ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 29.07.2009, 8:51
نقض حقوق بشر در ایران

شهلا صمصامی
تظاهرات ایرانیان در سراسر جهان از اعتراض به تقلب در انتخابات، تبدیل به مبارزات برای احقاق حقوق بشر در ایران شده است. در یک فعالیت بی نظیر و بسیار وسیع، ایرانیان از هر عقیده و گروه سیاسی و غیر سیاسی در اجتماعات وسیع و صلح جویانه در زیر پرچم حقوق بشر جمع شده‌اند. شاید بشود ادعا کرد این نخستین باری است که ایرانیها در چنین سطح وسیعی علیرغم تفاوت‌هایشان با یک هدف مشترک گرد هم آمده‌اند.

تقاضاها در داخل و خارج از ایران، ماورای انتخابات بوده و توجه جهانیان را به مهمترین مسئله در ایران جلب کرده و آن نقض حقوق بشر در این کشور است. این بار جنبش مردمی، آگاهانه و با هدف‌های مشخص جلو می‌رود. تعداد جوانانی که در این جنبش فعالیت می‌کنند، چه در داخل و چه خارج از ایران بی سابقه بوده است. برای مثال در آمریکا جوانان نسل دوم، کسانیکه در آمریکا بدنیا آمده‌اند و یا در سنین کودکی به این کشور مهاجرت کرده‌اند و شاید تا پیش از این وقایع اخیر هرگز در هیچ تظاهراتی شرکت نکرده بودند، برای اولین بار وارد میدان مبارزه شدند. اینها جامعه نسل دوم ایرانی، افراد تحصیلکرده، موفق و با بینشی متفاوت هستند. این جوانان از طریق اینترنت و وسائل ارتباط جمعی، با خواهران و برادران خود در ایران اعلام همبستگی کردند. اینها در جامعه‌ای بزرگ شده‌اند که معنی دموکراسی، عدالت و اهمیت رأی دادن را می‌فهمند. شاید شعاری که هیجان، همبستگی و تعهد این جوانان را جلب کرد، شعار ساده‌ی «رأی من کجاست؟» بود. زیرا در این شعار ساده، ابتدائی‌ترین و مهمترین حق یک انسان آزاد مورد سئوال است. برای جوانان ایرانی که خارج از صحنه‌ی سیاست، خود را براحتی بخشی از جامعه‌ی آمریکا می‌دیدند، تظاهرات چند میلیونی در ایران و خشونت علیه این تظاهر کنندگان دیگر قابل چشم پوشی نبود. سئوال «رأی من کجاست؟» در سراسر جهان طنین انداخت. این بار مشکل بود کنار نشست و در مقابل خشونت و بی عدالتی و نقض حقوق بشر ساکت ماند.

پرسش ساده‌ی «رأی من کجاست؟» همچنین برای همیشه مردم ایران را از حکومت ایران جدا کرد. برای نخستین بار پس از ۳۰ سال دشمنی، مردم در آمریکا و جهان احساس همبستگی با ملت ایران پیدا کردند. نقاب ترسناکی که بر روی چهره‌های ایرانی گذاشته شده بود، با تظاهرات میلیونی برداشته شد و با خشونت رژیم علیه شهروندان خود، ماهیت واقعی حکومت ایران بر دنیا آشکار گردید. به اینگونه، حقوق بشر و پایمال شدن آن تبدیل به یکی از مهمترین موضوعات سیاسی روز شده است.

روز همبستگی

روز ۲۵ جولای بعنوان روز جهانی حمایت از حقوق بشر در ایران اعلام شد. در یکصد کشور از پنج قاره جهان با همکاری سازمان‌های بین المللی حقوق بشر و سازمان‌های جهانی عفو بین الملل ،جلسات سخنرانی، اعتصاب غذا و گرد هم آئی برای همبستگی با مبارزان ایرانی تشکیل شد. صدها هزار ایرانی در شهرهای آمریکا، اروپا و سایر نقاط جهان در این روز همبستگی شرکت کردند. بسیاری از روشنفکران و آزادیخواهان آمریکایی، اروپائی و گروه‌های طرفدار حقوق بشر نیز در این جلسات سخنرانی کردند. طرفداران حقوق بشر در کشورهای آسیائی و مسلمان، یا در این گرد هم آیی‌ها شرکت کردند و یا به این مناسبت همبستگی خود را اعلام داشتند.

