ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 31.01.2007, 18:07
روزهای سخت و پر اضطراب در ایران

دكتر حسين باقرزاده
چهار شنبه ١١ بهمن ١٣٨٥ – ٣١ ژانویه ٢٠٠٧
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

صحنه ظاهرا برای برخورد نظامی‌ آمریكا و ایران آغاز شده است، و آن چه باقی مانده جرقه‌ای است كه آتش جنگ را شعله‌ور كند. دستور آقای ‌بوش برای برخورد مسلحانه با مأموران رژیم ایران كه در عراق فعالند، و تهدید به این كه اگر رژیم ایران هم‌چنان به «دخالت» خود در عراق ادامه دهد «با واکنش سخت آمريکا رو به رو خواهد شد»، جای تردیدی بر عزم آمریكا در این مورد باقی ‌نگذاشته است. افزایش حضور نیروهای نظامی آمریكا در عراق در یكی دو هفته اخیر و برخوردهای شدید آنان با گروه‌های مسلح درگیر در منازعات فرقه‌ای آن كشور نیز از آمادگی آنان برای برخورد با نیروهای ایرانی حكایت می‌كند. متقابلا، گزارش‌های مربوط به حضور گسترده مأموران امنیتی و نظامی ایران در عراق شرایط بالقوه برای برخورد نظامی آنان با نیروهای آمریكایی را به طور وسیعی فراهم آورده است. تنها یك عقب‌نشینی سریع این نیروها از عراق می‌تواند چنین برخوردی را مانع شود و از حدوث یك جنگ تمام عیار بین نیروهای آمریكا و جمهوری اسلامی ایران - در خاك عراق - جلوگیری كند.

ولی آیا جمهوری اسلامی به این عقب‌نشینی به موقع دست خواهد زد، و در غیر این صورت اگر این درگیری‌ها آغاز شود دامنه آن به كجا خواهد كشید؟ آیا ممكن است كه رژیم ایران از این درگیری‌های موضعی استقبال كند و با اطمینان به توان خود برای كنترل این برخوردها به آن تن دهد؟ رابطه این درگیری‌های موضعی با سیاست كلی آمریكا برای جلوگیری از دست‌یابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای چیست؟ جمهوری اسلامی در برابر حمله نیروهای آمریكایی به مأموران خود در عراق چه واكنشی ‌نشان خواهد داد؟ آیا برای جبران این حمله، دامنه كمی و كیفی جنگ را با بهره‌گیری از عملیات انتحاری و تروریستی گسترش خواهد داد؟ و آیا اصولا رژیم ایران سیاست واحد و مشخصی برای چگونگی‌ برخورد با آمریكا (سیاسی یا نظامی) دارد؟

شواهد حاكی از آن است كه بخشی از حاكمیت كه از آن به عنوان بخش پادگانی نظام یاد می‌شود از نوعی‌ برخورد محدود نظامی با آمریكا استقبال می‌كند. این بخش با توجه به تجربه نبرد اسراییل و حزب‌الله لبنان معتقد است كه چنین برخورد محدودی، علارغم ضایعات انسانی و اقتصادی سنگینی‌ كه بر مردم ایران تحمیل خواهد كرد، می‌تواند به «پیروزی» آنان بینجامد و موقعیت سیاسی آنان را بیشتر تثبیت كند. از دید اینان، نتیجه «ظفرمند» چنین تصادمی برای جمهوری اسلامی ایران، حكومت آمریكا را بیش از پیش در صحنه ملی و بین‌المللی تضعیف خواهد كرد و خطر حمله نظامی وسیع‌ آمریكا به ایران (به شكل بمباران هوایی یا اشغال نظامی) را تقلیل خواهد داد و مانع از آن خواهد شد كه غرب بتواند فعالیت هسته‌ای ایران را متوقف كند. برای این بخش از حاكمیت، اگر بتوان برخورد نظامی محدود را در خارج از مرزهای ایران انجام داد كمال مطلوب است و در این صورت به تصور آنان چنین برخوردی كمترین خطر را برای موجودیت رژیم نیز به دنبال خواهد داشت.

