ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 04.07.2009, 11:22
وقتی صدای الله‌اکبر به خاموشی می‌گراید

امید ساعی
دیروز جنتی در نماز جمعه از آرامشی که برقرار شده است صحبت کرد. این گفته را می‌توان با کم شدن صدای الله اکبر‌های شبانه در برخی از محله‌ها٬ و سکوت گورستانی که به تدریج سایه سیاه خود را بر سر شهرها می‌گستراند تأیید کرد. اما آیا جنتی نباید از این سکوت وحشت کند؟ آیا مردم پذیرفته‌اند که خدای آنان از امثال جنتی کوچک‌تر است؟ یا اعتراض خود به دزدیده شدن رأی‌هایشان را پس گرفته‌اند و با استدلال‌های قوی و پر زور نماز جمعه به صحت انتخابات اعتراف کرده‌اند؟

آن زمان که شورای نگهبان با تیغ نظارت استصوابی کاندیداها را سر می‌برید و آقای بادامچیان می‌گفت رد صلاحیت شده‌ها پرونده زنا دارند اما برای حفظ آبرویشان به آنها نگفته‌اند (و به من گفته‌اند تا موضوع را برای مردم جا بیاندازم!)٬ آن روزها که آقای جنتی برای جلوگیری از ورود یک اصلاح طلب به مجلس انتخابات را باطل می‌کرد (به این بهانه که در یکی از روستاها در خارج از حوزه رأی گیری دو نفر با هم دعوا کرده‌اند پس امنیت انتخابات برقرار نبوده است!)٬ آن زمان که گزارش تحقیق و تفحص مجلس تقلب‌های گسترده را بیان می‌کرد (۸ میلیون تقلب در ۲۳ میلیون رأی)٬ آن هنگام که حزب جنتی از سپاه و بسیج و امکانات دولتی و بودجه بیت المال برای تبلیغ کاندیدای خود خرج می‌کرد٬ مردم صلحجو و اصلاح طلب می‌گفتند مهم نیست٬ برای حفظ استقلال کشور و پرهیز از آشوب و رفع عقب ماندگی‌ها٬ خار در گلو تحمل می‌کنیم و آنچنان مشارکتی در انتخابات بعد فراهم خواهیم کرد که هر تقلبی را چاره سازد.

اما اصلاح طلبان در این نیت پاک٬ به فریبی مبتلا بودند که آن را نمی‌شناختند. بسیاری از اصلاح طلبان باور داشتند که جمهوری اسلامی با گفتمان ولایت فقیه خود می‌رود تا تحولی در جهان ایجاد کند و با زدودن ارتجاع از دامان کشورهای مسلمان٬ به کمک اجتهاد پویا٬ با تفکیک احکام اولیه و ثانویه٬ با تشخیص مصلحت و با افکار و اندیشه‌های مترقی که در بزرگان شیعه از ملاصدرا تا کنون سراغ داشتند٬ جهان اسلام را با جهان معاصر پیوند دهد٬ به آن روستانشین که دختر خاطی خود را به دست خود سنگسار می‌کند و به آن حاشیه نشین شهر که همسر خود را کتک می‌زند کمک کند تا اندیشه‌های عقب مانده و خرافات را کنار بزنند و به درک صحیحی از اسلام ناب نایل شوند٬ و شیوه‌ای از زمامداری را به جهانیان عرضه خواهد کرد که در آن مولا و اداره کننده جامعه٬ ولی و دوست مردم باشد و اندیشه و فقاهت او با تعهد اخلاقی و دینی توأم باشد.

آن زمان که حزب جنتی با هزاران ترفند و اتهام٬ اصلاح طلبان و اندیشه‌های اصلاح طلبانه را از همه جا طرد می‌کرد و اسلام را به همان صورت که پهلوی و قاجار و صفویه عرضه می‌کردند در ارگان‌ها و نهادهای کشور جایگزین می‌نمود٬ مراجع و روحانیون مبارز و بسیاری از اصلاح طلبان دل خوش داشتند که اندیشه‌های امام و نظریه انقلابی ولایت فقیه را به جهان عرضه خواهند کرد و گفتگوی تمدن‌ها٬ گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب را با نیک اندیشی پیش خواهند برد و در عرصه داخلی نیز با انتقال تجربه و دانسته‌ها و درک خود به جامعه٬ به تدریج درک و برداشت خود را به گفتمان مسلط تبدیل خواهند کرد و از قوه مجریه و مقننه و دیگر عرصه‌ها٬ ارتجاع را چنان پس خواهند زد که توانایی بحران آفرینی هم نداشته باشد.

