ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 14.10.2009, 19:12
جمهوری اسلامی و منشور کورش کبیر

امیر مومبینی
خبر
«رئیس سازمان میراث فرهنگی ایران به خبرگزاری فارس گفت که موزه بریتانیا اعلام کرده است به علت حوادث پس از انتخابات ایران، برخلاف قول قبلی خود قادر به ارسال منشور کوروش به ایران نیست و آن را در فرصتی دیگر در ایران به نمایش خواهد گذاشت.»

و این که:
«هانا بولتون رئیس دفتر مطبوعات موزه بریتانیا اخیرا در گفت و گو با روزنامه گاردین گفته بود، موقع قرض دادن هرگونه شیئی باید بررسی کنیم که زمان مناسب است یا نه."

و این که:
"رئیس سازمان میراث فرهنگی گفت، این اقدام موزه بریتانیا تنها یک بهانه است و آنها می خواهند عمل به تعهدشان را به تعویق بیندازند به همین دلیل ما طی یک مهلت ۲ ماهه به آنها فرصت می دهیم تا این موضوع را تعیین تکلیف کنند."

و:
"اگر آنها منشور کوروش را برای نمایش در ایران تا حداکثر دو ماه آینده ارسال نکنند، ما هم تمام همکاری‌های مشترک باستان شناسی، برپایی نمایشگاه‌های میراث فرهنگی و غیره را در انگلستان متوقف و قطع خواهیم کرد."

منشور

منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش (به انگلیسی: Cyrus human right cylinder) استوانه‌ای سفالین است که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش کبیر ساخته شد.

«در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستان‌شناسی در بابل در میان‌رودان، هورمزد رسام، باستان‌شناس بریتانیایی آسوری‌تبار، استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که شامل نوشته‌هایی به خط میخی بود.[۵] جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی‌متر طول و ۱۱ سانتی‌متر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان اکدی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است. بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌های استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بخت‌النصر) و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده‌، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایه‌های شهر بابل قرار داده شده‌است. در حال حاضر این لوح سفالین استوانه‌ای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.

از سوی دیگر در سال‌های اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانه‌ای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل می‌دانستند، در حقیقت پاره‌ای از استوانه کوروش بزرگ، از سطر‌های ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوح استوانه‌ای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری می‌شد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.

در جریان جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، منشور کوروش به رغم مخالفت دولت وقت بریتانیا برای چند روز به ایران آورده شد و به نمایش در آمد»

منشور کورش کبیر مهمترین سند به جا مانده از هخامنشیان در بازتاب‌دهی جنبه‌های نیک و متمدنانه‌ی تمدن آن زمان ایران است. این منشور اعلام موجودیت متمدنانه‌ی تمدن و فرهنگ و دولت‌مداری ایران باستان است. این منشور بیانیه‌ی بزرگ در روند پیدایش گرایش نوینی در تاریخ بشر است که آزادگی را به جای بردگی، داد را به جای ستم، آزدی دین و عقیده را به جای سرکوب فکر، رحم را به جای کین، عفو را به جای انتقام، برادری را به جای دشمنی و سازندگی را به جای جنگ و خونریزی می‌خواست. از همین رو بود که آورنده‌ی این منشور، کورش بزرگ، که خود کوشید تا در گفتار و کردار و پندار بدین گرایش پایبند بماند، هم در دین‌ها و آیین‌ها، هم در تاریخ‌ها و افسانه‌ها، هم در خاطره‌ی‌پایدار تاریخ غرب و شرق، ستوده شد و ستوده ماند، تا آنجا که نام او بزرگتر و محترم‌تر از نام میهن او، و بزرگتر و محترم‌تر از نام هر پادشاه و پیامبر و سردار فاتح دیگری از دوران‌های سپری شده‌ی تاریخ، در همایش‌گاه ملل‌متحد گرامی داشته شد. و منشور وی، به نام نخستین منشور مدون حقوق بشر به ثبت رسید. و خاطره‌ی او در سیما و سرشت چندین چهره‌ی اسطوره‌ای ایران جاودانه گشت و سرمشق شد برای ما، فرزندان این پیر جاودان، تا به بهبسازی خویش بپردازیم و به شویم. چنان که فردوسی گوید:
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز انبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت این نیکویی
تو داد و دهش کن فریدو تویی

