ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 19.01.2007, 19:50
افزایش نیروی نظامی در عراق و خطر حمله به ایران

شهلا صمصامی – لوس‌آنجلس
جمعه ٢٩ دی ١٣٨٥

تیرگی روابط بین ایران و آمریکا و بحران جدیدی که به نظر بسیاری احتمال درگیری نظامی آمریکا با ایران را زیادتر کرده است از چند جنبه قابل توجه و بررسی است. عوامل مهمی که در این راستا تعیین کننده هستند یکی سیاست خارجی آمریکا، دوم شرایط بحرانی عراق و بن بست آمریکا در این کشور و سوم سیاست خارجی ایران و تحریکات علنی و دخالت نظامی ایران در منطقه و موضوع نیروی اتمی است.
سیاست خارجی آمریکا بر اساس یک اصل مهم برنامه ریزی می‌شود و آن حفظ منافع ملی آمریکاست. این منافع یعنی ادامه برتری نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا در دنیاست که شامل در اختیار داشتن منابع نفتی و ادامه حضور نظامی به ویژه در خاورمیانه می‌باشد. منافع ملی آمریکا از جنگ دوم به بعد در غالب دشمنی که آمریکا باید به جنگ آن برود خودنمائی کرده است. مقابله با کمونیسم، جنگ‌های کامبوج، کره، ویتنام و حتا افغانستان در سال‌های ٨٠ را به سادگی از طرف دولت آمریکا توجیه کرد. دشمن تنها خطر نظامی ندارد بلکه خطر ایدئولوژیکی نیز دارد. از آغاز ریاست جمهوری جرج بوش و با کمک واقعه ١١ سپتامبر یک تغییر بسیار پایه‌ای در سیاست خارجی آمریکا به وجود آمد و آن روی کار آمدن نئوکنسرواتیو‌ها یعنی محافظه‌کارانی بود که تئوری «حمله پیشگیرانه» (Pre- Emptive Strike) را عرضه کردند. به این گونه پس از ١١ سپتامبر القاعده و تروریسم به عنوان دشمن جدید آمریکا شناخته شدند. آمریکا به افغانستان حمله کرد و پس از شکست طالبان در افغانستان، دولت آمریکا دشمن شماره یک خود بن لادن را رها کرد و زمزمه حمله به عراق شنیده شد. صدام متهم شد که در پی ساختن سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی است که با ماهواره‌های قوی و دقیق آمریکا توانسته‌اند لابراتورهای آن را نیز کشف کنند. دولت آمریکا همچنین ادعا کرد که به دلیل ارتباط صدام با تروریست‌ها و رابطه ویژه با بن لادن ، مردم آمریکا در این خطر هستند که صدام این سلاح‌ها را به بن لادن بدهد و او و تروریست‌های دیگر با سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی به این کشور و مردم آن حمله کنند. آمریکا اعلام کرد برای پیشگیری از چنین خطری به عراق حمله می‌کند. جنگ آغاز شد، صدام شکست خورد و دستگیر ، محاکمه و سرانجام اعدام گردید. آمریکا به یکی از هدف‌های خود که از بین بردن صدام بود رسید، ولی جنگ و خونریزی در عراق ادامه یافت.

اسلام افراطی و برخورد تمدن‌ها
سیاست خارجی آمریکا به ویژه در ٦ سال گذشته بر یک عامل دیگر نیز بنا شده است و آن مبارزه با اسلام افراطی است. تئوری برخورد تمدن‌ها که از جانب نئو کنسرواتیو‌ها مطرح شد، غرب را در مقابل یک جنبش مذهبی افراطی اسلامی در خطر می‌دید. شواهدی که در این زمینه ارائه شده است انقلاب ایران، گروگانگیری، حملات تروریستی در نقاط مختلف علیه آمریکا و غرب و به ویژه واقعه ١١ سپتامبر است. برخورد تمدن‌ها همچنین به اینگونه توضیح داده می‌شود که پروسه جهانی شدن Globalization تغییرات مهمی به همراه داشت از جمله صدور فرهنگ ونحوه زندگی غربی به کشورهای جهان سوم بود. این نحوه زندگی و فرهنگ با موازین سنتی در خانواده‌ها و جوامع جهان سوم به ویژه کشورهای مسلمان تضاد زیادی داشت. مردم در این جوامع سنت‌های خود را در خطر می‌دیدند. تضاد دیگر رشد سکولاریسم و کاپیتالیسم مدرن بود که با این جوامع همخوانی نداشت. به این ترتیب در این جوامع به ویژه جوانان دچار یک خلاء روحی و روانی شدند. همین امر به رشد فناتیسم اسلامی دامن زد. به این دلیل بازگشت به رسوم زندگی در صدر اسلام در این کشورها تشویق شده و این جوامع با فشار عناصر افراطی به عقب رفتند. از جمله فشار بر روی زنان زیادتر شد و قوانین عقب مانده به مردم این جوامع تحمیل گردید. از مشخصات مهم فناتیسم اسلامی دشمنی با غرب و نوع زندگی غربی است.
در مقابل این تئوری برخی از کارشناسان خاورمیانه رشد فناتیسم اسلامی را به این گونه توضیح داده‌اند. آنچه که امروز در افغانستان، پاکستان، عراق،لبنان و سرزمین‌های اشغالی فلسطین و بسیار نقاط دیگر می‌بینیم مبارزه مردمی است که خود را تحت ستم می‌بینند و راه نجات را هم در مبارزه و در زیر پرچم اسلام یافته‌اند. یکی از دلایل مهم خشم مردم این منطقه و گرایش جوانان به جنبش‌های افراطی احساس نا امیدی و عدم عدالت است. در این ٥٠ سال گذشته غرب به ویژه آمریکا با پشتیبانی یک جانبه ازاسرائیل و پشتیبانی از حکومت‌های سرکوبگر عربی، مردم خاورمیانه را نسبت به غرب بد بین کرده است. فقر، بیکاری و خفقان سیاسی جوانان را به سوی عوامل ضد غربی کشانده است. متأسفانه در شرایط فعلی پیام‌های مذهبی و سیاسی یکی شده و از دهان گروه‌هائی بیرون می‌آید که تنها راه مبارزه با خشونت را در خشونت بیشتر می‌دانند.

