ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 26.01.2007, 9:32
وقت تنگ است!

محمود کرد
جمعه ۶ بهمن ۱۳۸۵

در حالیکه چیزی کمتر از یکماه به پایان مهلت اعلام شده از سوی شورای امنیت به ایران نمانده و با وجود اینکه اولین علائم پیش رس تحریم از طریق کم شدن ارزش پول ایران و گرانی پدیدار شده، و علیرغم هشدار نیروهای مسئول چه از اپوزسیون خارج از جمهوری اسلامی و چه از طرف نیروهای حاشیه‌ای آن ، نسبت به ابعاد فاجعه بار خطری که درپیش است و همچنین بی‌توجه به اظهار نگرانی برخی از سکان‌داران کنونی رژیم به همراه بسیاری از سیاستگذاران دوره اصلاحات که حداقل در جدی بودن تحریم و تبعات آن دیگر شک ندارند و تلاش‌هائی را نیز در این زمینه آغاز نموده‌اند، هنوز رهبران جمهوری اسلامی از اتخاذ سیاستی واقع بینانه همراه با عقب نشینی به منظور جلوگیری از بدترن شدن اوضاع قصور می‌کنند.

سیاست خارجی مهمترین نقطه ضعف جمهوری اسلامی از ابتداء استقرار آن تاکنون بوده است. نگاهی کوتاه به تاریخ بیست و هفت ساله این حکومت و مهمترین وقایع آن از جمله جنگ، گروگانگیری و یا تنش در ارتباط با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، عراق و بالاخره مسئله هسته ای اخیر، بروشنی بیانگر این موضوع است که سیاست خارجی در جمهوری اسلامی عمومأ بر پایه ارزیابی‌های غلط از اوضاع بین‌المللی، منطقه وحتی کشورهای همسایه استوار است، و این امر به اضافه اهداف ماجراجویانه از یک سو و یارکشی، تقدم منافع قشری و مذهبی بر منافع ملی و بالاخره پذیرش دیرهنگام و با تأخیر واقعیات از سوئی دیگر، نتایج تأسف باری را سبب شده است که مهمترین آنها سوزاندن فرصت‌ها، زمینه سازی رشد نیروهای افراطی درطرف مقابل و بالاخره پرداخت هزینه‌های سنگین سیاسی اجتماعی کشور ما از بابت دیرکرد در اتخاذ سیاستی واقع بینانه بوده است و البته این امربه هیچ وجه منحصربه دوره خاصی نیست چراکه حتی در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی نیز به همه پیام‌ها علنی و غیر علنی که بخصوص توسط بیل کلینتون ریئس جمهور و مادلین البرایت وزیر خارجه وقت آمریکا به منظور از سرگیری مناسبات فرستاده شدند نیز وقعی گذاشته نشد و در واقع بهترین فرصت‌ها از دست رفت.

واقعیت این است که طی قریب به سه دهه گذشته بدلیل ندانم کاری‌های‌های جمهوری اسلامی می توانست شرایطی بدتری نیز بر ایران تحمیل گردد که عدم وقوع آنرا باید بیشتر مرهون "دشمنان" عاقل دانست تا درایت رژیم در ایران. مصداق روشن این موضوع تحولات اخیر لبنان است، درحالیکه همه کشورهای منطقه و غربیها براین نکته اتفاق نظر دارند که پس از لطماتی که در نتیجه جنگ اخیر بر این کشور وارد آمده است، لبنان نیازمند آرامش و تقویت حاکمیت ملی است و این امر جز از طریق همراهی و مذاکرات بر سر اختلاف نظرها امکان پذیر نیست، جمهوری اسلامی عملاً ساز دیگری میزند و در پشت آتش افروزی حزب‌الله قرار می‌گیرد و بدین ترتیب عملأ در امور این کشور مداخله می‌کند. درحالی که بسیاری سیاستمداران عرب، ایران را بخاطر نقش منفی‌اش مورد مذمت قرار می‌دهند ولی دولت لبنان و شخص فواد سینیوره نخست وزیر لبنان از به میان کشیدن جمهوری اسلامی خودداری می کنند.

اما بحران کنونی بسیار خطرناک تراز آن است که حتی واقع‌بین‌ترین رهبران جمهوری اسلامی می‌پندارند، قدرت آمریکا دربحران سازی در کشورهائی چون ایران بسیار فراتر از حتی نیکاراگوئه است کشوری که در نتیجه مستقیم یک بحران تحمیلی، به زانو درآمد. در حالیکه تنوع اقوام و مذاهب در کشور ما به برکت سیاست‌های جمهوری اسلامی از یک موهبت به یک معضل بدل شده ، در شرایطی که بحران اقتصادی از یک طرف بدلیل سوء مدیریت و از طرف دیگر با نفتی شدن هرچه بیشتر، بشدت درحال گسترش است، کارخانه‌ها در حال تعطیل و مهمتر از همه تسلط آمریکا بر خلیج فارس که مهمترین راه مبادلاتی ایران با جهان است به همراه دهها دلیل دیگر چنان امکانات گسترده ای را برای امریکا فراهم آورده است که به خاک سیاه نشاندن ایران و به زانو در آمدن جمهوری اسلامی مدت زیادی طول نخواهد کشید.

جمهوری اسلامی و بطریق اولی روحانیت شیعه در یکی از سخت‌ترین دوران حیات سیاسی خود قرار گفته است، مقاومت رهبران جمهوری اسلامی در مقابل واقعیات نه تنها کشور ما را به فاجعه سوق خواهد داد بلکه منجر به سقوط جمهوری اسلامی و خودکشی سیاسی روحانیت شیعه ایران نیز خواهد گردید و این امری است که در تاریخ روحانیت شیعه سابقه ندارد.

روحانیت شیعه ایران درطول تاریخ حیاتش درعین حال که کم وبیش در قدرت سهیم بود نزدیک‌ترین روابط را نیز با توده‌ها داشت و همین دو عامل نیز باعث می‌شد تا روحانیت ایران محافظه کار و پراگماتیست باشد. ما جای پای این دو عنصر را در سیاست خارجی جمهور ی اسلامی اگر چه با تأخیر و هزینه‌های سنگین، اینجا و آنجا چه در زمان آیت‌الله خمینی و چه بعدها دیدیم. امید می‌رود که روشن‌تر شدن ابعاد خطراتی که عدم پذیرش مفاد قطعنامه می‌تواند برای کشور ما و روحانیت پدید می‌آورد منجر گردد تا پراگماتیزم شیعه، روحانیون حاکم را وادار به عقب نشینی کند هرچه سریعتر بهتر چرا که وقت تنگ است.