پرسش:
ولایت فقیه، حکومت خامنه‌ای و دولت احمدی برای چه می‌خواهند به مدت یک هفته، یا یک ماه، منشور حقوق بشر کورش را از انگلستان به ایران بیاورند و به نمایش بگذارند؟ چه چیزی را می‌خواهند به نمایش بگذارند؟
آیا می‌خواهند استوانه‌ی سفالی نیمه خرد شده‌ی کوچک را به عنوان یک پدیده‌ی دیدنی به نمایش بگذارند؟
آیا می‌خواهند عظمت تمدن و فرهنگ ایران پیش از اسلام را به نمایش بگذارند؟
آیا می‌خواهند یکی از آثار به جا مانده از کورش بزرگ و سلسله‌ی هخامنشیان را به نمایش بگذارند؟
یا این که می‌خواهند این منشور را به عنوان نخستین منشور حقوق بشر جهان به نمایش بگذارند، و بگویند من آنم که رستم بود پهلوان؟
چه می‌خواهند اینان از کورش و منشور او، از کورشی که کشنده‌ی سرداران و سربازان خود، کروزوس پادشاه لیدی را عفو کرد و به وزارت رساند و در کنار خویش نشاند و از او فلسفه آموخت و فرهنگ هلنی و بیاری او با خرد و خردمندان یونانی آشنا گشت و شد کوروش غرب و شرق؟
چه می‌خواهند اینان از کورش و منشور او، آن هم در فردای به خون کشاندن فرزاندن کورش و کاوه، در فردای به خون کشاندن جنبش سبز، در فردای لغو تمامی مفاد منشور کورش، در فردای روزی که جوانی نگون بخت را، به خاطر کم بودن پول وی برای خرید طمع قاتلان، با دست پیرجادویی از جنس فکر خودشان دار می‌زنند. در فرادی روزی که پدر و مادی را به قاتل مبدل کردند. در فردای روزی که خلق جادو شده را به پرتاب سنگ برانگیختند تا تا محکوم نگون بختی را ذره ذره ذره زجر دهند و در حلق افعی مرگ فروکنند. در فردای این همه بی‌رحمی‌ها، منشور رحم پادشاه پارس را از برای چه می‌خواهند اینا؟
چه می‌خواهید از کوروش؟
چرا درست این لحظه را برای آوردن منشور کورش انتخاب کردید؟
که سایه‌ی منشور را روی قبر خیس ندا بیندازید؟
که در این قادسیه‌ی قتل‌عام حقوق انسان‌ها، معرکه‌ی حقوق بشر به راه بیندازید؟
که در این معرکه‌ی پان‌عربیسم خودتان، خاک ناسیونالیسم ایرانی در چشم جماعت بپاشید؟
که خامنه‌ای خلیفه و احمدی خلافه پای منشور کوروش عکس بگیرند و نان ناسیونالیسم به تنور تبلیغات بپزند؟
آیا در تمام جهان از این مضحک‌تر چیزی پیدا می‌شود که خلیفه و خلافه‌ی شما مدعی میراث‌داری کوروش و منشور او شوند؟
اصلاً در تصور کسی می‌گنجد که کورش ممکن بود احمدی را به سربازی سپاه خود بپذیرد، اگر چه او شادی را دوست داشت و چنین کاری قطعأً می‌توانست بر انبساط خاطر همگان بیفزاید!
شوخی تلخ تاریخ این است که کوروش با فتح همان میدانی تاریخ ایران را آغاز کرد که شما با شکست ایران در آن تاریخ خود را آغاز کردید!

کوروش چه کرد؟
شما چه می‌کنید؟

منشور کوروش می‌گوید:
خط ۲۴. ارتش بزرگ من با صلح و آرامش وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و معابد مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.

شما چه می‌گویید؟ آیا شما هم صلح را می‌ستایید و از صلح دفاع می‌کنید و می‌کوشید که سیاست خود را با صلح زینت دهید؟ یا این که می‌گویید «جنگ برکت خدا است» و به حساب جان و مال مردم دولت‌های دیگر را به ستیز و جنگ تحریک می‌کنید؟ بابل دشمن اصلی پارس بود، اما کورش در منشور خود تا می‌تواند بابل و خدایان و مردمان آن را می‌ستاید و مدعی می‌شود که به خاطر بابل بزرگ و مردمان ستمدیده‌ی آن به آن شهر لشکر کشید، و از همین رو جنگی نشد و او بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شد. شما با آنان که رقیبان اصلی خود می‌شمارید چه برخوردی دارید؟ آیا می‌گویید زنده باد آمریکا و مردم آمریکا، یا می‌گویید مرگ بر آمریکا؟ انگلستان چی؟ اسرائیل چی؟ آیا فکر می‌کنید بین شعار زنده باد بابل کوروش و مرگ بر آمریکای شما شباهتی هست؟ آنهم وقتی که به لحاظ تناسب قوا ایران امروز بابل آن زمان است و آمریکا ایران آن زمان. فکر نمی‌کنید در مقایسه‌ی خرد سیاسی شما از کورش پارسی که ۲۵۰۰ سال پیش از شما می‌زیست خیلی کم می‌آورید؟

