ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 29.12.2006, 11:37
ابر و باد و مه و خورشید...

بابک جاودان‌خرد
جمعه ٨ دی ١٣٨٥

سال نوی میلادی برای ما ایرانیان با نخستین مرحله‌ی تحریم بین‌المللی ایران بنا به تصویب شورای امنیت آغاز می‌شود. زمستان‌مان خجسته باد! اگر قول اصلاح‌طلبان اسلامی و غیراسلامی را بپذیریم که مردم در انتخابات اخیر شوراها و خبرگان به دولت احمدی‌نژاد "نه بزرگ!" گفتند ، لابد جامعه‌ی جهانی هم از زبان شورای امنیت به کل رژیم اسلامی که احمدی نژاد سخنگوی آن است، "نه بزرگ"تری گفت. ترجمان عینی این تصمیم قابل پیش‌بینی شورای امنیت در صحنه‌ی داخلی، فشار بیشتر به اقتصاد و معیشت مردم و بدنبال آن، تورم و بیکاری بازهم بیشتر است. این البته راست است که در مرحله‌ی کنونی، تحریم‌ها تنها شامل کالا‌ها و مواد هسته‌ای وموشکی و نیز کالاهای دارای مصرف دوگانه می‌شود.

و کالاهای و تجهیزات غیرنظامی را دربرنمی‌گیرد، اما تاثیرات روانی و سیاسی تحریم شورای امنیت، بی‌گمان برکسب و کار داخلی و خارجی، گران‌تر شدن واردات و نخریدن صادرات غیرنفتی ٦-٥ میلیاردی کشور به بهانه‌های گوناگون، و لذا ورشکستگی بیشتر شرکت‌های بخش خصوصی دست اندرکار صادرات و بیکاری پشت بند آن، اجتناب ناپذیر خواهد بود، و بویژه با وجود این دولت عوام‌گرای لجوج و بی‌خرد که بدلیل واماندن در اداره‌ی امور کشور به ماجراجویی بین‌المللی روی آورده، کار ممکن است از این هم بدتر شود. این تحریم‌ها همچنین، مستقیم و غیرمستقیم، برگرایش سرمایه‌گذاران نفتی بین‌المللی برای شرکت در مناقصه‌های نفتی جهت بهسازی تاسیسات نفتی ایران و توسعه‌ی میادین و صنعت گاز کشور تاثیر منفی خواهد گذاشت (گفته می‌شود که ایران برای حفظ همین مقدار تولید و صادرات در سال‌های آینده، نیازمند ١٠٠-٨٠ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی طی دو دهه‌ی آینده است).

سال ٢٠٠٦ با تصویب نخستین قطعنامه‌ی تحریم جمهوری اسلامی، پهلو به سال ١٩٩١ می‌زند که نخستین قطعنامه‌ی تحریمی شورای امنیت علیه رژیم صدام (اکنون رو به اعدام)، پس از شکست خفت باراز نیروهای ائتلاف در جنگ آزادسازی کویت بود. البته، ١٦ سال پیش در چنین روزهایی صدام هنوز رجز می‌خواند و قطعنامه‌های پی‌درپی شورای امنیت برای خروج از کویت را رد می‌کرد و کماکان این کشور عضو سازمان ملل را یکی از استان‌های عراق می‌نامید. جالب است که او هم اسراییل را از یاد نبرده بود و خروج از کویت را تنها موکول به خروج اسراییل از سرزمین‌های فلسطینی و عربی می‌کرد. براستی که رژیم‌های عوام فریب و خودکامه چقدر همانندند. جمهوری اسلامی به سخنگویی احمدی‌نژاد هم تاکنون ٢ قطعنامه‌ی شورای امنیت را دایر بر توقف غنی سازی اورانیوم و آغاز مذاکرات اعتماد سازی با جامعه‌ی بین‌المللی رد کرده، و هم زمان بر "محو" اسراییل- که هیچ مرز زمینی و دریایی مشترک، و اصولا هیچ "پدرکشتگی"یی، با ما ندارد- تاکید می‌کند. صدام حسین ١٢ سال شورای امنیت و دنیا را بازی داد و سرانجام با حماقت خود، و البته سفاهت باور نکردنی بوش و بلر، و متاسفانه تفرقه وضعف اپوزیسیون دمکرات عراق ، زندگی خود، خانواده‌اش و مردم را به باد (و خاک و آتش) داد.

