ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 06.11.2008, 6:50
پیروزی «اوباما»، آغاز فصلی نوین در تاریخ آمریکا

شهلا صمصامی
سه شنبه ۴ نوامبر ۲۰۰۸ در تاریخ آمریکا بعنوان آغاز فصلی نوین در جامعه این کشور ثبت خواهد شد. شاید در آینده، در کتاب‌ها چنین نوشته شود: «در آنروز حکومت ۲۰ ساله نئوکنسرواتیوها و مذهبی‌های دست راستی بپایان رسید. دوران حکومت زورگویی، خشونت، نفاق و بی احترامی به حقوق مردم و ملت‌ها تمام شد. شاید در کتابهای تاریخ نوشته شود که آمریکا کشوری که برده داری، حتا در قانون اساسی آن تأیید شده بود، کشوری که بر سر مسئله برده داری کارش به جنگ داخلی کشید، جامعه‌ای که سفید پوستان حق داشتند سیاهان را تنها به جهت رنگ پوست آنها برده‌ی خود داشته و آنها را از هر نوع حقوق انسانی محروم کنند، همین آمریکا در چهارم نوامبر ۲۰۰۸ مردی را که پدرش یک مهاجر سیاهپوست آفریقایی از «کنیا» بود و خود را آفریقایی - آمریکایی می‌نامید، مردی به نام «براک اوباما» به بالاترین مقام در آمریکا انتخاب شد و با در دست داشتن عنوان ریاست جمهوری این کشوربه رهبری دنیای آزاد و دموکراتیک نیز رسید.»

«براک اوباما» فرزند یک مرد آفریقایی و یک زن سفید پوست آمریکایی در زمانی که جامعه‌ی آمریکا در سخت ترین شرایط اقتصادی بود، در یک انتخابات و رفراندم عمومی از جانب میلیونها آمریکایی با رنگ‌ها، نژادها و مذاهب گوناگون و با پیام «تغییر و تحول و امید برای آینده» به عنوان رئیس جمهور این کشور انتخاب شد. در زمانی که جنگ، رکود اقتصادی و ناامیدی یک واقعیت جهانی است، مردم دنیا بی صبرانه در انتظار پایان مبارزات انتخاباتی آمریکا بودند. در سراسر آمریکا صدها هزار زن و مرد، پیر و جوان داوطلبانه برای انتخاب «اوباما» شبانه روز کار کردند. این بار مردم آمریکا مصمم بودند کسی را به ریاست جمهوری انتخاب کنند که بجای پیروی از یک ایدئولوژی دست راستی و خصمانه،وفاداری اش به اکثریت مردم آمریکا باشد. رئیس جمهوری که از وجدان آگاه خود در تصمیمات مهم داخلی و خارجی کمک بگیرد. کسی که بتوانند به او اعتماد کنند. مردم آمریکا و جهان نیاز به یک رهبر متفاوت داشتند.

بقول «برناردلِوی» نویسنده، متفکر و ژورنالیست معتبر فرانسوی، نویسنده‌ی کتاب «بجا مانده در دوران تاریک» ، مردم اروپا از ۸ سال جنگ، آشوب و دورغگویی خسته شده‌اند و باین دلیل «اوباما» را بعنوان «مسیح نجات دهنده» می‌بینند. این سالها دوران تاریکی در زندگی مردم دنیا بوده است» .

این زمان ماست

در شیکاگو در مقابل بیش از ۲۴۰ هزار نفر که از ساعت‌ها پیش در «گرانت پارک» و خیابانها و کرانه‌ی دریاچه زیبای شیکاگو جمع شده بودند، با فریادهای هلهله و اشک‌های شادی، «اوباما» -چهل وچهارمین رئیس جمهور آمریکا روی صحنه ظاهر شد. همسرش «میشل اوباما » و دو دخترش «ساشا» و «مالیا» در کنارش بودند. این تصویری باور نکردنی در تاریخ آمریکا بوده است. «جسی جکسون» از مبارزان تساوی حقوق سیاهان، کسی که که در روز قتل «مارتین لوتر کینگ» بالای سرش بود، میان جمعیت ایستاده و بی اختیار می‌گریست. «اوباما» با همان آرامش و متانت همیشگی و با آن قدرت کلام مسحور کننده اش گفت: ‌«اگر هنوزکسی شک دارد که آمریکا جایی است که همه چیز در آن امکان پذیر است، اگر کسی در ناباوری است که آمال بنیان گذاران ما هنوز زنده است، اگر کسی هنوز به نیروی دموکراسی در این کشور شک دارد، امشب پاسخ خود را دریافت کرده است.»

