ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 06.06.2005, 18:41
نگاهی دیگر به انتخابات

مرتضی نگاهی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
دوشنبه ١٦ خرداد ١٣٨٤

این انتخابات شاید مهم ترین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران باشد. چون درست در کوران انتخابات کشورهای پیرامونی انجام می‌گیرد که برای نخستین بار طعم انتخابات آزاد را چشیده اند. پس از تجربهء عراق و افغانستان و لبنان - و به زودی فلسطین و مصر- اکنون تمام نگاه‌ها به سوی ایران دوخته شده است. ایرانی که در تحولات اجتماعی منطقه همواره پیشگام بوده است. اما به نظر می‌رسد که حتی با بازگشت دکتر معین به صحنه (با حکم رهبر) و آزادی گنجی هم از سرمای اجاق سرد انتخابات کاسته نشده است. مردمی که هشت سال تجربهء خاتمی را پشت سر گذاشته‌اند و به نوعی از بازی انتخابات کناره گرفته اند، جز با انتخابات آزاد و واقعی به صحنه نخواهند آمد و شور و شوقی نشان نخواهند داد. بنابراین در این انتخابات تجربهء هشت سال پیش و حضور پر رنگ جوانان در صحنه تکرار نخواهد گردید. مگر اینکه معجزه ای رخ بدهد!

این نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران است که پس از واقعهء "١١ سپتامبر" برگذار می‌گردد. "یازه سپتامبر" در تاریخ معاصر جهان، نقطهء عطفی است که جهان را ناگهان متوجه نظام‌های توتالیتر و مذهبی کرد. نخستین قربانیان "عصر جدید" ، نظام قرون وسطایی طالبان در افغانستان و نظام خودکامهء نظامی - ایدئولوژیک عراق بودند. بازتاب این نظم جدید از عربستان سعودی تا مصر هم گسترش یافت. در عین حال نظام‌های شبه توتالیتر دیگر مانند اوکرایین و گرجستان هم با "انقلاب‌های مخملین" سرنگون شدند.
حالا نوبت ایران است. بنابراین عجیب نیست که تمام کاندیداها – حالا با صمیمیت یا با ریاکاری- سخن از آزادی و دموکراسی به میان می‌آورند. سر و وضع خود را اصلاح می‌کنند و می‌کوشند آزادیخواه پسند و جوان پسند جلوه کنند! یکی لباس سرتاسر سفید می‌پوشد و آن دیگری کت و شلوار آبی رنگ. یکی هم می‌شود عینهو مانکن‌های "برک" (به قول داور نبوی). اما هنوز ریش - یا دست کم ته ریش- به عنوان "ارزش" در چهره‌های نامزدها نمایان است! ریشی که بیخ ریش جمهوری اسلامی روییده و ریشه ای شده و انگار به این زودی‌ها اصلاح نخواهد شد! ریشی که ریشه در ریاکاری دارد. ریشی که در عصر چهارشنبه‌ها اغلب دوتیغه می‌شود و در تمام طول هفته به "رستن‌ها و شکفتن‌های" خود ادامه می‌دهد تا خدای نکرده در مجلس و محفل و در حضور بزرگان و عظام "بی ریشی" به حساب نیاید. آری چنین کنند بزرگان...
باری، چنان که گفتیم این انتخابات منحصر به "فرد" هم است. هم منحصر به یک فرد که با حکمش نام کسی خط زده می‌شود، یا کسی نامزد می‌شد! و هم انتخاباتی است متفاوت. اما دست کم یکی از این نامزدهای تازه تایید شده، دکتر معین، انگار می‌خواهد مرد میدان هم باشد و نه "باری به هر جهت" نقش گرم کن تنور انتخابات را بازی کند. اول اینکه روحانی نیست. ما پیش از این دو رئیس جمهور غیر روحانی داشته ایم: آقای بنی صدر و آقای رجائی. اما هر دو به سرنوشت اندوه باری دچار شدند. یکی با حکمی عزل شد و دیگری با انفجاری تکه تکه گردید. روسای جمهور بعدی همه ار اهالی عمامه بودند و در بزنگاه‌های تاریخی همواره حرمت کسوت خود را نگاه می‌داشتند. گواینکه آقای خاتمی می‌خواست ختم کنندهء این بساط باشد. اما او هم در نهایت خطوط قرمز را رعایت کرد و از فرصت‌های طلایی به دست آمده در داخل و خارج ایران نتوانست به سود ملت بهره برداری کند. (اکبر گنجی می‌گوید سنگر به سنگر از خواسته‌هایش عقب نشینی کرد.)