منشور می‌گوید:
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

شما چه می‌گویید؟ آیا بردگی را برانداختید، یا آن را احیاء کردید؟ آیا نه این است که شما بردگی عقیدتی را احیاء کردید؟ آیا نه این است که هر که با مذهب و عقیده‌ی شما نباشد اجنبی یا نجس یا غیرخودی و مخالف است. آیا نه هر مخالف عقیدتی باید یا عقیده‌ی شما را بپذیرد یا مطیع حکومت عقیدتی شما باشد و خود را به عنوان شهروند درجه دو عقیدتی بازشناسد و بپذیرد که حق ندارد در کشور خود به مقامات اصلی سیاسی و نظامی و فرهنگی برسد. آیا از مخالفان خود نمی‌خواهید که تسلیم تبعیض شوند؟ آیا در نظام شما دگرباور انسان درجه دو نیست؟ آیا دارندگان باور‌های مذهبی خود شما برده‌ی باور خود نیستند و در صورت تغییر باور مستحق مرگ شناخته نمی‌شوند؟ آیا این یک شکل خاص بردگی نیست؟ آیا حقوق زنان در اکثر موارد نصف مردان نیست؟ آیا زنان نیمه انسان محسوب نمی‌شوند؟ آیا حقوق شرعی زنان ایران از حقوق اجتماعی بردگان در عصر باستان کمتر نیست؟ مگر تفاوت یکی شهروند نیمه حقوق با یک برده چیست؟ آیا برده کسی نبود که برخی حق‌ها را داشت و برخی حق‌ها را نداشت و باید از حکومت و قوم حاکم، و صاحب خود متابعت می‌کرد و برای آنان جان میکند؟ آیا نه این است که حق برده بر فرزندان خود در بسیاری موارد از حق زن ایده‌آل شما بر فرزندان خود بیشتر بوده است؟ وقتی کوروش بلافاصله پس از براندازی بردگی به آزادی عقیده اشاره می‌کند و می‌گوید من برده داری را برانداختم و ... فرمان دادم همه‌ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند، آیا خودآگاه یا ناخودآگاه وقوف خود را بر این امر نشان نمی‌دهد که لغو بردگی با آزادی دین و عقیده با هم پیوند‌هایی دارند؟ مگر نه این که در آن زمان بردگان بیشتر دارندگان دین و زبان و دیگری بودند؟

منشور می‌گوید:
خط ۲۶. . . فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.
شما چه؟ آیا شما هم به یهودی و زرتشی و مسیحی و بودایی و بهایی آزادی کامل دادید و به آنها کمک کردید تا معابد خود را بازسازی کنند و از آنها در اجرای مراسمشان حمایت کردید و همه‌ی آنها را از حقوق برابر برخوردار کردید؟ آیا شما هم مثل کورش برای ادیان و مذاهب گوناگون احترام یکسان قایل شدید و حاکمیت سیاسی را از دین و سازمان دینی جدا کردید و همه‌ی ادیان و مذاهب و عقاید را در پناه یک سیاست خردمندانه قرار دادید، یا بر عکس؟ براستی منشور کوروش در این زمینه چه آموزشی برای شما می‌تواند داشته باشد؟ آیا شما تحمل مطالعه و تعمق در آن را دارید؟ آیا شما به جای برگرداندن مهاجرین و فراریان و آباد کردن خانه‌ی آنان و دعوت همگان به همبستگی بزرگترین موج فرار و مهاجرت را ایجاد نکردید؟ آیا به جای آباد کردن خانه‌های فراریان و مرهم نهادن بر زخم آنان خانه و اموال آنان را مصادره نکردید و بستگان آنان را آزار ندادید؟ بگویید کارنامه‌ی شما در تعقیب و آزار و کشتار دگرباوران و دگر اندیشان به چه کسی شباهت دارد، به کارنامه کوروش یا به کارنامه بخت‌النصر بیدادگر، حاکم وقت بابل، که کورش برای دفع شر او به بابل وارد شد. آیا تمامی کردار شما در زمینه‌ی برخورد با دگرباوران و دگراندیشان همانند بخت‌النصر نیست؟ بخت‌النصر در قیاس با آن چه شما تا کنون کردید بسی قابل تحمل‌تر بوده است. اگر بخت‌النصر به خاطر سیاست دارندگان کیش و عقیده‌ی متفاوت را کیفر میداد شما به خاطر کیش و عقیده‌ی خودتان حتی دارندگان سیاست متفاوت را، اگر چه همکیش و هم پرونده‌ی شما نیز باشند، کیفر داده و می‌دهید.