«اوباما » که به واقعیت شرایط امروز آمریکا واقف است گفت: «راهی که در پیش داریم طولانی است و صعود ما پرفراز ونشیب. ماممکن است نتوانیم در یکسال بآن نقطه برسیم، یا حتا در چهار سال ولی آمریکا،خطاب بشما می‌گویم که من هرگز باین اندازه امیدوار نبوده ام که بالاخره به مقصد خواهیم رسید. من بشما اطمینان میدهم که بعنوان یک ملت به آنجا خواهیم رسید» .

«اوباما» با اشاره‌ای ضمنی به مبارزات سیاهان مانند اتوبوس‌ها در «مونت گامری» ، خانه‌ها در «بیرمنگام» (که توسط سفید پوستان به آتش کشیده می‌شد) و سخنان یک کشیش از «آتلانتا» که به مردم گفت«ما پیروز خواهیم شد» . به مبارزان سیاهپوستان اعتبار داد.

سخنان «اوباما» بطور کلی امیدوار کننده و مثبت بود. وی از پیروزی‌های تاریخی آمریکا سخن گفت، مانند رفتن مردی به ماه، موفقیت در جنگ سرد. «اوباما» گفت:« امریکا، ما راه دارزی را طی کرده ایم،. ما بسیار دیده ایم ولی کارهای بسیار زیادتری در پیش داریم که باید بانجام برسانیم. این فرصت ماست که به وظیفه‌ای که بعهده ما گذاشته شده پاسخ دهیم. این لحظه و زمان ماست» .

با بردن دو ایالت مهم یعنی «ایندینا» و «ویرجینیا» که ۴۰ سال بود به دموکرات‌ها رأی نداده بودند، ثابت کرد که انتخاب او رفراندمی علیه جمهوریخواهان و سیاست‌های منفی و ماجراجویانه آنها بوده است. «اوباما » همچنین با بردن سه ایالت مهم دیگر یعنی «فلوریدا» ، «آیووا» و «نیومکزیکو» که در دو دوره قبل به «بوش» رأی داده بودند، به ریاست جمهوری خود اعتبار بیشتری داد.

رأی دهندگان آمریکایی نه تنها ریاست جمهوری، بلکه اکثریت کنگره را هم به دموکراتها دادند. این نشانه اینست که مردم در انتظار یک تغییر اساسی و همه جانبه در داخل و خارج از آمریکا هستند. آیا «اوباما» می‌تواند پاسخگوی چنین انتظارات بزرگی باشد در آینده معلوم خواهد شد.

چگونه «اوباما» به ریاست جمهوری رسید؟

زمانی که دو سال پیش نام «اوباما» بعنوان یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری شنیده شد، اولین سئوال این بود که چگونه یک سیاهپوست می‌خواهد به ریاست جمهوری آمریکا برسد؟ بسیاری بر این عقیده بودند که هنوز زمان ریاست جمهوری یک سیاهپوست نرسیده است. «هلری کلینتون» این امید را در دل آمریکایی‌ها بوجود آورد که شاید زمان ریاست جمهوری یک زن رسیده باشد، ولی یک سیاهپوست شانسی نداشت.

«اوباما» درآن زمان یک مرد ۴۵ ساله، تحصیلکرده‌ی «هاروارد» که پدرش نیز یک مهاجر آفریقایی بود، حتا برای سیاهپوستان، غریبه بنظر می‌آمد. اگر قرار بود سیاهپوستی روزی بریاست جمهوری آمریکا برسد، شاید برای مثال یکی از کسانیکه در مبارزات تساوی حقوق سیاهان سابقه داشت، کسی که نسل در اندر نسل بردگی، بتعیض و بی عدالتی را تجربه کرده بود کاندیدای بهتری بنظر می‌آمد.