بحران شدید در عراق
در ٤سال گذشته آمریکا قیمت گرانی برای جنگ پرداخته است. بیش از ٤٠٠ بیلیون دلار خرج جنگ بوده و این رقم روزانه رو به افزایش است. بیش از ٣ هزار سرباز آمریکایی کشته و نزدیک به ٣٠ هزار زخمی شده‌اند. عراق برای این جنگ بهای جانی و مالی بیشتری پرداخته است. نه تنها خانه‌هاو ساختمانها و شهرها خراب و نابود شده و خدمات پزشکی، آب و برق و سایر خدمات عمومی بسیار کم است بلکه مردم امنیت جانی ندارند. بر اساس آخرین گزارش نیوزویک بیش از ٢ میلیون عراقی از عراق فرار کرده و بیش از نیم میلیون در داخل عراق آواره شده‌اند. درحال حاضر ٧٠٪ از دانش آموزان مدارس ابتدایی به طورمنظم به کلاس نمی‌روند و روزانه صدها عراقی در بمب گذاریها و یا به دست جوخه‌های اعدام ملیشیا به قتل می‌رسند. پرزیدنت بوش در سخنرانی خود اعتراف کرده است که وضعیت عراق به ویژه بغداد تیره و خطرناک و از کنترل خارج است. بوش برای برقراری امنیت در بغداد و ایالت الانبار می‌خواهد بیش از ٢٠ هزار سرباز را راهی این دو منطقه کند. در حالیکه نمایندگان پارلمان از دموکرات و حتا برخی از جمهوریخواهان مخالف این برنامه هستند.
بحران عراق برای آمریکا، منطقه و جهان خطرناک است. جنگ عراق برکناری و اعدام صدام به اکثریت شیعه قدرت بسیاری داد. در نتیجه اقلیت سنی با برنامه کنار گذاشتن بعثی‌ها تمام قدرت و نفوذ خود را از دست داد. ملیشیای مجهز و مسلح ارتش مهدی به طور سیستماتیک سنی‌ها را از خانه و کاشانه و محله‌های خود رانده و چنانچه آنها مقاومت کنند به دست جوخه‌های اعدام سپرده می‌شوند. در بغداد بنا به گزارش نیوزویک سنی‌ها از قسمت شرقی بغداد که اکثراً شیعه هستند به بخش غربی که سنی نشین است رانده شده‌اند. برنامه پرزیدنت بوش در افزایش نیروی نظامی آمریکا ابتدا خالی کردن منطقه سنی نشین بغداد از تروریست‌ها و شورشیان خارجی است. به این معنی که نیروهای نظامی و امنیتی عراق که تقریباً همه شیعه هستند به کمک و پشتیبانی نیروی نظامی آمریکا به محله سنی‌ها رفته و برای حفظ امنیت در آنجا مستقر می‌گردند.
یکی از سخنگویان ارتش آمریکا گفت ارتش مهدی در این شرایط به نیروهای آمریکایی حمله نمی‌کند و منتظر می‌ماند زیرا ارتش آمریکا با این کار به شیعیان و ارتش مهدی کمک می‌کند. سنی‌هایی که خود را بدون پشتیبان می‌بینند نه تنها دشمنی دیرینه با آمریکا پیدا خواهند کرد بلکه به خشونت و انتقام جوئی بیشتر متوسل خواهند شد و این فرصت تازه‌ای برای القاعده است که به کمک برادران سنی خود بیاید.
آمریکا به خوبی واقف است که نخواسته با جنگ عراق و اشغال این کشور شاید یکی از خطرناکترین حکومت‌های مذهبی و شیعه را در منطقه به وجود آورده است. عراق کشور جوانی است که در حدود نیمی از آن زیر ١٨ سال است. این جوانان از کودکی جنگ و خشونت را تجربه کرده‌اند. جنگ با ایران ، جنگ اول آمریکا و عراق و سپس جنگ خونین دوم... دانشمند فرانسوی «گیلس کِپل» Gilles Kepel در کتاب خود «جهاد، خط اسلام سیاسی» هشدار می‌دهد که این جوانانی که در ترس و خشم بزرگ شده اند، شورشیان بی دلیل خواهند بود. اگر صلح در منطقه به وجود نیاید، دایره خشونت ادامه خواهد داشت. بسیاری از کودکان و نوجوانان امروز در عراق شاهد صحنه‌های فجیع و خشونت‌آمیز بوده‌اند. بسیاری خانواده‌های خود را از دست داده و یا آواره شده‌اند. اینها شبیه آن یتیم‌های افغانی هستند که بعد از جنگ روسیه به طالبان پیوستند. اگر چه پرزیدنت بوش به اشتباهاتی که در عراق شده است اعتراف کرد ولی بوش و بسیاری از نزدیکان او معتقدند مسئول ادامه خشونت در عراق ایران است