این حسابگری‌ها البته با پارامترهای تخیلی زیادی همراه است و تنها برای ذهنیت امام زمانی این بخش از حاكمیت كه همواره خود را در نبرد با غرب و آمریكا (در ایران، لبنان، فلسطین) پیروز می‌بیند می‌تواند قانع‌كننده باشد. از دید اینان تمام محاسبات غرب غلط از كار در‌آمده است و حتا در سازمان‌های بین‌المللی مانند آژانس اتمی و سازمان ملل نیز علارغم محكومیت‌های صریح و اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران، رژیم جمهوری اسلامی پیروز شده است. نمونه اخیر آن را می‌توان در برخورد كیهان (سخنگوی رسمی این جناح از حاكمیت) با قطعنامه‌ای كه روز جمعه گذشته در رابطه با نفی‌هولوكاست از سوی سازمان ملل صادر شد دید. این قطعنامه در محكومیت بدون قید و شرط هر نوع نفی ‌هولوكاست (در واكنش به اظهارات احمدی‌نژاد) با ١٠٣ رأی ‌موافق و تنها یك رأی مخالف كه از آن ِ جمهوری اسلامی بود در سازمان ملل به تصویب رسید و سند دیگری در انزوای كامل سیاسی رژیم ایران در صحنه جهانی را به نمایش گذاشت. ولی از دید حسین شریعتمداری سردبیر كیهان، صدور این قطعنامه چیزی جز «آخرین میخ به تابوت اعتبار این سازمان» نبوده است و «این سازمان را برای دفن در گورستان تاریخ آماده می‌كند». كیهان نه فقط اعتبار سازمان ملل را به خاطر تصویب این سند كه با اتفاق آرا انجام گرفته است به زیر سؤال می‌برد و بلكه تمامی كارنامه تاریخی این سازمان را (كه ایران خود یكی از قدیمی‌ترین اعضای آن بود و همواره در آن حضور فعال داشته است) با تعبیراتی از قبیل «جنازه‌ای كه فقط برای ‌دفن كردن در گورستان به درد می‌خورد» تا ملت‌ها از «سرایت عفونت چند ده ساله آن برای همیشه در امان باشند» به لجن می‌كشد.

این جناح از حاكمیت كه قدرت اجرایی را اكنون در دست دارد ظاهرا معتقد است كه آمریكا در شرایطی نیست كه بتواند به ایران حمله كند، و از این رو تهدیداتی را كه از سوی مقامات آمریكایی در هفته‌ها و ماه‌های اخیر صادر شده است بلوفی بیش نمی‌شناسد. نبشته‌های كیهان و سایت‌های اینترنتی وابسته به این جناح و رجزخوانی‌های احمدی‌نژاد و سران سپاه مبنی‌ بر این كه «آمریكا هیچ غلطی نمی‌تواند بكند» و تهدیدهای‌ متقابل به نیروهای آمریكایی و منافع غرب در منطقه این اعتقاد را به نمایش می‌گذارد. البته می‌توان ادعا كرد كه در پس این رجزخوانی‌های عوامفریبانه، خود این عناصر هم ممكن است به آن چه می‌گویند اعتقادی‌ نداشته باشند و این اولدروم بولدروم‌ها در واقع پوششی برای ترسی‌ باشد كه عمق وجود آنان را از عواقب حمله آمریكا فراگرفته است. ولی با توجه به ذهنیت امام زمانی حاكم بر این جناح، نباید این واقعیت احتمالی را از نظر دور داشت كه دست كم بخشی از آنان (به شمول احمدی‌نژاد) چنان در چنبره اعتقادات خرافی‌ خود گرفتار شده‌اند كه واقعا سازمان ملل را جنازه‌ای در تابوت و آماده دفن می‌شناسند و یا رؤیای صدور انقلاب اسلامی به آمریكا را در سر می‌پرورانند.

به هر حال از این جناح كه بگذریم، در بخش دیگر حاكمیت تصویر دیگری از واقعیت به چشم می‌خورد. در این بخش، تهدید‌های آمریكا به تدریج جدی گرفته شده است و روز به روز بر نگرانی آنان از تحقق یافتن این تهدیدها افزوده می‌شود. اكبر هاشمی ‌رفسنجانی‌ به عنوان سخنگوی اصلی‌ این جناح در اظهارات خود مرتبا بر وخامت اوضاع تأكید می‌كند و صریحا گفته‌های احمدی‌نژاد را در این باره نقض می‌كند. گزارش‌های پراكنده‌ای كه از ایران می‌رسد حاكی از آن است كه این بخش از حاكمیت به شدت نگران سیر تحولات سیاسی كشور است و با جدی‌ گرفتن خطر حمله آمریكا به دنبال راه‌هایی‌ برای برون رفت از بحران هسته‌ای كشور می‌گردد. با ضعف و بیماری شدید خامنه‌ای (كه پشتیبان اصلی جناح پادگانی در حاكمیت بوده)، رفسنجانی فرصت یافته است تا در صحنه سیاسی‌ ایران به جولان تازه‌ای دست بزند و برای كنترل اوضاع به تلاش برخیزد. او ظاهرا توانسته است خامنه‌ای را نیز قانع كند كه خطر حمله آمریكا جدی است و با تكیه بر قدرت جدید خود در مجلس خبرگان بر آن است كه نه فقط در كوتاه مدت بحران خارجی فعلی رژیم را از سر بگذراند و بلكه در تعیین جانشین خامنه‌ای نیز نقشی كلیدی ایفا كند.

در حال حاضر، مسئله حمله نظامی آمریكا به ایران از سوی‌ این جناح بسیار جدی گرفته شده است و آثار نگرانی در بسیاری از اظهارات آنان به چشم می‌خورد. برخی تا آن جا پیش رفته‌اند كه این حمله را بسیار قریب‌الوقوع می‌دانند. برای نمونه، سایت پیك‌نت به نقل از «محافل سیاسی» داخل كشور می‌نویسد كه در جلسات محرمانه سران و شخصیت‌های بالای رژیم (با شركت رفسنجانی و خاتمی) از ١٥ بهمن به عنوان تاریخ حمله احتمالی آمریكا به تأسیسات اتمی و نظامی و متعاقب آن حمله به تأسیسات نفتی ایران یاد شده است. در این سایت، گزارش‌های دیگری نیز آمده است حاكی از این كه این جناح از احتمال حمله آمریكا به ایران به شدت به ترس افتاده است.