کوروش در منشور شگفت خود کلامی در باره‌ی ترویج یا تحمیل کیش و عقیده‌ی خود نمی‌گوید. در این منشور اصلا روشن نیست که دین و مذهب کوروش چه بوده است. او همه‌ی خدایان را می‌پرستد و به همه‌ی ادیان و مذاهب احترام می‌گذارد و به جای تحمیل عقیده از تحمل عقیده دفاع می‌کند و تنها از ترویج و تامین آزادی عقیده سخن می‌گوید. او به جای ادعای ترویج دین و مذهب، که شما مدعی آن هستید، بر کارهای سیاسی، بر سازندگی، بر عمران، بر تامین رفاه و شادی برای مردم، تکیه می‌کند. صلح، سازندگی، رفاه، آزادی، برابر حقوقی، رحم، شادی، همبستگی و همزیستی، اینهاست سنگ‌پایه‌های منشور کوروش. او به جای ادعای ترویج دین همان کارهایی را انجام می‌دهد که یک دین نیک باید ترویج کند. او در عمل از نزدیک‌ترین کسان به والا‌ترین کلام در والاترین‌دین‌ها و فلسفه‌های جهان است. اگر رحم، این محتوای الرحمن و الرحیم، در اسلام مهم‌ترین باشد، اگر رحم، این محتوای شهادت عیسی، در عیسویت مهمترین باشد، آنگاه می‌توان سنجید که تا چه حد به انسان و خدای انسان‌ها نزدیکتر است این کلام رحم و بخشش پادشاه پارس. از همین روست که هم تورات و انجیل و قرآن او را می‌ستایند و هم تاریخ و افسانه و اسطوره. و تحت تأثیر همین شخصیت کوروش و خردمندان کوروش منش ایران بوده‌است که پیامبر اسلام به تمجیدی شکوهمند گفته است:

اگر خرد گردن‌آویزی شود بر گلوی ماه، ایرانیان بدان دست می‌یابند و از آن خود می‌کنند.
آیا شما خود را سزاوار آن می‌دانید که مشمول این کلام پیامبر خویش باشید؟ اگر آری، دمی آرام گیرید. بیندیشید. در معبد کوروش خاموش بایستید. به منشور او نگاه کنید. بخوانید و گوش کنید. بشنوید فریادهای زجر انسان‌ها را. سعی کنید خود را به جای کسانی بگذارید که آن رنج‌ها را متحمل می‌شوند. بشنوید فریاد انسانی را که سنگسار میشود. بشنوید فریاد انسانی را که مورد تجاوز قرار می‌گیرد. فریاد زجر اعدامی‌ها را بشنوید. فریاد شکنجه را بشنوید. صدای خنجر‌هایی را که در سینه‌ی مخالفین فرو بردند بشنوید. صدای زنده به گوران را بشنوید. فریاد دختران محکوم به اعدامی را که شب قبل از مرگ در سلول‌های سرد خود مورد تجاوز سربازان چکمه‌پوش قرار گرفتند بشنوید. صدای گرسنگان را بشنوید. تمامی فریاد‌های دلخراش برآمده از دوزخ بنا شده توسط جمهوری اسلامی را بشنوید. آنگاه شاید دریابید که با ایجاد جهنم نمی‌توان به بهشت رفت.

راه بهشت از راه بهشت است!
این را می‌توانید در منشور بزرگ کوروش بخوانید!


نظر کاربران:

راستش منهم مثل دوست گرامی علی‌ از مشهد, احساس خوبی‌ ندارم که این یادگار جاودنی از کورش افتخار آفرین ایرانیان در صورت فرستادن به ایران بار دیگر سالم برگردانده شودو آنرا از بین نبرند. کسانیکه حتی با ساختن و آب اندازی سد سیوند در صدد تخریب مقبره کورش کبیر هستند (به عمد یا غیر عمد) و این اثر با ارزش برایشان کوچکترین ارزشی ندارد یک اثر سفالی یا گلی را به آسانی نابود میکنند، چنانکه چندی قبل گفته شد که یک اثر مشابهی را درجزیره خارک در یک محل محافظت شده خورد کرده بودند.

*

سلام آقای مومبینی.چقدر زیبا و منطقی نوشته اید.بر دل و روح و روانم نشست. پیشنهاد میکنم این مقاله را به زبان انگلیسی برای موزه بریتانیا بفرستید .راستش را بخواهید وقتی درخواست میراث فرهنگی دولت احمدی نژاد برای استرداد منشور کوروش را شنیدیم همه خانواده یکصدا گفتیم جای منشور امن است. امیدواریم که موزه بریتانیا تسلیم خواست یک دولت ضد ملی نشود. چون رژیم خلافت ولایت فقیه ابتدا به نفع خودش تبلیغات کرده سپس نابودش خواهد کرد.
بازهم ازت ممنونم.علی-مشهد23/7/88