ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 11.12.2009, 23:01
بازهم در باره شعار‌ها در تظاهرات

بیژن حکمت
در مقاله کوتاهی زیر عنوان «شعارهای تند در تظاهرات خیابانی» نوشته بودم چرا تند کردن شعار‌ها ، به سود گسترش و پیشرفت جنبش توده‌ای نیست. آقای فرید راستگو در نوشتاری در سایت انقلاب اسلامی[۱] و در سخنی با آقایان سحابی، مهاجرانی، کدیور... در میان سخن بدون استناد به منبع وبردن نام نگارنده، بخشی از مقاله اینجانب را مورد نقد قرار داده است. می‌کوشم به اختصار پاسخ گویم.

نوشته بودم: "... در تظاهرات توده‌ای باید فقط روی حداقل‌هایی تکیه کرد که اتحاد عمل جنبش را حفظ کند و باعث پراکندگیش نشود. برای ما رسیدن به دمکراسی از گشایش فضای سیاسی و احقاق حقوق شهروندی می‌گذرد. راهای انقلابی اگر مطلوب هم باشد - که نیست - در این توازن نیرو و با این داده‌های سیاسی نه تنها به سرانجامی نمی‌رسد، بلکه همین جنبش نوخاسته را نیز ناتوان خواهد کرد. اصرار در بمیان کشیدن شعارهای تند، جنبش خیابانی را که تمام نیرویش در گستردگی آنست به تظاهراتی پراکنده و ناهمسو بدل خواهد کرد و بسیاری را از شرکت در آن بازخواهد داشت. شعارهای تند مردم بیشتری را به میدان نمی‌اورد. جنبش سبز با همین شعارهای حد اقل هم هنوز نتوانسته است در سراسر کشور گسترش یابد و شاید طرح شعارهای حداقلی دیگری برای جذب لایه‌های مزذ بگیر جامعه ضروری باشد ولی شعارهای تند فقط سرکوب را شدیدتر و دامنه مشارکت را محدود تر می‌کند."

فرید راستگو پس از نقل آخرین جمله از گفتاورد بالا، نمونه‌های گوناگونی از کشتارها و سرکوب‌ها در سی سال گذشته می‌اورد و منجمله می‌نویسد:
"مگر بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ جنبشی مردمی و جود داشته است که رژیم جمهور ی اسلامی برهبری خمینی هزاران تن از مخالفان خود را اعدام کرد که فقط ۲۰۰۰ نفر از آنان بین سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ اعدام شدند که امروز ریز اسامیشان در برخی از سایتها از جمله انقلاب اسلامی موجود است. مگر در تابستان سال ۶۷ که بفرمان شخص خمینی قریب ۵۰۰۰ نفر را در زندانهای ایران قتل عام کردند مردم در خیابانها علیه خمینی شعار می‌دادند و عکس او را لگد مال کرده بودند و معترضین در پشت بامها الله اکبر می‌گفتند."

و نتیجه می‌گیرد:
"باید اذعان داشت آدم خوری و آدم کشی با نطفه نظام ولایت فقیه بسته شده است و اگر امروز حکومتگران جنبش مردم را سرکوب می‌کنند و با دستگیرشدگان در زندان بدترین و غیر انسانی ترین رفتار را انجام می‌دهند بخاطر طرح شعار تند یا کند از طرف تظاهرکنندگان نیست بلکه سرکوب، شکنجه و اعدام تنها وسیله حفظ نظام جمهوری اسلامی در مقابل آرام ترین و مسالمت آمیز ترین اعتراضات حق طلبانه مردم است."

