ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 18.04.2008, 21:11
مجلس هشتم یکی از مهمترین مجالس قانونگذاری پس از انقلاب!

ملیحه محمدی
فردا مرحله دوم هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار می شود. با وجود اینکه قسمت اعظم نمایندگان در مرحله اول انتخاب شده اند، اما این انتخابات از اهمیت و ارزش کمی و کیفی برخوردار است. به لحاظ کمی، ورود ۸۲ نماینده یعنی چیزی نزدیک به یک چهارم کل نمایندگان مجلس است و در هر مجلسی اثرگذار! و به لحاظ کیفی در مجلسی که در معنای« معینی » چند صدایی است، شرکت، یعنی تقویت یا تضعیف، صدای ما یا صدای آنها!
آری! این یک واقعیت است که مجلس هشتم یکی از متفاوت ترین مجالس بعد از انقلاب است و می تواند به میزانی که مردم و خود نمایندگان آن را جدی می گیرند، اثرگذار باشد.
این مجلسی است که نه چون مجالس اول و دوم و سوم، از یکدستی بسیار و تفاوت فقط در نبرد قدرت های شخصی برخوردار است؛ و نه چون مجلس چهارم و پنجم محل نزاع تنها راست و چپ اقتصادی است، و نه چون مجلس ششم از یک اکثریت مطلق اصلاح طلب، که بیشترین نیرویش صرف دفاع از خود و آزادی های سیاسی و اجتماعی شود.

