ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 06.11.2007, 8:05
صحنه اصلی مبارزه سیاسی کجاست؟

ملیحه محمدی

سازمان‌ها و گروههای اپوزیسیون در خارج کشورهمه مشغول مباحثه هستند تا راه حلی برای بحران هسته‌ای بیابند! حال آنکه اینجا رأی و نظر آنها، خوب یا بد، درست یا غلط، نه اینکه تأثیری ندارد، اصلاً شنیده نمی‌شود. نه توسط سیاستگذاران که دولت‌های ایران و آمریکا باشند؛ بلکه حتا توسط مردم!

آنجا عرصه‌ای ست که البرادعی را نادیده می‌گیرند؛ اولین شخص صلاحیتدار، به لحاظ قانونی، عرفی و سنتی را! مردم این را خوب می‌دانند. پس پا از این صحنه خطیر پس کشیده‌اند. سازمانهای اپوزیسیون هم این را خوب می‌دانند؛ اما دست بردار نیستند و جلسات و بحث‌هاشان عموماً هول این مسئله است که موافقت خود را با تحریم اقتصادی ایران ابراز بکنند یا نه! تحریم هوشمند چطور؟ تحریم‌های سیاسی چطور؟ با مذاکره بین ایران و آمریکا موافقت بکنند یا مخالفت؟ در صورت اتخاذ هریک از این مواضع در کنار نئوکان‌های آمریکایی قرار می‌گیرند؛ یا اقتدارگرایان جمهوری اسلامی؟

البته می‌دانند که در داخل کشور، اوضاع به گونه دیگری است. یعنی تلاش دولت حاضر در عرصه‌های گوناگون متوجه از میدان خارج کردن و بگیر و ببند نیروهایی است که گمان می‌کند در انتخابات آینده در مقابل او هستند، از بستن روزنامه‌ها تا دستگیری افراد مؤثر جناح رقیب، همه برای آماده کردن فضای انتخابات به نفع خودی‌هاست.

احزاب سیاسی داخل نیز در گیر کارزار انتخابات هستند. یعنی تنها عرصه ای که اگر اپوزیسیون تلاش کند، دیده و صدایش شنیده می‌شود.کارزاری که نتیجه اش هم بر بحران اتمی که گویا جهان نگران آن است، تأثیر گذار است و هم بر موقعیت اپوزیسیون!

اپوزیسیون خارج کشور نمی‌تواند اینها را نداند؛ اما دریغا! به ناچار! به جبر دوری سالیان! "ایران" برای ما یک مسئله سیاسی است و نهایت ِ فعل ما در باره اش، می‌شود نظر سیاسی! نه آنطور که اگر در داخل بودیم، مکانی بود برای زیستن و لاجرم برای بهبودش همه طریق‌های ممکن را آزمودن!

در برخورد با مسئله سیاسی، و از این دست که اپوزیسیون ایرانی، سیاست می‌کند، اگر دقیق نباشد، اگر اشتباه کند، بهای آنرا نیز عموماً در عالم نظر می‌پردازد. در اذهان جامعه، در صحنه نطق و خطابه و در منظر ِ یاران و رقیبان.

اما وقتی برای ایجاد تغییر در محل زندگی‌ات سیاست می‌کنی، اگر اشتباه کردی و به جریمه ناکافی بودن ِاصلاحات، ناپیگیر بودن اصلاح طلبان، و یا هر سودای دیگری، انتخابات را تحریم کردی، ممکن است دولت احمدی نژاد بیاید و به جای دولتی که هر نهُ روز یک بار با یک بحران مواجه بود، روزی نهُ بار برای ملت بحران ایجاد کند!

به جایی می‌رساند که دیگر نه برای ناپیگیر بودن در وعده‌های انتخاباتی‌اش، نه حتا برای اینکه گفت مشکل ما مدل مو و آرایش جوانان نیست، اما بعداً دختران و زنان در خیابانها خونین و مالین شدند، بلکه تنها برای آنکه "دریغ است ایران که ویران شود" باید هراسان شوی.