«اوباما » چالش‌های زیادی در پیش داشت. از نظر سفید پوستان نام او «براک حسین اوباما» ، اینکه پدرش مسلمان بوده و کودکی اش را در خارج از آمریکا زندگی کرده و حتا طرز صحبت و برخورد او که به نظر تکبر آمیز می‌آمد، سئوال برانگیز بود. باین دلیل بسیاری او را غیر آمریکایی می‌دانستند. از نظر سیاهپوستان، فاقد شرایط سیاهپوستی بود. از ابتدا، طرفداران او بیشتر جوانان و تحصیلکرده‌ها بودند.

در طی مبارزات طولانی و پر پیچ و خم برای رسیدن به کاندیدایی دموکرات‌ها، «اوباما» ثابت کرد که می‌تواند یک حریف قابل باشد. به ویژه در مبارزه‌ای که با «هلری کلینتون» داشت استقامت، صبر، قدرت و استعداد زیادی از خود نشان داد. حزب دموکرات باتفاق آراء به پشتیبانی «اوباما» آمد. ماجرای پرسر و صدای کشیش «رایت» که از جانب جمهوریخواهان مطرح شد، بار دیگر این سئوال و تردید را در مورد اینکه «اوباما» چقدر آمریکایی است در اذهان عمومی بوجود آورد. حمله به «اوباما» برای پیوستن به یک کلیسای سیاهپوست دست چپی در حقیقت موجب شد محبوبیت او در میان سیاهپوستان بیشتر شود. در اینجا بود که سیاهان «اوباما» را از خود دانستند. بیاد داشته باشیم که کشیش «جرمای رایت» از مبارزان تساوی حقوق سیاهان در گذشته بود و در تمام زندگیش باین مباره ادامه داد، در عین حال از مخالفان جدی دست راستی‌های آمریکا بود.

«جو کلاین» Joe Klein نویسنده و مفسر سیاسی در مقاله‌ای در «نیوزویک» می‌نویسد: در مصاحبه‌ای که با «اوباما» داشتم در مورد ماجرای کشیش «رایت» از او پرسیدم. مدتی فکر کرد و سپس گفت: اولین و مهمترین سئوال برای من این بود که در مقابل ویدیو‌هایی که از یک سیاهپوست ناسیونالیست در همه جا ظاهر شده بود، چه عکس‌العملی نشان دهم. هدف من این بود که آنرا یک موضوع بزرگ کنم نه کوچک و باین دلیل تصمیم گرفتم در مورد مسئله مهم نژاد و روابط نژادی در آمریکا صحبت کنم. به نظرم آمد که این یک فرصت آموختنی است و باید آنرا با مردم آمریکا به عنوان آدم‌های بزرگسال مطرح کنم. می‌دانستم که مردم آمریکا پیچیدگی‌های مسائل نژادی را می‌فهمند» .

«جوکلاین» معتقد است که این یک چالش بزرگ و در عین حال فرصتی بود که «اوباما» حساسیت‌های نژادی را آشکارا مطرح کند و سخنرانی او در «فیلادلفیا» بسیار موفقیت آمیز بود.

پس از کنار رفتن «هلری کلینتون» نگرانی در این بود که «اوباما» نتواند آراء زنان را بدست آورد. با انتخاب «سارا پیلن» به معاونت ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه و آشکار شدن عقاید دست راستی وی، زنان به ویژه «فمنیست»‌ها بطرف « اوباما» رفتند. حمایت «هلری کلینتون» از «اوباما» در تغییر نظر زنان بسیار مؤثر بود.

برنامه‌های سوسیالیستی؟

تبلیغات منفی علیه «اوباما» و برنامه‌های او تا آخرین دقایق انتخابات ادامه داشت. چند روز قبل از آخرین مناظره بین «اوباما» و «مک کین» ماجرای مردی بنام «جو، لوله کش» Joe the Plumber موضوع انتخاباتی شد.

