ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 07.06.2005, 0:52
فعالیت‌ سیاسی در خارج از کشور

نقی حميديان / بخش سوم
سه‌شنبه ١٧ خرداد ١٣٨٤

٤- سازمان‌ها و نهادهای سیاسی- مذهبی!
از میان نیروهای مذهبی خارج کشور، سازمان مجاهدین خلق وضعیتی بکلی متفاوتی دارد. این سازمان، هم‌چنان در همان بافت وهویت ایدئولوژیکی و روش‌های سیاسی خود باقی مانده است. این سازمان پس از مهاجرت، با وعده‌های شش‌ماهه بازگشت پیروزمندانه به کشور برای کسب قدرت سیاسی، آرزوهای بلندپروازانه خود را با جدیت دنبال کرد. در راه تحقق اهداف سیاسی خود، تمامی شیوه‌ها و اشکال مبارزاتی پیشین خود را البته در ابعادی گسترده، ادامه داد. در سال‌های بعد برای غلبه بر بحران سیاسی و ایدئولوژیکی و مقاومت در برابر تغییرات گریز ناپذیر سیاسی و نظری اعضا و وابستگاه خود، به اقدامات باز دارنده‌ای دست زد. با «انقلاب ایدئولوژیکی» درون سازمانی، این سازمان، مانع شکل‌گیری روند بازبینی‌ها و بازنگری‌های فکری و سیاسی شد. رهبری این سازمان با اقدامات پیش‌گیرانه‌ای، نه تنها این روند را منحرف ساخت بلکه روند دیگری در راستای تبدیل شدن به یک سازمان متمرکزتر با ویژه‌گی‌های کیش شخصیت پرستی در پیش گرفت. این سازمان به همه نوع فعالیت چریکی تا تشکیل «ارتش آزایخش» با تانک‌ها و هلی‌کوپترها و اسلحه‌های ارتش عراق، در خاک عراق دست زد. همه این اقدامات و مبارزاتی که سازمان مجاهدین طی سال‌های طولانی مهاجرت انجام داد، به جز تلفات سنگین و از دست دادن عمر و جان هزاران انسان شیفته و پاکباخته‌، حاصلی در راه مبارزات آزادی‌خواهی ملت ایران در بر نداشته است.
از چند سال پیش به این سو، سازمان مجاهدین خلق ایران، بدون هیچ بازبینی‌ای در روش‌های سیاسی خود، دیگر حتا نتوانست به عملیات مسلحانه مانند ترور و خمپاره افکنی و نظائر این‌ها، ادامه دهد. این سازمان در مجامع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر ایرانیان مقیم خارج، حضور نمی‌یابد. تمام اقدامات تبلیغاتی و اعتراضی خود را به طور مستقل و جدا، انجام می‌دهد. میدان حرکت و مانور سیاسی و تبلیغی، تظاهرات و تجمع‌های این سازمان، در واقع، خارج از محدوده فعالیت دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی است. با این همه این سازمان در مقایسه با همه سازمان‌های سیاسی مهاجر، از قدرت بالای سازمان‌دهی و مانورهای مختلف در به‌کار‌گیری امکانات سیاسی و حقوقی و تبلیغاتی و جلب حمایت شخصیت‌ها و نهادهای مختلف، برخوردار بوده است. این سازمان در راستای اهداف خود سیاست و برنامه مشخصی برای برقراری رابطه با بسیاری از نهادهای حقوقی و سیاسی و نهادهای بین‌المللی و مشابه آن‌ها داشته و دارد. آخرین اقدام موفقیت‌آمیز این سازمان، بهره‌گیری از همه آن امکاناتی است که طی سال‌های طولانی مهاجرت، برای خود فراهم ساخته‌است. آنان توانستند شرایط حضور خانم مریم رجوی را به عنوان مهمان در جلسه پارلمان اروپا فراهم نمایند. این در حالی است که یک سال پیش وی به اتهام اقدامات خلاف قانون، مدتی توسط دولت فرانسه، رسماً در بازداشتگاه به سر برده است. این سازمان، تنها تشکلی است که در بهره‌برداری از امکانات گسترده کشورهای غربی، در همه زمینه‌ها، از برنامه، نقشه و سازمان‌دهی و توان عملی برخوردار است.
