ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 23.06.2009, 12:02
بگو مرگ بر دیکتاتور

مهدی رجبی


آقای خامنه‌ای می‌دانید که نوشتن نامه خطاب به شما، آن هم امروز پس از ریختن خون گل‌های نوشکفته‌ای چون «ندا» شجاعت می‌خواهد. شجاعت اینکه با کسی وارد گفتگو شوم که بار سنگین مسئولیت این خون ریزی‌ها را بر دوش دارد. شجاعت گفتگو با کسی که کارزار پرافتضاح تقلب انتخاباتی را تایید کرده، و از دیگران می‌خواهد که چشم بر این همه تقلب، نابکاری و بی حرمتی به حیثیت میلیون‌ها انسان بسته و دست همکاری به بانیان دروغ و سرکوب و کشتار بدهند.

با این حال، من این نوشته را خظاب به شما می‌نویسم، چراکه هنوز می‌توانید با اقدام خود مانع کشتار بیشتر جوان‌های این آب و خاک بشوید. جوان‌هایی که هزار آرزو برای زندگی در پیش روی دارند، و بجای پرداختن به کوشش در جستجوی کار یا ادامه تحصیل به خیابان ریخته‌اند تا از آبرو و حیثیت خود، و از شرف آزاده بودن خویش دفاع کنند.

قصد من از نوشتن این نامه به شما، به روی کاغذ ریختن احساس خشم خود نیست، خشمی که هزاران پدر و مادر مانند من پس از دیدن تصویر ندا و دیگر گل‌هایی که بیرحمانه بدست بسیجی‌ها یا نیروهای امنیتی رژیم پرپر شدند، در دل انباشته‌اند، آنها بی تردید همچون من به یاد دختر و پسر خود افتادند، و خون گریستند که چرا دخترجوان زیبایی را که تنها گناه وی این بود که بطور مسالمت امیز به دفاع از رای و حیثیت خویش برخاسته بود، این چنین وحشیانه کشتند.

باری، غرض از نوشتن این متن همانا یادآوری نقشی است که هنوز می‌توانید بازی کنید؛ نقش بالاترین مسئول حکومتی در جلوگیری از بپا شدن حمام خون. شما در سخنرانی خود، مخالفان را هشدار دادید که اگر بر مخالفت خویش با اعتبار نتایج انتخابات ادامه دهند، و کشاکش بالا بگیرد، مسئول خونریزی‌ها آنها خواهند بود.

آقای خامنه‌ای شما با این گفته خود همه اصول حقوقی را که در جهان مدرن و‌ای بسا در فقه اسلام مورد احترام است، بزیر پرسش بردید. مسئول امنیت یک جامعه همانا دارندگان زمام قوه اجرایی‌اند. دراین رابطه، اگر کارگزاران آنها به رفتارهای غیر قانونی دست زدند، و مانند لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه هجوم بردند، و بر روی جوانان شلیک کردند، بنابر موازین و اصول حقوقی همه کشورهای متمدن، تقصیر آن به عهده دانشچویان زخمی و کشته شده نیست. بلکه تقصیر آن، بعهده کارگزاران دولتی است ـ حتا اگر تحریک شده باشند ـ که زدند و شکستند و کشتند.

آقای خامنه‌ای حتا در زمان شاه نیز پیش از سالهای انقلاب، کارگزاران رژیم در اظهار نظر‌های علنی هیچگاه مسئولیت سرکوب و خونریزی را به گردن قربانیان آن نمی‌انداختند. تنها در زندان‌های سیاسی آن رژیم و در زیر شکنجه، بازجویان به زندانیان می‌گفتند که اگر اصرار کنی و اسرار را لو ندهی، بیشتر شکنجه خواهی شد و تقصیر آن بگردن شما خواهد بود.

با وجود آنکه پس از این گفته شما، بسیحی‌ها و لباس شخصی‌های سپاه پاسداران مجوز یافته‌اند تا بیرحمانه کشتار کنند، چنانکه در دوسه روز گذشته بین ۲۰ تا ۱۵۰ نفر از جوانان پاکدل و آرزومند زندگی بهتر، بوسیله همین نیروها کشته شده‌اند، و صدها نفر دیگر زخمی شده‌اند. ولی باز من شجاعت بخرج داده، و تن به ناسزاهایی که نصیب من خواهد شد، خواهم داد، تا شاید آن کمترین امیدی نیز که به اثربخشی احتمالی دخالت شما در جلوگیری از گسترش حمام خون وجود دارد، به کار گرفته شود.

آقای خامنه‌ای نمی‌دانم شما بیاد دارید یا نه؟ درهرحال، من یادآورتان می‌کنم که در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ پس از انکه سربازان حکومت شاه در میدان ژاله به روی مردم اجتماع کننده در آنجا شلیک کرده، و چند ده یا چند صد نفر را کشتند. بلندگوهای تبلیغاتی آن رژیم، گناه این کشتار و کشتار‌های دیگر را در آن روزها به گردن کسانی انداختند که از مقررات سرپیچی کرده، و رعایت حکومت نظامی را نکرده بودند.