ظاهراً در یکی از جلسات انتخاباتی مردی بنام «جو» به «اوباما» می‌گوید: تو می‌خواهی مالیات افرادی مانند مرا که قصد دارم یک بیزینس کوچک لوله کشی درست کنم زیاد کنی. «اوباما» درپاسخ می‌گوید من مالیات کسانی را که بیش از ۲۵۰ هزار دلار در سال درآمد دارند زیاد می‌کنم و فکر نمی‌کنم هیچ لوله کشی این اندازه در سال درآمد داشته باشد. «جو» می‌گوید اینکار تو شبیه کشورهای سوسیالیستی است. در این هنگام، حزب جمهوریخواه و ماشین تبلیغاتی آنها شروع بکار کرد و «اوباما» را سوسیالیست و کمی بعد کمونیست خواندند. «اوباما» صحبت از تقسیم و توزیع ثروت کرده بود، چیزی که «آدام اسمیت» مبتکر اقتصاد سرمایه داری نیز به آن اعتقاد داشت. جمهوریخواهان کوشیدند مردم را بترسانند که «اوباما» با رسیدن به ریاست جمهوری، حاصل زحمات آنها را گرفته و به افرادی که به اصطلاح بیکار و بی عار هستند خواهد داد.

«اوباما» بطور موثر در سخنرانی‌های متعدد، به بیش از ۳۰۰ بیلیون دلاری اشاره کرد که دولت کنسرواتیو «بوش» برای نجات «وال استریت» ، موسسات مالی و بانک‌ها دراختیارآنها گذاشت. این یک اقدام سوسیالیستی بود ولی در خدمت ثروتمندان. دیگر تئوری دولت کوچک که شعار کنسرواتیوها بود عملانفی شده بود. «اوباما» هوشیارانه این شعار را پیش گرفت که دولت کوچک و بزرگ معنی ندارد. دولت، به ویژه در شرایط بحرانی فعلی باید با مسئولیت رفتار کند. وی اعلام کرد که ایجاد کار مهم ترین وظیفه دولت است که وی در نظر دارد با بازسازی زیربنای فرسوده امریکا و سرمایه گذاری در انرژی سبزبرای میلیون‌ها امریکایی کار ایجاد کند.

از آخرین تلاش‌های جمهوریخواهان، ارتباط دادن «اوباما» به یک استاد دانشگاه و محقق فلسطینی الاصل بود که ادعا کردند سخنگوی جبهه‌ی آزادیبخش فلسطین است. «اوباما» در ۲۰۰۳ در یک پارتی که برای «رشید خالدی» تاریخ شناس و محقق فلسطین برگزار شده بود شرکت کرد. کوشش جمهوریخواهان بر این بود که «اوباما» را به گروه‌های تروریستی ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی ربط بدهند. این دروغ نیز نتوانست مؤثر واقع شود.

دلیل موفقیت اوباما

شاید بشود گفت که مهمترین دلیل موفقیت «اوباما» در رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا، شخصیت و نحوه‌ی برخورد اوست. مفسر سیاسی نشریه «تایم» می‌نویسد: «موفقیت «اوباما» در انتخابات ریاست جمهوری به دلیل ثبات خلق و خوی او و همچنین قدرت تصمیم گیری اش بوده است. «اوباما» در مقابل حملات منفی مخالفان هیچگاه آرامش خود را از دست نداد. اولین تصمیم مهم او انتخاب معاون رئیس جمهور بود که با دقت، فکر و توجه زیاد به جزئیات انجام داد. برعکس «مک کین» که عجولانه و بدون دقت لازم «سارا پیلن» را انتخاب کرد.»

قدرت سخنوری «اوباما» و درایت او موجب شد که صدها هزار نفر برای شنیدن سخنانش در ایالات گوناگون جمع شوند. کسانی که از نزدیک با «اوباما» کار کردند همگی بر این عقیده‌اند که وی یکی از با هوش‌ترین، منطقی‌ترین، با فکرترین و منظم ترین سیاستمدارانی است که به ریاست جمهوری آمریکا رسیده‌اند.

