ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 01.05.2010, 8:32
خانم شادی صدر حق دارد، اما

جواد طالعی
شمار فراوان واکنش‌های اغلب منفی مردان ایرانی به نوشته خانم شادی صدر، اثبات کننده این واقعیت است که او به یک غده چرکین در جامعه ایران نشتر زده است.

اگر چنین نبود، در شرایطی که این همه نگرانی جامعه ایران را احاطه کرده است، کمتر کسی حاضر می‌شد وقت خود را، به جای اندیشیدن به نشانه‌های هراس انگیز آمادگی دو سویه برای جنگ، صرف پاسخ گفتن به حرف‌هائی کند، که، قاعدتا باید عادی تلقی شوند.

چه کسی می‌تواند این واقعیت را انکار کند که در جامعه امروز ایران، مجموعه بزرگی از قوانین و مناسبات و اخلاقیات، زن را در جایگاه یک "کالای جنسی" ارزیابی می‌کنند؟ کنشی که سبب می‌شود زنان نیز، بعضا این جایگاه را بپذیرند و مثلا هنگام ازدواح، طالب مهریه سنگینی شوند که خیال می‌کنند علاوه بر تضمین آینده، نشانه تشخص و برتری آنان نیز هست؟

چه کسی می‌تواند انکار کند که یک زن تنها در ایران نه تنها از سوی حکومت زیر فشار دائمی است، که از سوی اکثریت مردان هم یک "طعمه" به حساب می‌آید؟

چه کسی می‌تواند انکار کند که بسیاری از مردان تحصیل کرده و مدعی روشنفکری مقیم خارج از کشور، با سوء استفاده از فقر حاکم بر ایران، به کشور خود رفته و در سنین بالای پنجاه سال، دخترانی هم سن دختران خود را، خریده اند؟

چه کسی می‌تواند انکار کند که تعداد بی شماری از مردان ایرانی، از قوانین زن ستیزی که جمهوری اسلامی تدوین و تصویب کرده است، به نفع خود بهره می‌برند تا برتری خود را بر "جنس دیگر" حفظ کنند؟

چه کسی می‌تواند انکار کند که اگر در سال‌های نخست حاکمیت مذهبی، مردان از مبارزه همسران و دختران خود با تحمیل حجاب اسلامی پشتیبانی می‌کردند، کار نظام حاکم برای اعمال این فشار دست کم دشوارتر می‌شد؟

شما که دارید این نوشته را می‌خوانید، اگر در شمار مردانی هستید که موضوع این بحث نیستید، هیچ دلیلی برای برآشفتگی ندارید. به نظر من، هرچند که خانم شادی صدر عصبی بوده و به استثناها اشاره‌ای نکرده، اما منظورش شما نبوده اید. او، بی شک از مردان موج سواری خشمگین است که به نفع خود دیده‌اند یا بر تحقیر نیمی از جامعه ایران چشم بپوشند و یا حتی با این سیاست همسو شوند.

آنچه خانم شادی صدر ادعا می‌کند، قابل انکار نیست. اما نوشته او دارای یک اشکال ساختاری است که حتی مرا نیز، نه به عنوان یک مرد، که به عنوان یک روزنامه نگار، به واکنش می‌خواند: او، با صرفنظر کردن از بررسی رابطه علت و معلولی مساله، کاری کرده که نوشته اش، بیش از همه، مطلوب طبع همان سیستمی باشد که این همه ناهنجاری را پرورش داده است.

در جامعه ایران، متاسفانه روند اندیشیدن و تفکر بر سطح شناور است و تنها در مواردی استثنائی به عمق می‌رسد.