اما! انتخابات آینده به هرحال، انتخاباتی، در جهت روی کار آوردن رقبای اصولگرایان خواهد بود. مگر اینکه این جبهه تمهید تازه‌ای بیاندیشد! و از ترس درویدن آنچه احمدی‌نژاد کاشته است، اینبار نیز نظیر انتخابات دوره قبل ِ شورای شهر که جمعیتی ناگهان با عنوان "آباد گران" برآمد کرد، و دور را، ظاهراً از دست اصولگرایان شناخته شده و در واقع از دست اصلاح طلبان خارج کرد، کاری بکند کارستان که تنها طیف احمدی نژآد زیان کند.

اصلاح طلبان آن زمان گفتند اصولگرایان با چراغهای خاموش حرکت کردند! اینبار لابد حواسشان جمع تر خواهد بود. گرچه برای کسی چون من که قرار نیست همفکرانش انتخاب شوند، اصولگرایان آموخته از گذشت روزگار، با اصلاح طلبان تفاوتی نخواهند داشت. بهبود هر چند اندک در زمین اقتصاد و آسمان سیاست ایران، بالاترین آرزوست.

من شخصاً آرزومند بودم که وعده‌های آقای احمدی نژاد راست در بیاید! دورنمایی که ایشان از دولت آتی خودشان و اقداماتش بروز داده بود؛ این بود که هیچ مخالفتی با آزادی‌های محصول اصلاحات ندارند و آمده‌اند که در زمینه اقتصادی نیز خدمات تحویل بدهند. چه بهتر از این!

اما خوب اتفاق بود یا تصادف یا بدشانسی، در عمل نه تنها به آن آزادی‌ها تعرض شد و تسمه از گرده روشنفکر و دانشجو و نویسنده و روزنامه‌نگار کشیده، و روزی یک روزنامه بسته یا مصادره شد؛ زنان و جوانان در خیابانها اینبار شکار مأموران دولت مهرورزی شدند! کارگران به جرم ایجاد سندیکای کارگری مضروب و مجروح زندانی شدند! نه تنها همه اینها شد؛ بلکه داد معمول مردم از گرانی به فلک رسید! و در تلاش برای به اعتلا رساندن نام و آوازه فرهنگ این سرزمین، از دارایی این ملت هزینه شد تا سمینار ِ نادانی و جنایت برپا شود و نام این سرزمین کهن در حد حامیان آدمسوزی و جنایت علیه بشریت مخدوش گردد.

خوب بدیهی‌ست که علاوه بر کسانی که به ایشان رأی ندادند، برخی از آنان هم که رأی دادند، به هواداران ایشان برای مجلس هشتم رأی نخواهند داد. چون رأی دهنده‌ها درایران و لابد در هر کجای دنیا، عموماً یا زنان‌اند یا جوانان، یا کارگران! یا روزنامه نگار و نویسنده و دانشجو ـ خدمات شان به استادان و معلمان را نباید فراموش می‌کردم ـ و هر کدام از اینها که باشند یا نباشند، خریدار کالاها با قیمت‌های در حال پرواز که هستند.

این درست است که دولت احمدی نژاد در فضای پبش از انتخابات به عوض هر اقدام مهرورزانه، به بگیر و ببند متوسل شده است؛ اما مشکل او این است که در جامعه ایران دیگر رعب و ترس از حاکمیت را نمی‌توان حاکم کرد! و دیگر آنکه می‌گیرد، قدرت نگاه داشتن ندارد! در نتیجه او عِرض خود می‌برد و زحمت مردم می‌افزاید بدون آنکه پایان ِکار به سود او رقم بخورد.

نکته با اهمیت دیگری که در این آشفته بازار تأکید کردنی ست این است که ، در ایران امکان جابجایی ناگهانی قدرت سیاسی، دیگر خوشبختانه موجود نیست! و تنها عرصه برای ایجاد تغییرات سیاسی، از خیر و شر، دست به دست شدن قدرت است از طریق انتخابات! گو که انتخابات سوئد و سویس نیست، اما از آنجا که اهمیت و تأثیر آن را، هم مردم ایران خوب فهمیدند و هم حکومت آن، راهی جز تسلیم گام به گام حاکمان به رأی مردم چاره‌ای باقی نمی‌ماند. چنانکه در هیچ جامعه به درجات دموکراتیکی، سطح دموکراسی انتخاباتی یکشبه و با یک قانون و فرمان ارتقا نیافته است.

