ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 16.02.2007, 9:13
چراغ کم سوی صلح طلبی در میان ایرانیان خارج از کشور

گفت‌وگوی شهرام فرزانه‌فر با دکتر علی حاجی قاسمی

جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵

دکتر علی حاجی قاسمی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

آقای دکتر حاجی قاسمی اخیراً یکی از نمایندگان مجلس سوئد و از اعضای حزب دست راستی لیبرال مردم بنام فردریک مالم در اظهارنظری در برنامه‌ای که توسط برخی سازمان‌های کرد ترتیب داده شده بود، اعلام کرد که: "برخی از سوئدی‌ها معتقدند که ایالات متحده‌ی آمریکا باید از عراق خارج شود. من برخلاف آن معتقدم که ایالات متحده‌ی آمریکا باید وارد ایران هم بشود".
به اعتقاد شما آیا این اظهار نظر، سیاست دولت جدید دست راستی سوئد است؟

اولا باید بگویم که سوئد در عرصه سیاست بین الملل از نفوذ چندانی برخوردار نیست که اظهار نظر یک سیاستمدار جوان این کشور خیلی جدی گرفته شود. جنگ سرد نزدیک به دو دهه است که به اتمام رسیده و این کشور بیطرف اسکاندیناوی که زمانی بواسطه وجود رهبرانی چون اولاف پالمه در درگیری میان غرب و شرق حرفی برای گفتن داشت اکنون حتا در سطح اتحادیه اروپا هم قادر به ابراز وجود نیست. دوم اینکه وزیر امور خارجه سوئد کارل بیلد که جوانترین سیاستمدار بازمانده از نسل سیاستمداران تعلیم دیده در مکتب سنتی سیاسی در عرصه بین الملل است برغم دست راستی بودن با جنگ و خشونت طلبی آمریکایی خیلی سر سازگاری ندارد. بنابراین سیاست دولت سوئد همچون دیگر کشورهای اسکاندیناوی همچنان بر مذاکره و حل مسالمت آمیز درگیری‌ها در عرصه بین‌المللی استوار است.
وقتی تنها ارتباط تنگاتنگ میان این قبیل سیاستمداران غربی با واقعیت سیاسی ایران اینچنین لابی‌هایی باشد جای تعجب و شکایت نیست که در اذهان این سیاستمداران این ذهنیت قوت یافته باشد که در ایران هیچ روند امیدبخشی برای تحول دموکراتیک جریان ندارد و تنها چشم انداز تحول برای جابجایی قدرت سیاسی در ایران دخالت بیرونی و خشونت آمیز است

در سنت دموکراسی‌های اروپایی معمولا از اعمال جنگ علیه حکومت‌های نامطلوب و یاغی و منزوی کردن آنها اجتناب می‌شود زیرا نظر بر این بوده است که این روش‌ها نه تنها به گسترش دموکراسی در این کشورها نمی‌انجامد بلکه بالعکس به این حکومت‌ها بهانه کافی می‌دهد تا محافل و گروه‌های صلح طلب و آزادیخواه را بیش از پیش تحت فشار قرار دهند و آزادی‌های فردی و اجتماعی را مورد تضییق قرار بدهند. اظهار نظر سیاستمداران تازه کاری مانند این نماینده پارلمان سوئد که تحول دموکراتیک در ایران را از طریق یک اقدام برنامه ریزی شده آنهم توسط قدرت‌های جهانی می‌داند عمدتا ناشی از ساده انگاری وی است که تحول دموکراتیک در یک کشور جهان سومی را یک پروژه می‌داند که از بیرون باید بر آن تحمیل شود.