چه عواملی سبب می‌شود که نه تنها بیشترین مردان ایرانی، بلکه بیشترین مردان همه جوامع پیرامونی، به ویژه جوامع اسلامی، نگاهی تحقیرآمیز و جنسی به زن داشته باشند؟

سن خانم شادی صدر، آنقدر نیست که بتواند رفتار مردان با زنان را، در دوران پیش از حاکمیت مذهب بر ایران، به خاطر بیاورد. بنا بر این، بد نیست تصویرهائی از آن دروان را در برابر دیدگان وی زنده کنیم، تا شاید اگر بار دیگر تصمیم گرفت به این مقوله بپردازد، رابطه علت و معلولی قضایا را فراموش نکند:

در سال‌های پیش از حاکمیت مذهب بر ایران، زنان ایرانی مختار بودند هر طور که دلشان می‌خواهد، لباس بپوشند. مینی ژوپ پوشش اکثر دختران شهرنشین و در سواحل شمالی، استفاده از بیکینی، دیگر امری کاملا رایج بود. با این همه، زنان و دختران، دست کم در محله‌های متوسط نشین شهرهای ایران، بی واهمه مزاحمت‌های مردان، تا دل شب، رفت و آمد کنند و همسران و پدران و مادران آنان نیز، هرگز بیم آن را نداشتند که به آنان آسیبی برسد.

جمهوری اسلامی، زنان را مجبور کرد که اندام خود را، بپوشانند. با همان تصور عقب افتاده‌ای که امام جمعه موقت تهران، امروز بیان می‌کند. یعنی با این تصور که پوشاندن زن می‌تواند مانع از تحریک مردان شود. اما نتیجه چه شد؟ همان که خانم صدر در نوشته خود بیان می‌کند: مردانی حریص، بی ادب، مزاحم و تجاوزگر، که سبب می‌شوند یک زن تنها، فاصله خانه تا محل کار خود را، هرگز نتواند بی هول و هراس مزاحمت‌ها سپری کند.

یک همکار زن من، دو سال پیش، به تهران رفته بود. وقتی بر گشت، می‌گفت: "یک روز غروب، برای سر زدن به یک دوست، از خانه بیرون آمدم. اما آنقدر خودروها برایم بوق زدند که ده دقیقه بعد، پریشان و عصبی به خانه باز گشتم و تصمیم گرفتم دیگر هرگز تنها به خیابان نروم".

چنین صحنه شرم آوری را، تا پیش از حاکمیت اسلامگرایان متحجر، شاید از هر هزار زن ایرانی ،یک نفر در طول یک سال تحربه می‌کرد. اما امروز، شاید از هر هزار زن ایرانی، ۹۹۰ نفر، هر روز چنین تجربه تلخی را از سر می‌گذرانند.

نمی توان همه گناه را به گردن نظام انداخت. اما گناه نظام را در این میان نباید فراموش کرد. رفتار انسان‌ها، تابعی از متغیرهای اجتماعی است. این را نباید فراموش کنیم. در عین حال، تسلیم شرایط حاکم شدن، کار فرزانگان نیست.

اگر خود را فرزانه می‌پندارید، به همسران و دختران و مادران خود احترام بگذارید و از آنان، در برابر تجاوز و تحقیر نظام حاکم و مردان همسو با این نظام، دفاع کنید. خانم صدر هم حتما با دیدن رفتار شایسته شما، دیگر در قضاوت جمع نخواهد بست و شتاب نخواهد ورزید. هرچه باشد ایشان یک حقوقدان است!

مادر شما، آفریننده شما است. همسر شما، آفریننده فرزندان شما. دختر شما، آئینه شما. به آن‌ها احترام بگذارید. مهم نیست که خانم شادی صدر شما را باور کند یا نکند. ایران صدها هزار شادی صدر دارد. بقیه شما را باور خواهند کرد و به شما احترام خواهند گذاشت، اگر چنین کنید.


نظر کاربران:


آنچه به نظر من در نوشته ی شادی صدر خیلی باید مورد نقد و بررسی قرار می گرفت، چگونگی شکل-گیری هویت های مردانه است. یا همان ماسکولینیتی. در نوشته ی شادی صدر هویت زنانه بدرستی محصول ساختار نظام مردسالار است اما به هویت مردانه که می رسد گویا که این هویت چیزی ثابت و ذاتی و ازلی و ابدی است. هویت مردان هم از ابتدای کودکی با هزار سازوکار پیچیده برای پسران تعریف می شود و الگو قرار می گیرد. سازوکارهایی که تغییرشان لزوما در اختیار هر مرد منفرد یا حتی گروه های مردان نیست. بسیاری از جنبه های این هویت، درونی مردان می شود و بعنوان خصلت آنها در می آید. همینطور است البته در مورد زنان. آنقدر این درونی شدن عمیق است که حتی حس زیبایی شناسی مردان و زنان را هم تحت تاثیر قرار می دهد. مثل رنگ ها و نوع پوشاک و آرایش مثلا. مردان هم در جامعه ی سالار زیر استرس مداوم ثابت کردن خودشان بعنوان "مرد" هستند. به این جنبه ها هم باید توجه کرد تا مثل شادی صدر در دام تقسیم جامعه به "مردان ذاتا بد" و "زنان قربانی" نیافتاد. تمام تلاش فمینیسم هم برای درک و آشکار کردن ساختارهای پیچیده ای است که اجتماع مردسالار و هویت های مردانه و زنانه را می سازند. تازه پس از فهم اینهاست که می توانیم بدانیم چگونه می توان این ساختار را تغییر داد. راه حل های شادی صدر مثل "توبه ی مردان جلوی آینه" فقط ساده و مبتذل کردن کل بحث است به نظر من. جاهایی که کار جدی می خواهند بکنند، مثلا بعضی کشورهای آمریکای لاتین، گروه های کاری آموزشی مثلا برای مردان خشونت گر ترتیب می دهند و تلاش می کنند دو مفهوم مرد بودن و خشونت گری را برای شان از هم جدا کنند و نشان دهند که خشونت گری لزوما با مردانگی مناسبت ذاتی ندارد. چیزی که از ابتدای کودکی با آن بزرگ شده اند یعنی مردانگی مساوی است با خشونت. اینطوری آنها را مسئولیت پذیر می کنند. آنچه شادی صدر می نویسد فقط ساده و یکسویه کردن و تنزل دادن مطلب است با رنگ و لعابی از فمینیسم که در واقع ربطی هم به آن ندارد. و راه هم به جایی نمی برد.
ممنون از شما
نریمان رحیمی

*

شما درست میگویید که شادی به زخم چرکینی نیشتر زده است. اما این زخم تازه نیست با حکومت مذهبی نیامده در دوره پیشین هم با وجود آن آزادی پوشش و کار ما همیشه در خیابان اذیت میشدیم. واز سوی دیگر هم از سوی خانواده و مدرسه و همکلاسیها با نگاههای سرزنش آمیز (چپ چپ) روبرو بودیم اگر میخندییم یا بلند سخن میگفتیم. حتما شما یادتان هست که با چه واژه ای دختران و زنان را میخوانند اگر مثلا با پسری دوست بودند. خلاصه اینکه سخن شادی خانم اگر چه به ناروا همه مردان را به یک چوب رانده دور از حقیقت نیست و خاص این رژیم هم نیست.

*

زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی، در دوره جوانی ما، در کلاسهای درس جامعه شناسی بسیار به دانشجویان یاد داد. یکی از سخنان
بیاد ماندنی ایشان این بود که میگفت: من از چند کلمه خیلی بیزارم: همه، هر ، تمام، کلیه، و...
ایشان معتقد بود که اگر هر مقاله و یا پژوهش جامعه شناختی را با این کلمات بپایان بریم آن نتیجه گیری ها اعتبار علمی نخواهد داشت. چون امکان تعمیم در این عرصه، بخلاف علوم طبیعی و ریاضی، کاری بیهوده و غیر علمی است. او معتقد بود که بجای کلمات بالا ، درست تر آنست که از واژه هائی مثل: برخی، بعضی، گونه ای، اقلیت، اکثریت و شبیه آنها ، استفاده نمود.
متاسفانه خانم صدر در مقاله خود، با بکارگیری این کلمات و تعمیم یک نظر به، همه، هر و تمام، اعتبار علمی نوشته خود را، اگر نگوئیم ابطال، که بسیار کاهش داده است. موضوع بحث ایشان یک مطلب پیچیده تاریخی، سیاسی و فرهنگی است که با ترک متلک گفتن جوانان بهمدیگر قابل حل نیست. نهاد های فرهنگی هر جامعه ای متناسب با میزان رشد (و یا عدم رشد) فرهنگی آن جامعه است و از عوامل گوناگونی متاثر است. البته در دنیای کنونی، یکی از اصلی ترین عوامل رشد و یا جلوگیری از رشد فرهنگی جامعه، نظام سیاسی بر قرار در آن جامعه است که تقریبا نقش اساسی را در اختیار دارد. زیرا تمام امکانات و عوامل این موضوع را در برنامه ریزی های فرهنگی عملی میسازد. برای مثال، همانطور که آقای طالعی اشاره کرده‌اند، وضع حجاب و پوشش در نظام سیاسی قبلی به گونه امروزین نبود.برای ایجاد این وضع و تبدیل آن به نهادی فرهنگی، نظام بر آمده از انقلاب تا امروز برنامه ها و امکانات و قوانین مختلفی را به اجرا در آورده که مخالفت های افراد و یا گروه ها و جمعیت ها ، آنرا به شکل قبل از انقلاب تغییر نداده است. برای تغییر نهاد های فرهنگی موجود راهی جز تغییر نظام سیاسی ، که عوامل اصلی را در دست دارد ، وجود ندارد. نظام سیاسی باید به گونه ای باشد که امکانات خود را در جهت برنامه ریزی برای رشد فرهنگ بکار گیرد.
پیروز باشید.
ماسبذان