از جمله اعلامیه‌ی ۴۲ سازمان مدافع حقوق بشر از کشورهای عربی مانند مصر، عراق، مراکش، سوریه، لبنان، فلسطین، تونس، اردن، یمن و بحرین طی یک بیانه‌ی مشترک، همبستگی خود را با مردم ایران اعلام کردند از آن میان ۱۸ سازمان متعلق به کشور مصر بود. این اعلامیه، از جهات گوناگون حائز اهمیت بسیاری است. زیرا ادعای آقای احمدی نژاد این بود که حامی مردم فلسطین، عراق و قهرمان مردمی است که در کشورهای عربی حقوق انسانی آنها توسط حکومت‌هایشان و یا حکومت‌های غربی پایمال می‌شود. حالا همان افراد و سازمانها علیه دولت ایران و تاکتیک‌های خشونت آمیزی که برای سرکوبی مردم خود بکار می‌برد، صدای اعتراض شان بلند شده است. دیگر مشکل است دولتی که ارتش و ملیشیای آن در لباس نظامی و شخصی با تظاهر کنندگان بی سلاح و صلح جو در نهایت خشونت رفتار می‌کند و هزاران نفر را در بازداشتگاهها تحت آزار و شکنجه قرار داده است، ادعای حمایت از مردم ستمدیده‌ی فلسطین، مصر و یا عراق داشته باشد. چنین خفقان، خشونت و رفتار غیر انسانی تحت لوای هیچ پرچمی، مذهبی و یا ایدئولوژی توجیه پذیر نیست.

ظلم، ظلم است. چه در خاک عراق توسط نیروی نظامی آمریکا باشد، چه در سرزمین فلسطین توسط نیروهای اسرائیلی، چه در دهات افغانستان و پاکستان توسط طالبان و یا علیه تظاهرات صلح جویانه در خیابانهای شهرهای ایران. بی‌عدالتی و ظلم در هر جا و توسط هر نیرویی قابل دفاع نیست.

اهمیت دیگر اعلامیه سازمان‌های حقوق بشر عربی در اینست که تاکتیک‌هایی نظیر آنچه در ایران بکار می‌رود، در این کشورها نیز علیه آزادی و آزادیخواهی انجام می‌شود. از جمله نسبت دادن هر نوع صدای اعتراض را به کشورهای غربی و یا اسرائیل. چنانچه در تظاهرات اخیر ایران دیدیم، تمام کوشش دولت بر این بوده است که این جنبش وسیع مردمی را یک توطئه خارجی قلمداد کند. در این اعلامیه سازمان‌های حقوق بشر عربی از وقایع اخیر ایران ابراز نگرانی کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی شده‌اند. همچنین خواسته‌اند که کسانیکه مسبب خشونت و نقض حقوق بشر بوده‌اند در دادگاههای ایران محاکمه شوند. تقاضای دیگر این سازمان‌ها اینست که به هئیت‌های حقوق بشر بین المللی اجازه داده شود که بایران بروند. ناگفته نماند که سازمان بین المللی دفاع از حقوق بشر در این زمینه فعالیت‌های زیادی داشته است.

در اعلامیه ۴۲ سازمان مدافع حقوق بشر در مورد زندانیان سیاسی ابراز نگرانی شده است. این نیز بی‌دلیل نیست. آنها بخوبی واقفند که بر سر زندانیان سیاسی چه می‌آید. آنها در کشورهای خود و در ایران سوابق اعدام‌ها، شکنجه‌ها و بی‌عدالتی‌ها را می‌دانند.

زندانی شورشی اوین

خانم زارا قهرمانی در مورد تجربه شخصی‌اش از زندان اوین مقاله‌ی تکان دهنده‌ای در «لوس انجلس تایمز» نوشته است. خانم قهرمانی از جمله دانشجویانی بوده که در زمستان ۱۹۹۹ دست به اعتراضات خیابانی زدند. وی تجربه‌ی خود را چنین بیان می‌کند:
«صدها و هزارها دانشجو مانند من به خیابانها آمدند که برای آزادی بیشتر در مورد آنچه می‌پوشیدیم، آنچه می‌گفتیم و یا اجازه داشتیم مطالعه کنیم راه پیمایی کنیم. ما در ایران بعد از انقلاب بزرگ شده بودیم. تنها چیزی که می‌دانستیم بنیادگرائی مذهبی بود و از آن خسته شده بودیم. ما در جنون امید راه می‌رفتیم. می‌پنداشتیم که عدالت آرمان ما مقاومت ناپذیر است. مردمی که در خیابانها ایستاده بودند، به ما نگاه می‌کردند و بسیاری با لبخند به ما می‌گفتند «خدا به همراهتان باشد». ولی بودند کسانی که تنها نگاه می‌کردند بدون هیچ لبخندی. یکروز صبح، روزی که ما راهپیمایی نکرده بودیم، آن کسانی که بما نگاه می‌کردند و لبخند نمی‌زدند حمله کردند. من از دانشگاه تهران بطرف خانه می‌آمدم. ماشینی در کنار من ایستاد یک زن و یک مرد در لباس شخصی خودشان را پلیس معرفی کردند و در خلوت کوچه مرا به صندلی عقب ماشین پرت کردند. ساعتی بعد در بازداشتگاه بودم. حدود ۲۰ نفر دیگر نیز آنجا بودند. هیچکس با من صحبت نکرد. شنیدم زمزمه کردند «سیاسی است». در پایان آن روز من در زندان اوین تهران بودم. در اولین بازجوئی، وقتی اجازه داشتم چشم بندم را بردارم، پرونده‌ی قطوری روی میز جلوی من گذاشته شد. در این پرونده هزاران عکس از من و دوستانم بود. عکس‌هایی از کارهای عادی روزانه، خوردن قهوه، نشستن روی پله‌های دانشکده و صحبت با دوستان، عکس‌هایی از خندیدن، شوخی کردن، حتا در صف اتوبوس ایستادن. بازجوی من زیرکانه گفت: «ما همه چیز را در مورد تو می‌دانیم». من هنوز مغرور بودم و با خود فکر کردم، اینکه مهم نیست. هنوز نمی‌توانستم باور کنم که مرد بی‌سوادی که بدنش بو می‌داد، اجازه دارد مرا تحت بازجویی قرار دهد. ولی سپس شکنجه آغاز شد و آن همه چیز را تغییر داد».

