ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 29.06.2007, 20:33
دستگیری علی شاکری

محمد ارسی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)


"دستگیری علی شاکری، عمل غیرمسئولانه یا دشمنی آگاهانه با انبوه ایرانیان برونمرز"

علی شاکری از معدود روشنفکران و فعالان سیاسی خارج از کشور است که پس از سال ها تلاش و کوشش بی وقفه، و آزمودن انواع راه ها و مسلک های مرسوم سیاسی موجود، با تمامی وجود، با بصیرتی درخور یک روشن بینِ آزاده، به ارزش آزادی، به مدارا و مروت، به نفی هرگونه خشونت، و در نهایت به مکتب انسانیت و انسان پروری اعتقادی راسخ پیدا کرده است.

در طی این یک دهه یی که می شناسمش، هر بار که امکان گفتگویی دست داد او را در اعتقاد به آزادی و کرامت انسانی، در عشق به ایران و مهرِ به ملت ژرفتر و استوارتر یافتم. علاقه ی او به ایران و نگرانیش از خطرهایی که ایران را از خارج تهدید می کند، حقیقتاً نمونه یی مثال زدنی است.

در جریان مقدمه چینی های دولت آمریکا برای حمله به عراق، علی نگرانِ وضع ایران بود. می گفت: "با هر امکانی که داریم با جنگ به مخالفت برخیزیم تا حمله ی نظامی به بهانه ی "دمکراسی سازی" یا برچیدن "سلاح های کشتار جمعی" به اصل مرسوم بین المللی بدل نگردد. زیرا قربانی بعدی ایرانِ ما خواهد بود.

او بالاترین وظیفه ی خود و خانواده اش را دفاع از استقلال ایران، خفظ تمامیت ارضی آن و یاری رساندن به مردم آن می دانست. همین غیرت ملی بود که زمانِ حمله ی عراق بعثی به ایران، او را واداشت تا از همه چیز خود در آمریکا دست بشوید و در جبهه ی جنگ با متجاوزانِ بعثی، جان برکف حضور یابد.

استقلال طلبی او تا حدی بود که ذره یی وابستگی به دولت های خارجی خاصه آمریکا را تحمل نمی نمود و از هرگونه اتکاء به غیرایرانی بیزاری و دوری می جست.

شاکری، مواظب بود که هیچگونه انتقاد و ایرادی به دولت ایران، در خط درگیری آمریکا و اروپا با ایران قرار نگیرد و امور داخلی و ملی ایرانی، به جنجالی بین المللی مبدل نشود.

همین دغدغه ی ایران- خواهی و استقلال طلبی را در رفتار خانواده ی شاکری، امروز به حد کمال می توان مشاهده کرد. زیرا حقیقتی است که هر کس این روزها با همسر علی صحبتی کرده، دریافته که این بانوی آزاده، بیشتر از جان و مال و آبرویِ همسرش، دغدغه ی حال ملت ایران را دارد و در اندیشه است که مبادا سخنی در ارتباط به همسر دربندش، بهانه بیشتری به دستِ جنگ طلبان ضد ایرانی در خارج بدهد.

اما صفت برجسته ی علی، شجاعت بالای او در مواجهه با تهمت و افترا بود. او تاکید داشت که:
" برای من دمکراسی و دوری از خشونت، مکتبی برای شجاعت و نهراسیدن از برچسب ها و تهمت هاست."

بارها شنیده بودم که می گفت: "به جای تعمیق نفرتِ از اسلام و روحانیان، بکوشیم تا فهمی درست از هم داشته باشیم، یعنی دولت و ملت، "داخل و خارج"، حاکمان و دگراندیشان... نه با گمانه زنی و خیالبافی بل با تکیه بر واقعیات موجود، همدیگر را بشناسند". زیرا که: "آفتی نبود بتر از ناشناخت"

خدا می داند که علی شاکری چقدر از دست و زبانِ نامردمانِ تهمت زنِ بی حقیقت کشید ولی با سعه صدر و بزرگواری دم نزد در عوض تاکید کرد که "من دشمنانم را هم دوست دارم زیرا آنها هم ایرانی اند ولی اشتباه می کنند"

حال این فرزند پرشور خطه ی خوزستان، این ایرانی دلسوز در توطئه یی علنی، به دام غوغاسازان و فاجعه آفرینان گرفتار آمده... آن هم در چه وضعی، شانه از زیر تابوت مادر خویش بیرون نکشیده، دستگاه قضایی اسلامی که باید خادم عدالت باشد نه آلت قدرت، او را اسیر کرده و راهی زندان.

حقیقتاً "این قصه را الم باید که از قلم هیچ برنیاید." آخر به کجا باید پناه برد؟ به کدام مقام و مرجعی شکایت باید کرد؟ ازین جمع شوربختی که داغ مهرِ ملت و میهن را به دل دارند، بی توقع و پاداشی سرافرازی ایران و سعادت ملت را می خواهند. شما چه می خواهید؟

در این روزگار تباهی که از هرسویی بر بام خانه ی ایران، سنگِ فتنه می ریزند، در زمانه یی که بد نام و بدبخت و زمین گیر کردنِ ایران و ایرانی، به برنامه روز جنگ آفرینان جهان تبدیل شده، اینگونه بی مروتی با امثال شاکری که شعاری جز صلاح خواهی و مخالفت با جنگ ندارند، چه معنایی دارد؟

به حقیقت سوگند که ستم روا شده در حق علی، تیرِ ظلمی است که سینه ی هزاران فرد دور از وطن را نشانه رفته، و تردیدی باقی نگذاشته که "دولتِ مهرورزِ مکتبی" جنگی علنی را با ایرانیان خارج از کشور آغاز کرده " تا دامنه ی فتوحات امپراتوری" را تا اقصی نقاط عالم بگستراند. واقعا مبارک است.

به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم / که حمله برمن درویش یک قبا آورد.
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ / چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد.

"در واقع ایران، مشکلی بالاتر از وجود شاکری و تنی چند چون او، نداشته که شکر خدا آنها هم زندانی شدند و عنقریب همه چیز رو به راه خواهد شد..."

والله که از این وضع پر هرج و مرجِ مملکت بوی خیری به مشام نمی رسد.
خدای را به مِیم شستشوی خرقه کنید / که من نمی شنوم بوی خیر ازین اوضاغ

اما گمانه زنی این است که برخی از مقامات نظام، خاصه شخص آقای خامنه یی از واقعیت ماجرای شاکری و ظلم آشکاری که در حق او وخانواده اش روا گشته بی خبراند. اگر چنین است. امید است که مدعی پیروی از مکتب عدل علی (آن علی که می گفت خطای مرا بگویید زیرا که من برتر از خطا نیستم)، کاری علی وار کند. یعنی نه تنها شاکری را آزاد سازد، بل ازو و خانواده اش حلالیت بطلبد.