تا کنون عده زیادی از اعضا و کادرهای رهبری با سابقه طولانی پیش و پس از انقلاب، این سازمان را ترک کردند. هیچ یک از جداشدگان، نخواستند و یا نتوانستند تشکل و نهاد جدیدی پی‌ریزی کنند. بیشتر جداشدگان از مجاهدین، به صورت سیاسیون منفرد درآمدند. بخش قابل ملاحظه‌ای از آنان، تقریباً در هیچ فعالیت سیاسی مشارکت نمی‌کنند. بخشی از آنان به طور کلی از تفکرات سیاسی- مذهبی فاصله گرفتند. بخشی نیز به تفکرات نواندیشی دینی گرویدند و یا به کار مستقل سیاسی و فرهنگی مشغولند. رهبران اصلی و بسیاری از کادرها و اعضای سازمان مجاهدین خلق، چندین سال در عراق به سر بردند. مجاهدین، نقشه‌های مختلفی برای رسیدن به تهران و کسب قدرت سیاسی طراحی کردند که همگی با شکست و ناکامی روبرو گردید. در پی حمله آمریکا به عراق و نابودی رژیم صدام حسین، «ارتش آزادیخش» این سازمان، خلع سلاح و افراد آن در وضعیت بازداشتی،‌ در اردوگاه‌های خود به سر می‌برند.
پس از سرنگونی رژیم صدام حسین، مجاهدین خلق با مشکلات پیچیده و سرنوشت مبهمی که یقیناً حاصل در جا زدن در همان وضعیت ٢٠ سال پیش است، دست بگریبانند. کسی نمی‌داند که آنان چه راهی در پیش دارند. پس از یک نسل زندگی و ناکامی در مهاجرت سیاسی، سازمان مجاهدین خلق ایران، هم‌چنان دراسارت همان افکار، روش‌ها و اشکال مبارزاتی، به سر می‌برد. چنان‌چه این سازمان به تجدید نظر بنیادی در همه هویت و موجودیت خود دست نزند، تنها باید برای به دست آوردن «شانسی» در معادلات‌ نیروهای جهانی به تلاش بپردازد. سازمان مجاهدین خلق ایران با این هویت، موجودیت و روش‌های ‌سیاسی خود، به هیچ وجه در چهار چوب مسایل مربوط به اتحادها و تشکیل جبهه فراگیر نمی‌گنجد.
نیروهایی که پیرو نظرات دکتر علی شریعتی بوده و یا هستند و یا همه آن‌هایی که به نواندیشان دینی و یا ملی مذهبی شهرت یافته‌اند، در خارج از کشور، به شکل‌های مختلف فعالیت می‌کنند. اما اینان نه چندان متشکل اند و نه در همه جا حضور دارند. بخشی از نیروهای سیاسی- مذهبی در رابطه با آقای بنی صدر حول نشریه «انقلاب اسلامی در هجرت» فعالند. آقای بنی صدر با انتشار این نشریه دوهفته‌ای، نظرات و مواضع خود را منتشر می‌نماید. من شخصاً از دامنه فعالیت نیروهای مذهبی در خارج از کشور اطلاع درستی ندارم. ولی به طور کلی نیروهای سیاسی- مذهبی (به جز مجاهدین خلق) در خارج از کشور، فعالیت سازمان یافته و گسترده ندارند.