مباد آن روز که این بی‌خردان، بی‌هنران ِ حاکم بر ایران، ما را به جهنمی بدتر از جهنم کنونی عراق رهنمون شوند! شورای امنیت ١٩ قطعنامه طی ١٢ سال علیه عراق صادر کرد تا سرانجام کار به لشگرکشی و حمله و اشغال آمریکا و متحدانش کشید. گمان نمی‌رود که رهبران جمهوری اسلامی همین هنرصدام بی هنر را هم داشته باشند!

اکنون در آغاز سال ٢٠٠٧ ایرانیان چشم نگران خودرا به تحولات بین‌المللی دوخته‌اند که در غیاب یک جنبش مخالف جاندار داخلی، پراکندگی و ضعف نیروهای دمکرات و قدرت‌نمایی استبداد سیاه مذهبی در ایران و منطقه، چه سرنوشتی برای ایران رقم خواهد خورد. آیا رژیم ایران نیز کار را به آنجا خواهد رساند که سناریویی از نوع "شهریور٢٠" برای کشور ما تدارک دیده شود، با پیامد‌هایی بمراتب متفاوت‌تر و مصیبت بارتر؟! شخصیت‌ها و گروه‌های اپوزیسیون دمکرات و میهن‌دوست درون و برون مرز از این برهه ببعد، که شاید بی‌شباهت به شمارش معکوس برای انفجار یک بمب هسته‌ای نباشد، مسئولیتی دوچندان خواهند داشت تا مگر به کمک همه‌ی عوامل مساعد داخلی و خارجی این روند شوم را برگردانند و حتا از تهدید آن یک فرصت بسازند. بویژه اینکه ، پیش شرط‌های یک دگرگونی مهم در ایران ما فراهم، یا در حال فراهم شدن است:

١- حکومت کنندگان در سرگشتگی اختلافات بی‌پایان برسر چگونگی حکومت بر ملتی ناخرسند و خسته از تبعیض و بی‌قانونی، و نیز چگونگی تاراج ثروت و منابع عظیم این کشور و ملت، گرفتار آمده‌اند. آن‌ها نزدیک به سه دهه است که لجوجانه کوشش کرده‌اند منابع فقهی و شرعی دوران پیشامدرن را بر سیاست ، اقتصاد و اجتماع ایران عصر مدرن حاکم سازند. آن‌ها برغم شکست‌های پیاپی نمی‌پذیرند که کشور ایران با همه‌ی سنت و اسلام خواهی‌هایش در دنیای مدرن می‌زید و بدلیل جهانی شدن اقتصاد و سیاست و فرهنگ و نیاز گریزناپذیر به مبادله‌ی کالا و خدمات و اطلاعات، نمی‌تواند یکسره به اسلام و رعایت احکام آن دل خوش کند و از زندگی معاصر که ابزارهای معاصر می‌طلبد، بازماند. این تضاد بین نو و کهنه که با پافشاری رژیم بر عنصر کهنه و مقاومت نوگرایانه‌ی مردم هر دم شدیدتر می‌شود، نیروی محرکه‌ی موتور پیشرفت جامعه‌ی ایران به سوی دگرگونی دمکراتیک است. نیازی به گفتن ندارد که زنان وجوانان به پیشگامی دانشجویان آزادیخواه، جلوداراین کارزار دوران سازند و نقش پیشاهنگی و حتا رهبری آن‌ها بی‌گفتگوست.

٢- حکومت شوندگان یا همان مردم، در اکثریت خود از رژیم اسلامی- دست کم در سیمای کنونیِ ولایت فقیهی آن سرخورده‌اند و در انتخابات اخیر شوراها نیز با رای به چهره‌های مستقل (بویژه زنان جوان که عمدتا نفرات اول و دوم شوراها در شهرستان‌ها شدند)، و تحریم، نشان دادند که خواستار تغییر، ولو تغییر مسالمت‌آمیزِ شرایط زندگی خود هستند. بعبارت دیگر، حکومت شوندگان در اکثریت خود، دیگر نمی‌خواهند که به شیوه‌ی پیشین بر آنها حکومت شود.

