ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 06.08.2007, 8:15
انتخابات آینده: مشارکت یا تحریم؟

حسن علیزاده
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

حدود 6 ماه دیگر به انتخابات مجلس هشتم مانده است و هنوز هیچیک از گروه، سازمان و حزبی برنامه و تدارکی ‏برای این انتخابات ندیده اند. تجربه و عملکردهای قبلی این گروه و سازمانها ، بویژه در برون مرز، حکایت از آن دارد که ‏دو سه هفته مانده به انتخابات اعلامیه های از قبل نوشته و بایگانی شده از قفسه های گرد و خاک گرفته بیرون ‏کشیده می شوند که بر آن مهر «تحریم انتخابات» نقش بسته است.‏
در انتخابات ریاست جمهوری گذشته بسیاری از نیروهای داخل و خارج از کشور بدرستی تشخیص دادند که صدای ‏پای فاشیسم می آید و در صدد ایجاد حکومت پادگانی- نظامی هستند. اما برای جلوگیری از آمدن فاشیسم و ایجاد ‏حکومت پادگانی- نظامی نه تنها عملی انجام ندادند، بلکه با تحریم خود سبب هموار شدن راه آنها شدند. آنچه که ‏امروز این نیروها ( بخصوص نیروهای برون مرزی) بدان افتخار می کنند تحریم 20 میلیونی(1) مردم بود که به خواست ‏آنها لبیک گفتند. در این که بسیاری از مردم داخل کشور در انتخابات شرکت نکردند شکی نیست؛ اما رای ندادن ‏بسیاری از مردم را نمی توان به حساب تحریم گذاشت؛ چرا که در هیچیک از انتخابات سراسر جهان 100% مردم در ‏انتخابات شرکت نکرده و همیشه بطور متوسط 25 الی 40 درصد مردم در انتخابات شرکت نمی کنند. بطور مثال در ‏انتخابات ریاست جمهوری 2004 امریکا فقط 43% مردم و در انتخابات مجلسین 2006، فقط 58% شرکت داشتند. در ‏انتخابات پارلمانی 2006 کانادا 64.7% از مردم ، در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری پرتقال در سالهای 2005 و ‏‏2006 به ترتیب 64.3% و 61.5% ، در انتخابات پارلمانی سال 2005 آلمان 77.7% ، در انتخابات پارلمانی سال 2005 ‏انگلستان 61.4%، انتخابات سال 2006 جمهوری چک 64.5% و در انتخابات پارلمانی اسپانیا 75.7% از مردم شرکت ‏داشتند. توجه کنید که در انتخابات پارلمانی 2003 سویس فقط 45.4% از مردم شرکت داشتند. در همین انتخابات ‏اخیر فرانسه، که یکی از بالاترین درصد حضور مردم در انتخابات بود، 80% مردم شرکت داشتند. انتخاب آمار های ‏فوق از کشورهای دمکرات نشان می دهد که درصد عدم شرکت مردم در انتخابات کشورهای دمکرات را نمی توان ‏به حساب تحریم و یا نامشروع بودن حکومتهای آنان گذاشت. به این آمار می توان نتیجه انتخابات کشورهای ‏غیردمکراتی همچون مصر (2005ریاست جمهوری 23%)، پاکستان (2002 پارلمانی 41.8%) تونس (2004 پارلمانی ‏‏86.4% و ریاست جمهوری 91.5%)، یمن (2003 پارلمانی 75%) و تاجیسکتان (پارلمانی 93.2%)و سودان (2002 ‏پارلمانی و ریاست جمهوری 72.2%) اضافه کرد. از عدم شرکت مردم در انتخابات نمی توان نتیجه گرفت مثلاً ‏انتخابات تاجیکستان آزادتر و دمکرات تر از مثلاً سویس 45 درصدی بوده است و نمی توان عدم شرکت مردم ‏سویس در انتخابات را به حساب تحریم کنندگان و حکومت نامشروع گذاشت. (2)‏
اگر ادعای نیروهای خارج کشوری مبنی بر داشتن نیروی اجتماعی در ایران درست باشد و فکر می کنند می توانند ‏بر نتیجه انتخابات تاثیر گذار باشند، بنابراین مسئولیت ایجاد حکومت پادگانی- نظامی کنونی آقای احمدی نژاد، خطر ‏احتمالی بروز جنگ و دو قدم به عقب بردن جامعه را نیز خود باید به عهده بگیرند. آیا قبل از انتخابات این خطرات را ‏نمی دیدند؟! و یا می دیدند و به دنبال سوژه های پر لعاب می گشتند تا مردم را از خطرات حمله احتمالی امریکا به ‏ایران آگاه کنند؟! و اگر بر این امر واقف هستند که دارای پایگاه اجتماعی در ایران نبوده و نمی توانند بر روند و نتیجه ‏انتخابات تاثیرگذار باشند، بنابراین به چه دلیل و یا دلایلی شعار «تحریم انتخابات» را سر لوحه کار خود قرار داده و ‏می دهند؟
‏ ‏
