ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 03.04.2007, 5:55
ایجاد جنبش همگانی برای انتخابات آزاد در ایران

فرهنگ قاسمی
(مدیر مدر سه عالی مدیریت و کارشناس دفتر فرانسوی کیفیت در مدیریت آموزشی)

تنها با صلح اجتماعی، صلح امکان‌پذیر است
در جامعه‌ای که حاکمیت، حقوق شهروندی آحاد ملت را محترم شمارد و آزادی‌های اساسی که شامل آزادی‌های فردی و اجتماعی هستند را رعایت کند، اعتقادات مذهبی و غیرمذهبی هر فرد ممانعتی برای حقوق اساسی وی بوجود نیاورد ( لائیک باشد ) و بوسیله آراء ملت در یک انتخابات آزاد به قدرت برسد و قوای سه‌گانه در امور یکدیگر دخالت نداشته و مجزا و مستقل عمل کنند، می توان گفت در آن جامعه صلح اجتماعی وجود دارد. در شرائط صلح اجتماعی، روابط حاکمیت و ملت سالم، تحول‌پذیر و رو به رشد است. در چنین جامعه‌ای نهال دموکراسی جان گرفته، بارور شده و محصول میدهد. جامعه‌ای که از صلح اجتماعی برخوردار باشد دچار جنگ نمی شود. به عبارت دیگر صلح اجتماعی در داخل کشور روابط صلح خارجی را هماهنگ و امکان‌پذیر می سازد. جنگ‌آفرینی، دست‌یازیدن به خصومت و خشونت، در طول تاریخ از سوی حاکمیت‌ها و قدرت‌هائی اعمال شده که نتوانسته‌ یا نخواسته‌اند شرائط لازم و ضروری برای صلح اجتماعی را در جامعه خود به وجود آورند.
به بیان دیگر، دموکراسی، تساهل و تحمل، عقل‌گرائی، هوشیاری سیاسی و اجتماعی، احترام به عقاید مخالف، قبول اقلیت و اکثریت و بالاخره بدیل‌گرائی و گردش قدرت را در جامعه میسّر می سازد. اکتساب چنین وضعیتی تنها در سایه رعایت کامل و بدون مماشات آزادی‌های اساسی امکان‌پذیر است و فراموش نشود که مبارزه برای آزادی‌های سیاسی با لیبرالیسم هیچ ارتباطی ندارد و این دو را نباید یکسان انگاشت.
بیش از یک قرن است که ملت ایران برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی مبارزه می کند و خواستار برقراری حاکمیت ملی و استقرار دموکراسی است. گرفتن این مطالبات از قدرت‌های حاکمه مطلق غالباً از طریق مسالمت‌آمیز میسّر نبوده و نیازمند مبارزات مداوم می باشد. اگر چه این مبارزات را قدرت‌های حاکمه در ایران غالباً سرکوب کرده است. در اثر سرکوب این مطالبات مشروع جامعه شهروندی، صلح اجتماعی که لازمه رشد روابط و نهادهای سیاسی می باشد به مخاطره افتاده قهر و خشونت و خصومت جایگزین مذاکره و گفتگوهای سازنده می گردد.
در رژیم گذشته، صلح اجتماعی در داخل جامعه نبود؛ سکوت و آرامشی ظاهری بر جامعه حکمفرما بود که به قیمت خفقان، زندان و شکنجه آزادی‌خواهان تمام میشد. در کشاکش نبرد و آورد با آزادی‌خواهان و روشنفکران، قدرت حاکمه چون حاضر به قبول حقوق مردم نشد، عاقبتی غیراز سرنگونی نداشت و از آنجائی که باز به دلیل خفقان، رشد سیاسی و آزادی‌های فردی و اجتماعی – اساسی – فراهم نبود. علیرغم انقلاب ملت، حاکمیت ملی و آزادی‌های اساسی سرکوب گردید و خشونت جمهوری اسلامی بر سایر نیروهای حاضر در جامعه غلبه کرد و قدرت را تصاحب نمود.