اما شعبده بازی انتخابات اخیر نشان داد که حزب جنتی همه درها را به روی تحقق اراده اکثریت بسته است و از آن بالاتر٬ قصد دارد همچنان که از پیش گفته بود٬ انتخابات دوره دهم را به تعیین تکلیف نهایی با اصلاح طلبان بدل کند و آنها را از موضع اپوزیسیون و از صفحه روزگار محو نماید.

فریبی که اصلاح طلبان دچار آن بودند٬ در اینجا بود که برای حزب جنتی نوعی قداست را باور داشتند که در لحظه بحرانی٬ جایی که منافع دین و منافع کشور و منافع مردم مطرح باشد٬ بیطرفانه قضاوت خواند کرد و مانع سقوط نظام خواهند شد. اصلاح طلبان که از ماهها پیش از انتخابات٬ اتهام انقلاب مخملی را شنیده بودند٬ آن را نوعی بازارگرمی و تبلیغات بی رمق انتخاباتی برای به در کردن خود می‌پنداشتند و دروغی مانند سایر دروغ‌های بزرگ احمدی نژاد می‌دانستند.

اما توطئه گران کودتاچی که می‌دانستند چه تقلب گسترده‌ای را تدارک دیده اند٬ آن اتهام را برای توجیه سرکوب مطرح کرده بودند و هم با پخش گسترده اتهام در محافل مختلف٬ و هم با جلسات و سازماندهی قبلی نیروهایی در سپاه و بسیج و لباس شخصی‌ها و تأمین تجهیزات مورد نیاز٬ مقدمات سرکوب را فراهم کرده بودند. همسایه شمالی که انگیزه‌های دوران تزاری در آن احیا می‌شد و ناظر رشد شیوه‌های عهد قاجار در ایران بود٬ بسته نرم افزاری و تجهیزات سخت افزاری را برای این سرکوب فراهم کرده بود. در حالی که اصلاح طلبان در خوش باوری ساده دلانه خود غرق بودند٬ شاید انگلستان حرکت‌های روسیه و آموزش‌های آنان را زیر نظر داشت که به گفته جنتی٬ از اسفند ماه به اتباع خود هشدار داده بود در ایام انتخابات ایران در خانه بنشینند.
اصلاح طلبان که به گفته آقای کروبی عزم کرده بودند در شب انتخابات بیدار بمانند٬ در واقع تمام این چند ماه خواب بودند و با صداقت و پاک نیتی به این می‌اندیشیدند که اگر موج عظیمی برای مشارکت مردم در انتخابات ایجاد کنند٬ در همان مرحله اول دور به دست دو کاندیدای اصلاح طلب خواهد افتاد.

انتخابات انجام شد و دروغگو را از صندوق بیرون کشیدند. قبل از شمارش آراء ٬ حمله به ستاد مهندس موسوی آغاز شد. همان شب کودتاگران در خیابان‌های تهران پای پیاده یا سوار بر موتور به راه افتادند و به شیوه شعبان جعفری قهقهه مستانه سر دادند. مانور نظامی شروع شد و دستگیری‌ها آغاز گردید و رفت آنچه رفت و همه شاهد بودیم.

روز جمعه بعد٬ دومین شوک به اصلاح طلبان وارد شد. در اوج ناباوری آنها٬ فقیه عادل - که تا دیروز رهبران ستادها درد دل خود را نزد او می‌بردند و شکایت‌ها را پیش او عنوان می‌کردند- با یکسویه ترین موضع گیری‌ها نشان داد که هیچ امکانی برای گشودن دری به روی عدالت وجود ندارد. خامنه‌ای با پوزخند اصلاح طلبان را مسخره کرد که می‌خواسته‌اند در ایران انقلاب مخملی راه بیاندازند. در حالی که به خوبی می‌دانست اگر اندکی از این تصور در مخیله این انسان‌های شریف وجود داشت٬ آن جمعیت چند میلیونی در راهپیمایی روز دوشنبه در خیابان‌ها می‌نشست و هرچه را می‌خواست می‌توانست همانجا به دست آورد. هیچ نیرویی حتی توپ و تانک و بمب هم قادر نبود چنان جمعیت انبوهی را متفرق کند.

اما توطئه کودتاگران کاملاً حساب شده بود. آنها در حالی که رأی مردم را می‌دزدیند٬ فریاد آی دزد برآورده بودند. گرچه هرکس به سادگی تشخیص می‌داد آن که توبره دزدی بر دوش گرفته و جلو تر می‌دود چه کاره است. هر عقل سلیمی درک می‌کند جریانی که سالها برای چنین روزی توطئه چیده است و آن را مرحله به مرحله پیش برده است، جریانی که اساساٌ به رأی مردم و حق انتخاب آنان باور ندارد، جریانی که همه قدرت را در دستان خود می‌طلبد و از مدتها پیش برای تحقق این امر به نظامیان متوسل شده است، در برابر هجوم مردم به صندوق‌های رأی به کودتای انتخاباتی روی می‌آورد.

اکنون اصلاح طلبان، حریف و شیوه‌های بی رحمانه و غیر انسانی او را که به هیچ اصول و ارزشی پایبند نیست، شناخته‌اند و حتی با ضربات چوب و چماق و زنجیر، آن را حس کرده‌اند. دیگر دستگیری و شکنجه زن و مرد و پیر و جوان و حتی کسی چون حجاریان که به مراقبت پزشکی شدید نیاز دارد، و ارعاب گسترده مردم و حمله به کوی دانشگاه و حریم خانوادگی و کشتار انسان‌های بیگناه با شلیک مستقیم به جمع مردم یا ترور انفرادی آنان، و تهدید به بمب گذاری در تجمعات مردمی و اجرای آن، فیلتر کردن سایت فراکسیون اقلیت مجلس، و شوهای تلویزیونی اعتراف گیری برای کسی نامنتظر نیست. صحبت‌های روز جمعه جنتی نیز بر کسی شوک وارد نمی‌کند.

اگر فریادهای الله اکبر دیشب در برخی از محله‌ها پرطنین نبود، آن را نباید به حساب شوک سوم گذاشت. تنها می‌توان گفت مردم از این همه فریب، و از این همه سوء استفاده از باورها و از این همه خودخواهی و خودمحوری تأسف می‌خورند. کسی که خطبه اول نماز جمعه را به خطبه پیامبر اختصاص می‌دهد و در خطبه دوم مهندس موسوی و آقای کروبی و دیگر افراد پاک سرشت را به اشاره خیانتکار می‌خواند و مقدمات دستگیری آنان را با تعریف مسئله به عنوان تقابل نظام و ضد نظام فراهم می‌کند، تنها تأسف شنونده را بر می‌انگیزد.

مردم درک می‌کنند که چگونه همه چیز وارونه جلوه داده می‌شود. بازنده به عنوان برنده رکورد شکن با آرایی دندان شکن، کودتاگران به عنوان قهرمان افشا و شکست انقلاب مخملی، پیگیری کنندگان اصل صریح قانون اساسی درباره تجمع و راهپیمایی به عنوان اغتشاشگر، فرهیختگان صلح طلب که زیر باتون هم به خشونت متوسل نمی‌شوند به عنوان سوسول، و کسانی که برهنگی حاکم را نشان می‌دهند به عنوان دروغگو نامیده می‌شوند.

تأسف شنوندگان از اینجاست که جنتی در نگهبانی از منافع حزبی و جناحی خود قانون اساسی را به صراحت زیر پا می‌گذارد، در محراب نماز باور مؤمنین را به بازی می‌گیرد، و به نام انقلاب، پایان خط امام و تئوری ولایت فقیه را اعلام می‌کند. تأسف در این است که آنچه اکنون در ایران شکل گرفته و می‌گیرد، هیچ تفاوتی با نظام خلیفه گری عثمانی و حکومت طالبان ندارد. از این به بعد حکومت ایران نه تنها حرفی برای گفتن در عرصه جهان ندارد، بلکه در مقابل مردم خود نیز جز زبان زور را نمی‌تواند به کار گیرد. تأسف در این است که مردم می‌بینند نالایقان خود محور، در یک صحبت به مقدسات اهل تسنن توهین می‌کنند و رابطه با کشورهای اسلامی را به هم می‌ریزند، و در صحبت دیگر کشورهای اروپایی را به واکنش وادار می‌کنند و کشور را به انزوا می‌کشند. اما آنان را باکی نیست. جمهوری برود، اسلام برود، ایران هم برود، آنها که هستند!