تحریم کنندگان ناکارآمد بودن اصلاحات را دلیل موجه خود برای عدم مشارکت و تحریم عنوان می کنند؛ ولی از ‏دستاوردهای اصلاحات سخنی نمی رانند؛ چرا که خواسته های حداکثری آنها برآورده نشده است. در این میان گروه ‏های و سازمان های چپ به اصطلاح « اصلاح» شده ! شدیداً به اصلاحات 8 ساله آقای خاتمی می تازند و آن را ‏شکست خورده و به بن رسیده می دانند؛ اما تجربه شکست و به بن بست رسیدن سوسیالیسم آرمانی خود را که ‏بیش از 70 سال در کشورهای آسیایی و اروپایی و امریکای مرکزی حکم فرما بود را نمی بینند و یا نمی خواهند ‏ببینند.‏
تجربه های تاریخی ،حداقل در سه مورد مشخص، به ما آموخت که خواسته های حداکثری و شعار «یا همه چیز یا ‏هیچ چیز» به شکست انجامیده است. و همین تجربه های تاریخی به ما ثابت می کند که ما مردم چقدر خوش ‏استقبال و بد بدرقه هستیم.‏
اولین بار در دوران نهضت ملی شدن نفت، به رهبری دکتر محمد مصدق، بود که با توافق نرسیدن با شرکت نفت ‏انگلیس و عدم قبول 500 میلیون دلار خسارت ( بعد از کودتا مبلغ خسارت 1500 میلیون دلار تعیین و پرداخت شد) و ‏تند روی ها ، تهمت ها، و افترا زدن های حزب توده و دیگر گروه های چپ و راست به دکتر محمد مصدق و یاران او، ‏از قبیل نوکر و جاده صاف کن آمریکا، لیبرال و غیره، موجب طرح ریزی کودتای 28 امرداد شد. و نه تنها حقوق کارگران ‏و دهقانان برآورده نشد، بلکه نهال دمکراسی و آزادی را که دکتر محمد مصدق و یاران او کاشته بودند، خشک گردید ‏و 25 سال استبداد و دیکتاتوری خشن محمدرضا شاه پهلوی، شاه شاهان!،شاهنشاه آریامهر! بر مردم تحمیل ‏گردید. ‏
دومین بار در انقلاب 1357 و در دوران نخست وزیری زنده یاد مهندس مهدی بازرگان بود. در این دوران هم از خواسته ‏های حداکثری خود کوتاه نیامدیم و همه چیز را با هم در مدت زمان کوتاهی می خواستیم. عجیب آنکه همان تهمت ‏ها و افتراهای 25 سال گذشته را ، از قبیل «جاده صاف کن امپریالیسم»، «لیبرال» و غیره نثار مهندس بازرگان ‏کردیم، بدون آنکه بدانیم لیبرال بودن برای او و همراهان او یک افتخار است. در این دوران هم گروه ها و سازمانهای ‏چپ در وادار کردن مهندس بازرگان به استعفا نقش عمده ای بازی کردند. در این دوران کوتاه چنان بلایی بر سر او ‏آوردیم که او مجبور شد در یک سخنرانی تلویزیونی از «کریم شیره ای» سخن بگوید و از مقام نخست وزیری کناره ‏گیری کند:‏
‏«... کریم شیره ای در دوران ناصرالدین شاه به دربار می رفت و طنزی می گفت و جیره ای می گرفت و زندگی خود ‏را می گذراند. روز کریم شیره ای به مبلغی احتیاج داشت لذا نزد ناصرالدین شاه رفت. وارد باغ شد؛دید ناصرالدین ‏شاه عصبانی، دستها را پشت کمر زده و از این طرف باغ به آن طرف باغ می رود. جرات نکرد چیزی بگوید. پس از ‏چند دقیقه ای ناصرالدین شاه که از حضور کریم شیره ای آگاه شده بود از او پرسید : آهان کریم شیره ای چه کار ‏داری؟ کریم شیره ای از ترس حرف را کوتاه کرد و گفت: حضرت والا پول میخوام، زیاد میخوام، همین الان هم میخوام. ‏ناصرالدین شاه خندید و مبلغی به او داد و کریم شیره ای رفت. مردم ما هم همانند کریم شیره ای هستند که همه ‏چیز میخوان، زیادش هم میخوان،الان هم میخوان. این از عهده من خارج است...» (3)‏
‏ با کنار رفتن مهندس بازرگان آن شد که نباید اتفاق می افتاد. و دوباره نه تنها حقوق کارگران و دهقانان و عدالت ‏اجتماعی برآورده نشد، بلکه دستاوردهای بزرگ و کوچک آن دوران را هم از دست دادیم و فشار و سرکوب بر جامعه ‏حاکم شد.‏
مورد سوم دوران 8 ساله آقای محمد خاتمی است که آن را «بن بست اصلاحات » و «شکست اصلاحات» می ‏خوانند. ولی آیا واقعاً اصلاحات به بن بست و شکست انجامید؟ آیا در این دوران هیچ دستاوردی نداشتیم ؟ به جرات ‏می توان گفت که در هیچ دوران تاریخ اصلاحات در ایران به اندازه دوران اصلاحات خاتمی مخالفت نشد و در عین حال ‏به اندازه دوران اصلاحات آقای محمدخاتمی دستاورد نداشته ایم. ‏
در ذیل بطور اختصار به بخش کوچکی از دستاوردهای دوران اصلاحات آقای خاتمی اشاره می شود:‏

