ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 26.09.2007, 7:17
زمینه‌سازی برای جنگ

دکتر حسين باقرزاده
سه‌شنبه 27 مهر 1386 – 25 سپتامبر 2007
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

سفر آقای احمدی‌نژاد به نیویورك سر و صدای زیادی به پا كرده و بیش از حضور هر رییس كشور دیگری رسانه‌های آمریكا را به انعكاس خبرهای مربوط به آن و واكنش واداشته است. این امر، البته برای رییس جمهوری كه شیفته تبلیغات و جلوه‌نمایی در انظار عمومی است ظاهرا هدف و مطلوب بوده است. ولی به طور قطع او و همراهانش احتمال نمی‌دادند كه این تبلیغات و اظهارنظرها و پوشش خبری تا این حد منفی و خصمانه باشد. نه فقط روزنامه‌های جنجالی‌ محلی با تیترهای درشت در صفحه اول مانند «اهرمن وارد شد» یا «به جهنم برو» ورود آقای احمدی‌نژاد به نیویورك را خوش‌آمد گفتند و شبكه‌های سرتاسری مواضع او در باره اسراییل و هولوكاست را برجسته كردند كه حتا میزبان احمدی‌نژاد در یك محیط دانشگاهی او را كسی با خصوصیات یك «دیكتاتور كوچك و سنگدل» خواند، و مهمان را غافلگیر و شگفت‌زده كرد. آقای احمدی‌‌نژاد البته با برخوردهای نادوستانه از این دست بیگانه نیست و در خود ایران نیز در دانشگاه‌ها از دانشجویان سخنان درشت كم نشنیده است. ولی این برخوردها در آمریكا می‌تواند عواقبی به مراتب شدیدتر از ناراحتی موقتی آقای احمدی‌نژاد به دنبال داشته باشد.

آقای ‌احمدی‌‌نژاد «ماه عسل» كوتاهی در دوران ریاست جمهوریش داشته است. به فاصله كوتاهی پس از احراز مقام، و پس از این كه توخالی بودن وعده‌هایش برای مردمی كه به امیدهایی به او رأی داده بودند روشن شد، او به سرعت محبوبیت خود را از دست داد. شكست فاحش جناح هوادار او در انتخابات شوراها و سپس مجلس خبرگان و بالاخره در انتخابات داخلی‌ مجلس خبرگان حاكی از آن بود كه ستاره اقبال او رو به افول است. ولی این همه در داخل كشور بود. در عین حال، آقای احمدی‌نژاد در صحنه بین‌المللی نیز با شعارهای تحریك‌آمیز در مورد غرب و آمریكا و اسراییل و هولوكاست و سفرهای متعددی كه به كشورهای مختلف كرده برای خود نام و آوازه‌ای راه انداخته است. اگرچه این گونه مواضع برای او در كشورهای منطقه و مسلمان‌نشینن محبوبیت‌هایی ایجاد كرده، ولی در غرب او به تدریج به عنوان یك عنصر خطرناك و ضد یهودی شناخته و مطرح شده است. شاید درك شدت این تنفر غربی‌ها تا كنون برای آقای احمدی‌نژاد و مشاوران او راحت نبوده است. اكنون كه او پس از یك سال مجددا به غرب سفر كرده، با این تنفر به بدترین و شدیدترین شكل ممكن آن چهره به چهره شده است.

