ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 09.01.2009, 10:51
آقای خاتمی چرا به ملت ایران توهین می‌کنید؟

عبدالعلی پارسا

با فرا رسیدن فصل انتخابات، بازهم هر کس هرچه دارد و ندارد، خرج انتخابات می‌کند. با از دست رفتن همهء دست آوردهای انقلاب و مصادرهء آن‌ها بوسیلهء روحانیت، مردم ایران ناگزیرشده‌اند از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه ببرند. آقای خاتمی به همین شکل بهترین گزینه در میان اصلاح طلبان شده‌اند، اما اشکال در این است که برای رسیدن به مقصود، ایشان هم از ابزارهائی استفاده می‌کنند که کم و بیش در بساط رقبای ایشان هم وجود دارد. از جمله ایشان در نشست ۱۵/۱۰/۸۷ دائرةالمعارف اسلامی ضمن بیانات خود فرموده‌اند که سکولاریسم برای کشوری/ملتی مانند ایران زود است. این سخن آشکارا به این معنی است که ملت ایران رشدی را که لازمهء سکولاریسم است، ندارد. البته چون ایشان در این سخن کسی را استثنا نکرده اند، شامل خود ایشان هم می‌شود و من در تعجبم که ایشان، دست کم به عنوان عضوی از ملتی که هنوز لیاقت زندگی سکولار را نیافته، چگونه به خود اجازه می‌دهند که در جهان پرچمدار گفتگوی تمدن‌ها باشند؟ نداشتن لیاقت حکومت سکولار پشتوانه‌ای برای گفتگوی تمدن‌ها می‌تواند بود؟

سی سال پیش که ما را انقلاب کردند، ما کسی را نداشتیم که در معرض عام قمه بزند و علاوه برآن بر سر فرزند نابالغ خود هم قمه فرود آورد. این حرکت و همهء مانند‌های آن که بسیار زیاد است، همه ره آورد نظام جمهوری اسلامی است که آقای خاتمی خود را به حفط آن متعهد می‌بینند و حاضرند جان خود را بر سر آن بگذارند. پیش از آن زمان ما کسانی را نداشتیم که دستهء سینه زنی و تعزیه را ابزار خود نمائی یا وسیلهء سیاسی کند( البته در شهرستان‌های کوچک وسیلهء قول و قرار دختران و پسران بود). اگر اکنون شده است، ره آورد یاران آقای خاتمی است. البته که نه تنها این افراد، بلکه رهبران آنان هم لیاقت زندگی سکولار را ندارند. در آن زمان امامزادهء مصنوعی که برای فیلم برداری درست می‌شد، شکل امامزادهء واقعی نمی‌گرفت یا کسی ضریحی را که ساخته و در حال حمل هستند زیارت نمی‌کرد. امامزاده‌ای را که آب از بیخ و بن کنده و تا هفت-هشت متری زیر آن را هم روفته و سنگ صلب زمین را بیرون آورده است، فقط برادر بی‌فهم شاه (غلامرضا) بازسازی می‌کرد که در این سی سال هم شاهد آن بوده ایم. این‌ها همه از نتایج سحر است، باش تا صبح دولتت بدمد، چنان که در همین سی سال دیده‌ایم.

در ایران امروز، زنان، دانشجویان، کارگران، تحصیل کردگان و روشنفکران نبردی جانانه را برای عبور از مرحلهء کنونی سیاسی در ایران تدارک دیده‌اند و به همین دلیل بیرحمانه و توسط هزاران مزدور که بخش بزرگی از آن حقوق بگیر دفتر رهبر جمهوری اسلامی هستند، سرکوب می‌شوند. لابد این گروه‌ها لیاقت زندگی سکولار را ندارند، چرا که در برابر ایشان ده‌ها هزارنفر مزدور « مسلمان» وجود دارد که تصادفا یا به تفضل خدا پول نفت بر سر سفرهء آنان رفته است. آن گروه‌ها نه برای یک حکومت سکولار که برای ایجاد یک حکومت عاقل تلاش می‌کنند، اما وقتی آقای خاتمی بگوید که آنان لیاقت سکولاریسم را ندارند، نمی‌توان چنین فکر کرد که آقای خاتمی هم همراه با سرکوبگران رژیم منتها با طناب پنبه‌ای در صدد از پای در آوردن آنان هستند؟

می‌توان از آقای خاتمی پرسید که چه چیزی باعث شده است که ایرانیان لیاقت داشتن حکومت سکولار را به زعم ایشان نداشته باشند؟ این ناتوانی در نژاد، زبان، ترکیب اقوام و دیگر ویژگی‌های ایشان که نیست،اما از آنجا که سکولاریسم چیزی در برابر مذهب است، پس لابد در مذهب ایشان است که به دست و زبان امثال آقای خاتمی به آنان دیکته شده است. خود گوئی و خود خندی؟ عجب مرد هنرمندی!

کافی است سخنان آقای خاتمی را با بسیاری از سخنان و حتی فتوی‌های آقای منتظری مقایسه کنیم که از آقای خاتمی بسیار مسن‌تر هستند. ایشان تا به حال چندین بار سیاست را از فقیه گرفته‌اند. در نظر ایشان فقیه باید به فقه برسد، همان طور که هر متخصص دیگری به تخصص خود. این تنها در دکان مکر و فریب است که همه همه کاره‌اند. این سخنان آقای منتظری جز سکولاریسم معنای دیگری ندارد. خوشبختانه ایشان از روشنفکران دینی نیستند و من امیدوارم همان طور که پنبهء سیاستمداری فقیه را زدند، عنایتی هم به روشنفکران دینی بفرمایند. آقای خاتمی چرا عقب تر از یک روحانی سنتی حرکت می‌کنید و از گفتگوی تمدن‌ها هم سخن می‌گوئید؟

آقای خاتمی در همین سخنرانی خود گفته‌اند که سکولاریسم پاسخگوی غرب هم نبوده و به همین دلیل گرایش به مذهب افزایش یافته است. شگفتا که ایشان توجه نمی‌کنند که در غرب تنها عواملی مانند بوش است که در کورهء مذهب می‌دمند زیرا با تجربه در افغانستان، ایران، پاکستان و عراق دریافته‌اند که مذهب بهترین وسیله برای جلوگیری از رشد ناسیونالیسم و کمونیسم و پیش بردن برنامه‌های استعماری مدرن است. هرچه دختر همسایه خل‌تر به نفع پسر ما!

ما پنجاه سال اخیرعمر خود را در برابر این گونه سخنان روشنفکران دینی باطل کرده‌ایم، اما اگر یک ره آورد داشته‌ایم، افشای روشنفکری دینی است، شیری بی‌یال و دم و اشکم که تا کنون نشان داده جز ابزار سود جوئی و مکر و فریب نبوده است. تا دانشجویان، کارگران، زنان، تحصیل کردگان و روشنفکران ایران، با جدیت و پیگیر به دنبال این فکر نباشند و از روشنفکران دینی پرهیز نکنند، راهشان به افق‌های روشن فردا باز نخواهد شد. برگزیدن بین بد و بدتر چیز دیگری است اما برای پیش گرفتن یک سیاست و روش عام باید از روشنفکران دینی هم گذشت:

ما نقد حیات بر سر خم کردیم / با خــاک خــرابات تیـمم کــردیم
شاید به در میکده‌ها در یابیم / آن عمر که در مدرسه‌ها گم کردیم