در بعضی از کشورها مانند سوئد، رادیوهای متعدد محلی فعالیت می‌کنند. برخی از این رادیوها، وابستگی سازمانی ویا فکری- سیاسی چپ دارند. برخی نیز در طیف سلطنت‌طلبان و برخی مستقل‌اند. تعدادی از این رادیوها، چندین سال فعالیت و تجربه را پشت سرگذاردند. در سال‌های اخیر، امکانات کامپیوتری و ایجاد صفحات و نشریه‌های‌ الکترونیکی اینترنتی، به سرعت گسترش یافتند. سایت‌های سیاسی- خبری، وب‌لاگ‌های متعدد راه اندازی شده‌اند، که همه نوع فعالیت نشریاتی و هنری و فرهنگی و سیاسی و ادبی را در بر می‌گیرند. در پی این سایت‌ها، اطاق‌های گوناگون بحث و گفتگوی «پالتاکی» توسط افراد و محافل و جریانات متشکل نیز راه اندازی شدند. در این اطاق‌ها، هر کس در هر نقطه جهان که به اینترنت دسترسی دارد، قادر است نقطه نظرات، سوآلات و ارزیابی‌ها و قضاوت‌های خود را با دیگران در میان بگذارد. این وسایل، موانع کلاسیک سانسور مطبوعاتی و رسانه‌گروهی را درهم شکسته‌اند. بسیاری از هم‌وطنان ما در داخل کشور می‌توانند به این ارتباطات دسترسی پیداکنند. سازمان‌ها و گروه‌های مختلف به این امکانات روی آورده و هر یک سایت و اطاق پالتاکی دایر و مواضع و نقطه نظرات، توضیحات و گزارش‌ها و پرسش و پاسخ‌های خود را بازتاب می‌دهند. در این میان کم کم رادیوهای اینترنتی نیز راه اندازی شده که در حال گسترش‌اند.
چندین کانال تلویزیونی ٢٤ ساعنه، با برنامه‌های مختلف سرگرم کننده اجتماعی، فرهنگی و هنری، سیاسی و غیره مشغول فعالیت هستند. مرکز همه این کانال‌ها در آمریکاست و توسط ایرانیان راه اندازی و اداره می‌شوند. اکثر آن‌ها به صورت حرفه‌ای و اقتصادی کار می‌کنند و توسط هیچ سازمان سیاسی مهاجر اداره نمی‌شوند. برخی از این کانال‌ها به طور کلی در بلوک سلطنت‌طلبان جای دارند. هیچ یک از سازمان‌های انقلابی یا اصلاح طلب متمایل به چپ، کانال تلویزیونی اختصاصی ندارند. تنها سازمان مجاهدین خلق ایران در این زمینه فعال است و یک کانال تلویزیونی ٢٤ ساعته را اداره می‌کند.

٥- منفردین و مستقل‌ها! (انفراد منشی؟)
مهاجران سیاسی چپ، از منفردین و مستقل‌ها گرفته تا فعالان تشکیلاتی (به جز افراد و گروه‌هایی که در دستگاه ایدئولوژیکی خود باقی ماندند)، از نظر مواضع و برخوردهای سیاسی و اجتماعی در شرایط ویژه‌ای قرار دارند. در یک نگاه عام و کلی، می‌توان آن‌ها را با اشتراک نظر کم‌تر و اختلاف و تعدد نظرات بیش‌تر تصویر کرد. دیگر از آن همگونی‌های نظری ناشی از زندگی سیاسی– ایدئولوژی فرقه‌ای دیروزی، به حق خبری نیست. شکست‌‌ استراتژی سیاسی گروه‌ها و سازمان‌های مختلف انقلابی چپ، فروپاشی اتحاد شوروی و دگرگونی‌ اوضاع جهانی و تشدید ناهمگونی و پیچیده‌گی‌های وضعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در کشور، و زندگی طولانی در مهاجرت و.... در مجموع، فروپاشی مبانی فکری- سیاسی و ذهنی- نظری بخش بزرگی از نیروها را درپی داشت. دستگاه‌های فکری نظری «جهانشمول»، فرو ریختند. انسجام‌های سیاسی- تشکیلاتی، جای خود را به تفرقه و تعدد نظری- سیاسی فزاینده دادند.