برای آقای احمدی‌نژاد كه در دو سفر پیشین خود به نیویورك با جوی مساعدتر روبرو شده بود و می‌توانست در بازگشت به ایران از «میخ‌كوب شدن و مجذوب شدن» سران كشورهای جهان در برابر سخنان گهربارش تعریف كند و «هاله نوری» را كه دور او كشیده شده بود با حركات دست خود به تصویر بكشد، سفر اخیر او به نیویورك تجربه كاملا متفاوتی به دست داده است. او می‌تواند برگردد و از مهمان‌نوازی رییس دانشگاه كلمبیا بگوید كه با چه زبان صریحی از شخصیت او تعریف و تمجید كرده است، و یا چگونه او با نفی موجودیت همجنس‌بازان در ایران اسباب مزاح مستمعان خویش را فراهم آورده است. تصاویر و كاریكاتورها و تیترهای درشت مطبوعات و پلاكاردها نیز آلبومی فراموش‌ناشدنی از این سفر تاریخی به دست او می‌دهد تا با نشان دادن آن به نزدیكان و مشاوران و بستگان خود خاطرات شیرین این سفر را برای سالیان دراز بازگو كند. در هر صورت، سفر اخیر آقای احمدی‌نژاد به نیویورك تجربه جدیدی بود كه نه خود او و مشاورانش و نه همراهان او در حكومت و به خصوص ولی‌نعمت او آقای خامنه‌ای كه ظاهرا او را به این سفرها تشویق كرده است، انتظار نداشته‌اند.

اكنون حامیان آقای احمدی‌نژاد در حاكمیت باید دریافته باشند كه او نه فقط موقعیت خود در داخل كشور را از دست داده است و بلكه در صحنه بین‌المللی نیز سفرهای او به سازمان ملل جز تبلیغات سوء و منفی در مورد جمهوری اسلامی (و ایران) نتیجه‌ای به همراه نمی‌آورد. اگر آمریكاییانی بودند كه یا به خاطر حقیقت‌جویی و با به دلیل مخالفت با جنگ یا ضدیت با آقای‌ بوش مایل بودند كه پای سخنان احمدی‌نژاد بنشینند تا شاید روایت دیگری از سیاست‌های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را،‌ جز آن چه كه از طریق رسانه‌های آمریكایی پخش می‌شود، بشنوند با گوش كردن به او چیز تازه‌ای ورای آن‌چه كه از رسانه‌هایشان می‌گیرند نیافتند. سخنان احمدی‌نژاد در سازمان ملل هم یك بار دیگر به جهانیان نشان داد كه رییس جمهور كشوری‌ كه در معرض تحریم‌های شدید اقتصادی و سیاسی و احیانا حمله نظامی قرار گرفته است هم‌چنان در عالم مالیخولیایی خود سیر می‌كند و می‌خواهد جهان بشریت را با وعده ظهور مهدی‌ موعود از سقوط و اضمحلال نجات دهد. واكنش تند و خصمانه مطبوعات و مردم آمریكا به حضور احمدی‌نژاد و سخنان او باید به سران جمهوری اسلامی نشان داده باشد كه حضور او در غرب (كه منحصر به سفرهای سالانه‌اش به نیویورك است) دست‌آوردهای مثبتی برای این رژیم ندارد و بلكه رسوا و زیانبار نیز هست.

با سقوط سكه احمدی‌نژاد در داخل و خارج كشور، مبارزه قدرت در درون جمهوری اسلامی قاعدتا شدت بیشتری خواهد یافت. وقتی برای رییس جمهوری اسلامی ایران نه در درون و نه در بیرون كشور اعتبار و نفوذی باقی نماند، او علت وجودی خود را از دست می‌دهد و نظام حاكم ممكن است برای جبران كاهش اقتدار و اعتبار خود به راحتی او را قربانی كند. فراموش نباید كرد كه احمدی‌نژاد بدون حمایت سازمان یافته جناح مسلط نظام حاكم نمی‌توانست سر از صندوق رأی درآورد. این حمایت البته تا آن‌جا می‌توانست دوام یابد كه او در كسب و حفظ حمایت مردم از نظام مؤثر باشد. در آغاز نیز جناح حامی احمدی‌نژاد از عملكرد او ناراضی‌ نبود و جاذبه توده‌ای او را به نفع نظام ارزیابی می‌كرد. ولی پس از این كه این جاذبه به سرعت آب شد و به زمین رفت، دیگر حمایت از او معنای چندانی نمی‌تواند داشته باشد. سفر احمدی‌نژاد به نیویورك و واكنش خصمانه‌ای كه ایجاد كرد ممكن است به سان آخرین میخی باشد كه به تابوت او كوبیده شده است و می‌تواند روند حذف او از قدرت را تسریع كند.