مردم متأسفند زیرا کسانی که برای خرید رأی روستاییان و اقشار زحمتکش، بودجه چند ماه مملکت را پیش خور کرده ند، کسانی که در اوج درآمدهای سرشار نفتی اقتصاد را به ورشکستگی کشاندند، کسانی که فرهیختگان و اندیشمندان کشور را دچار انفعال و بی اعتمادی کرده اند، تنها به حفظ خود می‌اندیشند. بی سبب نیست که جنتی پس از همه تهدیدها، کسانی را که ضد نظام و خائن خوانده است دعوت می‌کند باز هم پای صندوق‌های انتخابات بیایند! او از جمهوریت تنها همین بازی نمایشی را یاد گرفته است.

اما کم طنین شدن فریاد الله اکبر جنبش اعتراضی، دلیل دیگری هم دارد. مردم گرچه ناامید نیستند و می‌دانند چه گام‌های بزرگی برداشته‌اند و به چه دستاوردهای عظیمی رسیده اند، اما برای جلو رفتن، نیازمند برنامه، نظم و فرمان هستند. رهبران جنبش چنان صادقانه وارد میدان شده‌اند و پایداری کرده‌اند که مردم مطمئن هستند بازگشت و زد و بندی در کار نخواهد بود. شناخت از درجه پایبندی و اعتقاد رهبران جنبش این اطمینان را ایجاد می‌کند که آنان برای حفظ آرمان‌هایی که به آن معتقدند و برای بارور کردن امید مردم، هرگز به سازشی که در تاریخ لااقل به عنوان فاجعه ثبت خواهد شد، تن نمی‌دهند. اما این کافی نیست! با توجه به بی تدبیری، قانون گریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیم گیری و تداوم سیاست‌های ویرانگر اقتصادی دولت تحمیلی، کشور هر روز بیشتر در آستانه سقوط قرار خواهد گرفت. برای جلوگیری از این سقوط باید با تمام نیرو در جهت تحقق برنامه‌ای مدون حرکت کرد. شعار هر شهروند یک فعال اجتماعی، کافی نیست. لازم است جزئیات این فعالیت، طرح شود و به اجرا درآید. واحدهای یک مجتمع مسکونی از چه راههایی باید با یکدیگر برای جنبش اعتراضی همکاری کنند؟ ساکنان محل چطور؟ اعضای فامیل؟ همکاران؟

طبق آمار جنتی، ندا یا هنوز کشته نشده است و یا بسیجی بوده است. جنبش اعتراضی چگونه باید این آمارها را جمع آوری کند و یاد و خاطره عزیزان خود را گرامی بدارد؟ درباره زندانیان و خانواده آنان چه باید کرد؟ از کسانی که در جریان پیشبرد جنبش خساراتی متحمل می‌شوند چگونه باید حمایت کرد؟ کمک‌های مالی یا حق عضویت در جنبش چگونه جمع آوری می‌شود؟ جنبش در هر مرحله چه خواسته‌هایی دارد و چگونه آنها را محقق می‌کند؟ چه نیروهایی و به چه صورت و در کدام بخش باید فعالیت کنند؟ شورای رهبری چگونه مستقر می‌شود؟ اخبار و تحلیل‌ها از چه طریق به مردم خواهد رسید؟ ارتباط با افکار عمومی جهان چگونه برقرار می‌گردد؟ احزاب و تشکل‌های موجود چگونه داوطلبان را جذب خواهند کرد؟ آیا در تجمع‌ها کسانی از میان مردم خطابه خواهند داشت و پیام جنبش و بیانیه‌های آن به صورت شفاهی یا مکتوب به چماقداران فریب خورده گفته خواهد شد؟ برای تقویت نهادهای مدنی کدام الزامات قانونی را در برابر دولت غیر قانونی می‌توان نادیده گرفت؟ چگونه باید دولت تحمیلی را وادار کرد به تعهدات داخلی و بین المللی خود عمل کند؟ تا تحقق کدام پیش شرطها جنبش هر انتخاباتی را یکپارچه تحریم خواهد کرد؟ اینها مسائلی است که دیگر نمی‌توان آن را به ابتکار شخصی ایرانیان باهوش واگذار کرد. رهبری جنبش صادق و مصمم است و نیروهای مردم نیز در داخل و خارج از کشور عظیم است. بسیاری از این نیروها، نخبگان و فرهیختگان جامعه هستند. سینه همه آنها مملو از عشق و امید است. نگذارید ندای این مردم خاموش شود.