جامعه

آقای خاتمی مفهوم جامعه مدنی را از نخبگان غربی ( کارل پوپر و ...) وام گرفت و آن را از محيط‌های محدود ‏روشنفکری به سطح کلان جامعه منتقل کرد. درست بيست سال پس از تشکيل نظام جمهوری اسلامی ايران، ‏آقای خاتمی يکی از پايه های اصلی جامعه دموکراتيک را بنا نهاد. خاتمی که با شعار جامعه مدنی و پايبندی به ‏قانون اساسی به رياست قوه مجريه رسيده بود، در همان گام اول يکی از اصول معطل مانده قانون اساسی را اجرا ‏کرد: برگزاری انتخابات سراسری شوراهای شهر و روستا (۱۳۷۷).‏


سیاست خارجی

محمد خاتمی در حالی پست رياست جمهوری ايران را از اکبر هاشمی رفسنجانی تحويل گرفت که روابط خارجی ‏جمهوری اسلامی به نقطه ‌ای بحرانی رسيده بود. کشورهای اروپايی سفرای خود را از تهران فراخوانده بودند، ‏آمريکا ايران را متهم به همکاری با بمبگذاران کرده و کشورهای عرب منطقه شديدا نسبت به ايران بدبين بودند. اما ‏محمد خاتمی با اجرای سياست تنش زدايی توانست بسياری از اين مشکلات را برطرف کند.‏