منقد محترم بجای بررسی رابطه سرکوب و شعارهای تند در تظاهرات خیابانی، اصولا صورت مسئله را پاک می‌کند و تفاوتی بین شدت وتشدید سرکوب نمی‌بیند، حال آنکه اشاره خود او به گذشته، باید دستکم آگاهش می‌ساخت که سرکوب دارای مدارجی است و می‌تواند از آنچه امروز هست فراتر رود. منقد نمی‌بیند که محل نزاع رابطه سرکوب و دامنه تظاهرات در جنبش سبز، امروز و اینجاست. چه سرکوب در شرایط متفاوت می‌تواند نتایج متفاوت ببار آورد. شدیدتر شدن سرکوب در شرایط دیگری ممکن است واکنش‌هایی را برانگیزد که افزایش تظاهر کنندگان و/ یا گسترش دامنه عملشان را در پی داشته باشد. برداشتی که من از تظاهرات و کم وکیف انگیزه‌های مشارکت در این برش دارم مرا به این نتیجه رسانده است که تشدید سرکوب دامنه این مشارکت را محدود می‌کند. حق بود که فرید راستگو نیز دیگاه خود را پیش می‌کشد و مثلاً در این گزاره بیان می‌کرد که تشدید سرکوب تاثیری بر دامنه تظاهرات نمی‌گذارد و یا حتی آن را گسترش می‌دهد. ممکن است ارزیابی من نادرست باشد ولی آنچه در عبارت آورده‌ام تنها با آوردن نقیض آن قابل نقد و بطلان است و نه حوالت دادن من به سی سال سرکوب.

فریبا داوودی مهاجر[۲] بهتر استدلال کرده است که "برخورد شدید حکومت هم در حال حاضر به دلیل این شعارهای رادیکال نیست. چرا که بدترین برخورد با مردم در روزهایی انجام گرفت که کلیه شعارهای مردم و در فردای کودتای انتخاباتی حول محور رای من کجاست می‌گشت و اولین افرادی که بازداشت شدند و تحت شدید ترین شکنجه‌ها قرار گرفتند از جمله افرادی بودند که همواره با استراتژی آرامش فعال و حضور در قدرت و کار در چارچوب همین نظام جمهوری اسلامی فعالیت می‌کردند." اینجا هم گرچه سخن از برخورد شدید است ونه تشدید آن، می‌توان به مسامحه گفت که از دیدگاه او، شدت سرکوب با شعارها رابطه‌ای ندارد و چون اصلاح طلب و ساختار شکن به یک سان سرکوب می‌شوند، بگذار هرکسی حرف دلش را بزند. این درست است که کاهش سطح شعار‌ها باعث کاهش سرکوب نمی‌شود، ولی سخن نه بر سرکاهش سرکوب به علت شعارهای نرم که بر سر تشدید آن با شعارهای تندست. نقش شعارهای تند در وضعیت فعلی توجیه سرکوب است و زمینه ساز تداوم و گسترش آن. باید پرسید که اساس استدلال و معناسازی رژیم در میان طرفدارانش و بویژه نیروهای سرکوبگر، مگر چیزی جز اتهام براه انداختن انقلاب مخملین و تعویض نظام است؟ حکومت تنها وقتی می‌تواند ابعاد سرکوب را گسترش دهد که انسجام نیروهای سرکوبگر را حفظ کند واین ممکن نیست مگر به آنها - و نه فقط به آنها - بباوراند که اصلاح طلبان در پی برانداختن نظامند. بنظر شما چه رفتارها و شعارهایی در تظاهرات به این معناسازی در ذهن بسیجیان و سپاهیان کمک خواهد کرد؟

خلل در دستگاه سرکوب و شکاف در میان نیروهای سرکوبگر اینک مسئله کلیدی برای برای تداوم و گسترش تظاهرات است. هر شعار و رفتاری را در تظاهرات باید با این پیمانه سنجید. ویدئویی از تظاهرات دیروز در دانشگاه تهران، دختری را نشان می‌دهد که به عوامل سرکوب شاخه‌های گل هدیه می‌کند. همزمان دانشجویانی که بر زمین روبروی همین عوامل نشسته اند، دم گرفته‌اند که مرگ بر تو ...مرگ بر تو...کدامیک از این دو رفتار می‌تواند در اراده سرکوبگران تزلزلی پدید آورد؟ تلویزیون جمهوری اسلامی عکس پاره خمینی را در اخبار شب نشان می‌دهد و فردایش مصلحی وزیر اطلاعات در مدرسه فیضیه از طلاب می‌خواهد که در برابر پاره کردن عکس امام " عکس العمل مناسب و بزرگی نشان دهند..."[۳] آیا این تند روی - واقعی یا ساختگی - جز اتحاد، بسیج و انسجام سرکوبگران نتیجه دیگری دارد؟

