ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 16.01.2009, 10:15
ما و غزه

بابک جاودان‌خرد
بازهم از زمین خاورمیانه خون می‌جوشد. مردم بی‌پناه غزه که چند سال پیش- همچون ما در ۳۰ سال پیش- تصمیم گرفتند "دفع فاسد به افسد کنند" و لذا حماس را در انتخاباتی ظاهرا آزاد برکشیدند و برصدر نشاندند، اکنون دارند تاوان آن ناآگاهی و ساده انگاری خود را با خون زنان و کودکان وعمدتا غیرنظامیان ساکن این باریکه پس می‌دهند. اسراییل اما، بی‌توجه به پیآمدهای ناگواراخلاقی، سیاسی و اجتماعی حمله‌ی همه جانبه و بیرحمانه‌ی خود به غزه، همچنان راه خودرا می‌کوبد و پیش می‌رود و حتی دفتر سازمان ملل را هدف قرار می‌دهد. آمریکای (هنوز) بوش نیز طبق معمول و بی‌آنکه "ککش بگزد" از اقدامات "تنبیهی" طفل دردانه‌ی نازک نارنجی و بهانه گیرش پشتبانی می‌کند، و درعین حال کار را برای رییس جمهور در راه اش، اوباما، دشوارتر و پیجیده‌تر می‌سازد. اروپاییان غربی و غیره نیز کار چندانی از دست‌شان برنمی‌آید، جز مقادیری طرح ِ روی کاغذ و غرولند به اسراییل و چشم غره به حماس.

تاکنون پس از نزدیک به ۳ هفته جنگ، بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی و ۱۳(!) اسراییلی جان خودرا از دست داده و حدود ۴۰۰۰ تن زخمی شده‌اند - که احتمالا شماری ازاین‌ها نیز برای همیشه معلول یا به رحمت ایزدی خواهند پیوست. اینجاست که یاد سخنان خمینی در دل عاشقانش زنده می‌شود که گفت "بکشید ما را! امت ما قوی‌تر می‌شود(؟!)". نمایش‌های مضحکی هم که در این دوسه هفته در "دفاع" از فلسطینی‌ها و بزرگداشت شهید و شهادت در کشور بلا زده ما انجام شده گویی در راستا و در استقبال از همان پیام بنیانگزار "راحل" بوده است.

اما ببینیم این جنگ چرا و با چه انگیزه آغاز شد، و اصولا چرا حماس با توجه به آگاهی از واکنش قابل پیش‌بینی اسراییل که نمونه‌ی آن در جنگ ۳۳ روزه‌ی تابستان ۲ سال پیش با حزب الله تجربه شد، اقدام به موشک پرانی و تحریک اسراییل به حمله کرد؟ به نظر می‌رسد که انگیزه‌ی حماس نه رفع محاصره‌ی غزه و گشایش مرزها که معرفی و احتمالا تثبیت خود به عنوان طرف اصلی مذاکره با اسراییل و کنار زدن فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس است.

حماس نیک می‌داند که با کودتای خونین خود در تابستان ۲۰۰۷ علیه نیروهای فتح به رهبری عباس و کشتن و اخراج نمایندگان و ماموران آن در غزه، مشروعیت قانونی خودرا در چشم مردم فلسطین و دیگر کشورهای عرب و حتی جهان از دست داده است. حتی اسراییل نیز به بهانه‌ی اقدام کودتایی حماس دست به محاصره‌ی غزه زده است. بنابراین رهبران قدرت طلب حماس به انگیزه‌ی این بدیل‌سازی و با تحریک رژیم اسلامی ایران و سوریه وارد این بازی خطرناک و خونبار شد و زندگی مردم ِ از توهم به درآمده‌ی غزه را وجه‌المصالحه‌ی این قدرت طلبی و عرض اندام محکوم به شکست کرد.

حماس ابلهانه بر آن بود (و شاید هنوز هم هست) که می‌تواند سرنوشت این جنگ قمارگونه را به سرنوشت جنگ ۳۳ روزه‌ی لبنان پیوند زند و در پایان جنگ و بی‌توجه به پیآمدهای عملی آن خودرا پیروز نبردها و طرف اصلی جنگ و (مذاکره احتمالی) با اسراییل اعلام کند، غافل از اینکه غزه باریکه‌ای بسته است که پیرامون آن را دریای مدیترانه، اسراییل و مصر گرفته است و حماس نمی‌تواند سلاح، مهمات و نیروهای از دست رفته‌ی خود را - برخلاف حزب الله لبنان - به آسانی جبران و جایگزین کند، و لذا حمله‌ی همه جانبه‌ی اسراییل می‌تواند کمر حماس را بشکند یا دست کم آن را بسیار تضعیف کند. به احتمال زیاد چند صباحی پس از پایان عملیات نظامی و اعلام آتش بس، انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری فلسطین ( احتمالا بطورهم زمان) برگزار خواهد شد و حماس پاسخ این ماجراجویی خونبار و پرهزینه‌ی خودرا با رای مخالف مردم غزه خواهد گرفت.