اقتصادی

يکسان سازی نرخ ارز، ايجاد حساب ذخيره ارزی، کنترل نرخ تورم و بيکاری، اجرای قانون سرمايه گذاری خارجی و ‏اصلاح قانون ماليات ها از جمله مهمترين سياست های اجرا شده در دوران محمد خاتمی بوده است.‏
در طول برنامه سوم توسعه(۱۳۸۳-۱۳۷۹) چهار بانک خصوصی اجازه فعاليت يافتند و واحدهای منطقه ای بورس در ‏مراکز استان ها فعال شده و دو بازار کالايی بورس فلزات و کشاورزی نيز راه اندازی شده است. گسترش شبکه ‏تلفن ثابت و همراه، بهره برداری از ميدان گازی پارس جنوبی و راه اندازی فرودگاه بين المللی امام خمينی و راه ‏آهن بافق – مشهد و بهره برداری از ۵۰ سد از جمله پروژه های بزرگ برنامه سوم توسعه دوران آقای محمد خاتمی ‏بوده است.‏

زنان- نخستين معاون رئيس جمهور زن

آقای خاتمی اگرچه در هشت سالی که زمام دولت را در دست داشت، هيچ زنی را به مقام وزارت نرساند اما ‏رياست يکی از مهم ترين سازمان های دولتش را به يک زن سپرد. او دو دوره متوالی خانم دکتر معصومه ابتکار را به ‏عنوان معاون خود و رئيس سازمان محيط زيست منصوب کرد.‏
در سال ۷۶ فقط ۶۷ سازمان غير دولتی زنان در ايران وجود داشت که اين رقم اکنون و در دوران خاتمی به۴۸۰ مورد ‏رسيد. يعنی فعاليت های سياسی، اجتماعی زنان در اين بخش رشدی شگفت آور معادل 616 درصد داشته است. ‏نرخ رشد تعداد زنان ناشر در سال های ۷۶ تا ۷۹ بيش از ۵۶ درصد و نرخ رشد تعداد زنان نويسنده بيش از ۳۰۰ ‏درصد بوده است.‏
اصلاح قوانين مربوط به سن ازدواج، تعيين مصاديق عسر و حرج و حضانت فرزند( که اولويت را تا هفت سالگی به ‏مادر داد) از مهم ترين فعاليت های حقوقی دولت خاتمی است. ‏
قانون ديگری که در زمان دولت اصلاحات به تصويب رسيد" لغو ممنوعيت اعزام دانشجويان دختر به خارج از کشور" ‏بود که با بحث و جدل بسيار همراه شد.‏

نشر کتاب

عطاء الله مهاجرانی، نخستين وزير فرهنگ محمد خاتمی از جمله چهره هايی بود که به سياست درهای باز در ‏عرصه نشر و کتاب اعتقاد داشت. وی وقتی سکان اين سمت را به دست گرفت، سعی کرد در اداره کتاب، تغييراتی ‏را به وجود آورد. سياستهای مهاجرانی سبب شد تا سختگيری در مقابل برخی آثار به حد اقل برسد. کتابهايی که ‏در دوره وزارت مصطفی ميرسليم اجازه چاپ مجدد نداشتند، در اين دوره بدون هيچ مشکل خاصی به چاپ رسيدند و ‏وزير ارشاد در يک اعلام عمومی گفت که کتابهايی که برای بار اول از ارشاد مجوز چاپ دريافت کردند، ‌ديگر نيازی به ‏مراجعه دوباره برای دريافت مجوز ندارند. بخش مهمی از فعاليتهای حوزه کتاب در دوره آقای خاتمی به چاپ و انتشار ‏کتابهای مرتبط با موضوعات سياسی اجتماعی و تاريخی اختصاص يافت. بستر سازی و وجود برخی آزاديهای مدنی ‏اجتماعی و فکری سبب شد تا برخی از نحله های فکری و فرهنگی در جامعه ريشه بدواند و موضوعاتی چون رابطه ‏دين و مدرنيته، تاريخ انقلاب، جنگ، روشنفکری دينی، رابطه دين و دولت، و نيز پژوهشهای جدی در تاريخ اسلام و ‏نيز تاريخ معاصر ايران و ... به موضوعات مورد علاقه مردم و نيز قشر کتابخوان تبديل شود. رسيدن کتاب عاليجناب ‏سرخپوش اکبر گنجی به ۲۷ بار چاپ در مدت ۶ ماه نمونه ای از اقبال عمومی به اين آثار بوده است.‏