٣- شرایط بین‌المللی بمراتب و بیش از گذشته‌ی نه چندان دور، برای رژیم حاکم دشوارتر شده و کار به محکومیت جمهوری اسلامی در مجمع عمومی سازمان ملل به دلیل نقض فاحش حقوق بشر و نیز تحریمِ به اتفاق آرای شورای امنیت علیه فعالیت‌های مشکوک هسته‌ای آن کشیده شده است. بی‌گمان هرگز در طول این ١٠٠ ساله اخیر، هیچ دولتی در ایران در چنین تنگنای بیرونی و درونی قرار نگرفته بوده است، و متقابلا چنین همنوایی‌یی هم بین خواست مردم ایران و جامعه‌ی بین المللی- صلح و دمکراسی- پدید نیامده بوده است.

٤- می‌ماند چهارمین و شاید تعیین کننده‌ترین ضلع این مربع ضرورت که با شکل‌گیری آن امر محاصره و سپس نابودی رژیم کامل می‌شود: بدیل یا جایگزین دمکراتیک، که باید کار تشکل و سازماندهی "اکثریت خاموش" را برعهده گیرد و.... شب تیره را به صبح سپید پیوند زند.

کسانی که در داخل و خارج هنوز کمابیش به تحولات درون سیستمی جمهوری اسلامی از طریق انتخابات، آن هم از نوع "دستپخت" ٢٤ آذر، دل بسته‌اند، ببینند که با همه‌ی تمهیدات عوام‌فریبانه‌ی کلیت رژیم برای مشروع و بحق جلوه دادن خود از طریق برگزاری انتخابات و مصادره بمطلوب آرای "٦٠ درصدی" مردم، جامعه‌ی بین‌المللی اعتنایی به‌ های‌وهوی تبلیغاتی و "تهدیداتی" رژیم نکرد و در دو نوبت (در مجمع عمومی و شورای امنیت) آن را محکوم و مشمول مجازات (تحریم) شناخت.

همه می‌دانیم که نقض حقوق بشر- موضوع محکومیت در مجمع عمومی- و فعالیت مشکوک هسته‌ای- موضوع تحریم شورای امنیت- هر دو در دوران ١٦ ساله‌ی اصلاحات با قوت تمام ادامه داشت و آقایان اصلاح طلب در هیچیک از دو مورد کم نگذاشتند- و هنوز هم نمی‌گذارند. اصلاح‌طلبان در پنهان کاری‌های ١٨ ساله‌ی هسته‌ای با محافظه‌کاران همدست و همدل بوده‌اند و در مورد نقض حقوق بشر نیز، به مخالفت با بدکاری‌ها در لفظ و سکوت در عمل بسنده کرده‌اند. این رژیم، با و بی‌انتخابات، مخل زندگی مردم در داخل و نظم جهانی و منطقه‌ای در خارج است و در این ٢٨ سال همه جوره- انقلابی، اصلاح‌طلب ِ سازندگی، اصلاح طلب ِ سیاسی و...- خود را به مردم ایران و جهان نشان داده و میوه و ثمره‌ی نهایی آن همین دولت واپسگرای احمدی‌نژاد است که کار را به اینجا رسانده که همه با آن در افتاده و براستی "چشم دیدن" آن را دیگر ندارند. حال چگونه می‌توان از این بیمار هذیان‌گو که عمدتا به کمک دستگاه تنفس مصنوعی (نفت وگاز) زنده است انتظار بهبودی و بازگشت به زندگی عادی را داشت، عاقلان دانند. اما یک نکته را نباید نادیده گرفت وآن این که بنظر می‌رسد دنیا از این سه دهه هیستری آشوب‌طلبی که ما ایرانی‌ها با "انقلاب اسلامی"مان براه انداخته‌ایم و هنوز نتوانسته‌ایم به آن لگام زنیم، خسته شده و می‌خواهد خود دست بکارشود، کاری که اصلا معلوم نیست نتیجه اش به سود مردم ایران و اپوزیسیون ملی و دمکرات تمام شود. اینجاست که باید پرسید:
آیا مجموعه‌ی نیروهای تحول‌خواه ایرانی در بیرون و درون امکان آن را خواهند یافت تا با فراهم شدن تدریجی ٣ شرط مهم پیش‌گفته، شرط تعیین کننده‌ی چهارمی را، خود محقق سازند و جلوی حرکت آلترناتیو جهان ِ خارج‌ساخته را بگیرند؟ یا به زبان شعر و ادبیات، ابر و مه- خورشید و فلک را که مهیاست یا می‌رود که مهیا شود، با نیروی بادی که هنوز توفان نشده است ، پیوند زنند و از آن نانی به کف آرند و - این بار اما - به غفلت نخورند؟!