تشدید مبارزه قدرت در درون نظام جمهوری اسلامی احتمالا یكی از عوارض سفر اخیر احمدی‌نژاد به نیویورك خواهد بود. ولی این سفر و واكنش‌هایی كه نسبت به آن در آمریكا ایجاد شد اثرات به مراتب شوم‌تری ممكن است برای مردم ایران به ارمغان بیاورد. احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور منتخب مردم ایران به آمریكا سفر كرده است، و از دید مردم عادی آمریكا او نماینده مردم ایران است. از این رو، آمریكاییان غالبا تصویری را كه از او می‌گیرند بر تمامی مردم ایران تعمیم می‌دهند، و سخنان و مواضع او را سخنان و مواضع مردم ایران تلقی‌ می‌كنند. این البته تصویری است كه خود رژیم ایران نیز سعی می‌كند به جهانیان ارائه دهد، و احمدی‌نژاد این‌جا و آن‌جا مواضع خود را غالبا به نام مردم ایران ابراز می‌دارد. بیهوده نیست كه بسیاری در غرب می‌اندیشند كه رهبری سیاسی ایران منعكس‌كننده خواست واقعی‌ مردم و آینه تمام‌نمای آن جامعه است. نتیجه این امر روشن است: اگر یك روزنامه‌ پرتیراژ نیویورك عكس احمدی‌نژاد را با صلیب شكسته نازی مونتاژ و منتشر می‌كند و یا به او لقب اهرمن می‌دهد، در ذهن خواننده عادی این روزنامه، این تصویر بر ایران و ایرانی انطباق می‌یابد و به همین صورت در ذهن او جا می‌افتد.

عواقب این كار را با توجه به جوی كه اكنون در سطح جهانی علیه جمهوری اسلامی (و ایران) به وجود آمده است به خوبی می‌توان درك كرد. حمله نظامی به ایران، آن هم به صورت بمباران‌های هوایی، می‌تواند هزاران نفر را به خاك و خون بكشد. انجام عملیاتی از این قبیل به یك آمادگی روانی و ذهنی در افكار عمومی نیاز دارد تا بتوان از آن طریق حمایت مردم را كسب كرد و برای اجرای آن‌ عملیات توجیهاتی انسانی ارائه داد. یكی از ابزار این كار، سلب هویت انسانی دشمن و كاهش او به یك نیمه انسان و ناانسان است. به عبارت دیگر، وقتی قرار است در یك حمله نظامی كسی‌ كشته شود، راحت‌تر آن است كه ابتدا انسانیت فرد از او گرفته شود تا كشتن او وجدان انسانی را آزرده نكند. برای نمونه، كار برد اصطلاحاتی از قبیل «شرور» برای كسانی‌ كه در ماه‌های اخیر در ایران به دست مأموران جمهوری اسلامی با خفت و خواری دستگیر و شكنجه و سپس كشته (اعدام) شدند همین هدف را دنبال می‌كرد. تحقیرهایی كه سربازان آمریكایی‌ نسبت به اسیران عراقی در زندان ابوغریب اعمال كردند نیز با همین آمادگی ذهنی صورت گرفته است. در دهه اول انقلاب نیز آقای خمینی بسیاری از كشتارها/اعدام‌ها را تحت عنوان این كه اینان (قربانیان اعدام) حشرات موذی هستند توجیه می‌كرد.