به اعتقاد شما آیا یک سیاستمدار کشور سوئد مجاز است با توهین به سطح شعور ملت ایران در تعیین نوع حکومت خود و برای تزریق "دموکراسی آمریکایی" به آنجا، اشغال نظامی ایران را توسط آمریکا مجاز و ضروری قلمداد نماید؟
اصلا و ابدا! بویژه اینکه این واقعیت را در نظر بگیریم که حتا خود رهبران کاخ سفید هم تا کنون بارها تاکید کرده‌اند که قصد حل مسالمت آمیز این بحران را دارند. اما از سوی دیگر این واقعیت را هم باید در نظر داشته باشیم که اظهارات این نماینده مجلس سوئد بازتاب امیال و خواسته‌های بسیاری از گروهای سیاسی ایرانی خارجه نشین و مدعی قدرت است که مستقیم یا غیر مستقیم خط براندازی را در ایران دنبال کرده‌اند. فراموش نکنیم که طی سال‌های اخیر لابی گروه‌های برانداز بویژه مجاهدین و سلطنت طلبان در کشورهای مختلف بر ذهنیت امثال این نماینده مجلس تاثیر گذار بوده و همواره از آنان خواسته‌اند که حکومت ایران را مورد مجازات قرار دهند. حالا زمان مجازات فرا رسیده است و این سیاستمدار جوان هم به این درخواست‌ها لبیک گفته است. وقتی تنها ارتباط تنگاتنگ میان این قبیل سیاستمداران غربی با واقعیت سیاسی ایران اینچنین لابی‌هایی باشد جای تعجب و شکایت نیست که در اذهان این سیاستمداران این ذهنیت قوت یافته باشد که در ایران هیچ روند امیدبخشی برای تحول دموکراتیک جریان ندارد و تنها چشم انداز تحول برای جابجایی قدرت سیاسی در ایران دخالت بیرونی و خشونت آمیز است.
بنظر می‌رسد در ته فکر بسیاری این باور وسوسه انگیز وجود داشته باشد که حالا که احمدی نژاد ایران را وارد چنین ماجراجویی کرده و اعمال تحریم و یا حمله نظامی آمریکا علیه ایران اجتناب ناپذیر می‌نماید و اپوزیسیون خارج کشور نقشی در تعیین سیاست ها و بازداشتن حکومت از تداوم این ماجراجویی ها ندارد پس بهتر است تا به آن به عنوان یک امکان نگاه کنیم که پیامدش تضعیف پایه‌های اقتدار حکومت خواهد شد.
آنها گفتمان تشنج آلود احمدی نژاد را، بویژه آنجا که هولوکاست را انکار می‌کند و یا خواهان برچیدن اسرائیل از نقشه جهان است بهانه قرار داده‌اند تا موجودیت یک ملت را با تهدید مواجه کنند. در اینکه وجود سلاح‌های هسته‌ای و گسترش آنها برای هر صلح طلبی نگران کننده و مردود است تردیدی نیست. همینطور مورد سئوال قرار دادن کشتار یهودیان و منحرف کردن بحث یهودستیزی نازی‌ها به ابراز تردید در باره آمار کشتگان، آنچنان که احمدی نژاد به شیوه‌ای تحریک آمیز مطرح کرده است نادرست است، اما همه اینها باعث نمی‌شود تا دیگران به خود اجازه دهند که در باره موجودیت، امنیت و سرنوشت ۷۰ میلیون ایرانی اینچنین سخن گویند و به خود اجازه دهند که به حریم و خاک آنها تجاوز کنند و زندگی آنها را با مخاطره مواجه سازند.