طی چندین سال، فعالان تشکیلاتی، به طور فردی و یا چند نفره از فعالیت کناره‌گیری کردند. در سال‌های اولیه جدایی‌ها، منفرد شدن‌، یک نیاز روحی و هویتی بود. هر کس که به نوعی درگیر بحران هویت بود، بناچار پروسه بازگشت به خویش را در پیش می‌گرفت. بازگشت به خویش نیز بدون نوعی «تنهایی» میسر نبود. این ضرورت به شکل‌های مختلف پیش رفت. بدون این که نقطه ایست مشخصی داشته باشد. در نتیجه پس از سال‌هایی چند، این وضعیت بنوبه خود به زیاده‌روی جدیدی تبدیل شد. به مرور نوعی اخلاق و رفتار یا واکنش سیاسی در بسیاری از فعالان تشکیلاتی سابق به وجود آمد. آن‌هایی که تجربه تلخ همگرایی‌های سیاسی- تشکیلاتی پیشین را پشت سر خود داشتند، در عمل به نوعی واگرایی و انفراد منشی دچار شدند. بخشی نیز به کلی دست از هرگونه فعالیت فکری یا سیاسی برداشتند. برخی مشغول زندگی شدند و گوشه چشمی هم به مسایل سیاسی ندارند. معدودی حتا موضع ضدیت با هر فعالیتی در پیش گرفتند و کاری جز نفی یا تمسخر فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ندارند.
این دگرگونی‌ها یا گذار فکری و سیاسی، در محیط اجتماعی کشورهای غربی صورت می‌گرفت. تأثیرات محیط سیاسی و اجتماعی و زندگی در جوامع پیشرفته کشورهای میزبان، در این بازگشت به خویش، سهم بزرگی داشتند. هم‌زمان دگرگونی‌های نوینی در نوع نگاه به «فردیت» و به «فردِ» خویش رخ می‌داد. حقوق فردی که در برابر انبوهی از وظایف تشکیلات‌های انقلابی، در حد صفر بود، اینک با گذشت چند سال زندگی در کشورهای میزبان، هرچه بیشتر جای خود را در اندیشه و عمل افراد باز می‌کرد. مجموعه شرایط عینی و ذهنی که فعالان تشکیلاتی و منفردین را در بر گرفته بود، عادات و اخلاقیات جدیدی به وجود آورد که در بیشتر موارد یکصدو هشتاد درجه با عادات و اخلاقیات تشکیلاتی سابق آنان، متفاوت بود. بخش بزرگی از آن‌ها دیگر همان انسان‌های پیرو و دنباله‌رو دیروزی نیستند. آن‌ها تا حدود زیادی از پی هر رهبر و لیدری، چشم و گوش بسته راه نمی‌افتند. بیشتر آن‌ها در حقیقت چیز زیادی ندارند تا همانند گذشته، با بی اعتنایی و بی توجهی مصرف کنند.