به یمن حضور دولتی که نه در روی زمین بلکه در آسمان زندگی می کند، و رئیسش از اداره امور یک ده هم می تواند عاجز باشد، به یمن سیاست های غلط اقتصادی که سرمایه مادی نسل های اینده را، آنهم در دور ان بالاترین درآمدها به یغما داده ست، امروز تلاش برای اثر گذاری و کشش و کوشش برای تغییر این وضعیت بحرانی، یک هدف ملی شده است. هدفی که هر نیرویی را صرف نظر از پایگاه سیاسی و اجتماعی و مبانی نظری خویش، تنها به صرف داشتن کمترین احساس مسئولیت در برابر آینده میهنش و اندکی تأمل، به مشارکت واداشته است.
کسانی که لازم نیست حتماً از زمره دل سپردگان به شعار ایران برای همه ایرانیان باشند. ضروری نیست که آزادی بیان و اندیشه اولین درخواست شان بوده باشد. این شرط را نیز می توانند نداشته باشند که برابر حقوقی زنان و مردان، ایده آل برگزیده شان باشد و می تواند هنوز خیلی از عام ترین خواسته ها را نیز نشناخته باشند. اما اینک معرکه ای است که تنها باید به نجات مازاد دارایی مادی و معنوی نسل های آینده اندیشید و هر چه زودتر شر این گروه نالایق را از دم و دستگاه این کشور برچید. و ایضاً لازم نیست که آنها دزد و راهزن و دشمن آگاه ِ این ملک باشند؛ من نمی دانم که در دستگاه احمدی نژاد آنچنان که خودش می گوید مافیای اقتصادی رخنه کرده است یا نه! حتا نمی دانم همه مدیرانش مانند خودش خام و نپخته بی سیاست اند یا خیر. اما می دانم که نهایت کاری که ممکن بود از این مرد بربیاید همان احتمالاً شهرداری بوده است آنهم در معنایی که فقط محل رسیدگی به وضع کوچه و خیابان مردم بوده باشد.
و ایران کشوری است با یکی از حساس ترین موقعیت های جفرافیای سیاسی، و در دورانی بس بحرانی. سیاست ورزیدن در چنین مکان و زمانی از عالم، فاجعه است اگر به دست مردی سپرده شود که احمدی نژاد است و چنین شده است.
خوشحال اند برخی دوستان فرهیخته که آوای کسالت بار تحریم، تحریم شان، در دو سه انتخابات اخیر در کلان شهرها اثر گذاشته و نمایندگان نیروهای شهری را از ورود به پارلمان و دولت محروم کرده است. دستاوردهای دوره شرکت پرشور مردم را، گام به گام تهدید می کند. بعضی ها را از میان برده و در کمین باقیمانده است. این ماحصل عدم شرکت مردم در این چند دوره است و آنها از این وضع خوشحالند. آنها منتظرند روزگار مبارکی برسد که نمایندگان مردم دموکرات و آزاده ـ که البته جز خود خودشان کس دیگری نخواهد بود ـ اجازه شرکت بیابند و آنها صلای شرکت سر دهند. آنها مطمئن هستند که بدون نیاز به مشارکت در همین انتخابات های پر ایراد و کمتر آزاد، روزی و روزگاری، در لحظه مبارکی، ناگهان حکومت و جامعه و اپوزیسیون دموکراتی خواهیم داشت که دیگر انتخابات البته و حتماً و قطعاً عین ِ دموکراسی است.
کانون اصلی قدرت هم، در غیاب پایه اجتماعی آغازین خود، که دیگر به دست آوردنش میسر نیست، از این روند راضی و قانع است. زیرا امروز بچه ها هم می فهمند که تحریم و عدم شرکت فقط به سود راست افراطی تمام می شود. که عدم شرکتی ها تنها هنری که می کنند، نسبت درصد نیروی مقابل خود را بالا می برند. که اگر شرکت کنند به زیان نیرویی شرکت خواهند کرد که بیشترین تقابل را با آزادی و فرهنگ مردم دارد و اینک به جای اینکه قاتق نان شان شود، بلای جانشان هم شده است.
دوم خرداد به تحریمی ها ستم کرد از این بابت که وادارشان کرد تا همه بگویند غافلگیر شدیم و دور بعدی را به جهت عدم مواجهه با غافلگیری، با رأی مردم موافقت کنند، اما خدمتی هم کرد. زیرا که منطقاً نمی توانست، و نتوانست پاسخگوی مطالبات سرکوب شده یک تاریخ دراز باشد، پس تحریمیون ما ترجیع بند دیگری یافتند، اصلاح طلبان چه کردند که باز بیایند! آنها به وعده های خود عمل نکردند!
راستی وعده های آنها، دغدغه آنها، که دغدغه اکثریت اپوزیسیون داخل و خارج بود و هست، چه بود که عمل نکردند؟
وعده آوردن نفت سر سفره مردم که نبود. وعده آزادی بود. آزادی در هر جامعه ای فقط با آنچه که در آن لحظه در آن جامعه می گذر د تعریف می شود. آزادی در افغانستان طالبان می تواند این باشد که لااقل در شهرهای بزرگتر دختران بتوانند به مدرسه بروند، که زنان از زیر برقع خارج شوند و گام بگذارند در راه حضوری شبیه سی سال پیش در جامعه خود.
آزادی در جامعه ای که دوم خرداد وعده آن را آورد این شد که نیروی مسلح در کوچه و خیابان برای دو تار موی دختران آنان را به زندان و کمیته نسپارند. که آوای موسیقی حس ترسناک شلاق و حبس را به جانها نریزد. که در روزنامه ها بتوان از دولت و مقامات انتقاد و شکایت کنند. که ایرانیان تبعیدی از ترس زندان و شکنجه رابطه خود را با میهنشان قطع نکرده و آن را یکسره به حاکمان نسپرند. که بستن هر روزنامه ای تنها انتظار برای گشوده شدن دیگری باشد. و همینها چهره کشور را دگرگون کرد و آگاهی و مطالبات تازه با خود آورد.
اما از آنجا که جامعه درک و تجربه کافی از انتخابات و جایگاه و میزان اثر گذاری آن نداشت، چون همه مطالبات خود ر ا برآورده ندید، راه عجیب و غریب و نامعقول قهر از اصلاح طلبان را، به معنای قهر از انتخابت، برگزید.
و روشنفکرانی که به مدد اندیشه های متفاوت شان که به حق هم هست، درگیر این امور عادی زندگی روزمره نبودند، این قهر را نوشتند، و خواندند و سرودند و بیش از هر چیز به مدد فرستنده های لوس آنجلسی به ایران فرستادند. این سروده ها در خوشبینانه تفسیر، حس زیبای بودن و مبارزه کردن را به آنان می بخشید و بدبختانه مردم را در قهری که حاصلش بی عملی، و دست حاکمان را در همه امور باز گذاشتن بود، غرور کاذب می بخشید.

غافل که این همان راه رفته پس از شکست نهضت ملی در ایران است که با بی اعتنایی کردن به انتخاباتی که عوامل شاه در آن اعمال نفوذ می کردند، دست دربار را تا بی نهایت باز گذاشت. استبداد را در ایران هر روز ستبر و مسلط کرد و کار را به جایی کشاند که انتخابات یکسره از ان حکومت شد و تسلیم تا روز طغیان، سرنوشت مردم.
کشور ما د ر شرایط امروزی که هر مرزی از یک طرف مورد تهدید است، حتا شانس انقلاب یا شورشی که ایران را یکپارچه باقی بگذارد ندارد.
مردمی که در ایران زندگی می کنند، یا عزیزانشان در آن سرزمین هستند و خواهند بود، هر ساعت زندگی شان با آنچه در آن حکومت از رأس تا ذیل می گذرد، ارتباط ناگزیر دارد و شرکت در انتخابات به هر میزان که جلوی ورود نیروی مخالف حقوق مردم را بگیرند، عمومی ترین و کم هزینه ترین راه تأثیر گذاری در آن حکومت و دستگاهش است.
این ارتباط ِناگزیر برای ما جماعتی که به هر دلیل در خارجه نشسته ایم، موجود نیست. این را ما بدانیم آنان هم که در ایران ما را می شنوند، می خوانند، یا می بینند، بدانند.

ملیحه محمدی
پنجم اردیبهشت 1387