در میهن ما برای آنکه حکم رأی مردم نهادینه شود و دستیابی واقعی به آن همواره مقدورتر، راهی جز حضور مصرانه در مبارزات انتخاباتی و ورود از هر کمترین روزن، وجود ندارد. تا جامعه‌ای به شمول حاکمانش ـ که فاصله زمین و آسمان را از هم ندارند ـ به آن بلوغی نرسیده باشد، که رأی مردم در آن قاطع ترین فرمان باشد، تحریم انتخابات، تهدید حاکمیت نیست که میدانی ست برای بسنده کردن به آرای توده ناآگاه یا خریداری شده. هنگامی خوف تحریم حاکمان را به عقب نشینی وامی‌دارد که جامعه نشان می‌دهد به رأی خود مطمئن است و متکی.

اپوزیسیون ایرانی از بخش داخل یا خارج، برای سوق دادن جامعه به سمت چنین اقتداری، باید از آن آرزوی دیرینه ِ حل یکباره مسئله، دست بردار تا سرانجام به فرصت و زمان مغتنمی بیابد برای اندیشیدن به مبارزه میدانی در زمین اصلی و بر خاک جدامانده ایران.

ملیحه محمدی
15 آبان 1386
ششم نوامبر 2007

.(JavaScript must be enabled to view this email address)




نظر کاربران:


همانگونه که انتظار میرفت دوستان و طرفداران جریان موسوم به "اصلاحات" یکبار دیگر به تکاپو افتاده اند تا مردم را به شرکت در انتخابات رژیم اسلامی دعوت کنند و مقالهء خانم محمدی یکی از اولین نمونه های این تلاش است.
خانم محمدی، من خود یکی از هواداران سرسخت اصلاحات در دوران خاتمی در داخل کشور بودم. مشاهدات و تجربهء شخصی به من آموخت که جناح موسوم به اصلاحات، هر چند در نظریات دارای تفاوتهایی با جناح راست هست، ولی در عمل کوچکترین تفاوتی با احمدی نژاد و امثال او ندارند.
اینکه گفته شود "به جای دولتی که هر نهُ روز یک بار با یک بحران مواجه بود، روزی نهُ بار برای ملت بحران ایجاد کند" حرفی نادرست است. دولت قبلی هم روزی نهُ بار برای ملت بحران می آفرید. تنها تفاوت آن در این بود که بجای موجودی چون احمدی نژاد، فرد دیگری در راس دولت بود که تلاش میکرد تا سرکوبها و ناکامیها را با لبخند "ژوکوند" خود لااقل از دید رسانه های خارجی پنهان دارد.
فراموش نکنیم که بیشترین سرکوب مطبوعات، قتلهای زنجیره ای، در انحصار در آوردن اقتصاد کشور در دست آقا زاده ها و سرانجام پنهانکاری در مورد فعالیتهای اتمی همه و همه از هدایای این دوستان "اصلاح طلب" به مردم ایران است.
خانم محمدی، شما میگویید که در هر صورت باید از راه حلهای موجود یکی را انتخاب کرد و به فکر راه حل ایده آل نبود. من میگویم باید از راه حل کارساز حمایت کرد (و صد البته منتظر راه حل ایده آل نباشیم). همانگونه که میدانید به خاطر حماقت جناح حاکم در ادامهء غنی سازی اورانیوم کشور ما در شرف یک محاصرهء اقتصادی تمام عیار و یا حتی یک جنگ خانمانسوز است. من از شما، که به هر حال طرفدار جناح چپ این رژیم هستید، سوال میکنم که آیا این دوستان " اصلاح طلب" حاضرند تا بجای طرح شعارهای مبهم و مسخره ای چون "برخورد تمدنها" و یا "گران سنگ بودن قانون مداری" بطور صریح و روشن اعلام کنند که در صورت انتخاب رای به توقف بیدرنگ غنی سازی خواهند داد تا کشور از این موقعیت خطرناک در آید؟ چنانچه پاسخ این سوال مثبت است، من به سهم خود نه تنها به ایشان رای میدهم بلکه چون گذشته تمام تلاشم را خواهم کرد تا برای ایشان فعالیت کنم. در غیر این صورت رای یک یک ما بالاتر از آن است تا بقول ناصر خسرو "آن را به پای این خوکان بریزیم".