با این همه، زندگی طولانی در شرایط انفراد فکری و سیاسی، عوارض منفی خاص خود را داشته است. ترس از پذیرش مسؤلیت و تعهد عملی در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی یکی از عام‌ترین این عوارض است که بیش ازهمه به چشم می‌خورد. اگر عده‌ای از آن‌ها، نام خود را در زیر این یا آن بیانیه و فراخوان می‌گذارند، بدان معنا نیست که برای تحقق آن، خود نیز مسؤلیت و وظیفه ای را بر عهده می‌گیرند. به جز عده‌ای اندک، بخش بزرگی از آنان، در زمینه ایجاد تشکل و سازماندهی و کارهای اجرایی، بیشتر از هر عرصه‌ای، پا پس‌ می‌کشند. در واقع منفردین و مستقل‌های فعال، از نظر سیاسی معمولاً با امضا و اعلان پشتیبانی و یا، با شرکت در نشست‌ها، گفتگوها و نظایر این‌ها، فعال هستند. اما به هنگام فعالیت عملی و پذیرفتن تعهد و مسؤلیت، یکباره میدان از داوطلبان خالی می‌شود. تعدادی باقی می‌مانند که یا قبلاً بودند و یا صرفاً حوزه و میدان فعالیت خود را عوض کرده‌اند. البته نباید تصور کرد که این وضعیت فقط شامل منفردین است. حتا بسیاری از وابستگان تشکیلاتی سازمان‌های مهاجر کنونی نیز در عمل به چنین وضعیتی دچارند. آنان نیز دیگر مجریان خوبی برای اجرای تصمیمات تشکیلاتی نیستند. زندگی طولانی در خارج از کشور و کم نقش و کم اثر بودن کل فعالیت‌هایی که تا کنون صورت گرفته است، انگیزه‌ها را تقلیل داده و انرژی‌ها را فرسوده است.
با چنین حالات و انگیزه‌هایی، فعالان سیاسی، خواه منفرد باشند خواه وابسته تشکیلاتی، با شرکت توده‌وارشان در مجامع بزرگ تر و فعالیت در حوزه‌های عام تر، در عمل کاری جدی و پایدار از پیش نخواهند برد. چنین افرادی با نبودن در هیچ نهاد سیاسی و یا با بودن نیم بند و رفتاری دوگانه در آن‌، اگر در یک جمع بزرگ‌تر شرکت کنند، ممکن است به سرعت منفعل شوند. وضعیت آنان در واقع، همانند افراد مستقل و منفردی است که خود را کاندیدای نماینده‌گی مجلس کرده باشند. چنان‌چه آنان به نماینده‌گی انتخاب شوند، می‌توانند بدون این که به هیچ‌کس خود را پاسخگو بدانند نظرات و مواضع خود را پنهان و یا آشکار تغییر دهند. بی‌دلیل نیست که ما (به عنوان مثال در سوئد)، نماینده منفرد، بدون وابستگی به حزب سیاسی معینی نمی‌بینیم که مورد توجه و انتخاب مردم قرار بگیرد.
مهاجر سیاسی منفرد و مستقلی که در هیچ نهاد سیاسی معین فعالیت ندارد، بیش از اندازه «مستقل» است. اگر از استثنا بگذریم، این دسته از افراد «فعال»، در مقام و موقعیت انتقاد و انتقاد پذیری جدی قرار ندارند. اینان می‌توانند بدون هیچ گونه دلیل روشن و یا حتا بدون این که به مخالفت دست بزنند و انتفادات خود را بیان کنند، به نرمی کنار بکشند و یا مسؤلیت خود را بر زمین گذارند. در مقابل پافشاری دوستان نیز بهانه‌ بیاورند. اصولاً چنین افراد لیبرالی، بدون حضور در هیچ نهاد جمعی هرچند کوچک، اما به‌نسبه با انضباط و تعهدات اولیه، به نوبه خود هیچ نهادی را در پشت خود ندارند. و طبعاً‌ به موقعیت نماینده‌گی هیچ نهادی نمی‌رسند. نظرات و پیشنهادات منفردین از حمایت و پشتوانه نهاد خاصی برخوردار نیست. با این همه اینان نیز با علاقه و کاملاً داوطلبانه و دلسوزانه، نام خود را در لیست دفاع از این یا آن بیانیه، اضافه می‌کنند. و صمیمانه و صادقانه، میل دارند که در یک فضای سیاسی و فعالیت مشترک عام‌تر و گسترده‌تری حرکت کنند. اما خیلی سریع به اصطلاح تب‌شان عرق می‌کند. چرا که در کنه ضمیر ناخودآگاه و یا حتا خودآگاه‌‌‌شان، اعتمادی به شکل گیری یک اقدام پایدار وجود ندارد. اگر هم، چنین باوری داشته باشند، از مکانیسم تأثیر گذاری عملی و اجرایی برخوردار نیستند. با وجود چنین کمبودهایی، خودی و چهره‌ای نشان می‌دهند. از نظر دیگرانی که از آن‌ها شناخت و آشنایی درستی ندارند، آنان جزو نیروهای فعال و تازه نفس به حساب می‌آیند. اما در واقع، ناپیگیر و نامطمئن‌اند. این وضعیت، در سال‌های اخیر شامل اکثریت بزرگی از فعالان سیاسی، به ویژه منفردین و مستقل‌ها ‌ بوده است.
