ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 17.12.2006, 22:25
درس‌های انتخابات

محسن حيدريان
دوشنبه ٢٧ آذر ١٣٨٥
از سه انتخابات خبرگان، شوراهای شهر و روستا و ميان‌دوره‌ای مجلس، هنوز نتايج قطعی شمارش آرای شوراها در تهران اعلام نشده است. ولی همين داده‌های موجود بسبار گوياست. اين دوره انتخابات يكی از غير آزادترين، تحريم شده‌ترين و شايد پرتقلب‌ترين، اما همزمان، يكی از زنده‌ترين، رقابتی‌ترين، پر شركت كننده‌ترين و پر‌معناترين انتخابات ايران بود. اين تنافضات چگونه قابل قهم‌اند و به چه معنا هستند؟
نخست اينكه مردم ايران با رفتار خود در ٢٤ آذر در واقع به ۳ پرسش اساسی سياست ايران پاسخ دادند: چه نمی خواهند، چه می‌خواهند و چگونه می‌خواهند.

مشاركت بيش از شصت درصد مردم و رقابت ٢٣٠ هزار نفر برای دستيابی به بيش از پنج هزار نفر در شوراهای شهری و ١١٤ هزار نفر ‌در شوراهای روستايی با گرايشات متمايز و متفاوت در انتخابات شوراها، در ذات خود، دستاورد مهم فرهنگ سياسی ملت ايرانست.

استقبال مردم از انتخابات نشان می‌دهد كه درست برخلاف درك اپوزيسيون خارج از كشور، اكثريت رای دهندگان كسب حقوق خود را نه از طريق تغيير فوری ساختار قدرت بلكه از راه اثر گذاری بر روند سياستگذاری‌ها و بدون پرداخت هزينه‌ای در پای صندوقهای رای دنبال می‌كنند تا سرانجام اين روند با تغيير تدريجی در نهادهای قدرت تكوين و تكامل يابد. درس مهم انتخابات اين بود كه پيروزی غيرمنتظره احمدی‌نژاد حاصل يك شرايط استثنائی بود نه به معنی چرخش و گرايش اكثريت مردم ايران به راست و بنيادگرائی اسلامی و نه به طريق اولی، ناكامی حركت و تجربه اصلاحات. درست برخلاف درك اپوزيسيون خارج از كشور، جنبش اصلاح‌طلبی و اعتدال سياسی، پرهيز از راهكارهای راديكال ـ انقلابی و خشونت بار، عميقا در ميان بخش‌های گسترده‌ای از جامعه سياسی كشور ريشه دوانده و به فرهنگ سياسی آنان مبدل گرديده است.

انتخابات به روشنی نشان داد دموكراتيزه شدن ايران از تغيير در بافت و ساختار نهادهای قدرت در بالا آغاز نمی‌شود بلكه با حضور اجتماعی گروه‌های مختلف مردم در عرصه سياسی و بی‌اعتتايی به شعارهای تخيلی نظير رفراندم قانون اساسی پی‌گرفته می‌شود تا حداكثر اصلاحات ممكن و تصحيح مداوم راه‌های آموخته شده تحقق يابد. اكثريت رای دهندگان به درجه‌ای از رشد ذهنيت و فرهنگ سياسی رسیده‌اند كه اساسا تغيير رژيم سياسی را از راه ناگهانی و سريع، بی‌فرجام روشن می‌دانند.

باور به تغيير و اصلاحات آرام و گام به گام مهمترين دستاورد و شفاف‌ترين نتبجه گيری انتخابات است. اينك می‌توان ، نادرستی سياست تحريم انتخابات را بااطمينان بيشتر به داوری گذاشت. اين روش برای چندمين بار به سختی شكست خورد. رفتار انتخاباتی مردم بايد درسی برای نيروهای سياسی كشور به ويژه در خارج مرزها باشد تا در طرح راهكارهای راديكال و زيانبار كه نتيجه‌ای جز خالی كردن ميدان و تسهيل پيروزی احمدی‌نژاد ببار نمی‌آورد، باز انديشی كنند.

دومين پيام بسيار روشن و پايه‌ای انتخابات، تحرك شگفت‌انگيز افكار عمومی در شكست قطعی فهرست احمدی‌نژاد در سراسر كشور در سه انتخابات خبرگان، شوراها و ميان‌دوره‌ای مجلس و "نه" بزرگ به روش‌های اقتدارگرايانه، است. ناتوانی دولت احمدی‌نژاد در راه تحقق وعده‌های انتخاباتی پوپوليستی خود، تا حد زيادی از شعارهای پوپوليستی عدالت‌گرايانه برای جلب توده‌های مليونی محروم، توهم زدايی كرده و بنظر می‌رسد كه تنها فايده اين رويكرد، زلزله بيداری خواب ماندگانی است كه خواست‌ها و نيازهای فزاينده شان، بيدارشده اما بی‌پاسخ مانده است.