آقای حاجی قاسمی، شما به چند موضوع اشاره کردید، اجازه بدهید هریک از آنها را بشکافیم. نخست اینکه شما چنین اظهارات ستیزه جویانه‌ای را به نوعی به عملکرد و تبلیغات گروه‌های ایرانی مخالف جمهوری اسلامی طی ربع قرن اخیر مربوط دانسته اید، منظورتان همین است؟ آیا به نظر شما اپوزیسیون خارج کشور خواهان تحریم اقتصادی و حمله نظامی به ایران است؟
بسیاری از سازمان‌ها و چهره‌های اپوزیسیون در خارج کشور مخالفت خود را با مداخله خارجی در امور داخلی ایران ابراز داشته‌اند و تحریم و حمله نظامی علیه ایران را ویرانگر و تهدیدی جدی علیه روند دموکراتیک در ایران دانسته‌اند اما به باور من این موضعگیری‌ها خیلی جاندار و محکم نبوده است. بنظر می‌رسد در ته فکر بسیاری این باور وسوسه انگیز وجود داشته باشد که حالا که احمدی نژاد ایران را وارد چنین ماجراجویی کرده و اعمال تحریم و یا حمله نظامی آمریکا علیه ایران اجتناب ناپذیر می‌نماید و اپوزیسیون خارج کشور نقشی در تعیین سیاست‌ها و بازداشتن حکومت از تداوم این ماجراجویی‌ها ندارد پس بهتر است تا به آن به عنوان یک امکان نگاه کنیم که پیامدش تضعیف پایه‌های اقتدار حکومت خواهد شد. این رویکرد که کم و بیش نزد اپوزیسیون برانداز، حتا معتدل‌ترین آنها، قابل شناسایی است چندان بی حساب و کتاب هم نیست. برای بسیاری از این گروه‌ها مشارکت در حوزه سیاسی در ایران، تا زمانیکه جمهوری اسلامی بر سر کار باشد، امری محال دانسته می‌شود و همین امر کافی است تا آنها چنین استدلال کنند که اگر برهم زدن نظم موجود سیاسی در ایران از طریق رویارویی نظامی آمریکا با حکومت اسلامی میسر شود پس حال که چنین رودرویی عنقریب به نظر می‌رسد خود را برای دوره پس از آن آماده کنیم. همانطور که گفتم این باور به این صراحت بیان نمی‌شود اما در پس فکر سیاستمداران تبعیدی وجود و پرورش چنین رویایی چندان دور از انتظار هم نیست. برای بسیاری تجربه عراق می‌تواند وسوسه انگیز باشد.
این تنها طیف محدود اصلاح طلبان واقعی که همواره در پی تداوم و تعمیق روند تحولات رفرمیستی در ایران بوده‌اند بدون اما و اگر و با صراحت سیاستمداران غربی را از هرگونه تجاوز و اقدام نظامی برحذر داشته‌اند.

آنها شاهد بوده‌اند که در عراق پس از حمله آمریکا و سقوط صدام، حکومت این کشور دو دستی در اختیار سیاستمداران تبعیدی گذارده شد که سال‌ها در خارج از عراق زندگی کرده بودند و حتا امیدی هم به بازگشت نداشتند. آیا این امکان موجب نمی‌شود تا مدعیان ایرانی که بیش از ربع قرن در تبعید بسر برده‌اند در ضدیت با اقدام مداخله جویانه آمریکا قاطعیت کافی از خود نشان ندهند؟ به این عدم قاطعیت این را هم اضافه کنیم که طی این سال‌ها برخی از همین گروه‌ها در فعالیت‌های لابی گری خود حکومت‌های غربی را همواره به حمایت از فعالیت‌های براندازانه علیه حکومت ایران فرا خوانده‌اند و این حکومت‌ها را به دلیل داشتن روابط تجاری با جمهوری اسلامی مورد انتقاد قرار می‌دادند. امثال فردریک مالم به ندای اپوزیسیون تبعیدی جدامانده از مردم ایران پاسخ مثبت می‌گویند مگر غیر از این است؟ مگر غیر از این است که بخش بزرگی از گروه‌های اپوزیسیون خارجه نشین با همان اولین افت و کاستی‌هایی که روند اصلاحات در ایران با آن مواجه شد کل روند اصلاحاتی که مردم ایران در حد توان و بضاعت خود آغاز کرده بود را نفی کردند و در عمل با روند رفرمیستی در ایران به مخالفت برخاستند؟ آنها چه توقعی از اصلاحات و اصلاح طلبان ایران داشتند؟ اینکه جنبش اصلاحات به سرعت شرایط را برای حضور آنها در ساختار قدرت ایران فراهم کند. بر آندسته از مردمی که از شرایط دشوار اقتصادی در ایران مستأصل شده‌اند و در مواردی حتا مداخله نظامی آمریکا را فرجی می‌دانند حرجی نیست اما مدعیان سیاست که خوب می‌دانند که این ماجراجویی چه هزینه گرانی را برای مردم و جامعه ایران در پی خواهد داشت.