در زمان خاتمی راه رابطه با آمریکا در یک قدمی بود. (در جریان سخنرانی آقای خاتمی پرزیدنت کلینتون تا آخر سخنرانی نشست به این امید که در پایان کف زدن‌های متوالی راه خاتمی از جلوی کلینتون بگذرد و آنان "اتفاقی" دستی بدهند و کلامی رد و بدل کنند و لبخندی بزنند تا "دیوار بی اعتمادی" میان دو کشور حسابی ترک بردارد! پیش از آن هم مقدمات امر فراهم شده بود. وزیر خارجه آمریکا، خانم آلبرایت، به جهت دخالت آمریکا در کودتای ٢٨ مرداد از طرف ملت و دولت آمریکا از ملت ایران پوزش خواسته بود. اما این دیدار اتفاقی هرگز اتفاق نیفتاد. گویا در آخرین لحظه به آقای خاتمی دستور رسیده بود که به بهانهء رفتن به دستشویی یا یک امر فوری دیگر، هر چه سریع تر به اتاق خودش در هتل مراجعه کند! الله واعلم! تازه برخی بر این باورند که اصلا ماجرا به دستور رهبر نبود بلکه راستی‌های حکومتی که مخالف این دیدار بودند صحنه گردانی کرده بودند. هر چه بود نشانگر شخصیت ویژهء آقای خاتمی را به نمایش گذاشت! شخصیتی که در تمام دوران هشت ساله منافع نظام را به منافع ملت ارجح دانسته بود این بار هم نتوانست ابتکار عمل را در دست بگیرد. در صورتی که او رئیس جمهور مردم بود و با آراء بیست و چند میلیونی مردم انتخاب شده بود و مقام انتصابی نداشت.
در هر حال پیرامون دوران هشت سالهء آقای خاتمی تاریخ قضاوت خواهد کرد و بد و خوبش نقد خواهد شد. بگذریم.

بر گردیم سر انتخابات فعلی. در مقایسه با هشت سال پیش، امسال شعارهای انتخاباتی فرق‌هایی کرده است. هرچند در آن دوران نیز از حقوق شهروندی و جامعهء مدنی حرف و حدیث بسیاری گفته می‌شد، ولی بزرگ ترین دستاورد آن انتخابات "نه" بزرگی بود که ملت با تمام قوا نثار جناح راست حکومت کرد. مردم با حضور موثر و فعال خود نگذاشتند انتخابات "انتصابی" شود! آقای خاتمی هم شخصیت کاریزماتیکی داشت و خوب می‌توانست دل جوان‌ها ببرد و نشان دهد که می‌توان آخوند بود و عبوس زهد نداشت!
اما این انتخابات در پی دو اتفاق مهم سیاسی برگذار می‌شود: یک، اتحاد جمهوری خواهان ایران. دو، طرح رفراندوم. ایجاد اتحاد جمهوری خواهان در حقیقت عمده کردن "جمهوریت" نظام جمهوری بود که بدون پیش وند و پسوند و حذفت مقام‌های فراتر از قانون، ایران را از طریق مسالمت آمیز و مانند انقلاب‌های مخملین دیگر به نظام "جمهوری" رهنمون گردد. در پی آن طرح رفراندوم بود که در مقایسه با طرح "اتحاد ..." فراگیرتر بود و ایرانیان مشروطه خواه را نیز در زیر چتر خود داشت که سرانجام به این شعار مشهور ختم می‌شد: "میزان رای مردم است!" بنابراین پر بیراه نیست که برخی از هواخواهان رفراندوم بر این باور باشند که این بار انتخابات به نوعی نقش رفراندوم را هم بازی خواهد کرد. و انتخابات را به طور کلی تحریم می‌کنند تا مانند آن بار "نه" به کل نظام داده شود.
از سوی دیگر در گسترهء سیاسی منطقه و جهان نیز تغییرات اساسی رخ داده که تاثیرهای مهمی بر حوادث ایران خواهند گذاشت. کوتاه سخن اینکه:
- بازگشت دکتر معین با حکم حکومتی چه پیروزی بخشی از مردم (یعنی مشارکتی‌ها و بخشی از دانشجویان و دانشگاهیان) تلقی گردد و چه ترفندی برای داغ کردن تنور انتخاباب برای مشروعیت بخشیندن به انتخابات و در نهایت نظام (و شاید هم برای ربودن رای‌های رفسنجانی به نفع کاندیداهای راست!) ، پارامترهای جدیدی به وجود آورده است. شکی نیست که اگر آقای معین نتواند سرخوردگان دوم خرداد هشت سال پیش و رای اولی‌ها را به صحنه بیاورد، باختن اش در برابر حریف قدری چون‌هاشمی رفسنجانی، که هم به رموز تبلیغات انتخاباتی (کامپین به شکل آمریکایی آن) آشناست و هم پول کافی دارد برای تبلیغات و هم در جهان بیشتر شناخته شده است، محتمل خواهد بود.