دراین میان اما رژیم اسلامی که حماس را در سرازیری می‌بیند، عقده‌ی خودرا بر سر مردم ایران و نیروهای جامعه‌ی مدنی خالی می‌کند: دفتر کانون مدافعان حقوق بشر را بطور غیرقانونی می‌بندد؛ شیرین عبادی را از طریق اجامر و اوباش اسلامی‌اش ارعاب می‌کند؛ دانشجویان قهرمان را دستگیرو سرکوب می‌کند؛ متهمان نگون بخت را سنگسار می‌کند؛ روزنامه‌ها و وبلاگ‌ها را می‌بندد؛ زنان مبارز و برابری طلب را زندانی می‌کند؛ ایرانیان کرد و بلوچ و... را زندانی و اعدام می‌کند؛ پزشکان انسان دوست و فرهیخته ما (برادران علایی) را دادگاهی و محکوم می‌کنند و... دست آخر نیز هموطنان بهایی ما را که گناهی جز باور به دینی متفاوت ندارند، مورد پیگرد و آزار قرار می‌دهد، وهمه این‌ها در شرایطی رخ می‌دهد که جهان و کشور یکی از وخیم ترین بحران‌های اقتصادی چند دهه‌ی اخیر خودرا تجربه می‌کند. بهای نفت که تابستان گذشته تا آستانه‌ی ۱۵۰ دلار هر بشگه بالا رفته بود، دچارسقوط آزاد شده و اکنون پس از ۵ ماه تا نزدیکی ۳۰ دلار هر بشکه پایین آمده است. در تاریخ اقتصاد سیاسی نفت، هرگز قیمت این کالای فرا-استراتژیک چنین افت شدیدی را ظرف چنین مدت کوتاهی تجربه نکرده بوده است.

این البته خبری بسیار ناگوار برای رژیم (و زائده‌های منطقه ای و جهانی‌اش همچون حماس و حزب الله و لشگر مهدی و... برخی رژیم‌های دست به دهان آمریکای لاتین) است که دیگر نمی‌تواند پول بادآورده‌ی نفت را خرج ماجراجویی و "اطعام مساکین" مسلمان و نامسلمان کند.

بی گمان شکست نظامی احتمالی حماس درغزه به موازات کاهش قیمت جهانی نفت ضربه ای سهمگین و محدود کننده، اگر نه مرگبار، بر رژیم و دست پرورده‌های منطقه ای و بین المللی آن وارد می‌آورد، و از سوی دیگر فشار آن بر نیروهای جامعه‌ی مدنی ایران را افرون‌تر می‌کند. اما آنچه (دست کم برای این قلم) موجب شگفتی است واکنش برخی نیروهای ملی- مذهبی در ارتباط با تراژدی غزه است که بجای ابراز همدردی با مردم در محاصره‌ی غزه، محکومیت یکسان اسراییل و حماس و درخواست آتش بس و صلح، به جانبداری ازاین گروه بنیادگرای کودتاچی پرداخته و آینده را ازآن حماس دانسته اند!

متاسفانه، ملی- مذهبی‌ها هنوز هم پس از ۳۰ سال تجربه‌ی تلخ، کماکان از سیاست خارجی فلسطین محور و اسراییل ستیز رژیم، آشکار و نهان، حمایت می‌کنند و نمی‌توانند موضعی مستقل و بی‌طرف (همچون ترکیه) نسبت به بحرانی بگیرند که نه فقط ربطی به منافع ملی ایران ندارد که برعکس، می‌تواند موقعیت حساس ایران را در دو منطقه‌ی استراتژیک خلیج فارس و آسیای مرکزی- قفقاز به خطر اندازد. در حالیکه موضع ما در قبال رویدادهای خاورمیانه باید تابعی از منافع ثابت ملی کشورمان باشد که همانا حمایت از حکومت قانونی و میانه روی محمود عباس (به رغم همه‌ی نقطه ضعف‌هایش) و برقراری صلح است. دخالت ناموجه در دعوای " عمو زادگان " چه بسا چشم طمع اغیار به تمامیت ارضی ایران را تیزتر، و آسیب پذیری‌های ما را در درون وبیرون شدیدتر کند.