ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 07.09.2006, 6:59
پوست خربزه تاريخی به زير پای دولت معجزه هزار سوم

بيژن صف سری
پنجشنبه ١٦ شهريور ١٣٨٥


وقتی خبر افاضات اخير جناب رئيس جمهور را در باب پاكسازی اساتيد سكو لار از دانشگاه‌‏ها را خواندم به ياد حكايت خانه‌نشين شدن اساتيد "دارلفنون" در عهد ناصری افتادم كه در واقع سرنوشتی بود كه قرنها پيش از آن "دارالعلم نظاميه بغداد" بدان دچار شده بود كه به نظر نگارنده اين حركت جديد جناب احمدی‌نژاد هم كه بنا بر فتوای خانم فاطمه رجبی "معجزه هزاره سوم" هستند، عملشان مصداق تاريخی آن دو حكايت است.

حكايت خانه‌نشين شدن اساتيد دارالفنون از آنجا آغاز شد كه وقتی مسئله سوء قصد بابی‌ها به ناصرالدين شاه پيش آمد كار دارلفنون مشكل‌تر شد ، و از همين رو ميرزا محمد خان سپهسالار كه مامور بود تا كار طبقات تحصيل‌كرده را يكسره كند ، اعلانی از طرف شاه ، در روزنامه دولتی بدين شرح منتشر كرد:

"....در اين روز‌ها به عرض رسيده است كه بعضی از اجامر و اوباش شهر گفتگو از وضع و تربيت فراموشخانه‌های يوروپ (چيزی شبيه افكار سكولاريسم) می‌كنند و به ترتيب آن اطهار ميل می‌نمايند ، لهذا صريح حكم همايونی شد كه اگر بعد از اين ، عبارت و لفظ فراموشخانه از دهن كسی بيرون بيايد ، تا چه رسد به ترتيب آن ، مورد كمال سياست و غضب دولت خواهد شد..."

با اين اعلاميه جلال‌الدين ميرزا خانه نشين شد. ميرزا ملكم خان و همچنين مردم روشن ضمير و ناراضی از اوضاع را به نام ملحد و بی‌دين از ايران بيرون كردند تا بدانجا كه شعله اين آتش به دارالفنون رسيد و كار بدانجا كشيد كه روزی غلامعلی خان مليجك عزيزالسلطان ، با غلامبچه‌هايی كه همبازی او بودند ، به مدرسه دارالفنون می‌روند و بی‌سبب دو سه تن از معلمان و عده‌ای از شاگردان را كتك می‌زنند و رئيس و ناظم و آجودان و معلمان و فراشان هم از ترس بد آمدن شاه مانع آنان نشدند و روز بعد هم كه محمدحسين خان اديب‌الدوله گزارش به عرض سلطان رسانيد ، شاه تنها تبسمی كرد و چيزی نگفت و مليجك را مواخذه نكرد و در نتيجه معلمان و اساتيد خارجی از آمدن به ايران پشيمان شدند و آنهايی هم كه بودند به بهانه‌های گوناگون ايران را ترك گفتند.

بی‌گمان چنين خبطی آن هم از شاهی چون ناصرالدين شاه بعيد نبود چرا كه اكثر زورمندان تاريخ اين آب و خاك با اصحاب علم و دانش اين كهنه ديار چنين كردند آنچنانكه هفتصد سال قبل از ناصر الدين شاه هم همين پوست خربزه را به زير پای خليفه هم نام شاه قاجار يعنی خليفه الناصرالله گذاشتند تا در يك كودتای دانشگاهی بنام حفط دين "نظاميه بغداد" را كه تا آن زمان قدمتی بيش از يكصد و پنجاه ساله داشت ، تعطيل كند و با بيرون كردن اساتيد ، نظاميه را محل طويله استران سازد ، اگر چه چندی بعد همين جناب خليفه الناصر الله از كرده خود پشيمان شد و گفت "خواجه نظام‌الملك را خواب ديدم و از اين كار من گله داشت".

اظهارات اخير جناب احمدی‌نژاد مبنی بر تسلط ١٥٠ ساله انديشه‌‏های سكولار بر دانشگاه‌‏ها، در واقع به نوعی بستر سازی برای يك انقلاب فرهنگی ديگر است كه در اينصورت می‌توان تصور كرد كه با چنين پوست خربزه تاريخی كه به زير پای دولت معجزه هزاره سوم هم گذاشته شد ، حكايت تبعات اين عمل ، خواندنی‌تر و عبرت آموزتر از دو حكايت تاريخی نقل شده در بالا خواهد بود.