قصد من این نیست که به شما گوشزد کنم که استدلال‌های شما و رژیم شاه همانند شده‌اند، بلکه می‌خواهم به شما یادآور شوم که در آن روز سیاه ۱۷ شهریور – که من خود در میان جمعیت آنجا حاضر بودم – شعاربرعلیه شاه زیاد رایج نبود، هنوز شعار «بگو مرگ برشاه» طنین افکن خیابان‌های تهران نشده بود، و هنوز مردم در راستای پیکار آزادی خواهی و عدالت جویی خود به نفی کامل رژیم شاه نرسیده بودند. پس از این کشتارها در پایان تابستان و اوایل پاییز آن سال، مردم دل از رژیم شاه برکندند، و سودای اصلاح آن را از سر بیرون کردند، دلیل اصلی ان نیز در این بود که گردانندگان آن رژیم نخواستند بپذیرند که میلیون‌ها مردمی که در خیابان‌ها دست به اعتراض می‌زدند، از اوضاع نا راضی بوده، و اینکه آنها تشنه آزادی و عدالت بودند. گردانندگان آن رژیم، همچون شما همواره آن نارضایتی‌ها را به تحریک دشمنان و بیگانگان نسبت می‌دادند. باری بر این متن و درچنین شرایطی بود که غرش سهماگین صدای آنها در بیان «بگو مرگ برشاه» طنین افکن شد، و پژواک آن، پایه‌های حکومت شاه را متزلزل ساخت.

آقای خامنه‌ای، من بعنوان کسی که سودای حفظ جمهوری اسلامی را نداشته، و حتا با قانون اساسی و ارکان و اصول حکومتی آن مخالف ام، بهیچوجه واهمه آن را ندارم که شعار «بگو مرگ بر شاه» این بار در رابطه با حکومت شما تکرار شود. ولی از آنجاکه می‌دانم که مردم ایران نیروی سیاسی لازم برای اداره اوضاع کشور، در شرایطی آنچنان آشفته و بهمریخته را ندارند، پس چه بهتر که حرکت جامعه ایران بسوی آزادی و دمکراسی بگونه‌ای مسالمت آمیز صورت گیرد. من پیرو سیاست «هرچه بدتر بهتر» نیستم. هستند کسانی که می‌نوشتند«مرگ یکبار شیون یکبار» و دراین رابطه، خواهان بهم ریختن هرچه بیشتر اوضاع اجتماعی کشور بودند. من بدلیل تجربه و آگاهی به تاریح دمکراسی‌های پیشرفته، دریافته‌ام که راه اصلاح امور کم هزینه‌تر از راه انقلاب است، و بدین خاطر، آخرین تیرهایی را که درترکش هستند بکار می‌گیرم، و بشما نامه می‌نویسم تا شاید بپذیرید که دفاع از احمدی نژاد و نابکاری‌هایی که زیر حمایت شما، و با آگاهی شما، ازسوی وی صورت گرفته‌اند، کاری غیر انسانی، بیدادگرانه و حتا غیر اسلامی است. کجای اسلام به یک گروه مسلمان اجازه می‌دهد که به بهانه فتوا و یا تشخیص سیاسی در رای میلیون‌ها مردم که از مال و جان شان عزیرتر است تقلب بکند، تا از پیروز شدن گروه مسلمان دیگری جلوگیری بعمل اورد؟ کجای اسلام اجازه می‌دهد که به جوان‌های بیگناه تیر اندازی شود؟

آقای خامنه‌ای با حساب آنچه گفته شد، بنظر می‌رسد که دریافته باشید که منظور از نوشتن این نامه چیست. من دلتنگ آینده شما نیستم تا شما را از خطر فراگیر شدن شعار «بگو مرگ برخامنه یی» آگاه نموده، و پیآمدهای گسترده شدن جنبش اعتراضی مردم در راستای متزلزل نمودن ارکان جمهوری اسلامی را به شما گوشزد کنم. شما حتما شنیده اید که مردم از سه روز پیش و بدلیل سخنرانی دفاعی شما از احمدی نژاد و بدنبال سرکوب و خونریزی وحشیانه گارگزارانتان بطرز گسترده‌ای شعار «مرگ بر دیکتارتور» و گهگاه شعار مرگ بر خامنه‌ای را سر می‌دهند. آقای خامنه‌ای تا هنوز دیر نشده، و شعار مرگ بر دیکتاتور آشکارا و بطور همه جانبه صورت مرگ بر خامنه‌ای و مرگ بر ولی فقیه را بخود نگرفته است، بخود آیید، و از ادامه خونریزی بیشتر جلوگیری نمایید. آقای خامنه‌ای اگر یک هفته پیش می‌توانستید با سیاستی هوشمندانه خود را از کنار احمدی نژاد کنار کشیده، و مانع براه افتادن شعار «مرگ بر دیکتاتور» بشوید، امروز دیگر بس دیر شده، و این شعار که دامن شما را نیز می‌گیرد، فراوان جاری و طنین افکن شده است.

باری، آقای خامنه‌ای اگر منظور مرا از نوشتن این نامه که صادقانه نوشته شده، و خواهان جلوگیری از ریختن خون گل‌های نوشکفته‌ای چون ندا می‌باشد، دریافته اید، بشتابید و خط خود را از حساب احمدی نژاد و کسانی که بانی این تقلب بزرگ بودند، جدا نمایید. وگرنه شما نیز بزودی گرفتار سرنوشت شاه خواهید شد.

مهدی رجبی
سه شنبه ۲ تير ۱۳۸۸