اما این گروه‌ها که رسما حمله به ایران و یا اعمال تحریم اقتصادی علیه ایران را درخواست نکرده‌اند؟
همینطور است، تا جائیکه می‌دانیم بسیاری از آنها رسما و علنا از آمریکایی‌ها در خواست نکرده‌اند که ایران را مورد تعرض قرار دهد و این تنها گروه‌هایی چون مجاهدین خلق و سلطنت طلبان افراطی بوده‌اند که به رودرویی نظامی آمریکا علیه ایران رو ی خوش نشان داده‌اند اما بخش عظیمی از گروه‌های اپوزیسیون برانداز در وضعیت بحرانی کنونی علیه ماجراجویی احتمالی آمریکا مخالفت فعال نداشته‌اند. جنبش ایرانیان صلح طلب در تبعید که قاطعانه علیه هرگونه تهاجم نظامی آمریکا علیه ایران واکنش نشان داده است تا بحال بی اندازه محدود و ضعیف بوده است. این تنها طیف محدود اصلاح طلبان واقعی که همواره در پی تداوم و تعمیق روند تحولات رفرمیستی در ایران بوده‌اند بدون اما و اگر و با صراحت سیاستمداران غربی را از هرگونه تجاوز و اقدام نظامی برحذر داشته‌اند. تنها اصلاح طلبان واقعی که اتفاقا در س رفرمیسم را از دموکراسی‌های غربی به خوبی یاد گرفته‌اند صریحا اعلام می‌کنند که هر گونه تحولی که قرار است به تغییر و تحول در بافت سیاسی اجتماعی ایران منجر شود برعهده، وظیفه و حق خود ایرانیان هست و بس حتا اگر زمان زیادی نیز به طول بیانجامد. در این روند هست که ایرانیان راه و رسم استقرار مناسبات دموکراتیک و حفظ دستاوردهای آن را فرا می‌گیرند نه اینکه کسانی از بیرون صلاح آنها را در نظر گیرند و برای آنها نوع حکومت را طراحی و پیاده کنند.
تنها اصلاح طلبان واقعی که اتفاقاً درس رفرمیسم را از دموکراسی‌های غربی به خوبی یاد گرفته‌اند صریحاً اعلام می‌کنند که هر گونه تحولی که قرار است به تغییر و تحول در بافت سیاسی اجتماعی ایران منجر شود برعهده، وظیفه و حق خود ایرانیان هست و بس حتا اگر زمان زیادی نیز به طول بیانجامد