حسین بشیریه که از دیدگاه سنتیِ موقعیتِ انقلابی، به جنبش سبز و تظاهرات می‌نگرد می‌گوید : " در زمانی که مشروعیت نظام سیاسی محل تردید واقع شده است، بنظر می‌رسد که که نقطه قوت رژیم در توانایی سرکوب و در اتحاد بین نیروهای سرکوبگر نهفته باشد."[۴] حال ما چه مانند بشیریه کاهش ظرفیت سرکوب را شرط پیدایش شرایط انقلابی بدانیم و چه آنرا ضرورتی برای گسترش جنبش و تحول مسالمت آمیز بسوی دمکراسی تلقی کنیم، پرسش اساسی بجای خود می‌ماند که در تظاهرات با چه شعارهایی می‌توان به این مهم دست یافت. درعین حال فراموش نکنیم که کنش سیاسی به تظاهرات خلاصه نمی‌شود و جنبش سبز با تظاهرات سبزیکی نیست.

پرسیده بودید مگر در سالهای شصت "جنبشی مردمی وجود داشت" و"مردم در خیابانها علیه خمینی شعار می‌دادند و عکس او را لگد مال کرده بودند" که "جمهوری اسلامی هزاران تن از مخالفان خود را اعدام کرد؟"

نه خیر جنبشی مردمی و جود نداشت ولی مجاهدین و بنی صدر به امید برانگیختن چنین جنبشی به ترور و اقدامات خشونت بار روی آوردند. با انفجار و قتل بسیاری از دولتمردان و روحانیون بنام را از میان برداشتند و چون نتیجه‌ای ندیدند به قطع "سرانگشتان سرکوب" پرداختند. آیا شما فکر می‌کنید این اقدامات هیچ تاثیری در " حدت و شدت" سرکوب نداشت؟ فضای دوقطبی و بسته تری که این جنگ رویاروی بوجود آورد زمینه مناسبی یرای جنبشی مردمی پدید نیاورد.

در تابستان شصت و هفت هم خبری از جنبش نبود ولی در عملیاتی بنام فروغ جاویدان، نیروهای مسلح مجاهدین از خاک عراق وبا پشتیبانی هوایی ارتش صدام، به خاک ایران لشکر کشیدند. آیا شما هیچ رابطه‌ای بین قتل عام زندانیان سیاسی و این لشکرکشی نمی‌بینید؟ اگر امروز بسیاری از جوانان خواهان تغییر مسالمت آمیز شیوه کشورداری‌اند و نه زیر کشیدن حاکمان، درست بعلت تجربه اندوزی از رفتارهای خشونت باردر گذشته ودرسی است که از تجربه‌های انقلابی آموخته‌اند.

دو نکته در پایان مقال: نخست آنکه اختلاف نظر در باره شعارهای تظاهرات نباید باعث شود که ماهویت سیاسی دیگری را زیر پرسش کشیم. در این برهه ما سخت به گفت‌وگو با هم نیازمندیم و نباید واژگانی در نقد بکار گیریم که مشوق گفت‌وگو نباشد. و دوم پرسشی از گردنندگان "انقلاب اسلامی" : زمانی شما مروج "جادلهم هی بالتی احسن" بودید، آیا هنوز به این سخن وفادارید؟

پاریس
۱۷ آذر۱۳۸۸
-----------------

[۱] http://enghelabe-eslami.com/maghalat-E/738_F_Rastgo.htm
[۲] http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/097119.php
[۳] http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8809190109
[۴] http://www.radiofarda.com/content/o2_logos_interview/1895378.html