روشن است که هر یک از منفردین فعال، به هر حال دارای نظرگاه‌ها و تمایلات سیاسی- برنامه‌ای هستند. منتها آن‌ها بدون نزدیکی و تبادل نظر مستمر با هم‌فکران برنامه‌ای خود، در هر جمع بزرگی که شرکت کنند، عملاً منفرد باقی می‌مانند. خوشبختانه در شرایط زمانی حاضر، به نظر می رسد زمینه‌های فکری، سیاسی و متدیک شکل‌گیری اتحادها و جبهه فراگیر دموکراسی‌خواهی در خارج ازکشور، بهتر شده است. منفردین و مستقل‌ها نیز اگر بخواهند، سهم و نقش موثری در شکل‌گیری این جبهه داشته باشند، باید برای تغییر موقعیت «منفرد» خود چاره‌ای بیندیشند. جبهه وسیع، شامل نماینده‌گان نهادها و سازمان‌ها و احزاب سیاسی و اجتماعی است. و طبعاً روند شکل‌‌گیری آن نیز مطابق قاعده، با شرکت نماینده‌گان چنین نهادهایی آغاز و به سرانجام خواهد رسید. و نه افراد و شخصیت‌ها!
روحیات و اخلاقیات انفراد منشانه در فعالیت‌های سیاسی، یکی از موانع جدی در راه اتحادها و تشکیل جبهه وسیع سیاسی است. تا زمانی که «انفراد منشی» بر بخش اعظم نیروهای علاقمند و فعال سیاسی، چیره باشد، از آنان نمی‌توان انتظار و توقعی جدی برای هموار کردن زمینه‌های عملی اتحادها و تشکیل جبهه وسیع داشت. باید از سد انفراد منشی عبور کرد. غلبه بر روحیات انفرادمنشی، از هر زمان که شروع شود باز هم دیر است. اما باید بیاد آورد که بخش اعظم منفردین و مستقل‌ها، سابقه فعالیت تشکیلاتی در سازمان‌های انقلابی چپ دارند. تجربه تلخ دوره فعالیت تشکیلاتی- فرقه‌ای سابق، آنان را از هرگونه فعالیت متشکل، هراسان و بیزار کرده است. آنان از عضویت و فعالیت تشکیلاتی دوری می‌گزینند. آنان به مانند مارگزیده که از ریسمان سفید و سیاه می‌ترسد، از فعالیت تشکیلاتی هراسانند.
سازمان‌های سیاسی نیز هنوز ظرفیت و آمادگی لازم را برای فعالیت موثر فعالان سیاسی، در خود به وجود نیاورده‌اند. هنوز کشمکش‌ها و دسته بندی‌های چپ و راست و غیره، نه به شکل‌های پیشین اما به هر حال وجود دارد. هنوز بسیاری از سازمان‌ها، تعریف دقیق و قانع کننده‌ای از چگونگی فعالیت، نقش و سهم خود در مبارزات آزادی خواهانه ملت ایران و موقعیت خارج کشوری خود، با دقت و روشنی ترسیم نکرده‌اند. حیات فکری و نظری و استقلال رأی و نظر فرد در تشکل به روشنی مشاهده نمی‌شود. هر آن چه که در این زمینه‌ها دیده می‌شود، بیشتر خود به خودی است و پس از بروز آن مورد پذیرش قرار می‌گیرد. مواضع سیاسی و اقتصادی بسیاری از آنان از صراحت و روشنی برخوردار نیست. مناسبات طبقات و مساله جایگاه مالکیت خصوصی و پایه‌های سیاسی و اجتماعی آنان دست کم نا روشن است. شاید با چنین دلایلی است که بسیاری از منفردین تشکل مورد علاقه و پاسخ‌گوی مواضع خود را، نمی‌یابند.