فعالیت‌های ایرانیان صلح‌طلب خارج کشور در مخالفت با جنگ از سوی برخی افراطی‌گری ناسیونالیستی و شوینیستی قلمداد می‌شود. آیا فعالیت‌های صلح‌طلبانه، موضع جمهوری اسلامی را در سطح بين‌المللی تقويت نمی‌کند؟
صلح طلبی و فراخواندن طرفین اختلاف به گفتگو و مذاکره عین تمدن و عالی‌ترین نوع رفتار و منش دموکراتیک است و آنانی که برچسب ناسیونالیستی و شوینیستی بر جنبش صلح طلب می‌زنند متاسفانه خود در دام افراطی گری و استفاده از روش‌های خشونت بار برای پیشبرد اهداف سیاسی خود گرفتار هستند. بنده معتقدم که فعالیت‌های صلح طلبانه ایرانیان در تبعید نشان می‌دهد که در جامعه ایرانی جریان سومی هم وجود دارد که نه مانند احمدی نژاد بی اعتنا به افکار عمومی و نگرانی‌های بین‌المللی همچنان حق برخورداری از انرژی هسته‌ای را اینچنین مقدس می‌پندارد و نه مانند مخالفین براندازش که به اعمال قدرت نظامی آمریکا علیه حکومت ایران و ایجاد تشنج دل بسته‌اند. این جریان به جای تبدیل ایران به عرصه کشمکش دو قطب درگیری، خواهان مراجعه به افکار عمومی و مشارکت دادن مردم در روند تصمیم گیری‌ها از طریق تداوم روند اصلاحات سیاسی اجتماعی در ایران است. آنچه می‌تواند این روند را، که از ده سال پیش به جد آغاز شده و با افت خیز همچنان ادامه خواهد یافت، متوقف می‌سازد اعمال جنگ و تحریم علیه ایران است.
صلح طلبی و فراخواندن طرفین اختلاف به گفتگو و مذاکره عین تمدن و عالی‌ترین نوع رفتار و منش دموکراتیک است و آنانی که برچسب ناسیونالیستی و شوینیستی بر جنبش صلح طلب می‌زنند متاسفانه خود در دام افراطی گری و استفاده از روش‌های خشونت بار برای پیشبرد اهداف سیاسی خود گرفتار هستند.
در این باره بسیاری از کارشناسان گفته‌اند و بنده هم تاکید می‌کنم که استراتژی نظامی آمریکا علیه ایران برخلاف تجربه عراق و افغانستان بر حضور نظامی نیروهای آمریکایی در خاک ایران با هدف سرنگونی حکومت استوار نخواهد بود بلکه آمریکایی‌ها صرفا به حمله به نیروگاه‌های تولید انرژی هسته ای، پایگاه‌های نظامی، ساختار ارتباطی و مراکز اقتصادی بسنده خواهند کرد و با اعمال تحریم‌ها سعی خواهند کرد تا بنیه اقتصادی حکومت ایران را تضعیف کنند. بسیاری از همین کارشناسان تاکید می‌کنند که چنین اقدامی به فروپاشی حکومت منجر نخواهد شد بلکه زمینه جنگ داخلی و وقوع شورش‌هایی را آنهم عمدتا در نواحی مرزی فراهم خواهد کرد. فضای سیاسی و اجتماعی و گفتمان جاری در جامعه را تعطیل و شرایط را برای حضور کامل نظامیان در عرصه قدرت فراهم خواهد کرد. جامعه در دام درگیری و خشونت گرفتار خواهد شد. درگیری و خشونتی که همچون تجربه عراق و چه بسا بیش از آن فرسایشی خواهد شد. تلفات سنگین جانی برجای خواهد گذارد و بنیه اقتصادی ایران را به شدت تضعیف و فقر و محنت بیشتر را برای مردم در پی خواهد داشت. تازه معلوم نیست که جامعه چه زمانی به شرایط سیاسی آرام و مطلوب تری از نقطه نظر دموکراتیک برسد. خوب، اگر در باره چنین سناریویی تفاهم وجود داشته باشد، کدام آدم عاقلی فعالیت‌های صلح طلبانه را افراطی گری ناسیونالیستی می‌داند. آیا آنهایی که در دوران فراهم آیی (انتگراسیون) ملل در اتحادیه‌های بزرگ قاره‌ای در پی جداسازی ملت‌ها از هم و انزوای آنها هستند صلح طلبی را افراطی گری ناسیونالیستی می‌دانند؟ صلح با جمهوری اسلامی و نظم موجود صد بار بهتر از فروپاشی شیرازه‌های جامعه و در افتادن آن به دامن جنگ، خشونت، فقر و محنت است. آن جوامعی که از دل بحران‌ها به شورش‌های خونین، جنگ و انقلاب سوق داده شدند یکی پس از دیگری به مسیر تحول طبیعی و همزیستی مسالمت آمیز با جامعه جهانی بازگشتند. از دل وضع موجود و فضای دور از تشنج و خشونت است که روند رفرمیستی می‌تواند با همه پستی و بلندی‌ها و کندروی و شتاب‌هایش تداوم و گسترش یابد نه از دل جنگ و خونریزی. صحبت از دو نگاه و نگرش متضاد به تحول اجتماعی است یکی به تخریب و انقلاب نظر دارد و دیگری به تحول تدریجی و مسالمت آمیز. صلح طلبان اصلاحات را روندی می‌دانند برای همه فصول و همیشه و همواره با جنگ و خشونت مرزبندی دارند.
از دل وضع موجود و فضای دور از تشنج و خشونت است که روند رفرمیستی می‌تواند با همه پستی و بلندی ها و کندروی و شتاب هایش تداوم و گسترش یابد نه از دل جنگ و خونریزی.