امروز در جمهوری اسلامی نه تنها صلح اجتماعی وجود ندارد بلکه، خطر جنگ خارجی کشور را تهدید می کند. در این گیرودار کار به جائی رسیده است که در اثر بی‌کفایتی و اشتباهات پی در پی رژیم حاکم دیکتاتوری ولایت فقیه، همه نیروی اپوزیسیون معطوف به هراس از جنگ در اثر حمله خارجی شده و هدف اصلی یعنی مبارزه با جمهوری اسلامی جای خود را به مطالبه صلح داده است!
اگر از جنگ شق حمله نظامی آنرا مورد توجه قرار دهیم، شاید لزومی نداشته باشد که یادآور شویم، جنگ اقتصادی ایران با جهان مدتهاست شروع شده و همه شواهد حاکی از آن است که حاکمیت مستقر در ایران در این جنگ هم از غرب و هم از شرق شکست خورده است و همه روزه ملت ایران غرامت این شکست را می پردازند. به عبارت دیگر ثروت ملت ایران مدتهاست که دیگر به او تعلق ندارد. این شکست بواسطه عدم هوشمندی سیاسی و نبود درایت در مدیریت مملکت است.
همه علائم عینی بویژه آرایش و صف‌بندی قوای نظامی در مرزهای ایران، افکار عمومی جهان را به جنگ با ایران متوجه ساخته است و علیرغم همه تبلیغات سازمان‌یافته از سوی طرفین مخاصمه دشوار است قبول کرد که مخاطره جنگ فوریت داشته باشد.
جنبش یا شعار برای صلح در شرائط کنونی ایران برای ارضاء پاره‌ای از تعهدات میهنی البته لازم است، و این همه گوهرها که بر کاغذها ریخته شده، بی‌فایده نمی باشند اما در عین‌حال در مورد اپوزیسیون پنج مورد زیر قابل توجه است:
١- اول اینکه این خواست و این شعار حاصل عکس‌العمل شرائط جنگی می باشد که اتمسفر جهانی بوجود آورده است. برای یک اپوزیسیون آگاه، آینده‌نگر و پویا اقدامات عکس‌العملی شاید لازم باشد ولی کافی نیست.
٢- عکس‌العملی که بالاتر از ظرفیت خود عمل باشد باعث انحراف پتانسیل نیروها شده و بهدردادن آن را بدنبال می آورد. در شرائط حاضر گمان برده میشود که اپوزیسیون از هدف خود منحرف شده باشد!
٣- در تبادلات جهانی قدرت و ثروت جمهوری اسلامی اسباب معاملات اقتصادی قدرت‌های بزرگ بوده و کافی است که یکی از کشورهای بزرگ مانند چین و روسیه و یا اتحادیه کشورهای اروپائی و یا حتی عربی موضع خود را نسبت به ایران عوض کند؛ در این صورت ایران دیگر در شرائطی نخواهد بود که امروز می باشد. و شرائط تبلیغاتی جنگ دیگر وجود نخواهد داشت.
٤. در اثر سازش‌های بین آمریکا و ایران و مذاکرات پشت پرده آنان، چنین امکانی دور از انتظار نیست که دولت ایران موضع خود را در مورد تولید سلاح اتمی تغییر دهد.
٥. ممکن است احمدی‌نژاد در اثر فشارهای داخلی مراجع تقلید و قدرت مذهبی تضعیف شده و وادار به سکوت گردد. این تغییر موضع در ساختار قدرت مذهبی به ویژه حاکمیت شیعه قابل توجیه بوده و در گذشته نمونه‌های آن دیده شده است.
وظایف اپوزیسیون
ما بعنوان اپوزیسیون، در منطق جمهوری مطلقه فقیه حاکم بر ایران و کشورهای ١+ ٥ و شاید سازمان ملل متحد افتاده‌ایم در حالیکه منطق ما چیز دیگری است: هدف ما رهائی ایران از دست این رژیم ارتجاعی باید باشد. رژیمی که در اداره مملکت ثروت ملت ایران و توده‌های زحمتکش آنرا برای اهداف خیره‌سرانه و خودخواهانه صدور انقلاب اسلامی و توازن قدرت در خاورمیانه و به نفع استحکام توانمندی نظامی خود به جهت سرکوب بیشتر مخالفان خود در ایران و در منطقه برای هژمونی قدرت به کار گرفته و همه امکانات نسل حاضر و نسلهای آینده را به تاراج داده، جلو هرگونه آزادی‌های فردی و اجتماعی را سد کرده، اجازه حق تعیین سرنوشت مردم را از آنها گرفته و با عملکردهای باندها و سازمان‌های مافیائی و با ایدئولوژی مطلقه ولایت فقیه حاکمیت ملی را کلاً زیر پا گذارده است.
اپوزیسیون نه تنها باید علیه جمهوری اسلامی برای برقرار آزادی‌های فردی و اجتماعی قیام کند بلکه وظیفه ماست که در مقابل اقدامات حسابگرانه سازمان ملل متحد و دیگر اتحادیه‌های حکومتی مثل اتحادیه اروپا که درخواست‌های مردم ایران را در لابیرنت‌های معامله‌گرانه مفقود کرده و به خاک فراموشی می سپارند، سکوت نکند. – منظور پرونده شکایات نقض حقوق بشر است که در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد رد شد. نگاه کنید به مقاله آقای دکتر عبدالکریم لاهیجی در عصر نو ٢٧ مارس ٢٠٠٧ – فقط در یکماه گذشته ٧٥ نفر در ایران اعدام شده‌اند. ما باید در اذهان عمومی جهان به ویژه روشنفکران و دانشجویان، احزاب و سندیکاها و ... تکرار و بازتکرار کنیم که جمهوری اسلامی یکی از عقب‌مانده‌ترین رژیم‌های این قرن است که حکم اعدام هر روز و بدون وقفه در آن اجراء می شود.
اپوزیسیون باید قادر باشد با یک رهبری که دربر گیرنده خواست‌های نحله‌های فکری خود باشد، برنامه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را از طریق حقوقی – که شعار انتخابات آزاد باشد – به گوش جامعه جهانی رسانیده و نیروهای آزادی‌خواه و بشردوست دنیا را به نفع خود بسیج کرده و راهکارهای عملی خود را ارائه دهد.
رژیم جمهوری اسلامی بحران‌برانگیز است. مخالفین جهانی او نیز هر روز به دنبال حادثه‌آفرینی و تبلیغات تازه‌ای هستند.
آیا باز اپوزیسیون همانند سه دهه گذشته در انتظار ایجاد بحران دیگری از سوی رژیم خواهد نشست تا واکنش دیگری نشان دهد و باز نیروهای خود را بسیج کرده و استدلال‌های منطقی و غیرمنطقی خود را درباره این حادثه نوین به کار اندازد؟ تا کی باید تابع عکس‌العمل باشد؟ اقدامات عکس‌العملی وقتی بر یک اپوزیسیون حاکم است که سردرگم باشد. جمع‌آوری طومار در مورد گرفتاری ملوانان انگلیسی نشانه دیگری از این سردرگمی‌ها است.
بدون داشتن یک استراتژی روشن و جامع و با بیانی ساده، اپوزیسیون نخواهد توانست کفایت خود را در مسئولیتی که بعهده دارد نشان دهد. اگر اپوزیسیون نتواند ابتکار عمل سیاسی را به دست بگیرد هرگز موفق نخواهد شد.
تعیین این ابتکار عمل بسیار مهم و در عین‌حال مشکل است که باید درست‌ترین ابتکار را پیدا کرد و این خود مشکل‌ترین کار میباشد و طبعاً همه آحاد و تشکیلات اپوزیسیون آنرا تأئید نخواهند کرد و عامه آنرا نخواهند فهمید. پس باید برایش و رویش کار و روشنگری کرد تا جای خود را پیدا کند.
نویسنده این سطور در مقاله‌ای که نیمه اول ماه مارس تحت عنوان طرح پیشنهادی برای "إيجاد جنبش همگانی برای انتخابات آزاد در ایران " انتشار داد، اعتقاد خود را با دلایل عینی و منطقی – که البته میتوانند با دیدگاه‌های انتقادی تکمیل یا حتی رد شوند – بیان کرد.
در همین راستا پیام‌هایی – شفاهی و یا کتبی – دریافت شد. این انتقادات میتوانند در یک طبقه‌بندی منطقی و اصولی، کیفیت: انتقاد وارد، کمتر وارد، یا کلاً ناوارد را داشته باشند.
از " ای– نامه‌ " هائی که دریافت شد سوالات به چهار دسته قابل تقسیم می باشند که ما در اینجا آنها را مطرح کرده و کوشش خواهیم کرد به هرکدام پاسخی بنابر شناخت و منطق خود ارائه دهیم:
الف- سوال: چرا این جنبش باید تنها توسط بخشی از اپوزیسیون یعنی نیروی جمهوری‌خواه و لائیک، آزادی‌خواه و مترقی که نیروهای چپ، چپ میانه و میانه را در بر میگیرد، انجام شود؟
پاسخ: بحران حاضر در میان اپوزیسیون کیفیت و ظرفیت‌ کافی برای یک حرکت همگانی با مشارکت همه نحله‌های فکری را ندارد. امروز حتی روی مقولاتی از قبیل آزادی‌های لازم برای انتخابات آزاد در ایران، ایجاد تفاهم و توافق امر مشکلی است. چنانچه میگویند برداشتن سنگ بزرگ بمثابه علامتی برای نزدن تعبیر میشود. اگر بتوان فقط هسته‌ای محکم، معتدل و معتقد و فعال از جمهوری‌خواهان را در حول یک – بطور مثال - فدراسیون جمهوری‌خواهان برای انتخابات آزاد در ایران، بوجود آورد کار بسیار بزرگی انجام یافته است. از آن گذشته اتحاد بین طرفداران پادشاهی و جمهوری‌خواهی اصلاً چه لزومی دارد. این دو آنتاگونیسم هرگز نخواهند توانست با هم به اشتراک عمل برسند؛ استراتژی، هدف و نحوه عمل و وسائل مورد استفاده برای رسیدن به اهداف و نهاد رهبری مورد نظر هرکدام متفاوت است. حاصل جمع اضداد هرگز رقمی مثبت نبوده و ما را گامی به پیش نخواهد بُرد. اما طرفداران پادشاهی در طیف خود می توانند برای همین آزادی‌ها فعالیت فدرالی بکنند چه بسا روزی این دو طیف توانست روی اهداف و عملیات مشخصی برای بر زمین کوبیدن جمهوری اسلامی اتحاد عمل بوجود آورند.
ب- برخی دیگر گفتند طرح جالب است اما این کار مشکل می باشد و عملی نیست.
پاسخ: طبیعتاً براندازی رژیم کاری ساده نیست. آیا نباید در جستجوی راههای عملی برای این کار مشکل بود؟
ج- اظهار نظر شد: طرح این " جنبش برای انتخابات آزاد در ایران " بورژوائی است و ما آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی می خواهیم و اضافه کردند که در آن با مسئله طبقاتی برخورد نشده است.
به این گروه باید گفت که این طرح مبارزه‌ای است بنیادی و اصولی برای احقاق حقوقی که اساس جامعه انسانی را تشکیل میدهند و مورد قبول تمامی ملل امضاء‌کننده منشور جهانی حقوق بشر می باشد، با شعار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی که شما مطرح میکنید هیچ مباینتی ندارد و نویسنده این سطور قویاً مدافع این شعار بوده و هست و اعتقاد دارد این طرح، زمینه‌های عملی آنرا فراهم می سازد که باید ما را به آزادی یعنی حاکمیت ملی – که استقلال را تأمین می کند، دموکراسی – که تقسیم درست قدرت و ثروت را بدست و برای مردم را تضمین میکند و ستون‌های عدالت اجتماعی را بنا می گذارد، برساند. ( نگاه کنید به مقاله نویسنده این سطور تحت عنوان " تأملاتی بر حاکمیت ملی " – فوریه ٢٠٠٦ – ) کسانی که انگ و صفت بورژوائی را به این پیشنهاد می زنند متأسفانه نه از بورژوازی چیزی فهمیده‌اند، نه از آزادی و نه از عدالت اجتماعی و نه از استقلال و مبارزه طبقاتی، متأسفانه اینان تا در اندیشه و فهم خود تجدید نظر نکنند، جایشان در این اقدام بزرگ سازنده که منافع توده‌های ستم‌دیده ایران را دنبال میکند، نیست. تنها راه درست مبارزه طبقاتی و برقراری عدالت اجتماعی از طریق رعایت آزادی و احترام به حقوق فردی و اجتماعی و مشارکت مستقیم مردم در امور دولت و حاکمیت است.
د - بخشی دیگر اظهار داشته‌اند که این پیشنهاد به نظر یک پیشنهاد بنیادی برای مبارزه است؛ در گذشته نیز مطرح شده است و چنین میتوان نتیجه گرفت، این خود حاکی از آن است که عده دیگری در این زمینه نظریاتی مشابه داشته‌اند. اما در این طرح بعداز لزوم موضوع، راه‌کارهای عملیاتی و برنامه اجرائی و لوازم مورد لزوم آن بلافاصله نیز آورده شده است. با این طرح ما در مقابل یک پروژه عملیاتی قرار داریم. اما کدامند سازمان‌هایی از اپوزیسیون مترقی که حاضرند قد راست کنند؛ از هسته دربسته خود بیرون آیند، بوته تجزیه و تحلیل را روشن و بازوهای توانای عملیاتی را بکار گیرند، نیرو به خرج دهند و به اقدامات اثرگذارنده که در پروژه مطرح شده است، دست بزنند. در اینجا این سوال اساسی پیش می آید: آیا این اپوزیسیون اهل عمل می باشد؟ آیا ما به مفهوم اپوزیسیون با مسئولیت‌ها و ارزش‌های واقعی این نهاد – اپوزیسیون – با وظایف عملیاتی شایسته آن وجود داریم؟ یا اینکه غیر از اجزاء و افراد، گروههای پاره‌پاره، بسته در بند اتوپی چیزی دیگری نیستیم؟ بیمار و معلول در اقدامات بسیج‌کننده و تشکیلاتی می باشیم و در بهترین حالت پرچمدار محافظت سازمان آسیب‌دیده خود در خارج از کشور هستیم و بس.
اگر کار اپوزیسیون فقط جمع‌آوری امضاء و یا سازماندهی یک جلسه حضوری – بیست یا سی نفری – برپائی یک تظاهرات چهل تا پنجاه‌ نفری در این یا آن خیابان و میدان، حضور در تظاهرات اول ماه مه، هشت مارچ و روز جهانی حقوق بشر، سالروز انقلاب مشروطیت و ... باشد، آیا باید آنرا به حساب آورد و جدی گرفت؟ آیا اپوزیسیون بودن این است که هرروز حزب و جبهه تازه‌ای را با تعداد معدود یا معدودتری ایجاد کنیم؟
نه، به نظر می رسد و شایسته است گفته‌شود که اپوزیسیون نیاز به ویزیون شفاف و عینی از خود و از اهداف و نحوه مبارزات خود، نیاز به یک رهبری قاطع، خوشنام، پویا و آینده‌نگر ( ویزیونر )، نیاز به یک برنامه عملیاتی طراحی‌شده با راه‌کارهای مشخص و مرحله‌ای و طبقه‌بندی‌شده نیاز به یک پروژه اجتماعی عینی و منطبق با شرائط کشور برای بعداز سرنگونی رژیم حاضر دارد و باید برای دست‌یافتن به آنها وارد عمل شود.

Suite
Projet pour les élections libres en Iran
Farhang GHASSEMIPar :
31/03/2007
.(JavaScript must be enabled to view this email address)