اما با همه این‌ها، باید پذیرفت که فعالیت سیاسی به شکل انفرادی‌ و مستقل، راه به جایی نبرده و نخواهد برد. البته نباید فراموش کرد که بسیاری از منفردین و حتا وابستگان تشکیلاتی برخی از سازمان‌های سیاسی، در نهادهای مختلف دموکراتیک مانند انجمن‌ها و کانون‌های گوناگون فعالند. اما آن چه که در بحث ما مورد نظر است فعالیت سیاسی است. فعالیت‌های انجمنی، بنوبه خود بسیار مفید و پراهیمت‌اند. هرچند که در جبهه سیاسی، نهادهای صنفی مانند اتحادیه‌ها و سندیکاها نیز عضویت می‌یابند، اما چنین نهادهایی نیروی محرکه اتحادهای سیاسی و جبهه فراگیر نخواهند بود.
به هر حال یکی از دردهای جنبش آزادی‌خواهی ملت ایران، همین انفراد منشی‌های سیاسی است. البته انفراد منشی‌های موجود‌ یکی از ارثیه‌های منفی سازمان‌های ایدئولوژیک- سیاسی و انقلابی پیشین است. امروزه ما در خارج کشور با بسیاری از شخصیت‌های سیاسی، با تجربه و با دانشی روبرو می شویم که به هیچ تشکیلاتی وابستگی ندارند. وضع طوری است که گویا بدون مشارکت موثر برخی از آنان کار زیادی در راه اتحادها پیش نخواهد رفت. این خود درد بزرگی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده و چاره کار را تنها با حضور و توان و نفوذ «شخصیت»‌ها می جویند. در این زمینه حتا برخی از سازمان‌های سیاسی، غالباً منفردین و مستقل‌ها را مترادف سازمان‌ها و شخصیت‌های حقوقی مورد خطاب قرار داده و از آنان می خواهند که در امر اتحاد و ائتلاف‌ها پا پیش بگذارند! در واقع سازمان‌های سیاسی ناتوانی و شکست خود را آشکار می سازند. آنان در این زمینه تا کنون نتوانستند به موفقیتی دست‌یابند، از این رو بناچار به منفردین روی می آورند.
به گمان من این یک اشتباه دیرینه سالی است که باید نقطه پایانی بر آن گذاشت. نباید فراموش کرد که این انفراد منشی تنها به اشخاص «حقیقی» محدود نمی‌شود. بلکه حتا بسیاری از شخصیت‌های «حقوقی» مانند سازمان‌های سیاسی مهاجر، در وضعیت انفراد منشی سازمانی غرق‌اند. این سازمان‌ها نتوانستند بدیلی از همکاری و هماهنگی و نزدیکی با یک‌دیگر ارایه دهند. تنگ نظری گروهی، سنت‌گرایی و ذهنی‌گری، پرونده‌سازی، حتا لج بازی، خود محوری، رهبری طلبی، منفی‌بافی و ناتوانی و شاید کم سوادی مانع از غلبه برپراکنده گی‌ها شده است. تا زمانی که این پراکنده‌گی و انفراد منشی سازمان‌های سیاسی مهاجر ادامه داشته باشد، غلبه بر انفراد منشی، کار بسیار دشواری است.