موضوع درخور درنگ ديگر در روند انتخابات شكل گيری سه بلوك سياسی نبرومند با شركت دهها حزب تشكل و گروه سياسی است. اين همگرايی‌ها كه نشانه زايش فرهنگ سياسی سازش و رقابت است ، مستقل از نتايج انتخابات دستاورد مهم فرهنگ سياسی پارلمانتاريستی است. رقابت اصلی بر سر اين بود كه كدام يك از سه ليست اصلاح‌طلبان، اصولگرايان حامی محمدباقر قاليباف و حاميان دولت (رايحه خوش خدمت) اكثريت بالاتری را در شورا نصيب خود می‌كند. شكاف برآمده ميان محافظه‌كاران و شكست راست افراطی در برابر پراگماتيست‌ها می‌‌تواند پيامد‌های مهمی در سياست داخلی و خارجی كشور و باز نگه داشتن فضای سياسی داشته باشد و نقش موثری در تحولات بعدی ايفا خواهد كرد. بنابراين ظهور و افول احمدی‌نژاد را بايد بعنوان آخرين آزمايش ولايت فقيه برای حفظ سيطره خود بر منابع سياسی و اقتصادی ايران بر شمرد. رويكرد ولايت فقيه در توسل به ارتجاعی‌ترين عناصر نظامی و يك فاشيسم مذهبی به معنای پايان مشروعيت سياسی وی حتی در ميان بخش مهمی از بلوك اصولگرايان حامی محمدباقر قاليباف از يكسو و باز كردن راه برای افق تازه‌ای در سياست ايران از سوی ديگر دانست.

موضوع مهم ديگر، انتخابات پیروزی چشمگير ‌هاشمی رفسنجانی است. او كه از ماه‌ها پيش از انتخابات رياست جمهوری گذشته تا هفته پيش زير تيغ تخريب نيروهای افراطی قرار داشت، رای اول مردم تهران را به خود اختصاص داد. اين رای نشان داد كه مردم ايران برای بازگشت تعادل به فضای سياسی ايران، اهميت اساسی قايلند. رفسنجانی با كسب دوباره قدرت و نيز برای حفظ آن در زير فشار افكار عمومی ملی و بين‌المللی و اجرای سياست "تحمل بيشتر" و "تعامل با جهان غرب" به باز تعريف مفهوم "پراگماتيسم" و "ميانه روی" خود پرداخته ، اينك با چهره و نيروی تازه‌ای در برابر سياست‌های تخريبی احمدی‌نژاد قد علم می‌كند. روی ديگر رفتار انتخاباتی مردم ايران به گونه ای است كه ايجاد يك تعادل تازه قدرت به زيان تاريك‌انديشان، با اقدامات حداقلی نظير پايان دادن به نظارت استصوابی، يك سياست خارجی تازه در راه پيوستن به جهان مدرن و عادی سازی رابطه با امريكا و تحمل دگرانديشان و عرفی‌گرايان در چشم انداز كنونی ايران در يك پيوند ناگسستنی با يكديگر قرار گرفته‌اند. هر يك از اين تغييرات می‌تواند دريچه فرصت تازه‌ای را به روی آزاديخواهان ايران باز كند.

ترجمه سياسی انتخابات به اين معناست كه دمكراتيزاسيون ايران نه يك حركت جهشی بلكه روندی طولانی و تدريجی با مراحل گذار متعدد سرشار از افت و خيز، همزيستی و سرانجام ايجاد تعادل جديدی از قوای سياسی در اثر عقب نشينی‌ها و پيشروی‌هاست. ثانيا در اين روند ميان جامعه مدنی و دمكراسی يك پيوستگی بسيار نزديك وجود دارد. اين نسبت بطور بسيار فشرده به اين معناست كه رشد و توسعه جامعه مدنی و سطح رشد آگاهی سياسی مردم و درس گبری از آزمون پيامدهای وخيم و تاسف بار سياست تحريم انتخابات حساس رياست جمهوری ، مهمترين عامل حفظ، رشد و تحكيم دمكراسی و تامين حقوق انسانی شهروندان است.

انتخابات به ۳ پرسش اساسی سياست ايران پاسخ داد: مردم چه نمی‌خواهند، چه می‌خواهند و چگونه می‌خواهند. پاسخی كه محصول انعكاس تحولات ساختاری ، جمعيتی و ذهنی جامعه ايران در سياست كشور است. با اينكه همه حيات جامعه ايران از فرهنگ سياسی، سطح رشد آگاهی، تاثير گذاری رای دهندگان و نهاد سياسی بر يكديگر، تا تحرك شگفت انگيز ذهنيت جامعه و كشاكش‌ها و چرخش‌های افكار عمومی در انتخابات بر آمد كردند . اما از ياد نبايد برد كه ايران كشوری است كه پرسشها و ابهامات زندگی آن بسی فراتر از پاسخ‌هاست.