موسیقی، سینما و هنر

رياست جمهوری محمد خاتمی سبب شد تا موسيقی در ايران از يک وضعيت برزخی و بلاتکليفی به در آمده و گام ‏در دوران ثبات خود بگذارد. شايد چشمگيرترين دستاورد اين دوره رشد بنيادين سازمانهای فرهنگی و هنری ‏غيردولتی و تشکلهای صنفی باشد. طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بيش از ۴۳% تشکلهای صنفی تا ‏سال ۱۳۸۱ بعد از ورود خاتمی برپا می شوند. اين موج از ۱۳۸۱ تا امروز نيز همچنان ادامه يافته است و با اين که ‏آمار دقيقی از آن در دست نيست ولی تخمين زده می شود که بيش از ۵۰% اين تشکلها در دوران اصلاحات آقای ‏محمد خاتمی ايجاد شده باشد. همچنين تخمين زده می شود که بيش از ۷۰% ‏NGO‏ ها در دوران آقای محمد ‏خاتمی تأسيس شده اند.‏
فیلم هایی که در دوران پیش از اصلاحات ساخته شده بودند و اجازه اکران شدن نداشتند در همین دوران اصلاحات ‏خاتمی به روی اکران رفتند.‏

تمامی دستاوردهای یاد شده بعلاوه دستاوردهای دیگر با آمدن آقای محمود احمدی نژاد منتفی شد. ‏

مجلس ششم ، مجلس اصلاح طلبان

انبوه رويدادهايی که در عمر چهار ساله مجلس ششم گذشت در هيچ گزارشی نمی گنجد. با وجود اين برای ‏آشنايی با رويدادهای مجلس در اين چهار سال فهرستی از رويدادهای مهم آن را فراهم آورده ام: ‏

عملکرد مجلس ششم ( اصلاح طلبان)

‏7 خرداد 1379: مجلس ششم به طور رسمی فعاليت خود را آغاز كرد.‏

‏29 خرداد 1379: طرح اصلاح قانون مطبوعات تقديم مجلس شد و نمايندگان به يك فوريت آن رای مثبت دادند.‏

‏18 تير 1379: 155 تن از نمايندگان مجلس با تهيه نامه ای به جامعه مدرسين حوزه علميه قم كه به تصويب طرح ‏اصلاح قانون مطبوعات اعتراض كرده بودند، پاسخ دادند. آنان در اين نامه پرسيده اند در كجای اين كره خاكی می ‏توان سراغ كرد كه جناح اكثريت كه تاييد ملت را نيز پشت سر خود دارد فاقد تريبونی برای سخن گفتن بامخاطبان ‏خود باشد؟ در زمانی كه ما هر روز شاهد تنگ تر شدن حلقه فضای فعاليت سياسی و مطبوعاتی برای اكثريت در ‏كشور هستيم آيا چاره ای جز دفاع قانونی از حقوق مردم و نهادهای مدنی باقی می ماند؟ ‏

‏30 مرداد 1379: كليات طرح " ممنوعيت ورود نيروهای مسلح به دانشگاه ها و مراكز آموزش عالی كشور" با ‏اكثريت قاطع به تصويب رسيد. ‏

‏26 بهمن 1379: طرح ممنوعيت ورود افراد مسلح و نيروهای نظامی و انتظامی به دانشگاه ها و مراكز آموزش ‏عالی و اماكن مربوطه، حوزه های علميه و بيوت مراجع تقليد برای تعقيب و دستگيری افراد از تصويب مجلس ‏گذشت.‏

‏8 آبان 1379: مجلس طی مصوبه ای سن ازدواج دختران را از 9 به 15 سال و ازدواج پسران را به 18 سال افزايش ‏داد. در همین روز دوفوريت طرح استفساريه تبصره 6 ماده 9 قانون مطبوعات بدون مخالفت و با رای اكثريت قاطع ‏نمايندگان به تصويب رسيد.اين طرح در واكنش به سخنان رئيس كل دادگستری در مورد توقيف مطبوعاتی كه تغيير ‏وضعيت داده و از ماهنامه به هفته نامه و يا از هفته نامه به روزنامه و...تبديل شده اند، تقديم مجلس شده بود.‏

‏۷آبان 1380: مجلس شورای اسلامی يک فوريت طرح تشکيل هيات منصفه برای حضور در محاکم سياسی و ‏مطبوعاتی را تصويب کرد.‏