«جو کلاین» مفسر تایم می‌گوید: «مبارزات انتخاباتی «اوباما» استثنایی بوده است. او توانست موضوع بسیار مهمی مانند نژاد و نژاد پرستی را خنثی کند. وی توانست این کار را با آوردن یک خصوصیت مهم در سیاست آمریکا که سال‌ها بود از بین رفته بود، یعنی بلوغ فکری انجام دهد. بدون شک «اوباما» یک فرد معمولی نیست، ولی با توجه به اشکالاتی مانند نام او و عدم تجربه، توانست به عکس رؤسای جمهور پیشین و یا حریفش نشان دهد تا چه اندازه به بلوغ فکری رسیده است و آنهم برای ملتی که بدون شک نیاز به رهبری افراد بالغ و بزرگسال دارد» .

دلیل مهم دیگر موفقیت «اوباما » به وجود آوردن یک تشکیلات بسیار وسیع و منظم و لشگری از داوطلبانی بود که غالباً جوان بودند. این جوانان با استفاده از آخرین تکنولوژی، به ویژه کامپیوتر و دنیای وسیع اینترنت، میلیونها دلار پول جمع کردند. مقدار پولی که برای مبارزات انتخاباتی اوباما جمع شد در تاریخ آمریکا بی‌سابقه بوده است.

«هاوارد فاینمن» Howard Fineman در مقاله‌ای در «نیوزویک» می‌نویسد: «مانند «فرانکلین روزولت» و «ریگان» ، «اوباما» یک مبتکر در سازمان دهی و ارتباط برقرار کردن است. «اوباما» تنها سیاستمداری است که یک تشکیلات چند میلیونی به وجود آورده است. سازمانی که ۵ میلیون داوطلب و بیش از ۳ میلیون حمایت کننده مالی دارد. «اوباما » از طریق این لشکر عظیم داوطلب و اینترنت با طرفداران خود در تماس بوده و به نظرات آنها توجه کرده است.

در نهایت کارنامه ۸ ساله‌ی جمهوریخواهان که جنگ، ترس، بی اعتمادی و رکود اقتصادی برای آمریکایی‌ها بهمراه داشت و تبلیغات منفی «مک کین» موجب شد رأی دهندگان به سوی«اوباما» که امید یک زندگی بهتر را در دل مردم ایجاد کرده بود، بروند.

به قول یکی از مفسرین سیاسی، «مک کین» متعلق به نسل‌های گذشته است و مبارزات انتخاباتی وی نیز کهنه و قدیمی بود. در مقابل، «اوباما» نه تنها خودش چند نسلی جوان تر است، بلکه مبارزات انتخاباتی خود را نیز به قرن بیست و یکم آورد. «اوباما» در نهایت علیرغم همه چالش‌ها، خود را به آمریکا قبولاند.

سفر اوباما

سفر «براک اوباما» از یک سناتور گمنام شیکاگو به سکونت در مهمترین خانه دنیا، «کاخ سفید» نه تصادفی بوده است و نه سفری کوتاه.

«ورنان جردن» Vernon Jordan نویسنده و مبارز سیاهپوست می‌نویسد: «بعنوان کسی که در ۱۹۳۵ در عمق جنوب آمریکا متولد شده، به چشم دیدم که پدرم و برادر بزرگم لباس سربازی پوشیده به اروپا و آسیا برای شرکت در جنگ دوم رفتند. ولی زمانی که به خانه‌مان در «جورجیا» بازگشتند، قانوناً نمی‌توانستند در انتخابات رأی بدهند. امروز در اینجا ایستاده‌ام و با شگفتی و ناباوری نگاه می‌کنم که آمریکا به این مرحله رسیده است. واقعاً امروز در آمریکا بهار است. ولی چگونه ما به این لحظه‌ی تاریخی رسیدیم، چه کسانی تخم‌های این میوه‌ی نوین دموکراسی را کاشتند. اینها مردان و زنانی بودند که زخم‌های بی‌عدالتی را حس کرده و برای برقراری عدالت مبارزه کردند، زنان و سیاهان که حق رأی در آمریکا نداشتند. امسال یک زن و یک مرد سیاهپوست برای کاندیدایی حزب دموکرات مبارزه کردند و حالا یک آمریکایی سیاهپوست به کاخ سفید راه یافته است. امروز در آمریکا بهار است.