اكنون مطبوعات و رسانه‌های آمریكایی برای سلب انسانیت مردم ایران سوژه مناسبی در قامت آقای احمدی‌نژاد‌ یافته‌اند. «اهرمن»، «هیتلر كوچك» و القابی از این قبیل، احمدی‌‌نژاد و به تبع آن مردم ایران را در ذهنیت یك آمریكایی معمولی‌ كه اطلاع چندانی از تناقضات جامعه ایران و دوگانگی ملت-دولت آن ندارد از حد یك انسان پایین می‌آورد. این فرد آمریكایی معمولی فردا آمادگی زیادی برای پذیرش ضرورت حمله نظامی به ایران و ضربه زدن به اهرمن یا هیتلر كوچك پیدا می‌كند، و این امر كار استراتژیست‌های كاخ سفید را برای تدارك و اجرای این حمله به مراتب آسان‌تر می‌سازد. اگر در این حملات، انسان‌هایی نیز كشته و نابود شوند، وجدان یك آمریكایی معمولی چندان آزرده نمی‌شود: آنان نیز لابد از جنس همین رهبرشان هستند و سزاوار آن‌چه كه بر سرشان بیاید. مطبوعات آمریكایی زمینه‌های روانی حمله نظامی آمریكا را به بهانه حضور احمدی نژاد در نیویورك آماده كرده‌اند، و از این جا تا اجرای خود حمله راه درازی در پیش نیست.

سفر احمدی‌نژاد به نیویورك و اظهارات او و واكنشی كه حضور و اظهارات او در رسانه‌های‌ آمریكایی ایجاد كرد، خطر حمله نظامی به ایران را شدیدتر كرده است. مواضع اظهارشده او در سازمان ملل گواه دیگری بر عدم آمادگی رژیم ایران برای پذیرش قطعنامه‌های سازمان ملل بشمار خواهد رفت. اظهارات رییس جمهور فرانسه نشان داد كه این كشور مصمم است برای جلوگیری از اتمی شدن ایران تا هركجا كه لازم باشد پیش برود. این امر فرانسه را به صورت یك متحد آمریكا و اسراییل (و احیانا بریتانیا) در مواجهه با ایران در آورده است. هرچه زمان بیشتر می‌گذرد و رییس جمهور اسلامی ایران به جای پاسخگویی به شورای‌ امنیت به وعظ و خطابه بپردازد این اتحاد وسیع‌تر و خطر حمله نظامی شدیدتر می‌شود. باید خظر جنگ را جدی گرفت و تا دیر نشده در باره آن كاری‌ كرد.

حمایت از جنگ تحت عنوان جلوگیری از خطر بزرگتر اتمی شدن جمهوری اسلامی، یا اعلام آمادگی برای مقابله با حمله نظامی و در كنار جمهوری اسلامی قرار گرفتن، كمكی به پیشگیری از جنگ نمی‌كند و بلكه با حمایت ضمنی از یكی از دو سوی مخاصمه، احتمال وقوع آن را افزایش می‌دهد. اتخاذ موضع سوم، یعنی مخالفت با حمله نظامی و در عین حال محكوم كردن جمهوری اسلامی، اگر به صورت انفعالی و كنار ایستادن از صحنه نبرد باشد نیز تنها به درد تنزه‌طلبی سیاسی و اسقاط تكلیف می‌خورد و نقشی در پیشگیری از جنگ نخواهد داشت. تنها اگر موضع سوم به صورت فعال دنبال شود و نیروهای سیاسی دموكرات و مستقل ایران با اتخاذ راهكارهایی عملی بتوانند رژیم جمهوری اسلامی را به پذیرش قطعنامه‌های سازمان ملل وادارند این امكان نیز وجود خواهد داشت كه بتوانند خطر جنگ را برطرف كنند. ولی برای این كار، لازم است اپوزیسیون راه‌هایی برای كشاندن رژیم ایران به این اقدام بیابد - راه‌هایی شفاف، مؤثر و گشاینده به سوی یك تحول دموكراتیك در ایران. از تماس‌های فردی و مخفی یا اعلام آمادگی برای دفاع از میهن در كنار جمهوری اسلامی به چنین هدف‌هایی نمی‌توان رسید.