‏۱ آذر 1380: مجلس با اصلاح بخش هايی از طرح سه فوريتی تشکيل هيات حکميت در خصوص موارد اختلاف در ‏تعيين صلاحيت ها، اعاده شده از شورای نگهبان، بار ديگر بر اصلاح قانون انتخابات تاکيد کرد.‏

‏۶ دی 1380: در اعتراض به بازداشت آقای لقمانيان سه تن از نمايندگان مجلس استعفای خود را تقديم هيات ‏رئيسه مجلس کردند. دولت خواستار اقدام رئيس قوه قضائيه برای حل بازداشت نمايندگان شد.‏

‏۲۶ دی 1380: اعتراض شديد رئيس مجلس به ادامه بازداشت حسين لقمانيان، ترک اعتراض آميز بيش از ۱۰۰ ‏نماينده از صحن علنی مجلس. با در خواست قوه قضائيه و موافقت آيت الله خامنه ای حسين لقمانيان آزاد شد.‏

‏۱۹ ارديبهشت 1381: مجلس طرح منع شکنجه را تصويب کرد. به موجب اين طرح نگهداری زندانی به صورت ‏انفرادی يا نگهداری بيش از يک نفر در سلول انفرادی از مصاديق شکنجه محسوب شده و ممنوع است.‏

شهريور1381: طرح برابری حق طلاق زن و مرد به تصويب مجلس شورای اسلامی رسيد. بر اساس اين طرح زنان ‏می توانند همسان با مردان و با رعايت شرايط مقرر در قانون از دادگاه تقاضای طلاق کنند. ‏

‏۱۶ آبان 1381: با رای اکثريت نمايندگان مجلس کليات لايحه اصلاح قانون انتخابات تصويب شد.‏

‏۲۷ آبان1381: شورای نگهبان طرح تشکيل هيات منصفه برای رسيدگی به جرايم مطبوعاتی و سياسی را تائيد ‏کرد. اين طرح پس از اصلاحات بسيار ۵ بار به شورای نگهبان فرستاده شده بود.‏

‏۸ بهمن 1381: مجلس مهمترين ماده لايحه اصلاح قانون انتخابات (لغو نظارت استصوابی) را تصويب کرد.‏

‏۱۷ ارديبهشت 1382: نمايندگان مجلس، نحوه اعمال نظر مردم بر مسائل مهم مملکتی از طريق رفراندوم را ‏مشخص کردند. بر اين اساس، ‌رفراندوم با درخواست رئيس جمهور يا ۱۰۰ نفر از نمايندگان برگزار می شود. علاوه ‏بر اين،‌ برای بررسی تقاضای همه پرسی کميسيون ويژه‌ ای مرکب از ۱۵ نفر از نمايندگان با رای مستقيم مجلس ‏تشکيل می شود.‏

‏۱۵ بهمن 1382: استانداران سراسر کشور با انتشار بيانيه ای اعلام کردند که "حاضر نيستيم انتخاباتی ناعادلانه ‏را برگزار کنيم."‏

با مقایسه ای ساده بین مصوبات مجلس هفتم با مجلس ششم دوران اصلاحات و همچنین کارنامه 8 ساله آقای ‏محمد خاتمی با دولت آقای احمدی نژاد بر کسی پوشیده نمی ماند که تحریم و شرکت نکردن در انتخابات، جامعه ‏ی بسته ای که می رفت ذره ذره باز شود، بسته تر خواهد شد و هزینه بازگشایی آن صد چندان خواهد بود. ‏حکومت دوساله آقای احمدی نژاد مهر تاییدی بر ادعای نویسنده این نوشتار است. در مقام مقایسه ریاست ‏جمهوری آقای خاتمی با دوران دو ساله آقای احمدی نژاد، به قول آقای تهمورس کیانی تنها می توان گفت: ای ‏کاش "یک اصلاح طلب رئیس جمهور بود." و ای کاش «نمایندگان مردم در مجلس اصلاح طلب بودند.»‏

