ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 25.02.2007, 20:35
قطعنامه ١٧٣٧ و “ضرورت مرزشکنی برای صلح”

جمشيد طاهری‌پور
يكشنبه ٦ اسفند ١٣٨٥

چهارشنبه ٢١ فوريه مهلت ٦٠ روزه‌ی سازمان ملل متحد برای پاسخ جمهوری اسلامی به قطعنامه ١٧٣٧ شورای امنيت به پايان رسيد. مسئولان جمهوری اسلامی به مصداق اين که "مرغ يکپا دارد" در واکنش خود همان حرف‌ها را تکرار کرده‌اند که از اول‌ می‌گفتند! مواجهه آنان با بحرانی که خود پديد آورده‌اند، نمايش مکرر هل من مبارز طلبی عقده‌گشائی است که نتيجه آن فلاکت بيشتر برای مردم ايران است و تهديد مقابله نظامی بنيادگرايان ايران و امريکا را که در صورت وقوع فاجعه‌ای‌ست برای ايران، منطقه و جهان متمدن، چندان به پرواز در آورده که هيچ ذهن صلح‌انديشی در ايران و جهان، بيرون از دهشت آن نيست. امتناع خود غرضانه‌ی جمهوری اسلامی ايران از پذيرش قطعنامه ١٧٣٧ شورای امنيت، علت تعميق بحران و افزايش خطر مقابله‌ی نظامی است و دريده و بی پرده بيانگر اين واقعيت است که در چشم دولت اسلامی، ايران و مردم ايران گروگانی برای "مصلحت نظام" و ارضای منافع و علايق حکومت کنندگان هستند! و اين در حاليست که باستثنای "لابی"‌ها و طرفداران "مشی پيروی"، عمده‌ترين نحله‌های سياسی "اپوزسيون" ايران در برون مرز، اعم از دموکرات‌های جمهوريخواه و آزاديخواهان مشروطه‌طلب هر يک با ادبيات خاص خود، از حکومت کنندگان ايران يک چيز را خواسته‌اند: پذيرش قطعنامه‌ی ١٧٣٧ شورای امنيت سازمان ملل متحد. در درون مرز نيز عين اين مطالبه درخواست شده است! "مجاهدين انقلاب اسلامی" بيانيه‌ای صادر کرده‌اند و در آن عين خواست ايرانيان برون مرز را از مسئولان کشور طلب کرده‌اند! اين نخستين بار است مواضع اپوزسيون مستقل در سطح لايه‌های حکومتی‌ای که‌ می‌کوشند حکومت دينی را با اصلاحاتی مستدام کنند، نيز به ظهور‌ می‌رسد! بی‌آنکه بخواهم گفته باشم که آنها از "اپوزسيون" برون مرز الهام گرفته‌اند. خير! اپوزسيون ايران کماکان متفرق، بی‌جان و ناتوان است و بر اثر تنگ نظری و يکه‌خواهی که بر آن حاکم است چنان بی‌وزن و بی‌اعتبار است که حکومتی‌ها برايش تره هم خورد‌ نمی‌کنند چه رسد به حساب باز کردن برای مواضع‌اش! بله! مجاهدين انقلاب اسلامی نظر مستقل خود را نوشته‌اند و منطق الهام‌بخش و برانگيزنده در بيان و تأکيد بر اين مطالبه؛ بويژه همان تصور است که خود نوشته‌اند: "حفظ ... نظامی که به قول امام انقلابمان، حفظ آن "اوجب واجبات" است". با اينهمه اين اشتراک مواضع و اين همصدائی و همرائی جمهوريخواهان و مشروطه‌طلبان ايران بيانگر حقيقتی است عينی که اين هنگام در گستره‌ی بزرگتری از ايرانيان آزاده، ميهن‌دوست و مردم‌خواه در برون مرز مورد تأکيد قرار‌ می‌گيرد و آن عبارت از اين است که: حل و فصل صلح آميز مناقشه‌ی هسته‌ای يک خواست ملی است که بايسته‌ی "اپوزسيون" است بيرون از مرزبندی‌های گروهی و از ورای آن در راهش اهتمام ورزيده شود. بی‌اعتنائی رژيم به اين خواست ملی و ناتوانی آن در جلب اعتماد جامعه جهانی که بر خاسته از اهداف و مقاصد پنهان و آشکار برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی است بار ديگر نشان داد که تحول دموکراتيک در ايران که آزاديخواهان کشور در راه آن‌ می‌کوشند؛ بهترين تضمين کننده حل بن‌بست جهانی در مورد برنامه هسته‌ای ايران، در راستای منافع ملی ما و صلح جهانی است، سمتگيری که در ٢٠ فوريه ٢٠٠٦ در بيانيه‌ای که بيش از يک صد نفر از شخصيت‌های سياسی و فرهنگی ايران در باره بحران اتمی رژيم جمهوری اسلامی به نشر سپردند، مورد تأکيد قرار گرفته بود.

متأسفانه در مقطع کنونی که آبستن مصائب تازه برای ميهن و مردم ماست، و ضرورت حياتی دارد که ميهن‌دوستان و مردم‌خواهان ايران صفوف خود را فشرده کرده و به وفاق رو آورند، در صفوف اپوزسيون برون مرز کسانی تلاش تازه‌ای را آغاز کرده‌اند تا به شقاق و نفاق در صفوف آزاديخواهان ايران دامن زنند! اين آقايان که شيفته‌ی خود‌اند، آزاديخواهان کشور را که با دولت دينی در ايران مخالفند و در راه رفع آن اهتمام‌ می‌ورزند، آشکارا معاندين "دولت‌خواهی" خود ديده و با معرفی آنان بعنوان "سرنگونی‌طلبان" که در قاموس "دولت دينی" معنايش "مفسدين فی‌الارض" و حکم‌اش اعدام است،‌ می‌کوشند آنان را از حيات سياسی کشور حذف کنند! آقايان به اين ترتيب خود را ادامه سرکوب و امتداد خشونت "دولت دينی" عليه آزاديخواهان دگرانديش ايران در برون مرز اعلام داشته‌اند!* بار ديگر پرده از روی اين حقيقت برداشته شد که ماهيت نگاه و سرشت انديشه اين آقايان تا چه اندازه با نگاه و افکار عمامه‌بسران حاکم ايران از يک جنس و تيره و طايفه است! و تا کجا در تصور انحصار همه چيز برای خود‌اند. اما زندگی جريان دارد و هيچ انديشه استبدادی و عمل سرکوبگرانه‌ای را يارای جلوگرفتن از بيداری و بالندگی نيروهای حياتمند آن نيست و چنانچه شاهديم صدای متحد کننده و صلای زندگی آفرين‌شان هردم بالا و بالاتر‌ می‌گيرد:

صبح ديروز‌ -24.02.2007 - در سامانه "كارآنلاين" مقاله همرزم ساليان خود؛ سهراب مبشری را خواندم. با عنوان «يک پيشنهاد: ضرورت مرز شکنی برای صلح» او با احساس مسئوليت ميهنی و مدنی که بايسته ماست پيشنهادی به ميان آورده و نوشته: "اگر واقعاً ارزيابی ما اين است که خطر جنگ جدی است، بايد هر ملاحظه و تحفظ ديگری را تحت الشعاع امر صلح بدانيم و مرزهای رايج در ميان نيروهای سياسی ايرانی را بشکنيم، بايد برای طرح مشترک خواست صلح به همه نيروهای سياسی ايرانی مراجعه کنيم که‌ می‌دانيم با ما در اين دو امر اشتراک دارند: يکم‌مخالفت با حمله نظامی به ايران، دوم‌تسليم ايران به خواست‌های قطعنامه ١٧٣٧ شورای امنيت".

مبشری با دقت مسئولانه‌ای تصريح‌ می‌کند: "... در مبارزه برای صلح، ضروری است بدانيم چه نبايد کرد و چه بايد کرد: اولا" بايد به شدت از اين پرهيز کنيم که خواست صلح طلبی ما از سوی افکار عمومی غرب به نوعی دفاع از جمهوری اسلامی و پروژه‌های ماجرا جويانه آن تعبير شود. هرگونه آميختن فعاليت صلح طلبانه ما با امور بی ربطی مانند انتقاد از اسرائيل و دفاع از انرژی هسته ای، به اعتبار صلح خواهی ما لطمه‌ می‌زند و ما را از نظر افکار عمومی غرب، در مناقشه جمهوری اسلامی با بقيه جهان، در کنار جمهوری اسلامی قرار‌ می‌دهد. اعتبار صلح‌خواهی ما زمانی بيشتر است که از موضع مخالفت راديکال با جمهوری اسلامی و سياستهای منطقه‌ای و هسته‌ای آن ابراز شود. فرياد صلح ما زمانی پر طنين است که همه بدانند ما مخالف پيگير حکومت مذهبی در ايرانيم وبا اين حال با هرگونه حمله نظامی به ايران مخالفيم."

مبشری دريافته تا زمانی که احزاب و سازمان‌های "اپوزسيون" در خود و برای خود‌های و هو‌ می‌کنند‌ نمی‌توانند تأثيرگذار باشند، پس از آنها‌ می‌طلبد تا خود را از مدار صفر بيرون بجهانند! نوشته: "جنبش صلح ايرانيان وقتی جدی گرفته‌ می‌شود که چيز نوينی باشد. اگر نيروهای سياسی طبق معمول هميشگی با سازمانهای نزديک به خود اعلاميه مشترک در دفاع از صلح صادر کنند، اين اقدام طنين چندانی که در خور امر خطير صلح باشد ندارد... اگر ما در امر صلح جديت داريم، بايد حاضر باشيم در اقدامی مشترک با طيف هر چه گسترده تر از نيروهای سياسی، اعلام کنيم همه ما مخالف حمله نظامی به ايرانيم و همه ما‌ می‌خواهيم جمهوری اسلامی به قطعنامه تسليم شود.
... هر سازمان سياسی اپوزسيون اگر نگران صلح است، بايد به ساير نيروهای اپوزسيون، اعم از جمهوريخواه و سلطنت طلب، چپ و راست و حتی به سازمان مجاهدين خلق مراجعه کند و از آنها موضعگيری مشترک حول دو خواست نامبرده را بخواهد. "

زندگی درس‌های خود را عرضه‌ می‌دارد، تنها بايد شجاعت آموختن آنها را داشت و... شادا که زنان و مردان شجاع در ميان ما بسيارند!

٢٤.٠٢.٠٧
---------------------
*– نگاه کنيد به مصاحبه مسعود بهنود با "انتخاب" پيرامون کنفرانس در دانشگاه صنعتی ام. آی. تی و نيز به مقاله فرخ نگهدار زير عنوان "مانيفست اصلاح‌طلبی" در تارنمای ايران امروز‌.