از این سو، فعالان منفردی که تجربه بازاندیشی و بازنگری دارند، به سهم خود باید به وضعیت و نقش امروزی خود، بیندیشند. هیچگاه بازنگری‌ها محدود به دوره خاص بحرانی نیست. بازبینی‌ها یک بار برای همیشه صورت نمی‌گیرد. بلکه امری همیشگی و جاری است که در برخی موارد عمیق‌تر و ضروری‌تر می‌شوند اما همواره باید صورت گیرد. چه نهاد حقوقی و چه فرد، باید همواره موقعیت و روندهایی را که طی کرده‌اند ویا در پیش دارند مورد نقد و بازبینی قرار دهند. امروز نیز بار دیگر باید بازنگری کرد. ما همگی در کشورهایی زندگی می‌کنیم که هویت فردی و فردیت یک پایه بنیادین جامعه را تشکیل می‌دهد. اما این جوامع پایه دیگری دارند که به همان اندازه فردیت، (و حتا بیشتر)، پاس داشته می‌شوند. در همین جوامع، زندگی سیاسی و امور اجتماعی، تنها و تنها، با فعالیت‌های احزاب و دریایی از نهادهای گوناگون مستقل و بخشاً وابسته به احزاب و حتا دولت، اداره می‌شوند. منتها عضویت در هیچ حزب و نهادی، نباید استقلال رأی و هویت مستقل افراد را نابود کند. چیزی که در تجربه تلخ فعالیت حزبی گذشته خود داریم، تجربه‌ای است که البته نباید تکرار شود.
فعالان آگاه و فکور، غالباً بدون فعالیت متشکل و جمعی، نخواهند توانست نقش شایسته‌ای در راه آزادی و دموکراسی داشته باشند. از این روی به خود جرأت می‌دهم و به همه فعالان منفرد پیشنهادی در سه مورد زیر ارایه می‌کنم: نخست این که، با یکی از سازمان‌های سیاسی موجود که محتوای حزبی دارند و نزدیکی «فکری و برنامه‌ای و متدیک» بیشتری احساس می‌کنند،گفتگوهای تازه‌ای را برای دست یافتن به توافق و تفاهم و در نهایت همکاری و فعالیت سیاسی- تشکیلاتی آغاز کنند. در صورت خودداری و یا ناکامی در این راه؛
پیشنهاد دوم این است که با نهادهای سیاسی دموکراتیک مانند «اتحاد جمهوری خواهان»، «جمهوری خواهان دموکرات و لاییک» و یا دیگر نهادهای سیاسی موجودی که با آن‌ها به تفاهم و توافق می‌رسند همکاری خود را آغاز کنند. در صورت ناکامی، می‌توان به پیشنهاد سوم عمل کرد: خود رأساً، با کمک و همراهی دوستان نزدیک، هم‌فکران سیاسی و برنامه‌ای خود، نهاد سیاسی هر چند کوچک مورد قبول خود را پی ریزی کنند. با شکل گیری چنین نهادهایی و برقراری ارتباط و هماهنگی با نهادهای همگون در نقاط دیگر، می‌توان در فعالیت‌های سیاسی به طور پیگیرانه شرکت کرد. در هر حالت قصد این است که هر فرد فعال سیاسی دست کم بتواند در یک دایره هر چند کوچک اما متعهد و همکار و هماهنگ، به نحو موثری به تعامل فکری، سیاسی و عملی با دیگران دست بزند. بدین سان می‌توان امیدوار بود که بتدریج انفراد منشی در خارج از کشور، ضعیف شده و جای خود را بیشتر به فعالیت‌های معقول و منطقی و تأثیرگذارِ جمعی، بسپارد. برای هموار کردن زمینه‌های عملی اتحادها و تشکیل جبهه فراگیر، باید پایه‌های «زندگی حزبی» البته با توجه به ویژه‌گی‌های شرایط خارج کشور، مورد تأکید و حمایت و تقویت قرار گیرد.

ادامه دارد

قسمت اول مقاله

قسمت دوم مقاله