اگر معتقد هستیم ( هستم) دمکراسی و یک جامعه مدنی یک پروسه گام به گام است و نمی توان دمکراسی را ‏یک شبه در یک جامعه- مخصوصاً جامعه استبداد زده ای چون ایران - ایجاد نمود، پس چاره ای نداریم با اصلاحات ‏تدریجی و گام به گام ، هرچند کوچک و طولانی مدت، به پیش رویم. این اصلاحات تدریجی و گام به گام با تحریم و ‏شرکت نکردن در انتخابات بدست نمی آید.‏
بقول سید ابراهیم نبوی طنز نویس امروزین ایران « گذشته چراغ راه آینده است. اگر چراغ نفت داشته باشد.»‏


‏1 - از مجموع 46 میلیون و اندی واجد شرایط رای، نزدیک به 30 میلیون در انتخابات ریاست جمهوری نهم شرکت ‏کردند یعنی چیزی بیشتر از 60% و در انتخابات مجلس هفتم 23.5 میلیون مطابق با 57.5 % از مردم شرکت ‏داشتند.‏
‏2 – منبع آمار انتخابات کشورهای مختلف جهان سایت ‏http://www.idea.int/vt/parl.cfm‏ برای انتخابات پارلمانی و ‏http://www.idea.int/vt/pres.cfm‏ برای ریاست جمهوری
‏3 - از سخنان زنده یاد مهندس مهدی بازرگان در تلویزیون به هنگام استعفا از مقام نخست وزیری‏
‏* (در تهیه این نوشتار از مقالات خانم ژیلا بنی یعقوب و آقایان احمد زید آبادی، جمشید برزگر، هوشمند هنرکار، ‏ابوالحسن مختاباد و ابولحسن نجوا و همچنین آرشیو سایت بی بی سی یاری فراوان گرفته شده است)‏





نظر کاربران:

این یک نظر کلیشه‌ای اصلاح‌طلبان است که یکدم تکرار می‌کنند. آقای علیزاده نمی‌گوید که آنچه ایشان تجویز می‌کند همان به اصطلاح "حاکمیت دوگانه" است که نام دیگر آن "استخوان لای زخم" است که در 16 سال حکومت اصلاح‌طلبان (و شاید از ابتدای انقلاب) تا تیر 1384 ادامه داشت.
ایشان همچنین موفقیت‌های حداقلی خاتمی ، با آن پشتوانه‌ی عظیم رای مردم و حمایت‌های جهانی را چنان بزرگ می‌کنند که آدم یاد حرف‌های سلطنت‌طلبان در یادآوری کارهای رضا شاه (که ریشه‌ای‌تر هم بود) می‌افتد. دیگر اینکه ایشان هیچ به روی مبارکش نمی‌آورد که اصلاح‌طلبان خودشان با تقسیم به 4 شدن (معین، کروبی، مهرعلی زاده و رفسنجانی) آرای مردم رای دهنده را شکستند و از همان آغاز شیپور عقب نشینی و شکست را به صدا درآوردند.
از ایشان می‌پرسم:
اگر در انتخابات 1376 اصلاح‌طلبان بجای فقط یک نامزد (خاتمی) 4 یا 3 نامزد معرفی می‌کردند، امیدی به پیروزی‌شان بود، و ایضا در انتخابات 1380؟
ایشان همچنین در مورد "دسته گل" 16 ساله‌ی دو دولت اصلاح‌طلب رفسنجانی و خاتمی، یعنی "پنهان کاری هسته‌ای" که کشور را اکنون به لبه‌ی پرتگاه جنگ کشانده، البته با آتش بیاری احمدی‌نژاد، سخنی ولو به اشاره هم نمی‌گوید. قتل‌های زنجیره‌ای، قتل زهرا کاظمی، فاجعه‌ی 18 تیر، برگزاری انتخابات قلابی مجلس هشتم و ریاست جمهوری نهم و... اعتراف خاتمی پس از 8 سال به "تدارک چی بودن" رییس حمهور به کنار!
کوتاه سخن اینکه، پروژه‌ی اصلاح‌طلبی بسیارخوب و عالی و قابل دفاع ، اما پیدا کنید اصلاح‌طلب واقعی را!

بابک جاودان خرد