ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 24.11.2009, 11:32
سخنی با روحانیون ایران

عبدالعلی پارسا
این یاد داشت در حدود دوماه پیش و پس از ماجرای انتخابات نوشته شده بود. در انتشار آن تردید داشتم و اکنون ناگزیر و با اکراه بسیار، کمی درآن دست می‌برم و آن را منتشر می‌کنم، خواه از سخن من پند گیرند و خواه ملال افزایند.

روی سخن من با روحانیون متشیع ایران است چه آن‌ها که در فساد قدرت یا ثروت یا هر دو غرق شده‌اند و امیدی به نجات آنان نیست و چه آن‌ها که دستی در این کارها نداشته‌اند یا پس از فهمیدن دست کشیده‌اند. من از اوضاع مردم کشورم چنان رنج می‌برم که حاضر نیستم با هر کسی که در ایران مسئولیت کارهای اجتماعی و سیاسی را دارد، جز با لحنی سخن بگویم که اکنون می‌گویم. برای من قداست شخص در این سی و یک سال مرده است. من آقای خمینی را از زمانی که در عراق بود، خود می‌شناسم و دست کم از سال ۱۳۴۵ شاهد رفتارها و گفتارهای او بوده‌ام و تغییر او را در سایهء قدرت به چشم دیده‌ام. من بارها او را در بالا سر مرقد امام اول و در حال نماز دیده‌ام. من احمد خمینی را درحال بازی فوتبال در خاک و خل کوچه‌های نجف و دشداشه به تن شاهد بوده‌ام. من آقای کروبی را در نجف و در پای سماور دیده‌ام. این‌ها را می‌گویم که شاهدی بر صدق ادعاهای من باشد.

از روزی که آقای خمینی نخستین سخنانش را در تهران گفت، مانند طرح مطالبی در بارهء برق و آب مجانی، من پی بردم که بر جبین این کشتی نور رستگاری نیست، اما دلم نمی‌خواست نا امید شوم و با کسی سخنی نگفتم، ولی آقای خمینی به حرف‌ها و کارهای خود ادامه داد و از خیر خواهی امثال سید طالقانی و مهندس بازرگان هم چیزی نفهمید تا به دام بیسوادان حیله گری مانند رفسنجانی، محسن رضائی، عسکر اولادی و امثال ایشان افتاد و نه تنها در جنگی لجبازانه با نظیر نظامی خود، صدام حسین، جام زهر نوشید، بلکه به انتقام این زهر نوشی فرمان قتل عام فرزندان این آب و خاک را به دست جلادانی داد که در کمین ثروت این کشور نشسته بودند.

سیاست‌های جهانی در جهت تخریب این حکومت بر سر مردم کشور، استادانه پیش می‌رفت. امثال من کاری نمی‌توانستند کرد و صبر و انتظار پیش گرفتند و به انتخاب بد از میان بد و بدتر روی آوردند تا آن هم منتفی شد. اکنون شری بر کشور ما مسلط است که ممکن است آن را تا تجزیهء کشور به پیش ببرد. البته برای بسیاری از روحانیون مهم اسلام است و نه ایران. اگر ایران به چند کشور اسلامی تجزیه بشود آنان را باکی نیست، همچنان که اکنون روحانیون پاکستان از تجزیهء کشورشان به چند (به احتمال قوی پنج) کشور اسلامی باکی ندارند و برخی از آن با آغوش باز استقبال می‌کنند. آقای خمینی هم وقتی گفت کشور ما اسلام است، مقصودش همین بود.

اما کیست که نداند ایران در شکل کنونی با حداقل توانائی‌های جغرافیائی خود، کشوری همساز و خود بسنده است، فردا که ایالات شمالی به دریاهای آزاد راه نداشته باشند و ایالاتی که در سرچشمهء آبها هستند آن را از ایالات دیگر دریغ کنند، چنان که امروز افغانستان ذلیل عقب افتاده در هیرمند می‌کند، جنوب کم آب در مقابل شمال و غرب پرآب بماند و بر سر بسیاری چیز‌ها و بخصوص آب زد و خورد پیش آید، چه خواهیم کرد؟ من هنوز ده‌ها مشکل دیگر را نگفته‌ام.

اکنون سیاستگزاران کشور ما که رئیس جمهور شنگول شما بازیچهء دست آن‌هاست، کسالی هستند که در مقابل تحریک رسانه‌های غربی عکس العمل‌های دلخواه آنان را نشان می‌دهند و به این ترتیب آب به آسیای دشمن می‌ریزند. با تحریکات و دخالت‌های ایران در منطقه (فلسطین، سوریه ، لبنان، عراق، بحرین و اخیرا یمن)، در کشورهای عرب در دوسال و نیم گذشته دست کم صد میلیارد دلار صرف خرید اسلحه از امریکا و دیگر کشورهای غربی شده است. هم اکنون بسیاری از کشورهای عربی در حال خرید رآکتورهای اتمی هستند که هر کدام چند میلیارد دلار هزینه برخواهد داشت، بگذریم از زیان‌هائی که برای انسان دارد و کشورهای غربی خود در پی جانشین یافتن برای آن‌ها هستند. دوستی برای آنها بهتر از حکومت ما سراغ دارید؟ آن وقت به مردم می‌گویند بگوئید مرگ بر امریکا؟ چرا؟ برای این که آقایان چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر را بهتر بکنند؟

در این سی سال روحانیون با استفاده از موقعیت، حد اقل این است که در برابر یک دنیا ستم، غارت اموال مردم و انفال، تجاوز، قتل- آن هم باملتی مسلمان- سکوت کرده اند، بگذریم از نام‌های ریز و درشتی، مانند فلاحیان، دری نجف آبادی، اژه ای، ریشهری و ... که خود در دادن حکم قتل و اجرای آن دخیل بوده‌اند و آن را انکار نکرده‌اند یا مانند کسی به نام «آیت الله» یزدی نه تنها در قتل مباشرت داشته بلکه از غارت اموال مملکت مستقیما بهروه ور شده‌اند. شما در این سی و یک سال شاید به وظیفهء دینی خود عمل کرده اید که در آن تردید داریم، وظیفهء دیگری- مثلا وظیفهء ملی- نداشته اید؟ بالاخره ایران یک کشور است و شما از مواهب این کشور و لطف، مرحمت یا هرگونه دادهء دیگر این مردم استفاده می‌کنید. مگر «آیت الله» بهجت به هنگام مرگ صد و هفتاد میلیارد تومان سهم امام باقی نگذاشته بود که مشمول صیغهء جمع و بله مفرد متکلم از فعل «بلع» شد؟

روحانیون ایران! دست سرنوشت شما را در برابر آزمونی بزرگ و تاریخی قرار داده است که نتیجهء اشتباه‌های بسیار و از جمله اشتباه‌های آقای خمینی است. شما به همهء این‌ها تن در داده و دست کم این که به موقع اعتراض نکرده اید. اینک دست‌های بیگانه از آستین حجتیه بیرون آمده و در کار تجزیهء ایران است و گروه دیگری از روحانیون همراه آنانند. کار را از استان‌های سنی نشین آغاز کردند و اکنون کردستان و بلوچستان دو نمونهء آن است. کمتر مسئول مهمی در ایران هست که از ایران پول- آن هم با ارقام درشت- خارج نکند. همه فکر روز مبادا را می‌کنند. آبرو و حتی حیات شما در گرو عکس العمل در برابر این تهدید است.

امروز بر من و تو وزیده ست مهرگان / اینک شود پدید که نامرد و مرد کیست