خطر حمله به ایران
دشمنی بین ایران و آمریکا به ویژه از زمان گروگانگیری شروع شد.در طی این سال‌ها شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل هم همچنان ادامه داشته است. در حقیقت جمهوری اسلامی ایران اولین حکومت مذهبی افراطی بود که بقای خود را تا حد زیادی در مخالفت و دشمنی آشکار با غرب به ویژه آمریکا دید. هر نوع تلاش برای برقراری روابط صلح آمیز و یا مذاکرات بین دو کشور بی فایده بوده است. در سال‌های ٨٠ وقتی اسرائیل به لبنان حمله کرد یک فرصت استثنایی برای ایران بود که با کمک‌های مالی و نظامی به جنگجویان شیعه گروه حزب الله را به وجود آورد. ایران به این ترتیب اولین پایگاه سیاسی مذهبی خود را در خاورمیانه ساخت. ایران از ابتدای انقلاب به فلسطینی‌ها در مناطق اشغالی کمک می‌کرد و پس از تشکیل گروه حمس، ایران از این گروه پشتیبانی کرد. در دوران کوتاهی تنش بین ایران و آمریکا کم شد و آن به ویژه دوران ریاست جمهوری خاتمی بود. آمریکا امیدوار بود که خاتمی نقش گرباچف ایران را بازی کرده و به کمک اصلاح طلبان قدرت را در ایران به دست بگیرد. خاتمی نه تنها نتوانست به وعده‌های خویش عمل کند بلکه جانشین او احمدی نژاد و دشمنی آشکار او با آمریکا و اسرائیل موجب شد که جناح تندرو در حکومت اسلامی قدرت را تماماً در اختیار بگیرند. سیاست‌های تند و تحریک آمیز احمدی نژاد در مقابله با آمریکا و اسرائیل به بحران روابط ایران و آمریکا افزود. دو عامل مهم دیگر به این بحران دامن زده است. یکی برنامه‌های اتمی ایران و دیگر دخالت‌های ایران در جنگ عراق است. شواهد زیادی وجود دارد که ایران از شروع جنگ عراق به شیعیان کمک‌های مالی و نظامی داده است. پرزیدنت بوش در سخنرانیهای اخیر خود اعلام کرد که ایران نه تنها به ملیشای عراق کمک می‌کند بلکه بمب‌هایی را که سربازان آمریکایی را در جاده‌ها به قتل می‌رساند در اختیار جنگجویان شیعه می‌گذارد. یکی از برنامه‌های پرزیدنت بوش این است که فعالیت‌های ایران را در مرزهای عراق زیر نظر بگیرند. در حال حاضر دو ناو جنگی آمریکا در آب‌های خلیج فارس است. پرزیدنت بوش ، معاون او چینی و کاندولیسا رایس وزیر خارجه همگی بر این عقیده‌اند که ایران خطر بزرگی برای عراق، خاورمیانه و دنیاست. دلایلی که آمریکا برای مقابله با خطر ایران ارائه می‌دهد علاوه بر موضوع اتمی شدن ایران، پشتیبانی ایران از ملیشای شیعه و دامن زدن به جنگ داخلی بین شیعه و سنی است. آمریکا معتقد است در صورت جنگ همه جانبه، بین شیعه و سنی در عراق، ایران به کمک شیعیان خواهد رفت و کشورهای عرب و سنی همسایه مانند عربستان، کویت، مصر و اردن به ناچار به کمک سنی‌های عرب در عراق خواهند آمد. این جنگ هیچ برنده‌ای ندارد زیرا اسرائیل نیز در چنین شرایطی درگیر شده و کشتار وخونریزی برای سال‌ها ادامه خواهد داشت. در این میان منابع ذیقیمت نفت در منطقه به خطر جدی خواهد افتاد. در دو سال باقیمانده از ریاست جمهوری بوش،حمله به ایران و یا بمباران مناطق ویژه‌ای در ایران یک احتمال قوی است. تئوری حمله پیشگیرانه در اینجا نیز به خوبی قابل اجرا است و شکی نیست که پی آمدهای چنین سیاستی برای ایران، عراق، خاورمیانه و دنیا فاجعه آمیز است.