- چهار شعار اساسی آقای معین چندان تفاوت اساسی با شعارهای‌هاشمی رفسنجانی ندارند. وانگهی رفسنجانی به احتمال زیاد می‌تواند از عهدهء انجام اغلب شعارهای انتخاباتی اش برآید ولی آقای معین - به ویژه اگر راه خاتمی را پیش گیرد- نمی‌تواند.
- در هشت سال پیش بسیاری از رهبران سیاسی مانند فروهرها انتخابات را تحریم کردند ولی مردم با حضور بیست و چند میلیونی مشتاقانه و امیدوارانه به پای صندوق‌های رای رفتند. رهبران سیاسی طرفدار تحریم آن چنان به عمق "تحقیر ملی" پی نبرده بودند. مردم دنبال مفری می‌گشتند تا از یوغ تحقیر در آیند. تحریم در آن دوره آثار تحقیر را ازبین نمی‌برد و حرکتی بود منفعلانه. اما "نه" گفتن به اعوان و انصار جناح راست و ناطق نوری و ذوب شدگان ولایت، یک عمل و واکنش در برابر تحقیرملی به حساب می‌آمد.
- وجود نظامیان در این انتخابات، هم معنا دار است و هم چشم گیر. در این میان حادثهء مرموز دیگری که احتمالا سر وصدای بسیار خواهد انگیخت شاید سرنوشت برخی از نامزدها را در انتخابات تغییر دهد. (دست داشتن سه نفر از نامزدها در قتل دکتر قاسملو و یارانش در وین، ممکن است معادلات انتخابات را برهم زند. هم اکنون از ممنوع الورود بودن رفسنجانی به کشورهای اروپایی صحبت می‌شود!)
- آمریکا و اروپا در مذاکرات آتی خود پیرامون برنامه‌های اتمی ایران، روی مشروعیت نظام بسیار تکیه خواهند کرد و البته در صورت عدم مشارکت مردم امتیازات بیشتری خواهند گرفت. اما در عوض جمهوری اسلامی هم می‌تواند با ترفندهایی برای خود مشروعیت کسب کند. مثلا با آزادی زندانیان سیاسی و آزادی احزاب و روزنامه‌ها... بنابراین تحریم انتخابات (با توجه به بیست - سی درصدی که احتمالا شرکت می‌کنند) اثر مهمی روی "مشروعیت" نظام نخواهد گذاشت. مگر اینکه دولت بوش و نئوکنسرواتیوها با جدیت تمام مساله انرژی اتمی را به سازمان ملل ببرند و سناریوی عراق در شکل دیگری ( تخریب منابع حیاتی و استراتژیکی از راه دور و بدون اعزام نیرو و قوا) در ایران تکرار شود.
- اگر انتخابات به همین شکلی هم که است (و البته آزاد نیست) آبرومندانه برگذار شود. یعنی به نامزدها امکان مساوی داده شود تا از رسانه‌های دولتی استفاده کنند (نه اینکه سخنگوی تشکیلات انتخاباتی معین، خانم کولایی را به خاطر زن بودن به مناظرهء تلویزیونی راه ندهند!) و ناظران بین المللی هم برای نظارت در انتخابات دعوت شوند آنگاه ممکن است همین "انتخابات غیرآزاد" در شرایط نسبی آزاد برگذار شود و دکتر معین هم برنده شود. در این صورت دو راه وجود دارد یا آقای معین مصرانه در پی خواسته‌هایش ایستادگی خواهد کرد و مرز بین "خودی" و "غیرخودی" را خواهد شکست که در این صورت آقای معین مورد مخالفت مجلس و رهبری قرار می‌گیرد و ممکن است عزل شود یا مجبور به استعفا گردد. این حادثه ممکن است در جامعه حرکت بزرگی ایجاد کند و انقلاب مخملین ایران هم (شاید به رهبری معین) از همان نقطه آغاز گردد. اما اگر آقای معین هم مانند آقای خاتمی در همان سمت و سو به صورت "تدارکاتچی" باقی بماند و اسیر صندلی ریاست جمهوری بشود، آن گاه شاید سرنوشت ایران به سرنوشت منطقه گره بخورد و کشتنیان را سیاستی دگر آید.