلال کرد که اعدام برای مجازات جانیان کافی نیست)، مخالفت با اعدام مخالفت با خشونت است، مخالفت با مجازات بی‌گناهان است، مخالفت با آدم کشی است، مخالفت با گروگان کشی است، مخالفت با وحشیت بدوی است. اعدام تنها اعدامی را از حیات محروم نمی‌کند و بلکه اعدام کننده را از انسانیت تهی می‌کند. اعدامی می‌رود، ولی اعدام کننده می‌ماند با همه آثار و عواقب روانی و فرهنگی و اجتماعی اعدام برای او و جامعه و محیط و نزدیکان او. اعدام مسئله اعدام کننده است نه اعدامی.

پیکار ملی و همگانی لغو اعدام در ایران البته برای پایان دادن به فرهنگ خشونت و انتقام و اعدام لازم است، ولی به روشنی برای جلوگیری از کاربرد حربه اعدام از سوی رژیم کافی نیست. هم‌زمان با پیکار ملی باید به یک پیکار جهانی نیز دست زد. باید با انعکاس اخبار و اطلاعات مربوط به کاربرد حربه اعدام در ایران، از جامعه جهانی خواست که از اعمال هیچ گونه فشار سیاسی یا اقتصادی علیه رژیم کوتاهی نکند. باید به جهانیان نشان داد که چگونه رژیم ایران از حربه اعدام علیه شهروندان بی دفاع خود استفاده می‌کند و از آنان خواست که برای قطع یا کاهش تدریجی اعدام در ایران به مردم ایران کمک کنند. این کار جز با فشارهای سیاسی و اقتصادی، و از جمله اعمال تحریم‌هایی علیه سران رژیم، عملی نخواهد بود. باید از جامعه جهانی خواست که رژیم ایران را برای بهبود حقوق بشر تحت فشار قرار دهد، و از آمار اعدام‌ها به عنوان متراژی برای ارزیابی اثر این فشارها استفاده کند. رژیم ایران باید درک کند که آدم‌کشی و قتل عام‌هایی که به راه می‌اندازد هزینه دارد - و باید هزینه این کار را تا حد ممکن برای رژیم بالا برد. در غیر این صورت فجایعی از قبیل آن چه که در روز یکشنبه اتفاق افتاد بدون تردید تکرار خواهد شد. هم اکنون شانزده گروگان سیاسی دیگر کرد و نه تن از افرادی که در جریان تظاهرات سال گذشته اسیر شده‌اند در خطر اعدام قرار دارند[3].

پیش از آن که این فاجعه‌ها تکرار شود کاری بکنیم.

---------------
[1] http://www.kaleme.com/1389/02/20/klm-19032
[2] http://www.kayhannews.ir/890221/2.HTM#other206
[3] http://persian.iranhumanrights.org/1389/02/5executions/