قهرمانی در مقاله‌ی خود می‌نویسد:
«غرور من بیش از ۱۰ ثانیه بطول نیانجامید. در طول یکماهی که در اوین بودم مرا کتک زدند، شلاق زدند، مرا در یک وضعیت بسیار ناراحت کننده برای ۱۲ ساعت یا بیشتر بصندلی بستند. من در سلول انفرادی بودم. موهایم تا نزدیک استخوان سرم قیچی شده بود. ضربات روانی بسیاری دیدم. آنها داستان‌های هولناکی در مورد دانشجویانی که با من راه پیمایی می‌کردند گفتند. مرا وادار کردند که به چیزهای وحشتناکی اعتراف کنم. از جمله اینکه جاسوس آمریکا هستم و به سرزمین مادری‌ام خیانت کرده‌ام. شکنجه مؤثر است، ولی هیچ واقعیتی را ثابت نمی‌کند. هیچکس نمی‌دانست من کجا هستم، ولی خانواده و دوستانم حدس زده بودند. بعدها فهمیدم هزاران نفر از دانشجویان، همزمان با من دستگیر شده بودند. بالاخره من به کمک و نفوذ دوستی از دوستانمان توانستم آزاد شوم. پس از آزادی‌ام، ماهها طول کشید تا من بتوانم از آن وقایع هولناک بهبودی یابم. اگر بتوان آنرا بهبودی نامید. بازجویان من، قبل از آزادی به من گفته بودند چه بلاهای وحشنتاک‌تری می‌تواند بسر من بیاید اگر دوباره دست به فعالیت بزنم. ولی خشم و عصبانیت من قابل کنترل نبود. می‌دانستم روزی به نقطه‌ی انفجار می‌رسد. تنها راه حل مطمئن این بود که سرزمین مادری‌ام را ترک کنم.»

قهرمانی در مورد تظاهرات اخیر می‌نویسد:
«می‌ترسم که تظاهرکنندگانی که توسط مأموران امنیتی در خیابانهای شهرهای مختلف ایران دستگیر شده‌اند، مجبور شوند آنچه را که ۹ سال پیش بر من گذشت تحمل کنند. می‌ترسم که آنها را شکنجه کنند. رفتار حقارت آمیز با آنها داشته باشند و اقرار‌های دروغین از آنها بگیرند. برای برخی از کسانیکه از چنین تجربه‌ی دشواری جان سالم بدر برند ممکن است این تصور بوجود آید که در مقابل رژیم آیت الله خامنه‌ای که چنین قدرت ترسناکی را در اختیار دارد، هر نوع تظاهراتی بی‌ثمر خواهد بود. این درست چیزی است که من زمانی که از زندان اوین آزاد شدم می‌پنداشتم. چیزی که به خشم من افزود، ولی امروز تصور دیگری دارم. بیاد دارم که مأمور بازجويی بمن می‌گفت: «من هر کاری دلم بخواهد می‌کنم و هیچ کس نمی‌تواند به تو کمک کند». در تنهایی سلول انفرادی، با خود می‌گفتم درست است آنها هر چه بخواهند می‌کنند، ولی در حالیکه این را بخودم می‌گفتم، من می‌دانستم که می‌توانم پیش خود آزادی را تصور کنم. این چیزی بود که آن مأمور بازجویی و رژیمی که به آن خدمت می‌کرد ،جرأت تصور آنرا ندارند. و در دراز مدت این برتری ماست. توانایی ما که قادریم آزادی را تصور کنیم.