*

شاید خانم صدر و طرفدارانش تسلی در این شعر شهریار بجویند که:
این قصه اگر عبرت ارباب نظر بود – من تهمت خود خواستم و عبرت مزبور
که البته در آن شک دارم. بهر حال در بهترین حالت، ایشان با گفتن بتمرگ بجای بفرما انگشت روی یکی از صد ها معایب اجتماعی ما گذشته اند ولی راه درمانی ارایه نفرموده‌اند. واضح است که تمام راه ها به روم ختم میشود و گر چه از گرایش مذهبی ایشان اطلاعی ندارم باید به عرضشان برسانم که این ناهنجاری و یا به عبارت صحیح‌تر تشدید آن هم از برکات جمهوری اسلامیست. تا زمانی که پسران و دختران این پنجاه در صد تازه شهرنشین، از کودکستان تا دانشگاه روی یک نیمکت ننشینند (همان که سالها پیش داشتیم) امیدی به بهبود این نا هنجاری نیست. مشابها تا زمانی که کشیش کاتولیک اجازه ازدواج ندارد باید انتظار این کثافت کاری ها را داشت. متاسفانه فکر نمیکنم که این نفس‌کش طلبی ایشان ظاهرا به علت سانسور و فیلترینگ در داخل ایران شنونده زیادی داشته باشد و ۷۲
ملت خارج نشین هم جز لگد زدن به این توپ فوتبال و لذت بردن از آن کار دیگری نمیتوانند بکنند و باز ما میمانیم و این آش و این کاسه.

*

آقای طالعی، این مورد تنها در جمهوری اسلامی و این ۳۰ سال نیست. کوچه برلن زمان شاه که یادتون هست. من بزرگ شده‌ی تهرانم و همه چی را دیده‌ام. در این مورد فرقی بین دو رژیم نیست. فرهنگ باید تغییر کند.

*

فکر می کنم باید دنیا را با نگاهی غیر جزمی/اخلاق سنتی دید. چرا جوانهای ایران نباید بهم متلک بگویند حتی از نوع جنسی‌اش؟ چرا باید ازاین ادبیات قرون وسطی برای زندگی امروز استفاده کرد؟ چرا جامعه ایران اینقدر معلم اخلاق داره؟ ولی یکی از فاسد ترین جوامع بشریست؟ من وجدانا از همه معلم‌های اخلاق! خواهش میکنم بروند دنبال یک کار آبرومند و گیر ندهند تا فضایی نسازیم که جوانان بتوانند در آن جوانی کنند، بدون پنهان کردن عشق در پستوی خانه! محکومیم که کماکان معلم اخلاق تولید کنیم، و تاریخ همواره نشان داده است که وجود زیاد از حد معلم اخلاق در جامعه نشانه بی اخلاقی و فساد آن جامعه و نامتعادل بودن زندگی مردم آن است.