شاید برای‌ اولین بار در طول حیات جمهوری اسلامی باشد كه دو جناح حاكم در باره یك بحران و خطر فاجعه‌بار برخوردی چنین متنافر با یكدیگر داشته باشند. یكی خطر را چنان جدی‌ بگیرد كه روز و ساعت‌ آن را نی‍ز تعیین كند و مرتب در باره آن اخطار دهد، و دیگری هم‌چنان رجز بخواند و خطر را بالكل نادیده بگیرد و آن را ناچیز بشمارد. اولی بر لزوم كنار آمدن با غرب تأكید كند و دومی به اقدامات تحریك‌آمی‍ز برای درگیری‌ با آمریكا (در عراق) دست بزند. هر دوی این جناح هم برای تأیید نظر خود، به جنازه رهبر كه ظاهرا در بستر احتضار افتاده است متوسل شوند و از او به حمایت از نظر خود نقل قول كنند. با ادامه این وضع، به روشنی اقدامات جناح پادگانی می‌تواند دقیقا به همان فاجعه‌ای بینجامد كه جناح دیگر اكنون از تحقق آن به ترس افتاده است. طبیعتا چنین كشمكشی جز از طریق یك كودتای داخلی در رأس قدرت كه به نفی‌ یك جناح و كنترل اوضاع از سوی ‌جناح دیگر منجر شود قابل حل نیست.

خطر حمله نظامی و قریب‌الوقوع آمریكا به ایران نه فقط در ذهنیت جناح رفسنجانی/خاتمی جا افتاده كه در بین مردم كشور نیز ظاهرا شیوع پیدا كرده است. سرخوردگی مردم از احمدی‌نژاد كه در فاصله یكسال و اندی پس از حكومت او و برملا شدن شعارهای توخالی‌‌اش گسترش زیادی پیدا كرده (و تا این حد در تاریخ جمهوری اسلامی‌ بی نظیر بوده) به نوعی از بی‌تفاوتی آنان نسبت به رژیم حاكم منجر شده است. برخورد تحقیر‌آمیز احمدی‌نژاد و همكاران او نسبت به مشكلات روزمره مردم، و به خصوص در مورد گرانی‌ سرسام‌آور مسكن و ارزاق عمومی در چندماه اخیر، اثر تبلیغاتی بلندگوهای حكومت، و به خصوص این جناح را به شدت كاهش داده است. در نتیجه خبرهای‌ مربوط به تهدیدهای آمریكا كه از منابع غیر دولتی‌ به دست مردم می‌رسد بیشتر بر روحیه آنان تأثیر می‌گذارد و فضایی مركب از نگرانی و انتظار در جامعه ایجاد كرده است.

ایران روزهای سخت و پر اضطرابی را می‌گذراند. بحران‌های اقتصادی و گرانی سرسام‌آور نارضایی شدیدی را در بین مردم ایجاد كرده و فاصله بین حكومت‌كنندگان و حكومت‌شوندگان را عمیق‌تر كرده است. خطر حمله نظامی آمریكا هم‌چون شمشیر داموكلس ترس شدیدی را بر سر حیات سیاسی‌ ایران افكنده است. بخشی از حاكمیت این خطر را به ظاهر ناچیز گرفته و حتا با رفتارهای خود به آن دامن می‌زند. بخش دیگری از حاكمیت خطر را جدی ‌گرفته است و تلاش دارد تا از آن برای طرح مجدد خود و كنترل اوضاع بهره بگیرد. این جناح هم‌چنین سعی دارد با استفاده از این فرصت،‌ نارضایی‌های مردم از حكومت احمدی‌نژاد را به نفع خود كانالیزه كند. در آینده نزدیك باید شاهد تحولات مهمی در صحنه سیاست ایران بود. ادامه كشمكش فعلی بین دو جناح، تحریكات مأموران ایرانی در عراق، درگیری نظامی ایران و آمریكا و حمله آمریكا به ایران، یا كودتای داخلی به نفع جناح رفسنجانی و حذف احمدی‌نژاد و كنار آمدن رژیم با غرب در مسئله هسته‌ای- و یا تركیبی از این‌ها. و در برابر همه این‌ها، مردمی‌ كه پس از ١٦ سال دوره‌های سازندگی و اصلاحات، یكی دو سال حكومت پوپولیستی «اصول‌گرا»ی احمدی‌نژاد را نیز تجربه كرده‌اند و اكنون پس از تجربه گرانی كمرشكن و احتمالا حمله فاجعه‌بار آمریكا معلوم نیست كه دیگر به كدام معجزه این رژیم ممكن است امید ببندند.