با این تفصیل وظیفه‌ی ایرانیان مقیم خارج در چنین موقعیت پیچیده و نگران‌کننده‌ای چیست؟
آنچه به سود مردم و جامعه ایران است را مبنا قرار دهند و با داشتن دیدی بلند مدت و مسئولانه عواقب سیاست‌های ماجراجویانه‌ای را که علیه مردم ایران دنبال می‌شود در نظر بگیرند و نسبت به تهدیداتی که علیه جامعه ایران اعمال می‌شود واکنش نشان دهند. فوری‌ترین و جدی‌ترین تهدید علیه مردم ایران اعمال تحریم و یا حمله نظامی علیه ایران به بهانه دسترسی این کشور به سلاح هسته‌ای است. به گفته خود مقامات آژانس انرژی هسته‌ای جمهوری اسلامی هنوز تا دستیابی به سلاح‌های چند سالی فاصله دارد که این زمان فرصت مناسب را به نهادهای بین‌المللی می‌دهد تا حکومت ایران را از ادامه تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای باز دارد. طبیعی است که ایرانیان صلح طلب موظفند به هر روش مسالمت آمیز و متمدنانه‌ای که می‌شناسند افکار عمومی را در سطح داخلی و بین‌المللی آگاه کنند که اعمال تحریم و جنگ علیه جمهوری اسلامی نه تنها زیان‌های جانی، مالی و ساختاری شدیدی به مردم ایران وارد خواهد کرد بلکه جنگ و نا امنی را در خاورمیانه برای سال‌های دیگر تداوم خواهد داد.
. به نظر می‌رسد که در غیاب سازمان‌های گسترده رفرمیستی در خارج از ایران وظیفه جنبش صلح طلبی بر دوش دانشگاهیان و محافل فرهنگی ایرانی در خارج باشد که بدون چشمداشت به کرسی قدرت محافل آکادمیک و فرهنگی و روزنامه نگاران غربی را بویژه در آمریکا، علیه سیاست جنگ طلبانه کاخ سفید بسیج نماید..
به نظر می‌رسد که در غیاب سازمان‌های گسترده رفرمیستی در خارج از ایران وظیفه جنبش صلح طلبی بر دوش دانشگاهیان و محافل فرهنگی ایرانی در خارج باشد که بدون چشمداشت به کرسی قدرت محافل آکادمیک و فرهنگی و روزنامه نگاران غربی را بویژه در آمریکا، علیه سیاست جنگ طلبانه کاخ سفید بسیج نماید. علاوه بر این، جنبش صلح طلب ایرانیان بویژه باید افکار عمومی در داخل ایران را که به نظر می‌رسد تا حدی فریفته قدرقدرتی آمریکایی‌ها در استقرار دموکراسی در ایران شده باشد متوجه سازد که اولا راه حل نظامی آمریکایی برای مردم ایران بسیار هزینه بر تر از آنی است که تصور می‌کنند و ثانیا دل بستن به آن نه تنها به پایداری و ثبات نخواهد انجامید بلکه ایرانیان را بار دیگر گرفتار پیامدهای جبران ناپذیر ساده اندیشی سیاسی می‌کند که همواره در سراب راه حل‌های فوری در عرصه تحولات اجتماعی گرفتار شده‌اند.

آقای دکتر حاجی قاسمی با سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید